نگاه صحیح به زندگی
اگر بخواهیم خانوادۀ سالمی داشته باشیم، باید نگاه ما به زندگی، صحیح باشد. نگاه صحیح به زندگی، توانی در اختیار ما قرار میدهد که بهوسیلۀ آن موفق به اصلاح خود و اطرافیان میشویم. اگر نگاه ما به زندگی نگاه نادرستی باشد، راهكارها مانند چند شاخه گل است كه چند روزی مهمان ماست؛ امّا چون ريشهای ندارد، بعد از چند روز در زبالهدان جای میگیرد! موقتاً به زندگی ما شادمانی میبخشد؛ امّا موجب سلامت دائمی زندگی نمیشود. با نگاه صحیح به زندگی، این عالم را ادامۀ عالم دیگر میدانیم. باورمان این است که همۀ عوالم در امتداد یکدیگرند؛ بنابراین اگر در این عالم موفق به اصلاح خود و اطرافیان شویم، این خوشی در برزخ بسیار کاملتر از این عالم و در قیامت در اوج کمال خواهد بود.
با این مقدمه راهکارها را پیگیری میکنیم:
بقای همه چیز در مسیر صحیح
در یک زندگی صحیح بر این باوریم که هیچ چیز را از دست نمیدهیم. گاهی سی سال تلاش میکنیم که خود یا اطرافیانمان را اصلاح کنیم؛ اما میگوییم:«حيف از این همه زحمت و توانی که در این راه به هدر رفت!»؛ اما وقتی نگاه ما به زندگی، صحیح باشد، هرگز معتقد به از دست رفتن توان و تلاش خود نخواهیم شد. زمان، توان، مال و هر آنچه را که برای اصلاح مصرف كردیم، همه ماندگار است و هرگز از بین نمیرود که موجب حسرت ما شود.
حسرت مربوط به زمانی است که انسان گمان میکند که چیزی را از دست داده است؛ امّا وقتی آگاه باشد که نه تنها هیچ چیز را از دست نداده، بلکه ذره ذره آن حساب شده و لحظه به لحظه به شمار آمده است، دیگر جایی برای نگرانی ندارد. نگرانیهای ما مربوط به زمانی است که تصور از دست دادن را داریم. در اعتقادات دینی بر این باوریم که وقتی در مسیر باشیم، همه چیز نه تنها ماندنی است، بلکه به شمارش در میآید. نفس کشيدن ما در مسیر صحیح، شمارش میشود و چون مسیر صحیح بوده، کار ما پایدار است.
بنابراین اگر ما سالهای متوالی در مسیر اصلاح گام برداشتیم، امّا رسماً به نتیجه نرسیدیم، چیزی را از دست ندادهایم؛ زیرا خودِ مسیر، سالم بوده است. چون چیزی را از دست ندادهایم، کسل و خسته نیستیم و اندوه و تأسفی نمیخوریم. لازم نیست که انسان حتماً به نتیجه برسد. همیشه ناشادیها به جهت ناکامیهاست؛ اما مؤمن هرگز ناکام نیست، او همیشه کامرواست و چیزی را از دست نداده است؛ «قَد اَفلَحَ المُؤمِنُون»[1]؛ « به راستى كه مؤمنان رستگار شدند»
بسیاری از افراد میگویند: «كارهایی كه انجام دادیم ، فايدهای نداشت!» هرگز چنین نیست! در محضر خدای سبحان همۀ کارها و تلاشهای مثبت ما ثبت شده است، هر چند که ممکن است نتیجۀ آن ظهوری نداشته باشد؛ اما چيزی را از دست ندادهایم. آن امور وظیفۀ ما بوده است و طبق این وظیفه بندگی کردهایم، اگرچه فوراً يا فعلاً به نتيجه نرسيده باشد.
امداد و نصرت الهی
یکی دیگر از راهکارهای اصلاح آن است که باور کنیم دائماً به ما امداد میرسد و امدادی که امروز نصیب ما میشود با امداد دیروز، متفاوت است.
«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ»[2]
«حتماً خدا شما را در جایگاههای متعددی، کمک و یاری کرده است.»
وقتی مسیر صحیح را طی کنیم، منصور میشویم. خدای سبحان «خَیرُ ناصِرٍ وَ مُعِین» است، هر روز هم به ما امدادهای جداگانهای میرساند. در مقاطع مختلف زندگی، یادآور نصرتهای خدا به خودمان باشیم؛ این یادآوری و توجه، ما را بسیار امیدوار میکند؛ زیرا میدانیم که تلاش ما به نتیجه میرسد.
گفتا حل شود مشکل، ولی آهسته آهسته
مرخصی ممنوع
نکتۀ دیگر از راهکارهای اصلاح آن است که در مسیر اصلاحات، رخصتطلب نباشیم! زیرا مرخصی گرفتن بدان معناست که به نتیجۀ کار و به مفید بودن آن شک داریم! رخصت طلبیدن، نماد شک است؛ زیرا اگر انسان به راهی که طی میکند، یقین داشته باشد،کار را با توان ادامه میدهد و هرگز به دنبال مرخصی گرفتن نیست. ممکن است فرد با مشورت يك فرد خبره و كارشناس، شگرد و برنامۀ خود را تغییر دهد، امّا مرخصی نمیگیرد! مرخصی به معنای «رها کردن» است.
«إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ»[3]
«تنها كسانى از تو اجازه مىخواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دل هايشان به شكّ افتاده و در شكّ خود سرگردانند.»
تنها کسانی مرخصی میخواهند که اعتقادات صحیح ندارند، تردید دارند و اهل شک هستند. یقین داشته باشیم که این عالم محل کاشت است. دیگران کاشتند و ما بهره بردیم، ما بکاریم و دیگران استفاده کنند. البته اگر ما بكاريم، ابتدا خودمان بهره میبریم و در کنار آن ديگران نیز استفاده میکنند. اگر يقين به اثر داشته باشیم؛ هرگز عمل را ترک نخواهیم کرد. وقتی یقین داریم اقداماتی که انجام میدهیم حتی اگر زود هم نتیجه ندهد؛ بالاخره در نسل ما اثرگذار است و قطعاً به ثمر میرسد، هرگز خواستار ترک آن نخواهیم بود؛ اما اگر شک داشته باشیم و مدتی آن را رها کنیم و بخواهیم به کار دیگری اقدام کنیم، «از این جا مانده و از آنجا رانده» میشویم!
عمل بدون منت
در هنگام اصلاحات منتی بر سر هیچکس نگذاریم؛ زیرا «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم»[4] «اگر احسانی میکنید، در واقع به خودتان احسان کردهاید.» بسیاری از افراد میگویند که به خاطر همسر یا فرزندانشان فلان کار را انجام دادهاند! خداوند میفرماید هرکار مثبتی که انجام میدهیم، به نفع خود ماست. در فضای خانواده هر اصلاحی که انجام میدهیم، در حقیقت به خودمان لطف کردهایم.
و در نقطۀ مقابل «إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[5] است؛ اگر بدی کنید، در واقع به خودتان بدی کردهاید. برای مثال خانمی میگفت:« سیاست من در خانواده سکوت و قهرهای طولانی است!» در حالیکه سکوتها در بسیاری از مواقع، فاجعه است! باید بتوانیم خوب و صحیح، سخن بگوییم. اگر سیاست نادرستی را در پيش بگیریم، به ضرر خود ماست؛ حداقل ضرر آن است که فرزند ما آن رفتار را یاد میگیرد و همسر ما متقابلاً اين كار را تكرار میكند، علاوه بر اینکه یک سلسله فیوضات را که از راه کلام میتوانستیم به دست آوریم، از دست میدهیم.
استفاده از اسباب و ابزار مختلف برای رسیدن به مطلوب
در قرآن ذوالقرنین فرد بسیار قدرتمندی معرفی شده است؛ زیرا ياد گرفته بود از اسباب مختلف استفاده كند.
«إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبا. فَأَتْبَعَ سَبَباً»[6]
«ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيلهاى به او بخشيديم. تا راهى را دنبال كرد.»
و سپس در آیه 89 میفرمايد: «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً» «سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد.» باز هم در ادامۀ آیات میفرمايد: «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً». این بدان معناست که برای رسیدن به مطلوب بایستی از اسباب و ابزار مختلف استفاده کرد. از یک وسیله و یک سبب برای رسیدن به مطلوب استفاده نکنید، بلکه باید از اسباب مختلف بهره جست. برای مثال میدانیم که خانواده، محل حاکمیت مِهر و محبت است و نمایش محبّت در اشکال مختلف، امکانپذیر است. گاهی نمايش محبت، لسانی است و گاه از طريق عمل و اهدای هدیه.
علت اینکه ما در اصلاحاتی که برای خود یا دیگران انجام میدهیم، به بنبست میرسیم آن است که از یک سبب و وسیله استفاده میكنیم. در روابط هميشه قاطعيت جواب نمیدهد، بلکه باید با نرمی و ملاطفت برخورد کرد تا به نتیجه رسید؛ گاه نرمی جواب نمیدهد و قاطعيت لازم است. گاه احترام اثربخش نیست و باید از طریق دیگری وارد عمل شد.
علت دیگری که قرآن ذوالقرنين را به عنوان يك بسیار موفق معرفی می کند، آن است که او اجازه داد که دیگران هم در فعالیتهای او نقش داشته باشند:«قالَ انْفُخُوا»[7] ؛ «گفت: «بدميد». اطرافيان خود را به كار بگيريم و دخالت دهیم. گمان نكنيم که خودمان عقل كل هستیم و دیگران نمیتوانند کاری انجام دهند. اينكه گاهی اوقات مشاهده میکنیم که كار فراوانی انجام میدهیم؛ امّا ثمربخش نیست، بدان جهت است که از نیروی افراد دیگر استفاده نمیکنیم، گویا فقط مصالح را وارد ساختمان کردهایم؛ اما نمیگذاریم دیگران وارد عمل شوند و ساختمان را بسازند.
مقابله به مثل، ممنوع
یکی از بهترین راهکارها برای اصلاح خانواده، زدودن بدی با نیکی است:
«يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة»[8]
«و بدى را با نيكى مىزدايند.»
طبق این آیه نهتنها مقابله به مثل ممنوع است، بلکه بدی را با خوبی باید دفع کرد. «يَدْرَؤُنَ» چون فعل مضارع است بدان معناست که هم، اکنون اين كار را میكنم و هم، در آینده عزم جزم بر بدی نکردن، دارم. اینکه ما در روایت داریم «فَانَّ التَّکبُرَ مَعَ المُتَكَّبرین عِبادَة»[9] بدان معنا نیست که همیشه باید بدی با بدی دفع شود، بلکه این امر یک تاکتیک برای بعضی اوقات است و سیرۀ دائمی نیست. به جای اينكه گرفتار سيئاتی شویم كه طرف مقابل مرتکب میشود، برنامۀ خود را بر این بگذاریم كه این سيئه از طريق ما به ديگری وارد نشود. این را به عنوان يك راهكار مناسب مدّ نظر داشته باشيم.
«حسنه»؛ ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام
تفاسیر ولایی «حسنه» را ولایت امیرالمؤمنین دانستهاند؛ بنابراین «سیئه» وقتی است که تحت ولایت نیستیم. برخوردهای نامناسب دیگران و سیئاتی که از آنها سر میزند ناشی از بیولایتی است. برای برخورد مناسب با اینگونه رفتارها باید به خود یادآور شویم که ما محب امیرالمؤمنین هستیم و بایستی بدی آنان را با خوبی پاسخ دهیم.
«حسنه»؛ عمل خالصانه
در تفاسیر دیگری، «حسنه» را «کار خالصانه» دانستهاند. در زندگی قرارمان بر این باشد که با اخلاص کار کنیم. حتی اگر لیوان آبی به دست همسرمان میدهیم، خالصانه باشد. عمل خالص، يعنی با خدا معامله كنیم؛ زیرا بدیهای بسیاری را از زندگی ما دور میکند. شعاع اعمال خالصانه در زندگی موجب میشود که بدیهای اطرافیان مانند حسادت، حرص، سوء خلق و… طرف مقابل برطرف شود! مانند وقتی که چراغ را روشن میکنید، تاریکیها از بین میرود. عمل خالصانه نیز مانند چراغ، نور دارد و تاریکیها را از بین میبرد.
در روایتی آمده است که وجود یک مؤمن در یک محله میتواند از آن محل عذاب را دفع كند. حال آیا عمل خالص ما در فضای كوچك خانواده نمیتواند بدیهای اطرافيان را دفع کند؟! اگر بگویید: «هر چه تلاش كردم، باز هم نتيجه نداد!» در پاسخ میگوییم: حتماً درجۀ اخلاص پايين بوده است! درجۀ اخلاصتان را افزایش دهید. نشانۀ خالصانه بودن کار آن است که اگر از شما تشكر نشد، هرگز احساس باخت نکنید؛ زیرا با خدا معامله کردهاید.
رها نکردن کار درست
از دیگر راهکارهای اصلاح خانواده آن است که هرگز تصمیم نگیرید که از کار درستی که انجام می دهید، منصرف شوید.
«خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً»[10]
«جاودانه در آن خواهند بود، و از آنجا درخواست انتقال نمىكنند.»
