تربیت دینی ـ بخش بیست و دوم

مقدمه

 

در تربیت هدف آزادساختن توانمندی‌هایی است که در درون انسان حبس شده است؛ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[1] و بسیاری از اموری که از نگاه ما تربیت محسوب می‌شود تربیت نیست. ما اشتباهاً تصور می‌کنیم تربیت است. عادت دادن به امری تربیت نیست. «عاده الخیر خیر» اما تربیت نیست. تغییر دادن تربیت نیست، بلکه تغییریافتن افراد تربیت است. شکوفا کردن تربیت نیست، شکوفا شدن از درون تربیت است. اطاعت کورکورانه تربیت نیست سرعت در فهماندن تربیت نیست، الگودادن تربیت نیست، بلکه این که فرد را به گونه‌ای بار بیاوریم که خود طالب الگو باشد، خود در جستجوی الگوی صحیحی اقدام نماید این تربیت است.

در حقیقت تربیت یک امری بسیار عمیق است که از لایه‌های باطنی وجود انسان کمالات آشکار شده و از گنجینه وجود انسان بر خود انسان پرده‌برداری می‌شود، در این زمینه در محضر قرآن قرار گرفتیم و از ابتدای قرآن به بعضی از آیات اشاره شد امروز به حول و قوه حضرت حق اولین آیه‌ای را که عرض می‌کنم:

 

سوره مبارکه نساء، آیه64

 

مربی مسئولیت مربوب را به دوش می‌گیرد

 

«… وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»

«… و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مى‏‌آمدند و از خدا آمرزش مى‏‌خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏‌كرد قطعا خدا را توبه‏‌پذير مهربان مى‏‌يافتند»

خدای سبحان ربّ است و پیامبر هم به اذن خدای سبحان پرورش‌دهنده نفوس مستعده است و در حقیقت ما مربوبینی هستیم که از این مربیّان شیوه تربیت صحیح را آموزش می‌گیریم.

اگر اینان زمانی که به خود ظلم کردند به سوی تو بیایند، پس طلب مغفرت از خدای سبحان نمایند و رسول هم برای آنان طلب مغفرت نماید قطعاً تواب بودن و رحیم بودن خدا را می‌یابند.

در این آیه چند نکته تربیتی قابل توجه وجود دارد:

مربوب به گونه‌ای باید پرورش داده شود که اگر خطا کرد خود به سوی مربی رفتن را اختیار کند، «هَارِبٌ إِلَيْك‏»، «فَرَرْتُ إِلَيْك‏»، «أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِك‏» یعنی مربی باید چنان جلوه‌ای از خود نشان دهد که مربوب حتی در هنگامی که جرم سنگینی مرتکب شده است تنها راهی را که برای تبرئه خویش مناسب می‌بیند پناهندگی به مربی باشد؛ یعنی اصل جلوه مربی باید رئوفیت و رحیمیت باشد؛ زیرا خمیره تربیت و عنصر اصلی تربیت مهر و محبت است تا حتی در هنگام جرم هم مربوب با اختیار خود رجوع به مربی را انتخاب نماید؛«جَآؤُوكَ».

مربوب باید به نحوی پرورش داده شود که همیشه راه بخشش را گشوده ببیند یعنی با ارتکاب سخت‌ترین جرائمی که در اوج غفلت نه عامدانه از او صادر شده امیدوار به رحمت مربی بوده و خود را در بن‌بست مشاهده نکند.

«جَآؤُوكَ» مربوب باید به گونه ای تربیت شود که در مشکلاتی که بر او وارد شده است حرکت کند و متوقف نگردد، البته حرکت به سوی نقطه‌ای صحیح، باید از بیراهه‌روی پرهیز شود و از توقف امتناع نماید و مسیر صحیح را انتخاب کند.

مربوب باید به گونه‌ای پرورش پیدا کند که در هنگام مشکل بداند مربیِ او رفع مشکل را به او آموزش می‌دهد، مربی همچنین  باید از آگاهی لازم بهره‌مند بوده تا در چالش‌هایی که مربوب با آن مواجه می‌شود برای وی اقدامات لازم را بنماید و بعضی از امور را خود به عهده بگیرد.

«وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»: پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و سلم نفرموده است «بروید استغفار کنید» بلکه فرموده «من برایتان استغفار می‌کنم» مربوب باید طلب زیاد داشته باشد و ارتباط میان خود و مربی را حفظ کند، نقش مربوب حفظ ارتباط میان خود و مربی است، در عین اینکه مربی باید بداند هم مربوب را با طلب خویش آشنا نموده و آستانه طلب را در او افزون می‌نماید:«فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ»، هم خود جداگانه اقداماتی برای رهایی مربوب از بحران انجام می‌دهد«وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ». نکته مهم است این است که ابتدا باید مربوب اقدامات لازم را بنماید،«وَاسْتَغْفَرَ…جَآؤُوكَ» وسپس مربی همکاری لازم را بذل نماید.

«وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ» مربی زمانی که مربوب را گرفتار جرم می‌بیند لب به نفرین وی نمی گشاید بلکه او را دعا می‌‌کند تا این زشتی‌ها از زندگی مربوب دور شده و او مجدداً لباس کمالات را بر تن کند.

 

«وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» مربی نیک می‌داند که آلودگی مربوبی به گونه‌ای  آلودگی او محسوب می‌شود و علی رغم این که به لطف حضرت حق او هیچ نقشی در آلوده شدن مربوب نداشته اما اقدامات لازم را در جهت رفع آلودگی انجام می‌دهد. (مثلاً اگر بچه‌ای خدای ناخواسته در محیط  مدرسه گرفتار یک  بیماری اخلاقی شود پدر و مادر او نمی‌توانند خود را از این گرفتاری مبرا بدانند چون فرزند آنهاست و حسابش با آنها  محفوظ است بلکه با تمام توان هر کاری که می‌توانند انجام دهند، انجام می‌دهند،  عبارتِ اینکه گفته شود این مشکل «مشکل شما است» برای مربی جایی ندارد این عبارت هرگز بر زبان مربی جاری نمی‌شود بلکه در اوج مشکلات همراهی و همکاری لازم را با مربوب می‌نماید تا او از آفات تربیتی دور گردد و در امان بماند.

 

سوره مبارکه نساء، آیه 65

 

«فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»

«ولى چنين نيست به پروردگارت قسم كه ايمان نمى‏‌آورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كرده‌‏اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و كاملا سر تسليم فرود آورند»

 

فصل الخطاب

 

مربی باید از آن چنان محبوبیتی نزد مربوب بهره‌مند باشد که اولاًّ مربوب نظر او را ختم نظرها و فصل‌الخطاب شمرده، ثانیاً در مقابل نظر او کاملاً تسلیم باشد.

از فضای زندگی معصومین که خارج شویم، با دیدی واقع‌نگرانه و منطقی؛ مربی باید نظراتی سالم و به دور از آفت بدهد تا مربوب نظر او را پذیرا شده و تسلیم وی  گردد. یعنی نظرات مربی نباید بر اساس سلایق یا علایق وی باشد بلکه نظرات باید براساس فطرت و شریعت باشد تا مربوب با پذیرش نظرات او در آغوش فطرت و شریعت قرار گیرد، طبیعی است انسان پرورش‌یافته ستیزی با فطرت ندارد و در مقابل فطرت و شریعت تسلیم می‌گردد.

اما مجدد یادآوری می‌شود در مقام حاکمیت نظر مربی باید در کمال اعتدال، دور از افراط و تفریط، هوی و هوس و دور از غرض‌های شخصی باشد تا مربوب به راحتی آن را پذیرا گردد.

 

سوره مبارکه نساء، آیه 69

 

«وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا»

«و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند»

 

برای همراهی با خوبان نیاز به سلوک است

 

مجدداً برای مربوب جایزه‌ای نقدی در نظر گرفته می‌شود، نه جایزه‌ای همراه با تأخیر. گرچه ما آموختیم که نباید مربی مربوب را شرطی پرورش دهد، اما در لحظه ورق خوردن زندگی باید خویش را از طریق پرورش تربیت مربی بیابد. جالب اینجا است که جایزه از جنس بهشت جسمانی و نفسانی نیست بلکه جایزه امتیازی است که نصیب تربیت‌یافتگان می‌شود، امتیاز معیت با خوبان.

