مقدمه
از نگاه شریعت خانواده نهادی است بسیار مقدس که سلول اصلی جامعه را تشکیل میدهد و بسیاری از کمالاتی که نصیب افراد میشود از بستر خانواده دریافت شده است. بایسته است روح زندگی در خانواده جاری باشد تا یکایک افراد در جایگاه خود نقش صحیحی را ایفا کنند. از نگاه اسلام، خانوادۀ مسلمان دارای حقوقی است که منحصر به یکی از اعضای خانواده نیست، بلکه هر یک از آنها در قبال یکدیگر حقوقی دارند؛ اما بحث ما در اینجا حقوق خانواده نیست، بلکه شناخت بیشتر فضای خانواده است، فضایی که ریاست آن به عهدۀ زن است، زن سیدۀ خانواده محسوب میشود؛ به همین جهت هرچقدر شناخت ما از این فضا بیشتر باشد، بهتر انجام وظیفه میکنیم.
در این زمینه روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است:
«كُلُّ نَفسٍ مِن بَنی آدم سَیِّدٌ فالرّجل سَیِّدُ أهله، و المرأة سَیِّدَةُ بَیتِها»[1]
«هر یک از فرزندان آدم، فرمانرواست، مرد فرمانروای اهل و عیال خویش و زن فرمانروای خانۀ خویش است.»
سالار و فرمانروا برای اهل خانه، مرد است و خانم، فرمانروای خانه. با ادبیات دیگر گویا خانواده فرمانروای ظاهری و باطنی دارد، مرد فرمانروایی است كه ظهور دارد و خانم فرمانروایی است كه پشتپرده، مدیریت امور خانواده را به عهده گرفته است. نکتۀ حائز اهمیت آنکه در منصب فرمانروایی قرار نیست کسی خودنمایی کند. چه مرد و چه زن، هر دو بهعنوان عبد معرفی میشوند و فرمانبر یک فرمانروا هستند و تحت سلطۀ حق قرار دارند؛ به همین جهت برای هیچ یک از این دو در مقام سیادت، تحکم و زورگویی وجود ندارد؛ حتی اِعمال نظرات شخصی هم نیست، در حقیقت هر دو در این فضا مجری نظرات حق هستند. در این صورت خانواده با اجرای صحیح مرد و زن، از سلامت نسبی بهرهمند میشود.
قرآن دربارۀ جایگاه بهشتیِ افراد میفرماید:
«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُن»[2]
«زوجین در سایبان امنی در بهشت قرار دارند.»
«ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُون»[3]
«شما و همسرانتان در حالی كه مسرورید وارد بهشت بشوید.»
«جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ»
«آن منزل، بهشتهای عدن است که در آن بهشتها خود و همه پدران و زنان و فرزندان شایستۀ آنها داخل میشوند.»
هر فضای امن و راحتی که در نظر گرفته میشود، نه فقط برای مرد ترسیم شده است و نه زن؛ بلكه میفرماید:
«وَمَنْ صَلَحَ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ»،مجموعۀ خانواده میتوانند در این فضای امن قرار بگیرند.
صیانت از خانواده
طبق صریح آیۀ «قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ» افراد خانواده نسبت به یکدیگر نقش حفاظتی دارند. در این زمینه روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است:
«عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ A عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ قُلْتُ هَذِهِ نَفْسِی أَقِیهَا فَکَیْفَ أَقِی أَهْلِی قَالَ تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ عَنْهُ فَإِنْ أَطَاعُوکَ کُنْتَ وَقَیْتَهُمْ وَ إِنْ عَصَوْکَ فَکُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ.»[4]
(ابوبصیر میگوید: از امام صادق دربارۀ این سخن خداوند: «قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ،» پرسیدم و گفتم:این نفس من است، میتوانم آن را حفظ کنم؛ ولی چگونه اهل بیت خود را حفظ کنم؟ امام فرمود:« آنان را به آنچه خداوند به آن امر کرده است، امر کنید و از آنچه خداوند از آن نهی کرده، نهی کنید؛ اگر تو را اطاعت کنند، آنان را حفظ کردهای و اگر از تو سر پیچی کردند، آنچه بر عهدۀ تو بود، به انجام رساندهای.»)
