تعریف بهداشت روان
«بهداشت روان» یکی از مباحث اثرگذار در زندگی بشر بوده که امروزه مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. برخی از روانشناسان بهداشت روان را اینگونه تعریف کردهاند:
«توانایی کامل فرد در ایفای نقشهای روانی»
برخی تعریف دیگری ارائه دادهاند:
«توانایی سازگار کردن دیدگاههای خود با دیدگاه دیگران در رویارویی با مشکلات زندگی»
برخی نیز معتقدند بهداشت روان عبارت است از:
«برخورداری فرد از ظرفیتها و تواناییهای خاص در جهت تطابق و سازش با تغییرات به وجود آمده در محیط پیرامون»
طبق تعریف پایانی، فردی که دارای بهداشت و سلامت روان است قدرت انطباق با شرایط گوناگون را دارد. انسان در زندگی ناگزیر از تغییرات است، زندگی فراز و نشیبهای گوناگون دارد؛ گاه شرایط به میل فرد بوده و گاه سر ناسازگاری با او دارد. بهداشت روانی موجب میشود فرد ضمن سازگاری با تغییرات به وجود آمده، همچنان به زندگی متعادل خود ادامه دهد.
خصوصیات افراد برخوردار از بهداشت روانی
روان شناسان برای افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند ویژگیهایی مطرح نمودهاند:
- فرد با شناخت و ارزیابی توانمندیهایش، ضمن استفاده از تمام ظرفیت توانی خود، انتظار بیش از اندازه از خود ندارد.
- فرد شخصیت خود را محترم دانسته و بدین سبب از انجام اموری که به ارزش او صدمه زده؛ پرهیز مینماید.
- ارتباط سالمی با نزدیکان خود، اعم از خانواده، دوستان، همکاران و…، دارد چرا که مبنای ارتباطات او «سازگاری» و «احترام متقابل» میباشد. بنابراین افراد ناسازگار با دیگران، از سلامت روانی برخوردار نیستند.
- از وضعیت فعلی خویش، کمال رضایت را داشته و از آن لذت میبرد ولو محرومیتها و محدودیتهای خاصی در زندگی داشته باشد. او نگاه زیبایی به زوایای مختلف زندگی خویش دارد به همین جهت در عوض گله و شکایت، از وضع موجود لذت میبرد.
- ذهن سالم او، توانایی یافتنِ راهِ رفع نیازمندیها و عبور از دشواریها را دارد چرا که فرد بر این باور است که خداوند توانمندیهای گوناگونی در وجودش نهاده و وظیفه او تنها به فعیلت رساندن آنهاست. در نتیجه، روز به روز با به نمایش گذاشتن مهارتهای خویش و شناخت علل بروز مشکلات، آنها را مرتفع مینماید ولو این امر نیازمند زمان طولانی باشد. به همین سبب از شایستگی اجتماعی برخوردار است و نسبت به آینده امیدوار میباشد.
همچنین در طول زندگی خویش صرفا تمرکز بر حل یک مشکل ندارد.
به بیان دیگر،فردی که از سلامت روان برخوردار باشد به احساساتِ صحیح خود توجه کرده و نسبت به مهارتها و توانمندیهای خویش آگاهی کامل دارد(خودکارآمدی)؛ بنابراین در فراز و فرودهای زندگی همچنان با قدرت به انجام وظایف و مسئولیتهای خویش میپردازد؛ در نتیجه عزت او حفظ شده و با اعتماد به حق از وضعیت فعلی خود راضی است.
با بررسی دقیق این موضوع به این نتیجه میرسیم افراد اندکی از سلامت کامل روانی بهرهمند هستند و بیشتر افراد، به دلیل عدم بهداشت روانی، گرفتار انواع بیماریهای جسمی و روحی میشوند حال آن که با کسب آگاهی و اصلاح نگرش میتوان به بهداشت روانی دست پیدا کرد. بحث بهداشت روان از دو جنبه قابل بررسی میباشد:
- راهکارهای پیشگیری از عدم تعادل روانی
- راهکارهای درمان عدم تعادل روانی
در بستر نهجالبلاغه این موضوع را پیگیری میکنیم:
غیبت کردن، علامت ناسلامتی روان
«الْغَيْبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ»[1]
«غيبت كردن، تمام تلاش ناتوان است»
جهد به معنای نهایت تلاش و کوشش.
بیان شد که یکی از ویژگیهای افرادی که از سلامت روان بهرهمندند آن است که استعدادهای خدادادی خویش را شناخته و خود را توانمند میدانند؛ بنابراین احساس عجز، نشانه ناسلامتی روان است.
غیبت کردن، نشانه ناتوانی و ناتوانی علامت ناسلامتی روح و روان است. غیبت کردن بدان معناست که فرد توانایی بیان صحیح نظرات و افکار خود را در مقابل شخص مورد نظر ندارد؛ به جای آن که بدون تحقیر و توهین، از طرف مقابل انتقاد کند؛ در غیاب او بدگویی مینماید.
