ناشکری حواس ظاهری و باطنی
«صُمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا یرْجِعُون»[1]
«آنها ناشنوا،گُنگ و نابینا هستند؛ (از راه خطا) بازنمیگردند!»
در این آیه گروهی معرفی میشوند که اگرچه رسمأ عنوان ناشکر بر آنها نهاده نمیشود؛ اما عملاً ناشکر هستند.
ناشکری گوش
این گروه گوش دارند؛ اما استفادۀ صحیح از آن ندارند. گوش خلق شده است تا پیام خدا را بشنود؛ اما این گروه، گوش قلبشان از شنیدن خطاب خدا ناشنوا شده و در جایگاه صحیح خرج نشده است و مواعظ و خطابهای الهی را نمیشنود، در نتیجه ناشکر است. گویا خطابی را که در عهد الست شنیده بود، به فراموشی سپرده است. یکی از مفسرین میگوید: خطاب قدیمی در عهد الست همیشه و در همۀ صحنههای زندگی برای انسان تکرار میشود و گوش جان او باید دائم آن را بشنود. خدای سبحان در آن زمان قراردادی ابدی با انسان منعقد کرده است و دائمأ آن را تجدید میکند و به گوشِ جان او میخواند؛ اگر انسان این خطاب را نشنود و با بیتفاوتی از کنار آن عبور کند، دچار ناشکری شده است.
بعضی از مفسرین میگویند در ابتدا انسان خود را به نشنیدن میزند؛ اما به تدریج کر میشود. در آغاز به ارادۀ خود، خویش را به نفهمی میزند که کدام خطاب! از چه کسی! چگونه! چرا و…؛ اما آهسته آهسته کر میشود و قادر به شنیدن خطاب الهی نیست.
ناشکری زبان
دهان انسان برای پاسخگویی به خدای سبحان خلق شده است، تا دائم لبیکگوی خدای سبحان باشد. انسان باید با زبان اعتراف کند؛ اما بعضی افراد، نسبت به پیام خدا گنگ هستند و هیچ پاسخگویی و اعترافی در برابر خدا ندارند. یکی از مفسرین میگوید: این گروه از تصدیق حقیقت گنگ هستند.
یکی از حقایق این است که انسان دائم خوبیها را به خدا نسبت دهد؛ زیرا در حقیقت همۀ خیرات متعلق به خداست. اگر انسان، خیرات را به خود نسبت دهد، گنگ محسوب میشود و نسبت به نعمت زبان ناشکری کرده است! زبان برای پاسخگویی به حق، خلق شده است. مادامی که انسان بلهگوی خدای سبحان است، شکر نعمت زبان را به جای آورده و شاکر است؛ اما وقتی «لا» میگوید یعنی بارش الطاف خدا، بر خود را قبول ندارد و به آن اعتراف نمیکند. چنین انسانی در طول شبانهروز، زیاد سخن میگوید؛ اما بهدلیل غفلت از ذکر الطاف خدا، ناشکری نعمت زبان را میکند و گنگ میشود.
ناشکری چشم
انسان باید دائم جمال ربوبیت حق را مشاهده کند، دائم در نظام عالَم زیبایی جلوههای پرورش خدا را ببیند. به طور مثال دیدن زیبایی یک گل، صُنع خدا را به نمایش میگذارد. و یا زیبایی شهدا که تحت پرورش حقتعالی، از تمامی معاصی عبور کردند، از غبار عالم ماده رها شدند و در عالم خاکی با وجود سن کم به کمالات خاص رسیدند، اگر انسان این زیباییها را نفهمد و متوجه نشود، کوردل و نابیناست؛ اما اگر در این عالَم، هم در مورد خود و هم سایر انسانها، پرورش زیبای خدا را مشاهده کرد، بینش دارد و بیناست.
انسان، تافتۀ جدابافته
یکی از مفسرین میگوید: «زمانی که انسان در نگاه به خود، متوجه شود در عالَم به اصطلاح تافتۀ جدا بافته است، از چشم استفادۀ صحیح کرده است.»
اما واقعاً انسان تافتۀ جدا بافته است؟
«خَلَقَ لَكُم ما فِی الأَرضِ جَمیعًا»[2]
«آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريده است.»
«سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ»[3]
«و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، همه از اوست كه براى شما رام نمود.»
