توجه به زمان حال
«… فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ یوْمِكَ كَفَاكَ كُلُّ یوْمٍ مَا فِیهِ.
فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیؤْتِیكَ فِی كُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ لِمَا لَیسَ لَك»[1]
«…پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت قرار مده زیرا كه هر چه در هرروز وجود دارد؛ تو را کفایت خواهد کرد.
اگر سال در شمار عمر تو باشد همانا خداى بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن، چه كار است؟»
یکی از مشخصههای سلامت روان، توجه به زمان حال و عدم نگرانی بابت آینده میباشد. بسیاری از ناآرامیها و اضطرابهای درونی افراد مربوط به آینده و پیشامدهایی است که هنوز رخ نداده است. اندوه آینده، موجب عدم توجه به لذات کنونی رضایتمندی از زندگی میشود.
حضرت نیز در این فرمایش، توجه انسان را به روزی که در آن است؛ معطوف داشته و از نگرانی و اندوه نسبت به آینده پرهیز میدهند. وظیفه هر انسان در هر روز آن است که موجودی خویش را برای رفع نیازهای فعلی خود کافی دانسته و بهترین و کاملترین استفادهها را از آن داشته باشد. با این دیدگاه و روش زندگی، هرگز عجز و نگرانی بر فرد عارض نشده و او نهایت رضایتمندی را از زندگی خواهد داشت.
به بیان دیگر، انسان با قرار دادن اندوه آینده بر زمان حال، بر خود ظلم کرده و با دست خویش، موجب محرومیت خود از لذات فعلی میشود.
- لازم به یادآوری است که اندوه آینده و نگرانی درباه آن با «آینده نگری» متفاوت است. آینده نگری آن است که فرد، نتیجه اقدام کنونی خود را در آینده بسنجد.
عدم اعتماد به خدای سبحان، ریشه تفکرات نادرست
البته به فرمایش امیرالمؤمنین، ریشه اصلی این تفکر نادرست، عدم اعتماد به خدای سبحان میباشد. بندهای که باور داشته باشد پروردگار او در هر روزی، رزق آن روز را رسانده و او را کفایت خواهد کرد؛ هرگز اندوه آینده را به دل راه نخواهد داد.
از ماست که بر ماست
ریشه همه رفتارها و گفتارهای انسان، تفکرات اوست. اگر نگرش او صحیح باشد؛ توانایی بهرهمندی از فرصتها و استعدادهای خویش را خواهد داشت و اگر دیدگاه نادرستی در ذهن داشته باشد؛ از لذات و بهرههای بسیاری محروم خواهد ماند.
در حقیقت، مقصر ناکامیها و غصههای انسان، خود اوست. اوست که با عدم اعتماد به قدرت و تدبیر الهی، خود را از لذت بردن از خوشیهای زندگی محروم مینماید. فعل امر «لَا تَحْمِلْ» نشان میدهد که هر فرد میبایست جهت اصلاح افکار خویش اقدام نموده و خود را از اندوههای بیجا رها سازد.
به عبارت دیگر، فردی که از سلامت روان بهرهمند است در مشکلات و غصهها فرافکنی نداشته و دیگران را مقصر در ناکامی خود نمیداند بلکه با مشاهده توانایی حقیقی خویش، خود را قادر به رفع مشکل یافته و از طریق اصلاح افکار ناصحیح نگاهی لذتبخش به زندگی خواهد داشت.
علت بسیاری از افسردگیها، نه محرومیتهای محیطی بلکه غصههای بیفایدهای است که فرد به دل راه میدهد.
در ضمن از آن جهت که هر فرد میتواند الگویی برای اطرافیان خود باشد؛ شیوه تفکر او نه تنها در زندگی خودش بلکه در زندگی سایرین نیز تأثیرگذار خواهد بود.
محل اجتماع تمام نازیباییها!
«الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِی الْعُیوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ»[2]
«بخل كانون تمام عیبها و ریسمانی است كه انسان به وسیله آن به سوى هر بدى کشیده میشود»
بخل به معنای استفاده نکردن از توانمندی و دارائیها میباشد. بخیل توانمندی خویش را اعم از توان مالی، عاطفی، علمی، حیثیتی و… حبس نموده و به استناد فرمایش امیرالمؤمنین این حبس توان موجب میشود که فرد محل تجمع عیوب و زشتیها خواهد شد!
علت این امر آن است که وجود فرد، همچون گورستانی، مُردار انواع خیرات و کمالات را در خود جای داده و محل جلب آلودگیها شده است. به بیان دیگر، زمانی که هیچ عمل مثبتی از فرد صادر نشود؛ فضایی برای جلب امور منفی و ناپسند فراهم خواهد شد.
اگر فرد به شکل صحیحی از توان خود استفاده نماید؛ کمالات در او ظهور نموده و جایی برای عیوب باقی نخواهد ماند. اما در صورت عدم مصرف از توانمندیها، شخص در زمینههای گوناگون ناکارآمد شده، گرفتار ضعف شخصیت و عدم قدرت تصمیمگیری میگردد و زمینه بروز انواع رذائل همچون حسادت، بدبینی، ناامیدی، توقعات نابجا و… در وی ایجاد میشود. فعل مجهول «یقَادُ» نشان میدهد که بخیل ناخودآگاه به سوی هر امر نامطلوب و نازیبایی جذب میشود.
به عبارتی، بیماری بخل یک بیماری زمینهای خطرناک است که موجب بروز سایر بیماریهای روحی و اخلاقی خواهد شد.
بنابراین یکی از علامات «عدم بهداشت روانی» عدم استفاده از توانمندیها یا همان «بخل» میباشد. اگر انسان از بروز چنین بیماری جلوگیری نکند و یا به سرعت وجود آن را تشخیص نداده و درمان ننماید؛ وجود او محل تجمع همه نازیباییها شده و او به سوی سرانجامی ناگوار پیش خواهد رفت.
تاریخ جلسه: 98/12/12 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، حکمت 371
[2] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، حکمت340