از ماست که بر ماست
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»[1]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن مردمان (گنهكار) و سنگها هستند، حفظ كنيد. آتشى كه بر آن فرشتگانى درشت خو و سخت گير نگهبانند و خدا را در آنچه فرمانشان دهد، نافرمانى نكنند و آنچه را فرمان يابند انجام دهند.»
معمولاً هنگامی که بحث خانواده مطرح میشود، ذهن ما قبل از اینکه به جایگاه خود و همسرمان واقف شود، به سراغ فرزندان میرود، در حالی که در قرآن، سلامت خانواده در گرو سلامت خود فرد معرفی میشود؛ یعنی ابتدا باید به سلامت نفسانی خودمان توجه کنیم، سپس ارتباط با همسر و در مرحلۀ سوم ارتباط با فرزندان را مد نظر قرار دهیم.
محبت، اساس زندگی
با تدبر در این آیه میآموزیم:
- امکان ایجاد آسیبهای مختلفی در اعضای خانواده وجود دارد و وظیفۀ مؤمنین حفاظت از خودشان است؛
- حفاظت از خود و همسر مقدم بر حفاظت از سایر اعضای خانواده است، چون پدر و مادر نقش محوری دارند؛
- محافظت از خانواده منوط به عوامل بیرونی نیست. این حفاظت از درون خانواده انجام میگیرد و نباید از بیرون راهکار گرفت. ما معمولاً از بیرون نیروی کمکی طلب میکنیم، در حالی که قرآن میفرماید: نیروی کمکی در داخل خانواده است.
نیروی کمکی همان محبتی است که خدای سبحان بین زوجین قرار داده است. واضح است که این نیروی کمکی در درون خانواده وجود دارد و نیازی نیست آن را از خارج، وارد کنیم. از طریق محبت، میتوانیم خودمان، همسرمان و فرزندانمان را حفظ کنیم. آتشهای شیطانی در اطراف خانواده وجود دارند و میخواهند شعلههای عشقی را که در آن جریان دارد از بین ببرند و محبت بین اعضای آن را کمرنگ کنند.
خودشناسی؛ رمز پایداری خانواده
وظیفۀ ما قبل از پرداختن به دیگران، توجه به خودمان است. تعبیر زیبای مفسّران این است که اگر طالب یک خانوادۀ سالم هستیم، ابتدا باید خودمان را از آتشِ حسد، نفاق، دروغ، حرص، بدزبانی، بدگمانی و سایر رذائل حفظ کنیم. در مرحلۀ بعد همسرمان که با محبت به ما نزدیک است، ابتدا از رذائل خاص خود را محافظت میکند و سپس این حفاظت در فضای خانواده منتشر میشود. تصور اشتباه ما آن است که هر مشکلی را مربوط به خانواده میدانیم نه خود؛ در حالی که قرآن عکس این موضوع را مطرح کرده است و میفرماید اشکال از خودتان است که خانواده هم دچار مشکل شدهاند.
حتی گاهی اوقات مشکل ما بسیار کوچک است؛ اما برای درک آن نیاز فراوانی به شعور وجود دارد تا بفهمیم که مشکل از ما به خانواده سرایت کرده است؛ بنابراین اگر فرزندمان مشکل عبادی و اخلاقی پیدا کرد یا همسرمان دچار مشکلی شد، باید آن رذائل را در خودمان ریشهیابی کنیم. در فضای خانواده، برای خودمان محوریت قائل باشیم و دیگران را مقصر ندانیم.
شیطنتهایی را که در اطراف خانواده وجود دارد، قرآن به عنوان آتش مطرح میکند که از جهت ظاهری زیباست؛ اما دردناک است. خدای سبحان میفرماید: هیزم این آتش، مردم و سنگها هستند. تفاسیر عرفانی میگویند از طریق عوامگرایی، آتش وارد فضای خانواده میشود به این معنا که در توجیه خلاف فرزندمان میگوییم: همۀ فرزندان خلاف میکنند فرزند ما هم مانند بقیه! همه دروغ میگویند ما هم مثل دیگران! در حقیقت با این پندار، خانوادۀ خود را به آتش کشیدهایم. میدانیم که در ارزشها باید به بالاتر از خودمان توجه کنیم نه کسانی که از ما پایینتر هستند. برای رشد اعضای خانواده، همیشه باید به بالاتر از خود توجه کنیم.