خداوند تمام آسمانها و زمین را در خدمت انسان قرار داده است. در نتیجه، انسان در عالَم، خاص است و با سایر موجودات متفاوت. اگر انسان امتیازات خویش با سایر موجودات مادی از جماد، نبات، حیوان، حتی مَلَک را نبیند نسبت به نعمت چشم ناشکری کرده است. زمانی دید انسان درست است که حقیقت وجود خود را ببیند. حقیقت انسان این است که در اوج اختیار، قادر به انتخاب زیباترینهاست. حقیقت انسان این است که قادر است بر جاذبۀ عالم ماده فائق شود. حقیقت انسان این است که در عین داشتن جنبۀ طبیعی و حیوانی، انسانیت بر حیوانیت او غالب شود. با این نگاهها انسان، نابینا نیست؛ اما اگر خود را ارزان فروخت، خویش را در ردیف جمادات، نباتات و بهائم قرار داد، انتظار از خود را پایین آورده است، در آن صورت نابیناست و نمیبیند خدا در وجود او چه معادنی قرار داده است!
نادیده گرفتن الطاف الهی، مصداق ناشکری
به جرأت میتوان گفت انسان بدون دیدگاه الهی، حتی اگر متصف به اخلاقهای مثبت نیز باشد، هنوز ُخلق انسانی ندارد. مثلأ صفت وفاداری، ویژگی خاصی نیست؛ زیرا به قول ابنسینا، متصف به صفت وفاداری سگ شده است! و یا بسیار پرکار است، متصف به صفت پُرکاری مورچه شده است! اگر انسان با وجود اخلاقیات پسندیده هنوز درک صحیحی نسبت به خویش ندارد، متصف به صفات انسانی نیست. دیدگاه صحیح انسان نسبت به خود این است که در زندگی، علیرغم جاذبههای مختلف عالم ماده، الهههای مختلف، معبودهای متفاوت، تنها جذب یکی بشود و معتقد باشد خدا این قوّت را در او قرار داده است تا فقط اسیر یک موجود باشد. دیدگاهِ صحیحِ انسان، ملاحظۀ توانمندیهایی است که خداوند سبحان در وجود او به ودیعه گذاشته است؛ اما هنگامی که خود را ناتوان دید نمیبیند و ناشکری کرده است.
شکر انواع نِعَم الهی
«الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلَا تَجعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا وَ أَنتُمْ تَعْلَمُون»[4]
« آن (خداوندى) كه زمین را براى شما فرشى (گسترده) وآسمان را بنایى (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزى براى شما بیرون آورد، پس براى خداوند شریك و همتایى قرار ندهید با آنكه خودتان مىدانید. (كه هیچ یك از شركا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزى مىدهند و اینها فقط كار خداست)»
شریک قرار دادن برای خدا، مصداق ناشکری
خدای سبحان زمین را بستر انسان و آسمان را بالای سر او قرار داده است. زمین مخصوص انسان است و بقیۀ موجودات در زمین به طفیل انسان خلق شدهاند. خدا آسمان را سقف بالای سر انسان قرار داد. و از آن آبی فرو فرستاد تا میوهها برای بهرهبرداری انسان خارج شوند. بلافاصله فرمود: «فَلَا تَجعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا» برای خدا شریک قائل نشوید. وقتی میدانید خدا همهکاره است، برای او شریک قائل نشوید؛ یعنی نعمتشناس باشید. در واقع اگرچه زمین فراش و بستر است؛ اما انسان سالم دائمأ در بستر نمیخوابد. زمین، بستر انسان است؛ اما بستر، تاریخ مصرف دارد و نباید در آن بستری شد. انسان تنها در یک مقطع کوتاه در بستر اقامت دارد.
کفر، کتمان نعمت و شکر، اظهار نعمت است
وقتی انسانِ سالم که از نظر پزشکی هیچ مشکلی ندارد تمارض کند و در بستر بخوابد، نسبت به نعمت سلامتی ناشکر است. به عبارت دیگر، نعمت سلامتی خویش را نادیده گرفته و کتمان کرده است. کفر، کتمان نعمت و شکر، اظهار نعمت است. خدا زمین را به عنوان منبعی که جنبۀ مادی انسان از آن ارتزاق میکند بستر و زیر پای انسان قرار داده است و بر زمین غلبه دارد.
