مقدمه
انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتا توانمند آفریده شده است. برای مثال خدای سبحان به او توان شنیدن پیام حق و توان اجابت دعوت حق را داده[1] لکن او در گذر روزگار غافل از توانمندی خویش شده و ناتوانی بر او عارض میشود. پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است.
توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام گذاشته و از استعدادهای بالقوهای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.
شریعت، مسیر توانمندی
انسان متدین باید توانمند باشد تا:
- قدرت مبارزه با شیاطین درونی و بیرونی و توانایی ترک رذائل اخلاقی و اتصاف به فضائل را داشته باشد.
- همچنین، لازم است توان فکریاش به حدی باشد که بتواند با شبهات مبارزه کند.
- فرد متدین باید از نظر روحی نیز توانمند باشد تا با همه مخلوقات تعامل صحیحی برقرار کند.
- توانایی پرداخت نیز یکی دیگر از توانمندیهایی است که موجب میشود فرد همواره در زمره انفاقکنندگان قرار گیرد.
در رکاب حضرت ولیعصر (عج) افراد توانمند حضور دارند
شیعه منتظر، توانمند است و خود را برای زمان ظهور آماده نموده تا با تمام توان در محضر ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه قرار گیرد.
در زیارت آلیس به محضر امام زمان ارواحنا فداه عرضه میداریم:
«نُصرَتی مُعدّةٌ لَکُم»[2]
«یاریام برای شما آماده است»
این عبارت نشان میدهد مکتب تشیع، افراد را توانمند پرورش میدهد.
یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندیهایی است که در وجود انسان بوده لکن پردهی غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:
– چه اموری موجب توانمندی انسان است؟
– چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟
در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت میشود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش میرسیم.
قوانین نظام عالم، تغییرپذیر نیست. عوامل توانایی و ناتوانی در زمانهای گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار میدهیم.
انسان قدرت تصرف دارد
«لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَیتُمْ عَلَیهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»[3]
«تا بر پشت آنها قرار گیرید و آن گاه كه بر آن استقرار یافتید؛ نعمت پروردگارتان را یاد كنید و بگویید: «منزّه است آن كه این مركب را براى ما رام كرد در حالی که ما بر (تسخیر) آن توانا نبودیم و همانا ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت».»
در آیه به صراحت به موضوع توانمندی اشاره شده است.
آیه در ارتباط با رام بودن چهارپایانی است که به عنوان مرکب استفاده میشوند. این حیوانات به اذن خدای سبحان، در مقابل آدمی رام شده و به او خدمات میدهند. خدای سبحان به انسان میفرماید: «زمانی که بر پشت مرکبها سوار شدی به یاد آور که رام بودن حیوانات و سلطه تو بر آنان یکی از الطاف الهی است در حالی که تو توانایی رام کردن آنها را نداشتی! بنابراین، شکر خداوند را بر زبان جاری کرده و به ذات اقدس الهی توجه نما!»
نماد توانمندی؛
تصرف در امور
آیه نشان میدهد به لطف خداوند، قدرت انسان بسیار زیاد بوده و در ظاهر توانایی تسخیر در برخی امور را دارد. در این آیه «چهارپایان» تنها از باب نمونه بیان شده و انسان بر امورات دیگری همچون زمان، نَفس اماره و … نیز تسلط دارد و میتواند آنها را تحت اختیار خویش درآورد.
بنابراین انسان، توانمند آفریده شده و نماد توانمندی او تصرف در برخی امور است اما سؤال این است که چه امری موجب تداوم و تقویت توانمندی او خواهد شد؟
پاسخ را در آیه مذکور مییابیم:
عوامل تداوم توانمندی؛
تسبیح و تقدیس خداوند
اولین عامل تداوم توانمندی آن است که انسان باور داشته باشد خدای سبحان ابزار توانمندی را در اختیار او قرار داده است و اعطای الهی مقید به زمان نیست؛ بنابراین اگر فرد از نعمتی محروم است؛ اینگونه نیست که خداوند عطا نکرده بلکه خود فرد قابلیت دریافت نداشته و یا دریافت کرده اما به دلیل عدم مراقبت، آن نعمت را از دست داده است.
خدای سبحان غنی مطلق است و نیازی به بازپسگیری نعمات ندارد. اگر نعمتی را از بنده سلب میکند به دلیل حکمتی است. علاوه بر آن، گرفتنهای خداوند با عطایی مشابه و با بهتر از آن همراه است:
«ما نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیءٍ قَدیر»[4]
«هر (حكم و) آیهاى را نسخ كنیم و یا (نزول) آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مىآوریم، آیا نمىدانى كه خدا بر هر چیزى قادر است؟»
به بیان دیگر، عامل تداوم توانمندی آن است که انسان خداوند را منزّه از آن بداند که اسباب و لوازم توانمندی را در اختیار او قرار نداده و فرد را از موفقیت محروم نماید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا…» «منزه است خدایی که تسهیلات و اسباب را در تسخیر انسان قرار داد»
اگر فرد گمان کند که خداوند به او توفیق نداده و یا او را توانمند نیافریده است؛ در حقیقت نسبتِ ناروایی به باری تعالی داده و به سبب آن عقوبت خواهد شد. نظام عالم موحِّد، هوشیار و شنوا آفریده شده، زمانی که شخص نسبت ناروایی به پروردگار دهد کائنات با او درگیر میشوند و در طول زمان از توانمندی و قدرت وی کاسته خواهد شد.
معنای دیگر «تسبیح»
عبارت «سُبْحانَ» از کلمه «سِباحة» به معنای شناگری است. زمانی که فرد به تسبیح خداوند مشغول است اعتراف میکند که نظام عالم به سوی حق شناور میباشد. حال اگر موجودی در مسیر حرکت خویش، متوقف گردید؛ عجز و ضعف از ناحیه خود اوست و نباید ناتوانی و عدم موفقیت خویش را به خداوند نسبت دهد و اگر چنین کند ضعف و ناتوانی او افزون میشود.
بنابراین اولین عامل تداوم قدرت آن است که هیچ نسبت ناروایی به خداوند نداده و عطای او را ناقص ندانیم. خداوند همواره افاضه خیر و رحمت و کمال میکند و اگر نقص و عجز و ضعفی است از جانب بندگان میباشد.
*نسبت ناروا به خداوند امر بعیدی نیست و متأسفانه گاه در محاورات روزانه افراد (از سر غفلت یا جهالت) اتفاق میافتد. برای مثال گفته میشود:
«خداوند توفیق حضور قلب در نماز و یا شرکت در مجلس اهلبیت را به من نداد!» اینگونه تعبیرات، باعث میشود انسان از حرکت به سوی حق باز بماند.
زِ یَزدان دان، نه از ارکان!
توانمندی انسان زمانی تداوم خواهد داشت که «مقتدر بودن» را از جانب خویش ندیده و آن را تنها لطف الهی بداند: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا» «منزه است خدایی که اجازه تصرف را به ما عطا نمود»
به بیان دیگر، یکی از عوامل تداوم توانمندی آن است که فرد نزد دیگران و نیز در سویدای وجود خویش معترف باشد که هیچ قدرتی از جانب خود نداشته و اگر لطف خدا نباشد هیچ کاری از وی ساخته نیست:
«هوَ الاولُ و الآخرُ»[5]
«او ابتدا و انتهای هر چیز است»
تمامی کمالات بنده مانند صبر، رضا، تسلیم از جانب اوست. حتی خندیدن بنده نیز به اختیارش نبوده و به اذن خداوند انجام میشود:
«وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَك…»[6]
«به راستی اوست که میخنداند»
هر چقدر اعتقاد بنده در این زمینه قوی شود؛ ظرفیت بیشتری برای دریافت فیوضات الهی پیدا میکند و توانمندیاش افزون میشود.
داشتن چنین اعتقادی و اظهار آن، علاوه بر افزایش توانمندی، موجب شکستن بُتِ نفس شده و انسان را از خطر مُهلک «مَنیّت» میرهاند.
اما اگر انسان کمالاتش را نه از ناحیه پروردگار بلکه از جانب خود بداند -در حالی که هیچ مصدری جز خداوند، برای اعطای قدرت وجود ندارد- ؛ خویش را در مسیر ناتوانی قرار داده است و گرفتار خودبزرگبینی خواهد شد.
تسهیلات الهی
تمام موفقیتهای زندگی –اعم از علمی، اجتماعی، عبادی و…- حاکی از آن است که موانع فراوانی مرتفع شده و فرد توانایی دستیابی به مطلوب خود را داشته است.
با درایت در آیه در مییابیم خداوند تسهیلاتی در اختیار انسان قرار داده است که با به کارگیری آن، امورات به آسانی انجام میشود مانند مرکب، که انسان را سریعتر و آسانتر به مقصد میرساند.
اسم اشاره «هذا» در عبارت «سَخَّرَ لَنَا هَذَا» نشان میدهد تسهیلات خدادادی بسیار نزدیک و در دسترس هستند. با این نگرش، امورات دشوار در نظر انسان آسان خواهد شد.
مرکبهای گوناگونی مانند مرکب اراده، همت و… در اختیار انسان قرار داده شده است که امورات زندگیاش به سهولت طی شود. وجود این تسهیلات هرگز نتیجه عمل انسان نبوده و کسی نمیتواند ادعا کند: «من هزار مرتبه ذکری را گفتم و این توانمندی را از خداوند دریافت کردم!» زیرا توفیق ذکر نیز از جانب پروردگار نازل میشود!
«همه کمالات تنها از ناحیه خداوند است» و اعتقاد به این امر موجب آسانی امورات و تداوم توانمندی شده و مانع از طغیان فرد توانمند است.
بنابراین یکی از عوامل ناتوانی، آن است که فرد وجود تسهیلات را عادی پنداشته و یا آن را نتیجه عملکرد خویش بداند.
همه از اوییم و به سوی او باز میگردیم!
عامل دیگر تداوم توانمندی در آیه بعد ذکر شده است: «وَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»
با بیان این عبارت، فرد معترف به آن است که همواره به سوی خداوند بازگشت دارد(مُنقلِب اسم فاعل است و افاده زمان حال و آینده دارد)
منقلبون از ماده انقلاب به معنای تغییر و دگرگون گشتن است. در هر رجوع و انقلابی به سوی خداوند، نواقص و عیوب انسان مرتفع شده و ظرفیت و کمالات او رشد مییابد و افزون میشود؛ زیرا به سوی وجود کامل و قدیر رفته که قدرت بر افزایش کمالات دارد.
نماد ناتوانی؛
تقلید نابجا و کورکورانه
«وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ»[7]
«و این گونه در هر شهر و دیارى که پیش از تو پیامبر انذاركنندهاى فرستادیم؛ ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مىكنیم»»
در این آیه سخن از کسانی است که از پیروی از پیامبران الهی سرباز زده و جاهلانه به آیین مشرکانه اجداد خویش اقتدا کردند. در حقیقت این افراد توانایی تجزیه و تحلیل نداشته و کورکورانه از دیگران تقلید میکردند.
یکی از نمادهای ناتوانی، تقلید نابجا و کورکورانه است. انسان توانمند در مواجهه با هر فکر و عقیدهای، ابتدا آن را تحلیل و بررسی نموده سپس آن را تأیید یا تکذیب میکند اما کسانی که ناتوانی در اندیشه دارند؛ بیدلیل اقدام به تأیید و تکذیبِ امورات و افراد میکنند.
خلق را تقلیدشان بر باد داد!
افراد توانمند، با قدرت در برابر عقاید و فرهنگ غلط ایستادگی میکنند هر چند گذشتگانشان مقید به آن بودند؛ اما افراد ناتوان به فرهنگ نادرست گذشتگان ملتزم هستند و اگر فردی خطای آنان را گوشزد نماید و مسیر صحیح را نشان دهد؛ در مقابل او ایستادگی کرده و بر اشتباه خویش پافشاری میکنند(مانند افراد مذکور در آیه). به بیان دیگر، افراد ناتوان قدرت پذیرش سخن حق و اِعمال اصلاحات را ندارند.
دین اسلام، افراد را به فکر و بررسی توصیه میکند. برای مثال با وجود تأکید بسیار به نماز جماعت و ثواب فراوان آن، اقتدا به هر امام جماعتی جایز نبوده و باید عدالت وی را احراز کرد.
بنابراین یکی از علائم توانمندی، برخورداری از قدرت تجزیه و تحلیل و پرهیز از تقلید کورکورانه است.
نماد توانمندی؛
اظهار عقیده صحیح
«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ»[8]
«به یاد آور زمانی را که ابراهیم به پدرخوانده خویش گفت: «به راستی من از آنچه شما میپرستید؛ بیزارم!»»
آیه یادآور داستان حضرت ابراهیم علیهالسلام است؛ آنگاه که در زمان نوجوانی با شهامت و قاطعیت در مقابل پدرخوانده مشرکِ خویش ایستادگی کرده و به صراحت از معبود او بیزاری جست.
با وجود آن که حضرت ابراهیم در سنین نوجوانی قرار داشت اما چنان قدرت و توانایی داشت که در مقابل بزرگانِ مشرکِ قوم ایستاده و بدون هر گونه جسارت و بیادبی، از عمل نادرست آنان اعلام بیزاری نمود.
عبارت «إِنَّنِی» نشان میدهد که حضرت در مسیر مبارزه با عقاید باطل، منتظر همراهی دیگران نبوده و به تنهایی اقدام نمود.
همچنین حضرت ابراهیم علیهالسلام با بیان «إِنَّنِی بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ» اعلام کرد که برای همیشه از معبودهای دروغین بینیاز بوده و هیچگاه آنها را مورد پرستش قرار نمیدهد.
حضرت ابراهیم علیهالسلام یکی از مصادیق توانمندان است. فرد توانمند با قاطعیت در مقابل عقاید نادرست ایستادگی کرده و حقیقت را اعلام میدارد.
گاه افراد توانایی مقابله با عقاید نادرست و بیان حقیقت را ندارند. برای مثال فردی به مجلسی دعوت شده که اَعمال خلاف شرع در آن انجام میشود و به همین دلیل نمیخواهد در آن مجلس حاضر شود. در این هنگام اگر توانایی مقابله با عقاید نادرست را نداشته باشد؛ علت عدمِ حضورش را کسالت و بیحالی بیان میکند! در حالی که فرد توانمند با رعایت احترام، صراحتاً علت حقیقی عدم حضور خویش را بیان میکند.
مثال دیگر، فرد ناتوان ممکن است دروغ نگوید اما شهامت آن را ندارد که اعلام کند: «دروغگویی عمل نادرست بوده و من آن را نمیپسندم!»
گاه میزان ناتوانی فرد از این حد نیز فراتر رفته و او نه تنها قدرت مبارزه داشته بلکه همرنگ منحرفان میشود و به مجرد قرار گرفتن در مجامع غیردینی، گفتار و ظاهر خویش را هماهنگ با آنان میکند. در مقابل، انسان توانمند در مجامع غیردینی، با افتخار تدین خویش را اظهار میکند.
اذان گفتن، یک نمونه از اعلام اعتقادات حقه است و نشان میدهد فرد متدین شهامت دارد عقاید خویش را با صدای بلند اظهار کند.
افراد باید با اقتدا به حضرت ابراهیم علیهالسلام، در زمینه اعلام اعتقادات حقه و اظهار شعائر دینی توانمند شوند.
عامل ناتوانی؛
محدود دیدن ظرفیت
«وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَینِنَا وَ بَینِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ»[9]
«اعراض کنندگان از حق گفتند: «قلبهاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مىكنى در پوششهایى قرار گرفته و در گوشهاى ما سنگینى است. میان ما و تو حجابى وجود دارد پس تو به دنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مىكنیم!»»
این آیه نشان میدهد که میتوان میزان توانمندی افراد را از گفتار آنان تشخیص داد!
همانطور که در آیه بیان شده کسانی که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رویگردان شدند خود اذعان به ناتوانی خویش داشتند! آنها به صراحت بیان میکردند که گرفتار ناتوانی فکری بوده، از قوه ادراک بیبهره هستند و ظرفیت شنیدن پیام حق را ندارند. در حقیقت آنان معترف به ناتوانی خویش بوده و نماد ضعف خود را بیان میکردند.
افراد ناتوان، علاوه بر آن که ظرفیت خویش را محدود دیده و گسترش آن را امری محال میدانند؛ این عقیده را در قالب الفاظ اظهار میکنند. برای مثال در فرهنگ عامیانه این سخنان رواج دارد: «من همینی که هستم؛ هستم!» یا «از ما که گذشت؛ ما بهتر از این نخواهیم شد!» غافل از آن که به حول و قوه الهی، ظرفیت محدود انسان قابلیت گسترش و دریافت انواع کمالات را دارد.
افراد ناتوان، نه فقط گسترش ظرفیت خویش را غیرممکن میداند بلکه اگر هم ممکن بدانند، نمیخواهند که چنین شود! به عبارت دیگر، افراد ناتوان، محدودیت و عجز خویش را میپسندند و جز آن چیزی نمیخواهند!
در مقابل، افراد توانمند، ظرفیت وجودیِ خویش را گسترده دیده و همواره خواهان افزایش کمالات هستند:
«رَبِّ زِدْنی عِلْما»[10]
«پروردگارا علم مرا افزون کن!»
خدای سبحان، قلب انسان را به گستردگی عرش[11] آفریده است تا انواع فضائل در آن جای گیرد. اگر فردی این قابلیت و امتیاز را نادیده گرفته و از آن استفاده نکند؛ عنوانی جز «ناتوان» شایسته او نیست.
جدایی از ولیّ خدا
آنان که قدرت پذیرش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را نداشتند؛ مسیر زندگی خویش را از حضرت جدا نمودند: «مِن بَینِنَا وَ بَینِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ»
با توجه به آن که پیامبر اکرم در رأس توانمندان قرار دارند؛ این آیه نشان میدهد افراد ناتوان، بر خلاف حق و حقیقت حرکت کرده و مسیر زندگی خویش را از افراد توانمند جدا میکنند.
پیروان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و محبین اهلبیت علیهمالسلام، علاوه بر محبت قلبی به حضرت، در گفتار و رفتار نیز از ایشان پیروی کرده و خود را به مسلک ایشان پیوند میزنند:
«فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوه»[12]
«حق آن است که شما میپسندید و باطل آن است که شما را خشمگین میسازد»
تفاوت جسم و روح
جسم انسان با افزایش سن دچار فرسودگی و ضعف میشود:
«وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ…»[13]
«هر كس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونهاش مىكنیم (قدرت او را به ضعف بدل میکنیم)»
اما روح متفاوت با جسم است و با افزایش سن میبایست به وسیله کسب معرفت و خودسازی، تقویت شود. بنابراین، اهمیت روح بیش از جسم است.
با این وجود، جای بسی شگفتی است که آدمی گاه نسبت به ناتوانی و بیماریهای جسمی دقت نظر فراوان دارد در حالی که نسبت به بیماری و ضعف روحی خویش بیتفاوت است؛ برای مثال اگر بیماری قلبی داشته یا حس شنوانیاش کاهش یابد به سرعت به پزشک مراجعه کرده و اقدام به درمان میکند اما اگر قلب او توانایی دلدادگی به حق را نداشته و گوش جانش از شنیدن پیام حق عاجز باشد توجهی ندارد و آن را عادی تلقی میکند! همانگونه که در آیه مذکور مخالفان نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله اینگونه بودند.
نزول فرشتگان
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ»[14]
«همانا کسانی که گفتند: «پروردگار ما الله است» سپس استقامت ورزیدند؛ ملائکه بر آنان نازل میشوند (و به آنان بشارت میدهند): نترسید! ناراحت نباشید! بشارت باد بر شما بر بهشتی که به شما وعده داده شده است»
در این آیه نماد و عامل توانمندی ذکر شده است.
در این آیه بیان میشود که زمینِ وجودِ عدهای محل فرود فرشتگان است که حامل پیام الهی بوده و سرانجامی نیکو را بشارت میدهند. فعل مضارع «تَتَنَزَّلُ» -که دلالت بر حال و آینده دارد- نشان میدهد که نزول فرشتگان محدود به دنیا نبوده و همیشگی است و در عالم قبر، برزخ و قیامت نیز ادامه دارد.
وجودی که محل نزول فرشتگان میشود؛ قطعا شایستگی و صلاحیت خاصی دارد و وجود این افراد از هر نوع آلودگی و نجاست باطنی دور بوده تا پذیرای وجود پاکِ فرشتگان باشد.
بنابراین نزول فرشتگان بر فرد، نشانه بهرهمندیاش از قوای معنوی و نماد توانمندی اوست.
عامل توانمندی
توحید و استقامت
توانمندی این افراد تصادفی نیست بلکه نتیجه اختیار و فعل خودشان میباشد. عامل توانمندی سه امر است:
«قَالُوا رَبُّنَا…»
لفظ «ربّ: پرورشدهنده» نشان میدهد کسانی که همواره قابلیت اصلاح را در وجود خویش مشاهده کرده و رفع عیوب را امری ممکن میدانند؛ خود را تحت تربیت الهی قرار داده و از توانمندی برخوردار میشوند.
«قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»
عامل دیگر توانمندی آن است که این افراد، اعتقادات صحیح توحیدی داشته و آن را اظهار مینمایند (بیان عقاید، یکی از روشهای اظهار عقیده است)
«اسْتَقَامُوا»
استقامت در مسیر حق و حفظ اعتقادات توحیدی، عامل دیگر توانمندی است. در مسیر عبودیت این افراد، اعوجاج و انحرافی مشاهده نمیشود و در فراز و نشیب روزگار بر صراط مستقیم استوارند.
تاریخ جلسه: 1399.10.23 ـ جلسه بیست و یکم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] اشاره به آیه 172 سوره مبارکه اعراف: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى»
[2] مفاتیح الجنان، زیارت آلیس
[3] سوره مبارکه زخرف، آیه 13 و 14
[4] سوره مبارکه بقره، آیه 106
[5] سوره مبارکه حدید، آیه 3
[6] سوره مبارکه نجم، آیه 43
[7] سوره مبارکه زخرف، آیه 23
[8] سوره مبارکه زخرف، آیه 26
[9] سوره مبارکه فصلت، آیه 5
[10] سوره مبارکه طه، آیه 114
[11] «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 55، ص 39
[12] مفاتیح الجنان، زیارت آلیس
[13] سوره مبارکه یس، آیه 68
[14] سوره مبارکه فصلت، آیه 30