گاه ما در هنگام پرورش نفس خویش باید به نفس امتیازاتی بدهیم و به او  بگوییم حال که در فلان امر اخلاقی، صحیح عمل نمودی و مانع اعتراض خویش شدی و توفیق انجام فلان کار خیر را داشتی، اجازه زیارت اباعبدلله علیه‌السلام را در نیمه‌شب به تو می‌دهم، اجازه زیارت آل یس صبح و شب را به تو می‌دهم، یعنی این ارتباط باید آن چنان لذت‌بخش باشد که نفس حاضر شود بسیاری از سختی‌های را قبول نموده تا به این امتیاز راه یابد«وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم» نفرمود بعدا، فرمود: «مَعَ الَّذِينَ».

امتیازاتی که در اختیار مربی قرار می‌گیرد نباید سریع در دسترس او قرار گیرد، ملاحظه نموده‌اید بچه‌ای که تازه راه می‌افتد، مادر یا پدرش وسیله‌ای را در دست می‌گیرند و به کودک  نشان می‌دهند تا او دو قدم به جلو  بردارد و پدر ومادر در آن زمان دو قدم به عقب می‌روند و او دو قدم دیگر بردارد آنان قصد ندارند تا وسیله را در اختیار کودک قرار ندهند و به عبارتی وعده را محقق نکنند بلکه می‌خواهند راه رفتن را یاد بگیرد، قرار نیست امتیاز کسب کند، قرار است رشد لازم را در میدان داشته باشد. به همین جهت خدای سبحان در آیه بعد می‌فرماید:«ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ». اسم اشاره «ذلک» ذکر شده است؛ یعنی برای معیت و کسب امتیاز و همراهی با خوبان نیاز به سلوک است و البته این سلوک در کمال رغبت باید صورت گیرد. مربی باید مربوب را بدون اعتراض پرورش دهد. «وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ» یعنی مقدار عمل نباید برای مربی حائز اهمیت باشد بلکه کیفیت عمل ترجیح دارد به همین جهت این جا از کلمه «يُطِعِ» استفاده شده است؛ این واژه نشان از انجام عمل با میل و رغبت دارد، مربی باید این حقیقت را به مربوب خویش متذکر شود که همنشینی با خوبان آسان به دست نمی‌آید، بلکه هم باید مسیرطولانی را طی نمود و هم در طول مسیر از ذوق و شوق و نشاط و رغبت خاصی بهره‌مند بود. هر اعتراضی پیوست به خوبان به تعویق می‌افکند.

 

سوره مبارکه نساء، آیه 74

 

«… وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»

«و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم»

مبارزه عنصر اصلی تربیت

 

عنصر اصلی تربیت مبارزه است، مربوب هرگز چیزی را به آسانی به دست نمی‌آورد باید برای به فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته زحمات خاصی را متحمل شود، زحماتی که هیچ‌یک نادیده گرفته نخواهد شد،  باید در زمینه تربیت  زحمتی متقبل شد، نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود.

مربی گرچه به مربوب خویش این حقیقت را متذکر می‌شود که «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»[2] اما هم زمان به مربوب تفهیم می‌نماید که در ذات پرورش قبول زحمات خاصی نهفته است و باید این زحمات را برای رسیدن به حقیقت متحمل شد. با ادبیات دیگری مربی مربوب خویش را نازپرورده  بار نمی‌آورد؛

نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

در امر تربیت ربّ، مربوب را توانا بار می‌آورد چون قتال مخصوص افراد توانمند است و از افراد عاجز قتال برداشته شده است؛ مربی توانمندی‌های درون مربوب را به او نشان داده و وی را از این توانمندی‌ها مطلع  می‌نماید گرچه گاهی در عین توانمندی مربوب مغلوب می‌شود اما مهم این است که او از توانمندی خویش استفاده نموده است.

مربی مربوب را به گونه‌ای پرورش نمی‌دهد که موفقیت فعلی را ملاحظه نماید بلکه به او یادآوری می‌کند گاه شکست می‌خورد و گاه پیروز می‌شود «فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ» گاه مربوب ظاهراً ناکام می‌گردد اما باور دارد آنکس که در مسیر تربیت است، هیچ‌گاه ناکامِ ابدی نیست.