با توجه به آیه امكان نابودی و گمراهی یكی از اعضای خانواده هست؛ اما همۀ افراد خانواده موظفاند از یكدیگر حفاظت کنند تا در این مجموعه به کسی آسیب وارد نشود.
معنای صیانت
حفظ كردن به چه معناست؟ ابتدا باید معنای آتش را بفهمیم؛ چون فرمود: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً»! همۀ هستی انسان، اعتقاد سالم و عملکرد صحیح اوست. از این آیه معلوم میشود برای خانواده آتشی وجود دارد که ممكن است به همۀ هستی انسان صدمه وارد کند. وقتی میفرماید: « قُوا أَنْفُسَكُمْ » یعنی از ابتدا ساختمان را ضدحریق بسازیم، نه این که با آمدن آتش آن را خاموش كنیم. قبل از آتشسوزی درصدد حفظ باشیم. ساختار خانوادۀ دینی بهنحوی است که اصلاً معصیتپذیر نیست و افراد آن خانواده جذب گناه نمیشوند، در این صورت پیشگیری صورت گرفته است.
پیشگیری قبل از درمان
باور کنیم خانواده به همان اندازه که میتواند مایۀ آرامش ما باشد، ممکن است با تباه شدن یکی از افراد خانواده آسایش و آرامش از دیگران سلب شود. به نظر بنده طبق این روایت و آیه منتظر نمانیم فردی از خانواده بسوزد، سپس اقدام کنیم، بلکه برای پیشگیری اقدام کنیم نه درمان. خانوادهای که معصیتپذیر شده است، قطعاً به این دلیل است كه آن زمان جاهل بودیم. همّ عموم افراد فقط این است كه فرزندانشان ازدواج كنند؛ در حالی که نمیدانند فرزندان قبل از تشکیل خانواده بایستی آموزشهای لازم را دریافت کنند.
محبت، اولین گام پیشگیری
«قُوا أَنْفُسَكُمْ» یعنی اولین اقدام پیشگیری است. چگونه این پیشگیری صورت میگیرد؟ با محبت! چون بهیقین سلول خانواده بر مبنای محبت و رأفت است. اساس این است که فرزندان با افزایش محبت، آنقدر جذب خانواده شوند كه دفعی وجود نداشته باشد. مشكل این است كه گاهی اوقات محبتها را فقط در یک قالب اعمال میکنیم و محبت کردن در اشکال دیگر را لازم نمیدانیم؛ مثلا تمام محبت به فرزندمان را تنها، ثبت نام در مدرسۀ مناسب میدانیم؛ در حالی که او همچنان خلأ عاطفی دارد و ما رسیدگی به آن خلأ عاطفی را احساس نمیکنیم. معصیت در حفرهای که با بیمحبتی ایجاد میشود، نفوذ میکند.
سرزنش ممنوع !
اگر گمان میکنیم تمام تلاش خود را بهکار گرفتهایم؛ اما منجر به نتیجۀ مناسبی نشده است، طبق فرمودۀ حضرت نباید آنقدر خود را سرزنش کنیم که موقعیت خود را در خانواده از دست بدهیم. احتمال عصیان هست؛ فکر نکنیم فقط ما مسئول هستیم؛ ما وظیفۀ خود را انجام دادیم. آنچه بر عهدۀ ماست، پرداختن به وظیفۀ فعلی است؛ یعنی باید رسیدگی به خانواده را ادامه دهیم؛ زیرا سیادت ما همچنان باقی است.
هر چیز بهجای خویش نیکوست
در روایت آمده است: مرد «سَیِّدُ اهلِها» و زن «سَیِّدَةُ اهل بیتها» هستند؛ گاهی ما نقش مرد را کمرنگ میکنیم و نقش زن را پررنگ جلوه میدهیم. در سالهای اخیر این قضیه با داستان فمینیست بسیار مشاهده میشود. مرد در خانواده تضعیف میشود و اصلا قدرتی ندارد و زن به تنهایی میخواهد خانواده را اداره کند؛ در این صورت خانواده از درون فرو میپاشد و هیچ حفاظت و صیانتی وجود ندارد. با کنار زدن یک مقتدر، در درازمدت قدرت مقتدر دیگر هم رو به افول میرود، در حالی که اگر هر دو در موضع قدرت باشیم، نقش صیانت خانواده را به عهده داریم. یکی از علتهای عصیان و تمرد در فضای خانواده،كمرنگ شدن نقش مرد و تضعیف اوست.
آتش، آتش را خاموش نمیکند
علت دیگر عصیانی که در فضای خانوادهها حاکم است این که نفرات اول و مدیران خانواده خود گرفتار معصیت هستند. خواهان مصونیت فضای خانواده از گناهان هستیم؛ اما محیط خانواده آمیخته با معصیت است؛ علت این است كه خودمان گناهکاریم و با آلودگی ما دیگر اعضای خانواده هم گرفتار آلودگی میشوند. البته ممکن است معصیت ما با جوانهایمان فرق کند. مثلا معصیت جوان، فسق ظاهری اوست و معصیت ما غیبت یا دروغی است كه بهراحتی میگوییم.
در حالی که اگر بخواهیم محافظ خانواده باشیم، لازم است خودمان سوخته نباشیم. فردِ آتشگرفته نمیتواند آتشخاموشكن باشد! آب یا خاک آتش را خاموش میکند، آتش، آتش را خاموش نمیکند.
خانواده؛ اولیاء الهی
طبق روایات، تک تک افراد خانواده میتوانند جزو اولیاءاللّه باشند.
«لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ فَإِنْ یكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِیاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَوْلِیائَهُ وَ إِنْ یكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّه»[5].
«حضرت امیرالمؤمنین به یكی از اصحابش فرمود: بیشترین زمان مشغولیت خود را برای خانواده قرار نده، اگر خانوادۀ تو ولیِّ خدا هستند، خدا از اولیائش حفاظت میکند و اگر عدوِّ خدا هستند، چرا برای عدوِّ خدا اینقدر وقت میگذاری؟»
«ولیّ» به معنای نزدیک است. هنگامی که خانواده اولیاء الهی هستند؛ یعنی كنار كسانی زندگی میکنیم كه به خدا نزدیكاند و از حضورشان لذت میبریم. خدماترسانی و توجه به خانوادۀ متدین یعنی خدمت کردن و توجه به اولیاءاللّه. کدام یک از ما، تا زمانی که از شریعت نیاموزیم، نگاهمان درخدمت به اعضای خانواده،خدمت به یک ولیّاللّه است؟! اگر از ما بخواهند برای یكی از اولیاء الهی فلان كار را انجام دهیم با جان و دل میپذیریم! با نگاه امیرالمؤمنین اعضای خانوادهای که متدین و در مسیر دین هستند، هم ولیّاللّه محسوب میشوند؛ به همین جهت باید به همان اندازه برای آنها با جان و دل کار کنیم.
صرف وقت به میزان لازم
از منظر دیگر، صرف وقت برای خانواده هم اندازه دارد. گاهی در نماز هم که زمان خلوت با خداست، به فکر خدماترسانی به خانواده هستیم و بیشترین زمان را برای آنها صرف میکنیم. این مشکلی است که بسیاری از افراد ممکن است به آن مبتلا باشند و این ضدارزش را ارزش بدانند؛ به همین جهت حضرت با تأکید میفرماید: اکثر زمان را به خانواده اختصاص ندهیم؛ اما زمان کثیر را برای خانواده صرف کنیم.
در جامعۀ فعلی ما اتفاقا برای خانواده وقت کمی صرف میکنند و بسیاری از افراد، خانواده در اولویتهای دیگر آنهاست. مردهای متعهد به علت کارزدگی و خانمهای متعهد هم به جهت آموزش نگرفتن صحیح، خانواده را آخرین اولویت قرار میدهند. « شُغُلُكَ» یعنی بایسته است فکر ما به میزان لازم به خانواده مشغول باشد و در فضای خانواده بیتفاوت نباشیم.