فردی که از سلامت روان بهرهمند است توانمندی خود را در زمینه برقراری ارتباط صحیح شناسایی کرده و با به کارگیری آن، تعاملات شایستهای با اطرافیان دارد. چنین فردی، با هیچ توجیهی، به خود اجازه بدگویی از آنان را نمیدهد.
گاه غیبت کردن به دلیل تشفی خاطر و یا به جهت انتقام از غیبت کردن طرف مقابل است که هر دو امر، نشانه عدم کنترل احساساتی از قبیل خشم، اندوه و… بوده و حال آن که یکی دیگر از علامات بهداشت روان، «تسلط بر احساسات خویش» است.
فردی که گرفتار گناه غیبت است؛ با درک این امر که «غیبت علامت ناتوانی و نماد ناسلامتی روان است»، درصدد اصلاح ناتوانی خویش برآمده و نسبت به افزایش توانمندیهای خویش تلاش مینماید.
همچنین با چنین دیدگاهی، در صورتی که فرد باخبر شود که دیگری غیبت او را کرده است؛ پیش از آن که با پرخاشگری با او برخورد کرده یا کینه او را به دل بگیرد؛ باور دارد که او از یک ضعف روحی رنج برده و از بهداشت روان بیبهره است. ضمن آن که با خود میاندیشد چه بسا ایرادی به عمل او وارد بوده که موجب شده دیگران در غیاب او بدگویی کنند. غیبت، موجب نفرت و گریز افراد از یکدیگر است. برای عبور از این نفرت، توانمندی زیادی لازم است.
به استناد قرآن کریم، حقیقت غیبت، خوردن گوشت انسان مرده است[2]! تصور این امر، درک قبح عمل غیبت را ممکن میسازد.
تأثیرپذیری نسبت به تمجید اطرافیان
«رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ»[3]
«چه بسیارند كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند!»
مشابه این فرمایش، در حکمت 112 نیز وجود دارد.
در این حکمت، امیرالمؤمنین میفرمایند: «افراد بسیاری، به واسطه تعریف و تمجید اطرافیان فریب میخورند!» یعنی با شنیدن تعاریف دیگران، بسیار خرسند شده و به خود مطمئن میشود. پس از آن، در صورتی که همان افراد دیگر از او تعریف نکرده و یا انتقاد صحیحی از او داشته باشند؛ بسیار ناراحت شده و ارتباطات او دچار اختلال میشود.
خوشی بیش از حد و به اصطلاح «ذوق زدگی» نشانه عدم کنترل احساسات و عدم تعادل روانی است. خوشحالی به جهت تعریف دیگران، نشان میدهد که فرد در درون خویش احساس ضعف و کمبود کرده و این نقصان را با شنیدن تمجید دیگران، جبران میکند.
خوشحالی به جهت تعریف دیگران برای انجام یک عمل صحیح، نشانه عدم سلامت روان است؛ چه رسد به تعریف آنها از انجام یک عمل نادرست!
فردی که از سلامت روان برخوردار است؛ تمجید یا تکذیب دیگران، نه تنها بر عملکرد صحیح وی اثر نداشته بلکه حال روحی او را نیز تغییر نمیدهد. ظرفیت گسترده و عمیق او مانع از آن است که نظرات دیگران ـ چه مثبت و چه منفی ـ او را گرفتار سازد.
به علاوه مؤمن بر این باور است که درستی و زیبایی عمل وی، از ناحیه خدای سبحان است[4] بنابراین اگر تعریفی صورت میگیرد؛ در حقیقت تعریف از خدای سبحان است نه او! در برابر تعاریف دیگران، در عوض ذوقزدگی و از دست دادن تعادل، کمالات خود را لطف خدای سبحان دانسته و از دیگران میخواهد که برای افزایش توفیقِ شکر او، دعا نمایند.
همچنین، ذهن افراد را به عملکرد بهتر و شایستهتر افراد دیگر سوق داده و او را بسیار برتر از خویش معرفی نماید. به عنوان مثال، زمانی که به امام سجاد علیهالسلام عرض شد که با وجود داشتن لقب زین العابدین، به چه علت اینگونه خود را برای عبادت بیشتر به سختی میاندازند؛ ایشان، افراد را متوجه میزان عبادات امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، کرده و فرمودند: «چه کسی قوی تر از علی علیهالسلام در عبادت است؟»[5]
به علاوه، دنیا و هر چه در آن است فانی و گذرا میباشد؛ تعریف و تمجید افراد نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
تاریخ جلسه: 98/11/14 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، حکمت 453
[2] سوره مبارکه حجرات، آیه12:«وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً…»
[3] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، حکمت454
[4] سوره مبارکه هود، آیه88:«وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّه»
[5] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص142:«وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ[5] وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع»