مقدمه
در مباحث گذشته عرض کردیم برای خودآگاهی چند شناخت لازم است:
- آگاهی از نقاط ضعف؛ 2. آگاهی از نقاط قوت؛ 3. آگاهی از وظایف و مسئولیتها؛ آگاهی از امور موجب ترس؛ 5. آگاهی از خواستهها و نیازها؛ 6. آگاهی از خود واقعی انسان.
در این بخش به قسمت سوم می پردازیم.
آگاهی از وظایف و مسئولیتها
اگر بخواهیم نسبت به خود، آگاهی پیدا کنیم، باید همۀ اوامر خدای سبحان، مسئولیتمان در قبال حق و مسئولیتمان در میدان بندگی را بشناسیم. همچنین لازم است که ما نسبت به خودی که دارای توانمندیهای خاصی است و البته ناتوانیهای خاص مانند بخل، سخت گیری و… هم دارد، آگاهی داشته باشیم. فایدۀ اینکه از خود واقعی خود مطلع شویم، آن است که به راحتی میتوانیم خود را معالجه کنیم. علت آنکه بسیاری از اوقات بهدنبال راه علاج نمیرویم، آن است که نسبت به ایرادهای خود باور لازم را نداریم؛ اگر باور داشته باشیم، علاج آسانتر صورت میگیرد.
1. اندیشیدن در امور ظاهری و یافتن حقیقت ورای آنها
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ»[1]
« آيا نديدهاى كه خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس آن را به صورت چشمههايى در زمين راه داد، سپس با آن، زراعتى كه رنگهاى گوناگونى دارد بيرون مىآورد، آن گاه آن كشت (و زراعت) با هيجان رشد مىكند (تا آن كه مىخشكد) پس آن را زرد مىبينى، سپس آن را به صورت كاه و خاشاك در مىآورد، همانا در اين (تغيير و تحوّل) براى خردمندان پند و يادآورى است كه بدانند دنيا ناپايدار است.»
ما باید باور داشته باشیم که مربی برای ما رشد دائم را در نظر گرفته است، از باور نداشتن به رشددهندگی مربی پرهیز کنیم و بدانیم که مربی در هر سنی و در هر دورهای و در هر وضعیت خوشی یا ناخوشی که قرار گرفتیم، برای ما رشد خاصی را در نظر گرفته است. در آیه 10 سورۀ زمر: «قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ» خداوند میفرماید: از مخالفت با مربی بپرهیزید؛ زیرا مربی شما میخواهد شما را رشد دهد.
یکی از وظایف ما اندیشیدن در مسائل است. آیه فوق دربارۀ اندیشیدن در امور ظاهری است. گاهی حرکتی را شروع میکنیم؛ اما فکر کردن در مورد آن ابتر میماند و رهایش میکنیم. اندیشیدن دربارۀ یک پدیده از نقطۀ شروع تا پایان و رها نکردن آن، مسئله بسیار مهمی است.
خدای سبحان از آسمان باران نازل میکند و در زمین جاری میسازد. از طریق باران زراعتهای مختلفی رویش پیدا میکند. این زراعتها، یک دورۀ شکوفایی دارد و سپس در حد هیزم، کاملا خشک میشود. آیه در واقع سیر فنای موجودات مادی را نشان میدهد. وظیفۀ ما این است که از امور ظاهری بدون تفکر نگذریم.
ذکر ما باید برای ما فکر ایجاد کند و فکر ما باید ذکر ایجاد کند. ذکری که از آن فکر متولد نشود، ابتر میماند و ذکری که از آن فکر متولد شود، کوثر است. وظیفۀ ما آن است که از امور ظاهری به راحتی عبور نکنیم و در ورای هر امر ظاهری، حقیقت پنهانی را ببینیم.
2. مراجعۀ دائم به خدا
« وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»[2]
«و پيش از آن كه عذاب به سراغ شما آيد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان باز گرديد (و توبه كنيد) و تسليم او شويد.»