بنابراین اهل و فرزند از اولیاءاللّه هستند و خدا آنها را از طریق ما حفظ میکند؛ اما یکی از علتهای ناکامبودن ما در حفظ فضای خانواده این است که بیش از حد وقت گذاشتیم؛ چون فراموش کردیم به آموزشهای خاصی در این زمینه نیازمندیم. نمیتوان بدون کسب معرفت خاص و دریافت فیض، در خانواده حرکت صحیحی داشت. اگر افرادی را مشاهده میکنیم که دارای خانوادهای سالم و فرزندانی موفق هستند؛ چون برای خودشان وجود قائلاند و برای معرفتیابی و انجام اعمال صالح و برای رسیدن به اخلاق صحیح وقت صرف کردند. با آموزش مناسب، عمل صحیح ما به ثمر مینشیند؛ در حالی که بدون یادگیری، عملکرد ما فراوان؛ اما نادرست است و در نهایت ابتر میماند و مطلوب ما حاصل نمیشود.
عدوالله یا ولیّالله
گاهی اوقات، خانواده «عدوّاللّه» است! در این صورت، آیا باز هم باید خدمات بدهیم؟ در پاسخ میگوییم:بله؛ چون اگر قرار بر امکان بهبود باشد، از طریق غریبه نیست، بلکه به وسیلۀ خود خانواده این بهبود میسر میشود. چه بسا با وقتگذاری صحیح ، همین خانوادهای که از دست رفته، از عدوّاللّه بودن به ولیّ اللّه بودن تغییر کند!
در نگاه دیگر با درایت در روایت، عناوین متعالی را مشاهده میکنیم. عنوان ولیّاللّه عنوانی متعالی است. امیرالمؤمنین در فضای خانواده برای افرادی که معصیت نمیکنند، آنقدر اعتبار قائل شدند که از آنها با عنوان «ولیّاللّه» یاد میکنند! «ولیّاللّه» فقط به كسی اطلاق نمیشود كه چشم برزخیاش باز است، بلکه مرد و زنی که واجبات را انجام میدهند، حرام را ترک میکنند و با خانواده خود خوشاخلاق هستند، بسیار ارزشمندند. در حالی که از نگاه ما کسی که مستحبات را به تفصیل انجام میدهد و در معرفت، به مدارج عالی رسیده است، جزو اولیاءاللّه محسوب میشود!
نقش دعا برای خانواده
خانوادهای که بین افراد سازش و ارتباط صحیح برقرار است و اوامر و نواهی الهی مقدس شمرده میشود، رفعت عجیبی پیدا میکنند. همانند سرباز معمولی که یکباره به او عنوان سردار میدهند! در محیط خانواده کارهای مثبت به قدری مضاعف جلوه میکند که عنوان باعظمت «ولیّالله» به فرد داده میشود.
البته اگر نقش خود را در خانواده به درستی انجام ندهیم، با سهلانگاری و غفلت ممکن است، فرزندمان «عدوّاللّه» شود و این بسیار دردناک است! یعنی با خدا مبارزه میکند و در مقام ستیز با خدا برآمده است!؛ به همین جهت به ما آموزش داده شده است که برای خانواده بسیار دعا کنیم؛ چون اصلاح و مدیریت خانواده در ظاهر به ما سپرده شده است؛ اما در حقیقت از عهدۀ ما خارج است. در ظاهر ما «سیدة بیتها» هستیم و مرد «سید اهلها»؛ اما برای انجام این مسئولیت خطیر، نیاز به امداد الهی داریم.
خاصیت دعا این است که به فقر خود پی میبریم؛ یعنی روی توانمندی خود حساب نمیكنیم. انجام وظیفه میکنیم؛ اما توان خود را نادیده میگیریم و بندگی خود را به نمایش میگذاریم. در حالی که ارائه خدمات بدون دعا، یعنی برای خودمان وجود قائلایم؛ در این صورت مشرک میشویم و خدای سبحان ما را رها میکند، سپس همۀ زحمات خود را بینتیجه میبینیم؛ تنها به این جهت كه روی خودمان حساب کردیم.