اتفاقاً ربّ شکست را به عنوان یکی از واقعیت‌های موجود زندگی به مربوب  متذکر می‌شود تا مربوب گمان نکند هر حرکت صحیحی لابد و قطعاً منجر به موفقیتش می‌گردد. اتفاقاً او را با صراحت با شکست آشنا نموده «فَيُقْتَل» احتمال اولیه مغلوب شدن است و گزینه دوم غالب شدن است«يَغْلِبْ».

مهم این است که در مسیر صحیح حرکت صورت پذیرد؛زیرا چنین حرکتی هیچ گونه ضایعاتی ندارد، حتی اموری که از نگاه دیگران ضایعات عمر به حساب می‌آید  تجربه‌ای برای کسب موفقیت‌های بعدی شده و پلّکان کمال محسوب می‌شود. مربی علاوه بر این که مربوب خویش را باید وادار به کاربرد توانایی خویش نماید با صراحت به او اعلام کند که احتمال اولیه شکست است، اما چون فرد در مسیر بوده و با آگاهی حرکت نموده است در شکست هم مأجور است «فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا».

از نگاه بنده نکته‌ی بسیار قابل توجه آیه این است که حقیقت  مبارزه و بکارگیری استعدادها و استفاده از توان‌های پنهان، موجب عظمت وجودی بنده می‌گردد؛ مربی نیک می‌داند که اگر طالب مربوبی عظیم است، عظمت از طریق حضور در صحنه‌های سخت کسب می‌شود و ظهور می‌نماید، اجر عظیم به فرد عظیم اهداء می‌شود و قتال مربوب را عظیم نموده که شایسته اجر عظیم می‌گردد.

در قسمت پایانی آیه نکته دیگر هدف‌گرا بار آوردن مربوب است نه غالب شدن او. مهم این است که او در همه صحنه‌های زندگی به هدف خویش توجه لازم نموده و زندگی را با هدف ادامه دهد، مغلوب یا غالب شدن  نباید برای او مهم باشد؛ زیرا توجه به خود نیز نوعی فقدان تربیت است، چون می‌گویم «من» چی شدم «من» بردم من باختم؟ چون تا زمانی که «من» برایم مهم است تربیت نشدم.

 

سوره مبارکه نساء، آیه81

 

«وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلًا»

«و مى‏‌گويند فرمانبرداريم ولى چون از نزد تو بيرون مى‌‏روند جمعى از آنان شبانه جز آنچه تو مى‏گويى تدبير مى‏‌كنند و خدا آنچه را كه شبانه در سر مى‌‏پرورند مى‌‏نگارد پس از ايشان روى برتاب و بر خدا توكل كن و خدا بس كارساز است»

 

خدای سبحان به پیامبر دستور می‌دهد که باید از گروهی اعراض نماید، خدای سبحان ربّ پیامبر و پیامبر مربوب حق است، در عین این که پیامبر دارای خلق عظیم بوده و رحمۀ‌للعالمین است اما گاه خدا او را به گونه‌ای پرورش می‌دهد که با رفتار خود خطای اطرافیان را به آنان متذکر گردد. آیه درباره منافقین است که در محضر پیامبر ظاهراً از وی اطاعت نموده و به حضرت چشم می‌گویند «وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ» و در خلوت شبانه در مقابل نظرات ایشان موضع می‌گیرند، خدای سبحان می‌فرماید: «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» ای پیامبر اعراض تو از منافقین باید به گونه ای باشد که دیگران نیز متوجه این برخورد اعراضی بشوند. برخوردی که بازتاب عملکرد خود مربوب است مربوبی که تربیت مربی را پذیرا نشده است و منافقانه با مربی خویش برخورد نموده است.

«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» گرچه مربی باید همواره دغدغه تربیت مربوب را داشته باشد اما اگر مربوبی با مربی خویش یک رنگ نبوده و از صفای لازم برخوردار نباشد، مربی باید در رفتار خویش تجدید نظر نموده و به جهت اصلاح نه از طریق گفتار بلکه رفتار خطای او را به وی متذکر شود؛ نباید رفتار مربی نسبت به همه مربوب‌ها یکسان باشد بلکه نسبت به بعضی«قُلْ سَلام‏»[3] و نسبت به بعض دیگر «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» است گاه اعراض به شکلی است که دیگران نیز متوجه می‌شوند، این امر از این جهت لازم است که دیگران نیز توجه به ارتباطات خویش داشته و پند لازم را از این جریان بگیرند وخود را هرگز فارغ از چنین برخوردی گمان نکنند، بلکه باور نمایند که اگر آنان نیز ادب را به جا نیاورند مستحق چنین عقوبتی می‌گردند.