در زمینۀ خودآگاهی باید به جایی برسیم که بهنوبت و پشت سر هم به خدای سبحان مراجعه کرده و در هر رجوعی خود را تسلیم او کنیم. هر چقدر میزان مراجعات ما بیشتر باشد، شدت تسلیم افزونتر است. در حقیقت مراجعۀ بیتسلیم به معنای مراجعۀ با اعتراض است. وظیفۀ ما مراجعۀ دائم به حق است و در هر رجوعی عرض میکنیم: «امر آنچه تو فرمایی، حکم آنچه تو بنمایی»
3. عبادت خالصانه و قرار گرفتن در زمرۀ شاکرین
«بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»[3]
«بلکه تنها خدا را پرستش کن و از شکر گزاران (نعمت الهی) باش.»
در آیه فوق دو وظیفه برای ما مطرح شده است:
اولین وظیفه «بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ» است؛ یعنی عبادت خالصانهای که هیچ شرکی در او نیست. عبادتی که نه به طمع ثواب و نه از خوف عقاب انجام میشود، بلکه فقط و فقط برای خداست. همان عبادت عاشقانه و عبادت احراری که امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«إِنَّ اَلْعُبَّادَ ثَلاَثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ اَلثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ»[4]
«عبادتكنندگان بر سه گونهاند گروهى خدا را از جهت خوف و ترس عبادت ميكنند كه اين عبادت بردهگان است.گروه ديگرى خداوند متعال را بمنظور رسيدن بثواب عبادت ميكند كه اين هم عبادت اجيرها و كارگران است.گروهى هم خداوند را بانگيزه محبت و دوستى عبادت ميكنند كه اين عبادت،عبادت آزاد مردان است و اين رقم عبادت بهترين اقسام عبادات است.»
عبودیت مسیری است که در ابتدا پر از سنگلاخ است؛ اما باید آنقدر در آن حرکت کرد تا صاف و هموار شود. انجام تکلیف ابتدا برای ما سخت جلوه می کند – مانند کودکی که تازه مکلف شده است – اما باید آنقدر درون جاده تردد کنیم تا حرکت برای ما سهل و آسان شود.
وظیفه دیگر «کُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» است. بدان معنا که آنقدر شکر کنیم که یکی از شاکرین دائمی محسوب شویم.
4. اعتراض به مقدرات الهی، ممنوع
«أَوَلَمْ يَرَالْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ»[5]
« آيا انسان نديد (و نيانديشيد) كه ما او را از نطفهاى (بى مقدار) آفريديم؟ پس اينك ستيزهجويى آشكار شده است.»
واقعیت این است که گاهی اوقات انسان رسماً با خدا درگیر میشود! و آشکارا به جدل با خدا میپردازد! هرچه خدای سبحان در عالم اجرا میکند و ما قبولش نمیکنیم و به خدا اعتراض میکنیم، در واقع درگیری با خدای سبحان است. این واقعیتی است که وجود دارد. وقتی به خود مراجعه میکنیم درمییابیم که در بسیاری از موارد، چون و چرا به مقدرات الهی داشتهایم.
5. آفریدگانی تحت تسخیر انسان
«أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ. وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ»[6]
«آيا نديدند كه ما از آن چه با قدرت خود به عمل آورديم براى آنان چهارپايانى آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟ و چهارپايان را براى آنان رام كرديم، از برخى سوارى مىگيرند و از برخى تغذيه مىكنند.»
واقعیت مثبتی که در زندگی ما وجود دارد این است که خدا بسیاری از امور را برای ما رام کرده است، حتی توان رام کردن را در اختیار ما قرار داده است. گاهی چیزی ده برابر وزن انسان را داراست؛ اما رام اوست. مانند اینکه حیوانی چون شتر و یا جمادی چون هواپیما، تحت تسخیر انسان قرار میگیرد.
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[7]
«و آنچه در آسمانها و زمین است تمام را مسخّر شما گردانید و اینها همه از سوی اوست. در این کار نیز برای مردم با فکرت آیاتی (از قدرت الهی) کاملا پدیدار است.»
خداوند می فرماید که آنچه که در آسمان و زمین است، تحت تسخیر شماست. اگر شما استفاده نمیکنید،از بیتدبیری است. همۀ نیروهای مادی و معنوی در خدمت ما هستند، «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند»، اگر ما از این امکان حُسن استفاده را نمیکنیم؛ به دلیل ضعف خود ماست وگرنه امکانات مهیّاست.
6. دنیا، محل رشد انسان
«الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى»[8]
«او خدایی است که زمین را آسایشگاه شما قرار داد و در آن راهها را برای شما پدید آورد؛ و از آسمان آب نازل کرد سپس به آن آب آسمانی، انواع نباتات مختلف از زمین برویانیدیم.»
در این آیه دو واقعیت مطرح شده است:
- «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا»: زمین، گهوارۀ انسان است. زندگی زمینی و مادی و همه لذات آن نه برای دوران بلوغ، بلکه مربوط به دوره کودکی ماست. زمانی که کودکان کمی بزرگتر میشوند، دیگر در گهواره جای نمیگیرند! واقعیت آن است که وقتی بزرگ میشویم به زندگی زمینی راضی نیستیم و لذات عالم ماده، ما را اشباع و ارضا نمیکند. ممکن است چند صباحی با آن خوش شویم؛ اما پس از مدتی میبینیم که سرابی بیش نبود و چیز دیگری را میخواستیم.
- « وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا»: خداوند راههای وصال به خود را در همین زمین قرار داده است، زمانی که وارد عالم دیگر شویم، دیگر محلی برای رشد ما وجود ندارد. هرکاری که در این عالم انجام دادیم، ادامۀ جریان رشد ما در عالم دیگر است. اگر بخواهیم به هر قلهای از معنویات برسیم، تنها از ظرف دنیا ممکن است. رسیدن به مقام صابرین، شاکرین و متقین از همین زندگی در عالم ماده میسر است. برای رسیدن به مقامات الهی راه دیگری غیر از استفاده از امکانات دنیوی، وجود ندارد.
7. در بندگی بخیل نباشیم
«هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»[9]
«آگاه باشيد! اين شماييد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، پس بعضى از شما بخل مىورزند و هر كس بخل ورزد، فقط نسبت به خود بخل مىورزد و خداوند غنىّ و بىنياز است و شماييد نيازمندان و اگر روى بگردانيد، قومى غير شما را جانشين شما مىكند كه آنان مثل شما (سست ايمان و بخيل) نباشند.»
شما به انفاق کردن دعوت میشوید؛ اما بعضی از شما گاهی بخیل هستید. ما گاهی در عبادت، مال و… بخیل هستیم. در بندگی به حداقل اکتفا میکنیم و حاضر به بعضی از بندگیها نیستیم.
8. در اختیار داشتن ابزار بندگی
«أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْن. وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ»[10]
«آیا ما برای او دو چشم قرار ندادیم؟ و یک زبان و دو لب؟»
باور کنیم خدای سبحان دو چشم برای دیدن و یک زبان برای سخن گفتن برای ما قرار داده است. اگر نمیبینیم، خود را به کوری زدهایم! زیرا ابزار دیدن، گفتن و قوۀ ادراک خیر و شر در اختیار ما قرار گرفته است. همه، خیر و شر را میشناسند. معصیتکار میداند که مرتکب خلاف شده است. ابزار ادراک و بینش و اظهار بیان در اختیار ما قرار گرفته است.
9. حرکت دائم به سوی جمال و جلال الهی
«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»[11]
«ای انسان! البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود میروی.»
انسان با همۀ تلاشش یا به طرف مِهر حرکت میکند، یا به طرف قهر. یا به طرف جلال حرکت میکند یا به طرف جمال. انسان در مسیر لقاء حق، پرتلاش گام برمیدارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم به سوی عذاب حق و یا رحمت حق میرویم. وقتی او را نمیخواهیم به طرف قهرش میرویم و وقتی او را میخواهیم به طرف مِهرش در حرکتایم. «كَدْحًا» بدان معناست که با زحمت کشیدن این مسیر را طی میکنیم.
10. اهل شک نبودن
«بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ»[12]
«(کافران را به خدا و قیامت ایمان نیست) بلکه با شک و ریب (و استهزاء) به بازیچه (دنیا) مشغولند.»
بعضی از افراد در دنیا اهل شک هستند و از یقین بهرهای ندارند. بازیچۀ تردید خود شدند و در شک، روزگار خود را می گذرانند. ما گاهی یقین خود را از دست میدهیم. آیا واقعاً به حضور و شهود خدا یقین داریم؟ که اگر یقین داشتیم، هرگز فکر خلاف هم به ذهنمان خطور نمیکرد. اگر به رزاقیت خدا یقین داشتیم، هرگز نگران رزق خود نبودیم. این واقعیت تلخی است که باید درمان شود.
11. خشم کفار در برابر رشد مؤمنین
«وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»[13]
«محمّد، رسول خداست و كسانى كه با او هستند، بر كفّار، سخت و در ميان خودشان مهربانند. آنان را پيوسته در ركوع و سجود مىبينى، كه فضل و رضوان را از خدا مىجويند، نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمايان است. اين است وصف ايشان در تورات و وصف آنان در انجيل، مانند زراعتى است كه جوانه را از زمين خارج كرده، پس آن را نيرو داده تا سخت شود و بر ساقهى خود بايستد، آن گونه كه كشاورزان را به شگفتى و شادى وامىدارد. تا خداوند به واسطه مؤمنان كفّار را به خشم آورد، ولى خداوند به كسانى از كفّار كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند، وعده آمرزش و پاداشى بزرگ داده است.»
رشد معنوی بعضی از افراد آنقدر زیاد است که کفار از رشد معنوی آنان به خشم میآیند. آیه همراهان و اصحاب پیامبر را مثال میزند و میگوید که آنان چون دانهای بودند که در خاک کاشته شد. جوانه و ساقه زد. سپس ساقه آنقدر محکم شد و ایستاد که همه به شگفتی درآمدند.
مانند شهیدان بسیاری که در دورهای کوتاه، رشد چشمگیری داشتند. آنها در همین عالم بودهاند و در این مدت کوتاه چنان رشدی داشتند که دشمن را خشمگین میکرد! ممکن است که شعور اجتماعی فردی در دورهای کوتاه، آنقدر بالا رود و در حریم بندگی رشد کند که همه از رشد او به شگفتی درآیند. وقتی این واقعیت را میبینیم متوجه میشویم که ما نیز قابلیت قرار گرفتن در این گروه را داریم.
12. قرار نگرفتن در مسیر شیطان
«یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر»[14]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، زنهار پیروی شیطان مکنید، که هر کس قدم به قدم از پی شیطان رفت، او را به کار زشت و منکر وامیدارد»
شیطان حرکتی گام به گام، بسیار خزنده و آهسته دارد. شیطان ما را به کارهای جهشی و پرشی وادار نمیکند، بلکه بسیار نامحسوس ما را وارد وادی خلاف میکند! خطوات شیطان واقعیتی است که در این عالم وجود دارد. حرکت شیطان گام به گام، پله پله و درجه به درجه است.
13. نگاه به نامحرم مانع رشد
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[15]
«(ای رسول ما) مردان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی آنان اصلح است، و البته خدا به هر چه کنید کاملا آگاه است.»
نگاه کردن مرد به زن نامحرم یا زن به مرد نامحرم، مانع رشد او میشود. اگر این چشمپوشی صورت گیرد، رشد بیشتری نصیب انسان میشود. نگوییم او به جای خواهر، برادر یا پدر ماستف هیچ نامحرمی نمیتواند بهجای محارم باشد. ارتباطات ناسالم که از نگاه شروع میشود، در رشد، اختلال وارد میکند.
14. سیر بهسوی جمال یا جلال الهی حتی در سکون
«وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»[16]
«و كوهها را مىبينى و مىپندارى كه بىحركتند، در حالى كه آنها همچون ابر در حركتند. (اين) صنعت (ماهرانه) خداست كه هر چيزى را با دقّت ساخته است، او به هرچه انجام مىدهيد آگاه است.»
واقعیت این است که انسان در اوج سکون خود، میتواند در درون حرکت سریعی داشته باشد مانند کوهها که ظاهراً ساکن هستند؛ اما مثل ابرها حرکت میکنند. مؤمن هم که در روایات از او به «جبل» تعبیر شده است[17]، سیر سریعی به سوی خدا دارد. او در اوج توقفش هم سائر الیالله است. اشیاء در اوج سکون، متحرکاند. ذات همه چیز در عالم، در حرکت است. چیزی به نام سکون در عالم وجود ندارد. حتی اگر در سکون باشیم و ظاهراً حرکتی انجام ندهیم، حرکت قهقرایی یا صعود وجود دارد؛ یا عقب میرویم و یا پیش میرویم. در همین زمانهای توقف ما، حرکت، نهفته است؛ زیرا همین کار نکردن، رضایت به امری در درون است. حال اگر رضایت درست بود؛ صعود داشتهایم و اگر رضایت غلط بود، در حال سقوطایم. در عالم، دائماً حرکت به طرف جمال یا جلال حق وجود دارد.
15. موحد بودن دائمی
«فَإِذا رَكِبوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَى البَرِّ إِذا هُم يُشرِكونَ»[18]
«هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند!»
بسیاری از افراد در هنگام گرفتاریها موحد و در هنگام نجات از گرفتاری مشرک میشوند. در اوج گرفتاری فقط روی خدا حساب باز میکنند و فقط در زمان اضطرار به سراغ خدا میروند. اضطرار که برداشته شد، اسباب مستقل جلوه میکند و مجدداً روی پول و مقام حساب خاص باز میکنند؛ اما نیک میدانیم که آدمی بایستی همواره موحد و یکهشناس باشد، چه در سختیها و چه در آرامش.
16. فراوان یا اندک بودن روزی
«اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[19]
«خداست که هر کس از بندگان را خواهد وسیع روزی و یا تنگ روزی میگرداند، که همانا او به هر چیزی (از مصالح خلایق) داناست.»
خدای سبحان برای بعضی از افراد بسط رزق و برای بعضی روزیِ کم در نظر گرفته است؛ اما این واقعیت علامت مقبولیّت گروه اول و مبغوضیت گروه دوم نیست؛ به این معنا که اگر خدا به کسی روزیِ اندکی داد، شخصیتش مردود است و اگر بسط رزق داد، شخص بسیار خوبی است. واقعیت این است که خداوند در عالم برای بعضی روزی وسیعی در نظر گرفته است و برای برخی دیگر روزی کمتر،اگر این واقعیت را قبول کنیم دیگر با افراد درگیر نمیشویم.
17. پرهیز از فساد
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ و َالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[20]
« به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند، فساد در خشكى و دريا آشكار شده است، تا (خداوند) كيفر بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به سوى حق) بازگردند.»
فساد به معنی غیرنافع بودن است. هر چه فاسد شد، دیگر کارآیی لازم را ندارد.. گاهی نه مادیات و امکانات ظاهری و نه معنویات و علم و عبادت فرد، برای او فایدهای ندارد. معنویات ناخالصانه مانند عبادت از روی ریا، یا علمی که برای محبوبیت مردم بدست میآید، میتواند چون زلزلهای بنیان امور معنوی را فرو ریزد و بیحاصل باشد.
18. مساوی نبودن امور متضاد
«وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ. وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ. وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»[21]
«نابینا و بینا (کافر و مؤمن،) یکسان نیستند و نه تاریکی ها و نه روشنایی، و نه سایه و نه باد گرم سوزان و زندگان و مردگان يكسان نيستند. همانا خداوند (حقّ را) به هر كس كه بخواهد مىشنواند و تو هرگز نمىتوانى به كسانى كه در گورها هستند (حقّ را( بشنوانى.»
واقعیت این است که بینایی و نابینایی با هم متفاوت است. دورۀ جهالت با زمانی که نور علم نصیب ما میشود، عالم با جاهل و اهل معرفت با بیمعرفت کاملاً متفاوت است. رفتار و گفتار و ارتباطات ما در زمان جهل و علم، تفاوت اساسی با هم دارند. حالات ما زمانی که متوجه و ذاکر هستیم و در خنکای یقین به سر میبریم با وقتی که مُردهدل هستیم ودر حرارت شک قرار داریم، هستیم، بسیار متفاوت است.
19. یک دل و یک دلبر
«مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ»[22]
«خدا در درون یک مرد دو قلب (و دو مبدأ ادراک و اراده) قرار نداده است.»
خداوند میفرماید: شما یک دل دارید و تنها یک دلبر در آن جا میگیرد. یک دل داریم و صدرنشین آن باید یکی باشد. هم خدا و هم دنیا با هم در یک دل نمیگنجد.
نکتۀ دومی که از همین آیه استنباط میشود آن است که آنچه که شرع قانونگزاری نکرده است و شما جاهلانه ساختهاید، از نظر شرع هیچ جایگاهی ندارد. قوانین شرعی با بدعتها قابل جمع نیستند.
هر کس جای خود را دارد!
در ادامۀ آیه فوق میفرماید:
«وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ»
«فرزندخواندههاى شما را پسر (واقعى) شما قرار نداده است.»
خدا پسرخواندۀ شما را مثل پسر شما قرار نداده است. به پسرخوانده ارث نمیرسد، مگر این که خودتان به او ارث بدهید. غریبهای را که در زندگیتان آوردید، مثل آن کسی که از گوشت و پوست شماست، ندانید. هرکس جای خود را دارد. خدای سبحان میفرماید:کسی که از جنس شما نیست نمیتواند مانند کسی باشد که از جنس شماست. گاه جایگاه افراد را فراموش میکنیم و سپس ازطرف مقابل خود انتظارات غلط داریم و همین امر، روابط اجتماعی ما را دچار اختلال میکند.
20. گوناگونی نعمتها
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ»[23]
«آيا نديدهاى كه خداوند از آسمان، آبى فرو فرستاد، پس به واسطۀ آن ميوههايى رنگارنگ (از زمين) بيرون آورديم و از بعضى كوهها راههاى سفيد و سرخ، به رنگهاى گوناگون و كاملًا سياه بيرون آورديم.»
خداوند میفرمایدکه رویشهای گیاهان حاصل بارانی است که فرو میفرستیم و این رویشها رنگ به رنگ است. سنگهای قیمتی که از کوهها استخراج میکنید نیز مختلف است. شما نیز رنگ به رنگ و در عین حال همگی خوشرنگ هستید. قبول کنیم که افراد، اختلافاتی دارند. هر کس در یک صفت و خصوصیت، جلوۀ خاص دارد؛ یکی در نظم، یکی در سعۀ صدر و دیگری در درایت، میدرخشد. از بالا، معرفتی نازل میشود و از پایین رویشی نصیب بنده میشود. علم و معرفتی که میرسد در هر فردی بهگونهای جلوهگر میشود؛ بنابراین نباید انتظار داشت همه مثل هم باشند. باید آن رنگ زیبایی را که خدا برای هر یک از ما فرستاده است، کشف کنیم و آن را در خود پرورش دهیم.
تاریخ جلسه: 89/4/29 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره زمر، آیه 21
[2]. سوره زمر، آیه 54
[3]. سوره زمر، آیه 66
[4]. بحارالانوار، ج 67، ص 255
[5]. سوره یس، آیه 77
[6]. سوره یس، آیات 71 و72
[7]. سوره جاثیه، آیه 13
[8]. سوره زخرف، آیه 10
[9]. سوره محمد، آیه 38
[10]. سوره بلد، آیه 8 و 9
[11]. سوره انشقاق، آیه 6
[12]. سوره دخان، آیه 9
[13]. سوره فتح، آیه 29
[14]. سوره نور، آیه 21
[15]. سوره نور، آیه 30
[16]. سوره نمل، ایه 88
[17]. «المؤمن کالجبل لا تحرکه العواصف»؛ «مؤمن مانند کوه است که وزش بادهای شدید او را به حرکت درنمیآورد.» شرح الکافی، الأصول و الروضة ، ملا صالح مازندرانی، ج 9، ص172
[18] . سوره عنکبوت، آیه 65
[19] . سوره عنکبوت، آیه 62
[20] . سوره روم آیه 41
[21] . سوره فاطر، آیات 19 تا 22
[22] . سوره احزاب، آیه 4
[23] . سوره فاطر، آیه 27