چند دعا برای خانواده
1. درخواست بالاترین درجه
«وَ اجْعَلْنِی وَ أَهْلِی وَ إِخْوَانِی فِی دِینِی فِی أَعْلَى دَرَجَةٍ مِنْ كُلِّ خَیر خَصَصْتَ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِك»[6]
«خدایا هر خیری را به یکی از مخلوقاتت به عنوان امتیاز دادی، اعلی درجۀ آن از همۀ خیرات را به من و خانوادهام عطا کن.»
نکتۀ حائز اهمیتی که در دعا بهچشم میخورد آن است که ابتدا برای خودمان دعا میکنیم:«وَ اجْعَلْنِی»؛ زیرا چه بسا رفتارهای نامناسب فرزندان، نتیجۀ عملکرد نادرست ماست. اگر رفتار ما شایسته باشد، شاید اصلاً آسیبی فرزندان ما را تهدید نکند. هیچ یک از ما نباید خود را قربانی خانواده کنیم. اصلاحات خانواده از طریق اصلاح خود ماست. درخواست چیست؟ «فِی أَعْلَى دَرَجَةٍ مِنْ كُلِّ خَیر».
نكته دیگری که درخور توجه است آنکه:درخواست ما قرار گرفتن خانواده و دوستان دینی در بالاترین درجه است. به عبارت دیگر درخواست ما نامحدود است و اصلاح تمام جوانب را خواهانیم و تنها به یک جنبه بسنده نمیکنیم:«فِی أَعْلَى دَرَجَةٍ مِنْ كُلِّ خَیر»؛ درجۀ علمی اعلی، درجۀ عاطفی اعلی، درجۀ اقتصادی اعلی، درجۀ ارتباط اجتماعی اعلی و…
مثلاً فردی میگوید: تمام تلاشم را به کار گرفتم تا پسرم نفر اول در کنکور بشود و شد؛ اما همین اولین نفر كنكور، ارتباط اجتماعی مناسبی ندارد؛ چون خود را برتر از دیگران میبیند؛ در حالی که درخواست ما بالاترین درجه است.
رموز موفق نبودن در زندگی
گاهی اوقات در زندگی موفقیتِ لازم را نداریم چون:
- فقط انجام وظیفه میکنیم و به دعا نیازی احساس نمیكنیم؛
- ناقص دعا میکنیم نه کامل؛
- فقط برای افراد خانواده دعا میكنیم و دعا در حق خود را فراموش کردهایم؛
- برای خودمان دعا میكنیم و خانواده را نیازمند دعا نمیدانیم؛
- در دعا خواهان رتبۀ متوسط هستیم نه رتبۀ متعالی؛ در حالی که اگر واقعا بهترینها را طلب کنیم، با وجود موانع بسیار، خدای سبحان آن را در اختیار ما قرار میدهد.
2. دعا برای محبوبیت خانواده
حضرت ابراهیم، میفرماید:
«رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ»[7]
«پروردگارا، من برخی از ذرّیّه و فرزندان خود را به وادی بیکشت و زرعی نزد بیتالحرام تو مسکن دادم، پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس تو دلهایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزی ده، باشد که شکر تو به جای آرند.»
تصورنکنیم این دعا منحصر به حضرت ابراهیم است، ایشان بهعنوان پدر امت روش دعا کردن را به ما یاد میدهند تا خانوادۀ ما دارای جَذْبه و محبوب باشند و از خیرات و برکات بسیاری بهرهمند شوند.
وجود مقدس حضرت ابراهیم قبل از این که برای رزق خانوادۀ خود دعا کند، برای محبوبیت خانوادهاش دعا كرده است. البته ابتدا هدف خانواده مشخص است: «رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ » خانوادهای كه قرار است دین را اقامه کنند. حال حضرت برای محبوبیت آنها دعا میکنند. محبوبیت نتیجۀ رفتار و خلقیات مناسب است. اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط ناخودآگاه همه را جذب میکند.
تاریخ جلسه: 99/5/28 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1] نهج الفصاحه، ص602
[2] سورۀ یس، آیۀ56
[3] سورۀ زخرف، آیۀ70
[4]. بحارالانوار، ج97، ص74
[5] نهج البلاغه، حکمت 344
[6] مصباح المتهجد
[7] سوره ابراهیم، آیۀ37