مقدمه
تربیت به فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه و اظهار تواناییهای پنهان است. طبیعی است که به ظهور رساندن قدرتهای کمالی نهفته در انسان قوانین خاصی را دارد تا به طور کامل و صحیح ظهور و بروز داشته باشد، به همین جهت برای تربیت قطعاً نیاز به آموزش است.
تربیت نیازمند زمان است
تربیت، اصلی است که با سرعت سازگار نیست؛ زیرا کلمه تربیت باب تفعیل است و از معانی آن تدریج است به این معنا که کمالات پنهانی فرد آهسته اهسته ظهور پیدا میکند.
در محضر قرآن تربیت و پرورش را به نحو صحیح آموزش میگیریم تا به دور از افراط و تفریط آموختههایمان را اجرا کنیم.
تربیت، حرکتی مستمر است
تربیت حرکتی دائمی و مستمر است نه حرکتی مقطعی و گذرا. اگر تربیت در انسان نهادینه شود حرکات و اعمال او به دور از افراط و تفریط خواهد بود، اما تربیتی که دائمی نیست و گهگاه مشاهده میشود نشانه فقدان تربیت است.
حرکتهای جاهلانه و مقطعی نماد عدم تربیت است، همچنان که قرآن کریم در معرفی منافقین میفرماید آنان گاه در حرکتند و گاه میایستند.
خدای سبحان در سوره مبارکه بقره، آیه20 میفرماید:
«يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ »
«نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند [بر جاى خود] بايستند و اگر خدا مىخواستشنوايى و بينايىشان را برمىگرفت كه خدا بر همه چيز تواناست»
این تعریف در حقیقت بیان یکی از عیوب منافقین است تا مؤمنین از آن پرهیز نمایند و اعتدال پیشه کنند.
معرفی نعمات
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[1]
« اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودهاند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد»
«الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ »[2]
«همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مىدانيد»
معرفی نعمات یکی از مهمترین وظایف مربی است، در تربیت دینی گمان نکنید آنچه بدیهی است نیازمند بیان نیست بلکه مربی باید خدماتی را که به مربوب (فرد مورد تربیت) میدهد به او یادآوری کند، گرچه این خدمات امری بسیار عادی باشد، این یادآوری به این جهت است که مربوب بداند نزد مربی اعتبار خاصی دارد و این خدمات خاص اوست، همچنانکه خدای سبحان خود را به عنوان ربّ معرفی میکند و الطافی را که به عنوان مربی به بندگان داشته ذکر میکند و میفرماید: مربی شما زمین را بسترتان قرار داد و آسمان را سقفتان و از آسمان آبی نازل کرده، آن آب رزقتان را خارج کرده ارزاق را برای شما از زمین خارج کرده، ربی که هدایت گر شماست.
ذکر الطاف بدون منت
ما نیز باید خدماتی که برای فرزندمان میکنیم به او یادآوری کنیم تا بداند نزد ما جایگاه خاصی دارد بی آنکه با این یادآوری به او منت بگذاریم همانطور که خداوند بابت هیچ یک از الطافی که به بندگان میکند بر آنان منت نمیگذارد؛ زیرا اگر مربی بابت خدماتی که برای مربوب انجام میدهد به مربوب خود منت بگذارد و آن را بزرگ قلمداد کند تربیت دچار خلل می شود.
صرف هزینه
برای باقی ماندن در جایگاه مربی باید هزینه کرد، خدای سبحان برای تربیت بندگان بسیاری امور را خاص آنها قرار داده و میفرماید:«خَلَقَ لَكُم» (برای شما خلق شد)، «جَعَلَ لَكُم» (برای شما آفریده شد) ما نیز باید برای تربیت نفس یا تربیت فرزندمان اموری را خاص او انجام دهیم و این خاص بودن را نیز به او متذکر شویم.
علت اینکه گاهی اوقات فرزندان از نعماتی که برخوردارند لذت نمیبرند و از خدماتی که برای آنها انجام میدهیم خوشنود نیستند این است که در نظر آنها عادی شده و تکراری گشته است.
پیوند عاطفی
در تربیت باید ابتدا رابطه عاطفی بین ربّ و مربوب برقرار شود و محبوبیت و پیوست بین ربّ و مربی باید علی الدوام حفظ شود تا تربیت به بهترین شکل صورت گیرد، قرآن کریم با عبارت «لَکُم» و ذکر الطاف الهی در آیه متذکر این رابطه شده است.