تأثیر مهربانی در خانواده
قرآن، هیزم دیگر آتش اطراف خانواده را «حِجارَة» معرفی میکند. تفاسیر عرفانی میگویند منظور از «حجارة»،«قلوب قاسی» است. سنگدلی، نداشتن رحم و مروت، بیانصافی و درک نکردن، باعث آتش گرفتن فضای خانواده میشود. در واقع به دلیل سنگدلی و سخت شدن قوۀ ادراکمان، به یک انسان خودخواه تبدیل میشویم که فرزند، همسر و اطرافیان خود را درک نمیکنیم. همین موضوع به عنوان هیزمی برای آتش در خانواده معرفی میشود. خطر سنگدلی در اطراف خانواده موج میزند.
دربارۀ داستان حضرت موسی علیهالسلام مولوب میگوید:« روزی یک گوسفند از گلۀ حضرت موسی علیهالسلام گم شد. حضرت، صبح تا شب دنبال گوسفند گشت. وقتی آن را پیدا کرد در آغوش گرفت، بوسید، ناز و نوازش کرد و در نهایت فرمود:« چرا آنقدر به خودت زحمت دادی و دور شدی؟!» حتی یک بار هم گوسفند را عتاب، سرزنش نکرد. خدای سبحان هم فرمود:« ای موسی، چون این گونه هستی تو را به پیغمبری بر میگزینم.». آنچه موجب پیامبری موسی علیهالسلام شد، رأفت و مهربانی او بود.
مهربانی باید در فضای خانواده موج بزند. باید جایگاه اطرافیانمان را درک کنیم. اگر این درک متقابل وجود نداشته باشد، مشکلات روز به روز سختتر و افزون خواهد شد. با توجه به مباحث مطرح شده به این نتیجه میرسیم که ابتدا باید برای خود دعا کنیم و از دیگران هم بخواهیم برای اصلاح ما دعا کنند. با این دیدگاه متوجه میشویم هر مشکلی که وجود دارد ممکن است از خود ما نشأت گرفته باشد.
دوری از افراط و تفریط
بعضی افراد میگویند: «ما خیلی متدین بودیم و همۀ امور را رعایت کردهایم؛ اما فرزندانمان از ایمان مناسبی برخوردار نیستند!» در پاسخ میگوییم: تدین بیش از حد نیز آسیبزاست. در اسلام همه چیز اندازه دارد. تدین بسیارخوب است؛ اما همه چیز باید سر جای خود قرار بگیرد، برای مثال گاهی سفرۀ غذا حاضر است؛ اما در حال خواندن نماز مستحبی هستیم؛ یا در سفر دائم بهدنبال اعمال مستحبی خود هستیم، این اعمال، افراد را نسبت به دین بدبین میکند. اعضای خانوادۀ ما میخواهند در کنار زیارت، سیاحت هم داشته باشند. وقتی آنها مشاهده میکنند که ما دائم درگیر امور عبادی خود هستیم، دینگریز میشوند؛ بنابراین گاه افراطهای ما مشکل ساز است، گمان نکنیم، تفریطها همواره مشکلساز است.
مراحل سیر کمالی انسان
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًاحَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»[2]
«ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمیگردم و توبه میکنم، و من از مسلمانانم.»
این آیه سیر کمالی انسان را مطرح میکند.
- شاکر شدن: «قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ»؛ از خداوند میخواهیم ما را شاکر نعمات خودش قرار دهد، یعنی نعمتهای خدای سبحان در چشم ما زیاد جلوه کند. انسانها در چهل سالگی به بلوغ فکری میرسند. در این زمان قبل از آن که به فکر فرزندان و یا حتی نوهها باشیم باید از خدای سبحان بخواهیم توفیق شکر نعمات را به ما عطا کند؛
- شاکر وجود والدین بودن: «وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ»؛ بابت نعمتهایی که خدای سبحان به والدین ما عطا فرموده است باید شاکر باشیم. فرقی نمیکند که آنها خود، شکر نعماتشان را به جا آورده باشند یا خیر. در حقیقت پیش از آن که دغدغۀ فرزندانمان را داشته باشیم باید شکر نعمت والدینمان را به جا بیاوریم؛
- توفیق انجام عمل صالح: «أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ»؛ در مرحلۀ سوم از خداوند بخواهیم که به ما توفیق انجام عمل صالح_ عملی که مورد پسند او باشد_مرحمت فرماید.
- «أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي»؛ نکتۀ مهم این بخش از آیه است که اصلاح فرزندانمان را از خدای سبحان درخواست میکنیم و خود، آن را به عهده نمیگیریم. نکتۀ دیگر این است که در آیه، «ولد صالح» مطرح نشده است؛ بلکه بحث درباره «ذریّۀ صالح» است. در نهایت هم، صالح بودن فرزندان را به خود و اعمال نیکمان نسبت نمیدهیم.
در حالی که اکثر اوقات ما به اشتباه، مرحلۀ چهارم را در قدم اول انجام میدهیم. قرآن در این آیه جزئیات نحوۀ دعا کردن را به ما آموزش میدهد با درایت در آیه دلیل اجابت نشدن بعضی از دعاهایمان را درمییابیم. ابتدا باید از خدا بخواهیم ما را شاکر کند. ناشکریهای ما در فضای خانواده مشکل ایجاد میکند.
شاکر کیست؟
شاکر کسی است که نعمات را در زندگی خود کامل میبیند. در محضر قرآن آموزش گرفتیم که سن کمال انسان، چهل سالگی است. ممکن است بعضی از انسانها در بیست سالگی به این سن برسند و برخی تا شصت سالگی هم به سن کمال نرسیده باشند. برخی افراد در سنین کمتر از چهل سال شاکر میشوند و بعضی دیگر تا سالهای بسیاری پس از چهل سالگی هم به سن کمال نمیرسند و شاکر نمیشوند.
توفیق شکر بابت نعمات خود و والدین و توفیق انجام عمل صالح را از خداوند طلب میکنیم؛ اما در بحث ذریّه، از خدای سبحان میخواهیم خود، اصلاح و تربیت آنها را به عهده بگیرد.
تربیت عملی است
چرا با وجود این که امروزه انسانها مطالعات بیشتری دارند؛ اما نمیتواند فرزندانشان را به خوبی تربیت کنند؟! واقعیت این است که فرزند ما عملاً ابتدا رفتار ما با والدینمان را میبیند؛ به همین دلیل از خدای سبحان درخواست میکنیم به ما توفیق دهد رفتار مناسبی با والدینمان داشته باشیم.
نکتۀ دیگر این است که نباید تصور کنیم سنتهایی که از والدین به ما رسیده است غلط است و در صورت اِعمال، فرزندانمان از ما دور خواهند شد، بلکه باید خداوند را بابت آنچه از والدینمان آموختیم، شاکر باشیم. باید بدانیم که خدای سبحان نعمات زیادی به ما عطا فرموده است؛ اما در فضای خانواده یکی از مهمترین نعمات، نعمت همسر است؛ چون اگر همسر نباشد، تولید نسل هم نخواهد بود؛ در نتیجه ابتدا باید شاکر نعمت همسرمان باشیم و سپس سایر نعمات شخصی را کامل و زیاد ببینیم.
حتی اگر والدین ما، انسانهای ناشکری بودند، ما باید کمکاری آنها را جبران کنیم. برای مثال اگر پدر و مادر ما جاهل بودند، ما از خدای سبحان بخواهیم توفیق یادگیری را نصیبمان کند و ثواب دانستههای ما به آنها نیز برسد. در زمان یکی از معصومین علیهمالسلام، یکی از مردگان درگیر عذاب بود. در یک مشاهده و مکاشفهای دیدند که به یک باره این عذاب از او دفع شد. پرسیدند:«چگونه چنین اتفاقی افتاد؟» گفت:« فرزند من امروز سورۀ مبارکۀ حمد را فراگرفته است. به برکت این آموزش موقتاً عذاب از من برداشته شد.»؛ بنابراین حتی اگر پدر و مادرِ کمکاری هم داشتیم، باید آن قدر خوب و کامل از نعمات بهره ببریم که خیر و برکت آن به والدینمان هم برسد. گاهی اوقات ما در راهی که طی میکنیم گودالهایی را ایجاد میکنیم، اگر نفر بعدی به ما علاقۀ زیادی داشته باشد، میداند که اگر این گودالها بماند انسانهای زیادی در آن گرفتار میشوند؛ در نتیجه فورا چالهها را پُر میکند. انفاق در واقع پُر کردن همین گودالهاست. اگر والدین ما رسم و رسوم غلطی را پایهگذاری کردند ما آنقدر روشهای درست را جایگزین و اِعمال کنیم که آن سنتهای غلط محو شوند. اگر خیرات آنها کم بود، نیکیهای زیاد ما کمبود آنان را جبران کند.
تداوم انجام عمل صالح
از خدای سبحان درخواست میکنیم ما را در زمرۀ افرادی قرار دهد که اعمال صالح زیادی انجام میدهند. نمیخواهیم انجام اعمال صالح ما موقتی و گذرا باشد.
بعد از دعا برای اصلاح خود اجازه داریم برای اصلاح ذریۀ خود دعا کنیم:« أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي». سپس در گام چهارم کار را به خدا میسپاریم و در نهایت رجوع دائم به او داریم:«اِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ» «خدایا من حتماً همیشه به تو مراجعه میکنم.» برای پرورش نسل نباید از سلایق و نظرات خودمان استفاده کنیم. توبه یعنی رجوع به حق. اساس تلاش ما بر این است که خلاف نکنیم و مخالفت با حق نداشته باشیم. معصیت، خودمحوری و خودبینی نداشته باشیم و تسلیم نظر خدای سبحان باشیم: « إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ».
خانوادۀ نیکو
«أُولَٰئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ»[3]
«این بندگانند که به نیکوترین اعمال خود مقبول درگاه ما شدهاند و در زمرۀ اهل بهشت از گناهانشان میگذریم. این وعده صدقی است که به آنها بشارت میدادهاند.»
خداوند میفرماید اگر افراد سیر صحیحی داشته باشند، آنها خانوادهای زیبا هستند، کارهای خیر آنها حقیقتاً مورد پذیرش قرار میگیرد و رشد در این خانواده چشمگیر است. اگر فاصلۀ فرزندان و والدین در کمالات، زیاد نباشد؛ در قیامت به یکدیگر ملحق خواهند شد:
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ»[4]
«و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانیم و از پاداش عمل آنان هیچ نکاهیم. هر نفسی در گرو عملی است که اندوخته است.»
همیشه باید ابتدا از خودمان شروع کنیم. حتی اگر پنجاه سال هم از عمر ما گذشته باشد، نباید گمان کنیم دیر شده است؛ اما چرا باید چنین دیدگاهی داشته باشیم؟ چون میان ما و فرزندانمان، میان ما و همسرمان ارتباط عاطفی برقرار است. این محبت همۀ بریدگیها و مشکلات را به سرعت ترمیم و حل میکند.
«وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ»
«و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند.»
قرآن در این بخش سرفصل جالبی باز میکند. در مرحلۀ بعد از اصلاح خود دو حالت وجود دارد:
1.گاهی اوقات ذرّیّۀ ما به ما گرایش دارد؛ 2. گاهی این تمایل از فرزند مشاهده نمیشود. اگر این گرایش وجود نداشت نباید گمان کنیم که حتماً مشکل از ماست. هزاران عامل در این موضوع ممکن است دخیل باشند. اساس بر این است که اگر ما خوب عمل کنیم، فرزندان هم تابع ما خواهند شد؛ اما اگر اینگونه نبود، نباید تنها خودمان را مقصر بدانیم.
قرآن میفرماید: اگر فرزندانِ این دلدادگان راه والدین خود را انتحاب کردند، در بهشت به والدین خود ملحق میشوند: «أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ». قیامت «یومالفصل» است. بین بسیاری از مادر و فرزندها فاصله میافتد و بسیاری از خانوادهها در آن روز مفقود میشوند؛ اما قرآن میفرماید مهم این است که شما مؤمن باشید و فرزندانتان شما را بپذیرند. بنابراین مؤمن باشیم، افراط و تفریط نداشته باشیم و منطقی و عقلانی عمل کنیم.
جبران نقص فرزند توسط والدین
ممکن است گاهی موانع دیگری برای پذیرش فرزندانمان وجود داشته باشد؛ اما فاصلۀ کم و کوتاه، مشکلی ایجاد نمیکند. اگر در اصول مشترک باشید و یکدیگر را قبول داشته باشید، نقص فرزندان قابل جبران است. نور بزرگسالان نقص اولاد را جبران میکند، بدون آن که از نور آنان کاسته شود. باید اساس را بر این بگذاریم که بزرگترها همیشه از کمالات بیشتری نسبت به فرزندانشان برخوردارند. والدین باید معنویاتشان را تقویت کنند تا بتوانند نواقص فرزندان را جبران کنند.
احتمال و امکان همتراز بودن کمالِ والدین و اولاد، بسیار کم است. پدر و مادر باید کمالاتشان بیشتر از فرزندانشان باشد تا بتوانند به آنها منتقل کنند. خداوند میفرماید فرزندان را به والدین ملحق میکنیم و از عمل آنها هم نمیکاهیم، این به آن معناست که عمل بزرگترها بیشتر از کوچکترها بوده است که توانستهاند نواقص آنها را برطرف کنند.
اهمیت تأمین نیاز معنوی
از این آیه باز هم در اثبات این مطلب استفاده میکنیم که اساس در خانواده باید تأمین نیاز معنوی خودمان باشد. هرچه ما در معنویات قویتر باشیم، فرزندانمان هم پیشرفت میکنند. حتی میتوانیم این کمالات را به همسرمان هم برسانیم. آن قدر در معنویات قوی باشیم که قدرت ترمیم داشته باشیم.
«وَ أَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ»[5]
«و بر آن بهشتیان از هر نوع میوه و گوشتهای لذیذ که مایل باشند فراوان بیفزاییم.»
مطابق این آیه، بزرگترها باید قدرت ترمیم نواقص کوچکترها را داشته باشند. این سؤال پیش میآید که شاید این قدرت فقط مربوط به عالَم دیگر است؛ اما این امر غیرممکن است! عالم دیگر ادامۀ همین دنیاست و چیزی که در این جا موجود نباشد، نمیتواند در عالم دیگر به وجود آید. پس بزرگترها این قدرت معنوی را هم در دنیا و هم در آخرت در اختیار دارند.
اگر خانواده، مطابق آیۀ سابق باشد، خوشی در فضای این خانواده ظهور مییابد. در واقع خدای سبحان با خوشیها به این خانواده کمک میکند:«أَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ». ممکن است گفته شود این امداد مربوط به بهشت است؛ اما عرض میکنم خانواده وقتی فضای سالمی داشته باشد، یک بهشت کوچک در همین دنیاست. همان طور که جهنم هم در همین دنیا، برای افرادی است که با هم درگیرند و قصد ایذاء یکدیگر را دارند و عرصه را بر هم تنگ میکنند. خوشیهایی که خداوند میفرماید، از جایی آغاز میشود که بزرگترها در کمالات قوی باشند؛ به همین دلیل کارهای مثبتشان نواقص کوچکترها را جبران میکند.
در روایات داریم که والدینی که فرزندانشان را عاق میکنند، قطعاً خودشان را از رحمت الهی دور کردهاند؛ زیرا اساس بر خیررسانی است. در خانواده بستر افاضۀ رحمت فراهم است و ما تا آخرین لحظه مأمور به دعا کردن هستیم. هرگز نباید گمان کنیم که فرزندمان با وجود اینکه ما برایش اصطلاحاً سنگ تمام گذاشتهایم، به نقطه پایان رسیده است و هیچ وقت اصلاح نمیشود. گاهی استجابت دعا زمان زیادی نیاز دارد.
حدود دوازده سال پیش در مشاورههایی که داشتم، یک پسر بسیار خلافکار را دیدم که با دعای خالصانه و عاجزانۀ مادرش اصلاح شد و ازدواج کرد؛ حتی ویژگیهای خوب او مقطعی نبود و چند سال هم ادامه پیدا کرد؛ بنابراین هرگز نباید دعای دلِ سوختۀ خود را دست کم بگیریم. همان طور که میدانیم خداوند دعای دلهای شکسته را حتماً مستجاب میکند. حداقل این است که نباید از دعا کردن اعراض کنیم.
خانواده یک سرمایه است
«فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»[6]
«شما هر چه را جز او میخواهید بپرستید! بگو: «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند! آگاه باشید زیان آشکار همین است»
مطابق این آیه، خانواده یک سرمایه معرفی میشود. باید دقت به خرج داد و با این سرمایه مانند یک تاجر موفق برخورد کرد و با آن ثروت، ولخرجی نداشته باشیم. کوشش کنیم سرمایۀ خویش را افزون کنیم. اگر ما در فضای خانواده، سرمایۀ خود را ببازیم، این باخت تا قیامت ادامه خواهد داشت. در نهایت باید توجه داشته باشیم که با وجود این سرمایه، باز هم نیازمند الطاف حضرت حق هستیم.
تاریخ جلسه: 87/4/18 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سورۀ تحریم، آیۀ 6
[2]. سورۀ احقاف، آیۀ 15
[3]. سورۀ احقاف، آیۀ 16
[4]. سورۀ طور، آیۀ 21
[5]. سورۀ طور، آیۀ 22
[6]. سورۀ زمر، آیۀ 15