بهشتیها هیچگاه درخواست انتقال ندارند. ما هم اگر میخواهیم بهشتی شویم باید از کردار درست، رفتار صحیح و افکار شایسته منصرف نشویم. هیچگاه یک بهشتی، درخواست ملاقات با جهنمیان را ندارد؛ زیرا میداند تمام موجودیاش با همان يك ملاقات میسوزد. برای انجام عمل صالح زمان تعیین نکنید؛ زیرا ضمیر ناخودآگاه این تعیین زمان را در خود ثبت میکند و به وقوع میپیوندد. برای مثال برخی افراد میگویند: ده سال خوشاخلاق باش، و پس از آن دیگر نیازی به خوشخُلقی نخواهی داشت!
در هیچ شرایطی از کار صحیح خود جدا نشویم:«لا يَبْغُونَ»؛ همانگونه که هیچگاه تصمیم بر جداشدن از نمازهای خود را نداریم، همواره مترصد انجام این فریضه هستیم و هرگز به فکر ما هم خطور نمیکند که این مقدار نمازی که خواندیم کافی است! بنابراین در تمام كارهای مثبتی كه انجام میدهيم بحث اراده و خواست وجود دارد؛ پس هیچگاه ارادۀ جدایی از كار مثبت را نداشته باشیم.
آرامش درونی در مسیر صحیح
وقتی که در فضای خانواده، اصلاحات و یا کار مثبتی انجام میدهیم، در درونمان غوغا نیست! و از آرامشی خاص بهرهمندیم. گاهی میدانم که این کار صحیح است؛ چون بزرگتری که نظرش صائب است، مرا به آن عمل سفارش کرده است؛ بنابراین آن كار را انجام میدهم؛ اما اگر گاهی شاهد نتیجۀ آن نیستیم بدان جهت است که در باطن با آن درگير هستیم! این درگيری باطنی مانع از استقرار و نتیجهبخشی عمل میشود. گویی دائماً در ساختمان، زلزله جریان دارد! در ظاهر، بسیار آرام حرکت میکنیم؛ امّا در باطن غوغاست! اثرات باطن ما بسیار بیش از ظاهر است، گرچه دیده نمیشود. در درونم تندبادی است که مرا با همان بزرگتری که به من سفارش کرده بود، درگير کرده است! به اصطلاح روانشناسی، فرد خود درگیر است و در درون آرامش ندارد.
هر کار مثبتی که میخواهید انجام دهید، در درون یقین داشته باشید كه این کار شما اثربخش است. يقين داشته باشید که اين كار یک نور است و حتماً اثری دارد و کمالی در آن نهفته است. اگر با این یقین باطنی اصلاحات را انجام دهید، مطمئن باشید که اثر ظاهری هم از خود به جا میگذارد.
«لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِم حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ»[11]
«سپس از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند.»
مؤمنین کسانی هستند که وقتی پیامبر را حَکَم قرار دادند و امر پیامبر را شنیدند، دیگر در درون خود غوغایی ندارند و تسلیم محضاند. برای مثال وقتی قرآن به زنان فرمان میدهد که در مقابل همسرانشان، خضوع داشته باشند، در درون خود هم به این خضوع راضیاند. اگر در ظاهر خضوع داشته باشند و باطناً راضی نباشند،اصلاح دائمی صورت نمیگیرد. البته لازم به ذکر است که قرآن ابتدا خطاب به مردان فرموده است: «عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوف»[12]«و با آنها بهشايستگى رفتار كنيد»، سپس به زنان فرمود: «فَالصَّالِحاتُ قانِتات»؛ «زنانِ درستكار، فرمانبردارند».
بنابراین یکی از راهکارهای اصلاح این است که ما هر کار درستی را که میخواهیم انجام بدهیم، باطناً وسوسهای را به میدان نیاوریم و تردیدی در آن امر نداشته باشیم. در باطن به صحت كار يقين داشته باشيم؛ در این صورت آن عمل، چندین برابر اثر خواهد داشت.
تاریخ جلسه: 93/6/11 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[2]. سوره توبه، آیه 25
[3]. سوره توبه، آیه 45
[4]. سوره اسراء ، آيه 7
[6] . سوره کهف، آیه 84 و 85
[8]. سوره رعد، آیه 22
[9]. تحریرالمواعظ العددیه، ص 172
[10]. سوره کهف، آیه 108
[11]. سوره نساء آیه 65
[12]. سوره مباركه نساء،آيه 19