پذیرش تربیت
«فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ»[3]
«پس اگر نكرديد و هرگز نمىتوانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد»
«وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ »[4]
« و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوهاى از آن روزى ايشان شود مىگويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند»
قرآن کریم از کلمه «اتقوا» استفاده کرده که از باب افتعال است و پذیرش و قبول یکی از معانی آن است، مطابق این معنا باید گفت فرد تربیت شده بعد از آنکه با امور مورد نهی آشنا شد و یا به مضرات آن پی برد باید خود دوری از آن را بپذیرد و آن را به خودی خود ترک کند نه آنکه ترک این امور نیازمند توجه همیشگی مربی و منع او باشد، به همین جهت گفته میشود فرزندان خود را علیالدوام مورد امر و نهی قرار ندهید بلکه فقط مسائل را برایشان عنوان کنید، به عنوان مثال کودک ما بعد از آنکه با مضرات تماشای تلویزیون آشنا شد باید خود بپذیرد تماشای بیش از حد تلویزیون برای او آسیب دارد بی آنکه ما هربار او را بابت این کار منع کنیم.
همراهی بشارت و انذار
گاهی ما به انذار توجه داریم اما از بشارت غفلت میکنیم درحالیکه در تربیت بشارت و انذار باید با یکدیگر توأم و همراه باشد، نه بشارت به تنهایی مثمر الثمر است و نه انذار همچنانکه قرآن کریم در این آیه هم از واژه«بشر» استفاده کرده و هم «اتقوا» را به کار برده است.
بیان کمالات
در تربیت باید متذکر کمالات پنهانی افراد شویم، کمالاتی که گاه از روی اخلاص نشان داده نمیشود و طرف مقابل خودش سعی بر نشان دادن کمالاتش ندارد و گرفتار حبّ نفس نیست.
سطحی نگری و اعتراض
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»[5]
« و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد»
گاهی اوقات تربیت شدگان گرفتار سطحی نگری و ظاهربینی میشوند و گاه به خود اجازه اعتراض میدهند و گاه خود را عنوان میکنند، در این زمان مربی نباید بهای لازم را بدهد و باید آنان را به فکر وادار کند، خدای سبحان زمانی که ملائک اعتراض به خلقت حضرت آدم کردند و چندین بار با عبارات «نَحْنُ»، «نُسَبِّحُ»، «نُقَدِّسُ» خود را عنوان کردند پاسخی اجمالی داد و گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» بعد از گذشت قرنها عاشورایی رسید و ملائک به سرّ خلیفه بودن حضرت آدم پی ببرند.
ترجیح معرفت بر عبادت
گاهی اوقات عبادت انسان را سطحینگر می کند و او را از توجه به باطن امور باز می دارد.
در عرصه تربیت گرچه برای عبادت و اعمال ظاهریه امتیاز خاصی منظور میشود اما معرفت و نگرش صحیح ارزشمندتر از اعمال ظاهری است، نگرش انسان را بالاتر از ملک قرار میدهد و بینش صحیح ایجاد میکند.
تفاوت بینش صحیح و روش صحیح آن است که بینش صحیح موجب انتخاب روشی صحیح میشود اما عکس آن صادق نیست.
در عرصه تربیت زمانی که با کسی مواجه میشوید که بسیار عبادت میکند به این کار او زیاد بها ندهید. خدای سبحان زمانیکه حضرت آدم را آفرید و به ملائک او را به عنوان خلیفه خود در زمین معرفی کرد آنان گفتند آیا کسی را خلیفه میکنی که در زمین خونریزی و فساد میکند درحالیکه ما تسبیح و تقدیس تو را به جا میآوریم؟! خداوند تأییدی بر عبادت آنان بیان نکرد و فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
توجه به گذشته
گاهی باید مربی گذشته را به مربوب یادآوری کند تا او در زمان حال انتخاب صحیحتر و بهتری داشته باشد.
تاریخ جلسه: 98/6/25 ـ جلسه دوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه بقره، آیه 21
[2] سوره مبارکه بقره، آیه 22
[3] سوره مبارکه بقره، آیه 24
[4] سوره مبارکه بقره، آیه 25
[5] سوره مبارکه بقره، آیه 30