 از نگاه تربیتی شاید بتوان گفت که اعراض مربی از مربوب باید برای او بسیار دردناک شمرده شود؛ زیرا  اعتبار مربوب به مربی خویش است و رویگردانی مربی از او، مربوب را بی‌اعتبار می‌نماید.

مربی باید دارای چنان اعتباری باشد که مربوب آن را با تمام وجود حس کند. گاه در زندگی روزمره ما رویگردانی یک بزرگتراز اطرافیان خویش هیچ آسیبی به اعتبار اطرافیان وارد نمی‌نماید، این امر نشان می‌دهد که این بزرگتر نزد آنان اعتباری نداشته درحقیقت او معتبر نبوده که اعراض او  صدمه‌ای به زیردستان وارد نمی‌کند.

 

سوره مبارکه نساء، آیه 84

 

«فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا»

«پس در راه خدا پيكار كن جز عهده‏دار شخص خود نيستى و[لى] مؤمنان را [به مبارزه] برانگيز باشد كه خداوند آسيب كسانى را كه كفر ورزيده‏اند [از آنان] باز دارد و خداست كه قدرتش بيشتر و كيفرش سخت‌‏تر است»

ایجاد انگیزه

 

نقش دیگر مربی تحریک مربوب است؛ «وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ» مربی باید محرک نیز باشد؛ مرتباً در مربوب ایجاد انگیزه نموده و ملکوت و باطن انگیزه‌ها را به مربوب خویش معرفی ‌کند تا توانمندی‌های او را از طریق این تحریکات ظاهر نماید.

مربی باید همواره مربوب را هدف‌گرا پرورش دهد (چون انگیزه اصلی دین «كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا») است پس مربی انگیزه‌های صحیح را تحریک کند، این به معنی اجبار کردن یا وادار کردن نیست بلکه به معنای پرده‌برداری از ملکوت هر حرکت صحیحی است. همانطور که گاه شما در مفاتیح می‌خوانید روزه یک روز ثواب صد سال عبادت را دارد یعنی لحظه به لحظه مربوب بسیار گرانقدر و ارزشمند بوده، ارزشی که با هیچ امری قابل قیاس نیست، البته لازم به ذکر است که مربی این تحریکات را نسبت به همگان اعمال نمی کند بلکه تحریک صرفاً برای کسی است که تحت پرورش او قرار می‌گیرد. نفرموده:«حرض الناس»، بلکه فرموده است:«حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ» مربوب نیز باید بداند که هر چقدر بیشتر مربی خویش را بپذیرد، از عنایات و کمالات معنوی بیشتری بهره‌مند می‌گردد.

شما خوب می‌دانید ایمان سلمان و ابوذر در یک درجه نیست. یعنی ولایت‌پذیری سلمان با ولایت‌پذیری ابوذر قابل قیاس نمی‌باشد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام سلمان را به گونه‌ای تحریک می‌نمایند و ابوذر را به گونه دیگری و هر یک از این‌ها به اندازه پذیرش امیرالمؤمنین علیه السلام از فیوضات و کمالات حضرتش  بهره‌مند می‌گردند. پس مربی باید در همه صحنه‌های زندگی محرک خوبی بوده و انگیزه لازم را نیز ایجاد بنماید.

ان‌شالله که خدای سبحان یکایک ما را کمک کند. اولاً برای مربّیان‌ خویش  مربوب خوبی باشیم، ثانیاً با عنایت مربّیان‌،  نفس‌ ما تربیت صحیحی پیدا کند، ثالثاً اطرافیانی که وظیفه تربیت آنها برعهده ماست به گونه‌ای پرورش دهیم که نخواهیم از تربیت خود استغفار کنیم. ان شالله دعای خیر کامل‌ترین مربّیان عالم در مسیر سلوک بدرقه یکایک ما باشد صلوات بفرستید.

 

 

تاریخ جلسه : 99/1/25 ـ جلسه 22

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه شمس، آیه 9

[2] سوره مبارکه شرح، آیه 6

[3] سوره مبارکه زخرف، آیه 89

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *