در زیارت آل یس هر روز میگوییم:
«الْمَعروفُ ما أمَرْتُم بِهِ وَ الْمُنكَرُ ما نَهَيتُم عَنهُ»
همه اوامری که معصومین ما را به آن امر میکنند معروف و هرآنچه ما را از آن نهی میدارند منکر است، و ما قبل از این که امر و نهیی نسبت به دیگران داشته باشیم باید خود را وادار به انجام معروف و ترک منکر کنیم و این نوع امر به معروف و نهی از منکر به گفته شیخ طوسی قویترین و مهمترین نوع امر به معروف و نهی از منکر است.
مصادیق امر به معروف و نهی از منکر
معروف؛ استعاذه
در سوره مبارکه فلق آیه 1 آمده است:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
«بگو پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم»
«أَعُوذُ» صیغه سیزدهم فعل مضارع (متکلم وحده) میباشد به معنای من پناهنده هستم.
فعل مضارع بر حال و آینده دلالت میکند بدین معنا که من همیشه پناهنده خدای سبحان میشوم.
انسان برای مصونیّت از هر شری که در اطراف او وجود دارد از جمله شرور مرئی و نامرئی، واضح یا غیرواضح به خدا پناهنده میشود این پناهندگی به حضرت حق یکی ازصحیحترین امور زندگی است به چند دلیل:
- انسان خود توانایی مقابله با شر را ندارد و عاجز از قدرت مقابله با آن است.
- باور دارد به قویترین وجود پناهنده شده که به احسن وجه شرور را از او دفع میکند.
- وجود شرور را باور دارد و واقعیتها را پذیرا است و میداند که در اطراف او آفات و آسیبهایی هست که اگر لطف حق نباشد از هیچ یک در امان نیست.
از آثار تربیت رب؛ آسیب نرساندن به دیگران است
قرآن میگوید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس»
پناهندگی به نام «الله» نیست بلکه به اسم «رب» است، پناهندگی به نام رب نشان میدهد که اگر اطرافیان ما به ما صدمه وارد میکنند باید تحت تربیت خدای سبحان قرار بگیرند و تربیت او را پذیرا باشند تا از منکر آسیبرسانی به دیگران رها شوند.
زمانی که فردی تحت تربیت «رب» نباشد به دیگران آسیب میزند، اگر تحت نور قرار نگیرد هم خود تاریک است و هم دیگران را گرفتار تاریکی میکند.
فرد در این پناهندگی تقاضا میکند خدایا! کسانی که به دیگران آسیب میرسانند تربیت کن! آنان چون هدایت نیافته و تربیت نشدهاند به دیگران آسیب میرسانند.
استعاذه یا اعاذه از الزامات زندگی هر فردی است که ما به عنوان معروف آن را بررسی کردیم.
کاربرد آیه
اگر ما در معرض آسیب هستیم از آن روست که دایره پناهندگیمان محدود است؛ و از معروف پناهندگیِ دائم به خدای سبحان با نام «رب» غافلیم. معروف این است که به جای نفرین از رب خویش تقاضا کنیم افراد شرور و شرور مختلفی که در اطرافمان قرار دارد تربیت کند، نفرین سبب میشود تا گره کور آسیب آنان محکمتر شود و آسیبرسانی جدیتر گردد.
****
منکر؛ خواطر سوء، هوی و هوس، توهم
در سوره مبارکه فلق آیه 4 آمده است:
«وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ»
«و از شر دمندگان افسون در گرهها»
«النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» کسانی هستند که دائم در گرهها میدمند، اینان اهل سحرند و قصد دارند در زندگی دیگران گره ایجاد کنند.
البته به یقین هیچیک از مخاطبین ما اهل این گناه کبیره نیستند اما از آن رو که همه ما مخاطب آیات قرآن هستیم باید بررسی کنیم چنین آیاتی چه پیامی برای ما دارد.
- مفسرین به تصمیمات درست «عُقد» میگویند تصمیماتی که سالک برای طی مسیر خود میگیرد، اما نفاثات تخیلات و توهماتی است که عزم و اراده را سست کرده و مانع تصمیمگیری درست میگردد، توهماتی که شیطان ایجاد میکند.
- «النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» القائات مخفیانه در تصمیمهای درست است و از منکراتی است که انسان باید خود را از آن دور کند.
- مفسری میگوید: «النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» خواطر سویی است که گاه بر سلوک سالک عارض میشود.
- مفسر دیگری میگوید: هوی و هوسهایی که در افراد میدمد همان «النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای هدایت بشر آمده است و هوی و هوس مرتب افراد را از عرصه بندگی حضرت حق و تبعیت شریعت به سوی شیطنت و حیوانیت سوق میدهد و در آنان ایجاد یأس و ناامیدی میکند. هوی و هوس حرکتهای کمالی را دچار اختلال میکند. برای رهایی از این منکر باید به خدای سبحان پناهنده شد.
باید باور داشت که با پناهندگی به نام «رب» و توسل به اولیای الهی تأثیر این نفاثات از میان میرود؛ «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[1] «دست خدا بالای همه دستهاست» وقتی توجه به اولیاء صورت بگیرد به یقین اولیاء الهی اجازه انحراف و گرفتار هوی و هوس شدن را نخواهند داد.
کاربرد آیه
«دم» به معنای فوت است. زمان دمیدن هیچ چیز با چشم ظاهری دیده نمیشود مفسرین میگویند: زمانی که فرد تصمیم درستی میگیرد و یا امر منفی را ترک میکند اثر ظاهری ندارد همچنین توهماتی که بر عزم اثر میگذارند و فرد را از انجام اجرای صحیح امور باز میدارد نمود ظاهری ندارند.
این القائات شیطانی سبب میشود که من در انجام امر مثبت یا در ترک نواهی خود را ناتوان ببینم. مادام خواطری شیطانی ذهنم را به خود مشغول میدارد که تو توانایی انجام چنین اموری را نداری! به عبارت عامیانه «تو اینکاره نیستی». این القائات در اراده صحیح اختلال ایجاد میکند. گاه در قوه خیالم فعال میشود و گاه به صورت وسواس ذهنی مرا به خود مشغول میدارد. در یک جمله میتوان گفت: نفاثات اجازه تثبیت امور مثبت را به من نمیدهد و شیطان مکرر در قوه فکر من تصرف میکند و میگوید تو بارها چنین تصمیماتی را گرفتهای و یا هزاران بار توبه کردهای اما هیچگاه موفق نشدهای!
آنکس که به خود یادآوری کند «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»[2] خدا توبه کنندگان را دوست دارد. در مقابل این وسوسهها موفق است به همین جهت اگر هزار بار توبه شکستی باز آی.
- گاه خود من «نفاثات فی العقد» میشوم بدین صورت که اگر در زندگی نزدیکانم تحول مثبتی رخ دهد و به لطف حضرت حق عنایتی نصیب حالشان شود شروع به تضعیف آنان کرده و میگویم تمام این موفقیتها زودگذر است و چون حباب ماندنی نیست. به عوض آنکه در این موقعیت جدید به آنان کمک کنم تا تثبیت شوند و برایشان ماندگار بماند، در تخریب آنها گام بردارم که این زمان نقش خود من همان دمی است که در گرههای زندگی مردم دمیده میشود و «نفاثات فی العقد» میشوم.
- اگر «نفاثات العقد» خواطر سویی باشد که بر سالک عارض میگردد کاربرد آیه در رابطه با ما چنین است: هریک از ما در زندگی روز مره خویش تصمیمات درستی میگیریم اما خواطر سوء مانع از محقق شدن آن تصمیمات میشوند.
به عنوان نمونه
اگر تصمیم میگیرم در شمار کسانی نباشم که قرآن و پیامبر صلیاللهعلیهوآله از ما شاکی شوند با خود عهد میکنم هر روز نه تنها قرآن قرائت کنم بلکه در صفحاتی از آن تدبر و تامل نمایم، خواطر سوء به سراغم میآید و چنین بر تفکرم اثر میگذارند که تعمق و تأمل در قرآن کار اهل فن و مفسرین و اهل معرفت است؛ تو کجا و در خدمت قرآن قرار گرفتن کجا!
القای باطل سبب میشود که من ابتدا در انجام این تصمیم مردد شوم و کم کم از اقدام به آن صرف نظر کنم و خود را ناتوان از انجامش ببینم.
این از منکراتی است که ما میشناسیم و باید خود را از آن دور کنیم. از منکراتی است که بسیار عارض بر ما میشود در حالیکه باید به خود یادآوری کنم که من ریش و قیچی تمام امور را به خدا سپردهام در خدمت قرآن بودن نیز جدای از سایر قسمتهای زندگیام نیست. پناهندگی به نام «رب» خدای سبحان سبب میشود تا از ابتلائات در امان بمانم.
قرآن در آیه 150 سوره مبارکه بقره میفرماید:
«وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»
«و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت بر نمیدارند،) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانههای پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو قبله، نماز میخواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید!»
خدایا! من توان مقابله با القائات شیطان را ندارم و تنها بر توان تو تکیه کردهام! «بحول لله اقوم و اقعد»؛ با تکیه بر حق دیگر شکستی در کار نیست زیرا اول و آخر و وسط کار از آن خداست.
تاریخ جلسه: 98.8.5 ـ جلسه پنجاه و دوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه فتح، آیه 10
[2] سوره مبارکه بقره، آیه 222