یکی از مفسرین میگوید «فِراشاً» به معنی گهواره است. زمین، گهوارۀ انسان است؛ اما بسیار نازیباست که کودک چهارساله در گهواره باشد، چه رسد به انسانهای بالغ که اسیر گهواره باشند. خوابیدن در گهواره محدودیت سنی دارد و اگر کسی بزرگ شد، نباید تمام فکر و ذکرش گهواره باشد. بعضی اوقات انسانها فراموش میکنند زمین برای یک دورۀ کوتاه از زندگی مناسب است. انسان، در یک دوره از زندگی با امور زمینی آرامش داشته است؛ اما بعد از طی آن دوره و در زمان بلوغ، گهواره جای مناسبی نیست. شکر زمین زیر پا این است که بدانیم خدا زمین را در خدمت ما قرار داده و ما را بر جاذبههای زمین مسلط کرده است تا بتوانیم از عالم ماده عبور کنیم.
نادیده گرفتن قدرت تسخیر؛ مصداق ناشکری
یکی از مفسرین میفرماید:«جَعَلَ لَكُمُ» یعنی «فی قَبْضَتِکُم». زمین کنایه از کل دنیاست و خدای سبحان کل دنیا را در قبضۀ قدرت و تسخیر انسان قرار داده است. به طور مثال، انسان قادر به هر نوع استفاده از کتاب تحت تسخیر خود است؛ ولی اگر بگوید خیلی دلم میخواهد از این کتاب بهرهبرداری کنم؛ ولی کتاب مانع است، باعث شگفتی است؛ زیرا کتاب در اختیار فرد است و فرد در اختیار کتاب نیست. حال اگرانسان به خدا بگوید دلم میخواهد از مادیت خارج شوم؛ اما عالم خاکی نمیگذارد، خدا میگوید: «کل عالَم ماده در خدمت توست.» خدا عالم خاکی را در اختیار انسان قرار داده است.
اگر به گونهای در خدمت دنیا هستیم که برای اندک کمبودی در دنیا، مینالیم، ناشکریم. وقتی انسان تسخیر خود بر سایر موجودات را نادیده بگیرد، ناشکر است.
نادیده گرفتن نعمت آسمان و زمین، مصداق ناشکری
وجود زمین و آسمان تَبَعی است، و به طفیل انسان است. اصل، انسان است و زمین و آسمان خدمۀ او هستند. قرار نیست انسان در خدمت طبیعت باشد. بلکه طبیعت در خدمت انسان است. در واقع، آسمان شروع عالم ملکوت است. خدا عالم ملکوت را برای انسان قرار داده است. همۀ عوالم از عالم ناسوت (عالم ماده) تا عالم ملکوت که محل اسکان ملائک است در اختیار انسان است؛ اما چرا انسان قدرت و توان خود را نادیده میگیرد؟ زیرا این نعمت را نمیشناسد. هنگامی انسان شاکر میشود که بشناسد زمین و آسمان متعلق و در خدمت اوست. وقتی انسان نعمتها را شناخت و فهمید خدا چقدر به او لطف کرده است، هیچگاه احساس کاستی نمیکند و جرأت ناشکری ندارد.
یک امر مهم که از دید انسان مغفول مانده آن است که خدا بسیاری از رحمتها را بدون زحمت و حتی بدون تقاضا در اختیار انسان قرار داده است. به طور مثال انسان برای نزول رحمت باران هیچ زحمتی متحمل نمیشود. یا معمول است وقتی مؤمنین از ماه رمضان جُدا میشوند، دعا میکنند خدا آنها را به رمضان سال دیگر برساند؛ چه بسا بسیاری از افراد، بدون چنین دعایی؛ ولی با دریافت رحمت الهی به ماه رمضان سال بعد میرسند و برکت در زندگی آنان ظاهر میشود. وقتی انسان شاکر خواهد شد که الطاف و برکات خدا را که بدون کوچکترین زحمت و درخواستی بر او نازل شده است، بشناسد.
نادیده گرفتن نعمت قرآن، مصداق ناشکری
بعضی مفسرین میگویند «ماء» در این آیه، قرآن است. خدا از آسمانِ حقیقت، آب قرآن را برای شما فرود میآورد که ثمراتی دارد.
ثمرات ورود قرآن در زندگی انسان شفا، نور، انواع کرامات، ذکر، برکت، هدایت، سعادت، قرب و یقین است. شکر یعنی انسان بشناسد حتی درخواست خیلی از نعمتهایی که هم اکنون در زندگی دارد به عقل او خطور نمیکرد! یعنی نیاز و ضرورت وجود آن نعمتها را درک نمیکرد. اگر انسان در زندگی توانایی استغناء از خلق دارد و خود را فقط محتاج یکی میداند و یا در مشکلات مقاومت دارد و شکننده نیست، و یا متمسک به عروةالوثقای ولایت است، ثمرۀ بارش و رحمت ورود قرآن است که او را تقویت کرده است تا در زندگی توانا باشد.
نادیده گرفتن توفیقات، مصداق ناشکری
خدا با نزول باران، میوههای فراوان و متنوعی برای شما از زمین خارج کرد. همانگونه که خدا در عالم بیرون، انواع میوههای رنگارنگ، در اندازهها و طعمهای گوناگون و برای طبعهای مختلف خلق کرده است، در درون انسان نیز بالقوه ثمراتی وضع کرده و به آنها فرصت ظهور و بروز داده و مانع دفن آنها در وجود او شده است. خدا توفیقات مختلف را از انسان آشکار کرده است. به طور مثال افراد زیادی بدون درک حقیقت ایام فاطمیه از دنیا رفتهاند، از ولایت دفاع نداشتند، از دشمنان اهل بیت برائت نداشتند و بذر این نعمتها در دل آنها دفن شد و ظهور نیافت. ظهور ثمرات برای انسان رزقی است که خدا اجازۀ بهرهبرداری از آنها را به او داده است.
به عبارت دقیقتر، همۀ خوبیها رزق اولیای خداست، سپس به پایین نزول میکند و به انسان میرسد. نزول رحمت حق به انسان به تَبَع اولیایی است که در بالا قرار دارند. به طور مثال عامۀ مردم نسبت به درک رزق ایام فاطمیه غافل هستند و اصلاً متوجة شب شهادت حضرت زهرا نیستند در حالیکه درک این ایام رزق عدۀ دیگری بوده است؛ ولی آثار این رزق هم به دستۀ اول هم به تبع، نصیب دستۀ دوم میشود. افراد زیادی از آثار رزقی که به دسته دوم رسیده است، استفادۀ تبعی میکنند.
قرارگرفتن انسان در خدمت طبیعت؛ مصداق ناشکری
یکی از مفسرین در مورد «أَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ» میفرماید، خدای سبحان کائنات، آسمان و زمین را در خدمت انسان قرار داد و برای او تسهیلات مقرر کرد. خدا بدون هیچ زحمتی برای انسان میوهها را خارج کرد و به ثمر رساند. در مقابل تنها از انسان میخواهد شاکر باشد؛ یعنی در خدمت خدا قرار گیرد و بندۀ یک مولا باشد. بنابراین انسان نباید خود را در خدمت طبیعت قرار دهد. زیرا گرفتار دورِ غلط طبیعت در خدمت انسان و انسان در خدمت طبیعت خواهد شد و ناشکری کرده است. ناشکری، قرارگرفتن انسان در خدمت طبیعت است. شکر، استفادۀ صحیح انسان از وجود است که خدمت به خداست.
بنابراین انسان باید در نزول نعمتها شرک نورزد و شاکر باشد. باید منیّت خود را در نعمتهایی که بدون زحمت و درخواست در اختیار ما قرار گرفته است دخیل نبینیم و گمان نکنیم با خواست و اختیار خود به این نعمتها دست یافتهایم؛ زیرا توفیق درخواست و اختیار نیز از جانب خدا عطا شده است. انسان شاکر نهتنها وجود خویش و واسطههای بیرونی را در نزول نعمتها دخیل نمیبیند، بلکه تمام توجه او به مسببالاسباب و قادر مطلق است.
شکر نعمتهای بهشتی
«وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُون»[5]
«وكسانى را كه ایمان آورده وكارهاى شایسته انجام دادهاند، مژده بده كه برایشان باغهایى است كه نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، هرگاه میوهاى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گویند: این همان است كه قبلًا نیز روزى ما بوده، در حالى كه همانند آن نعمتها به ایشان داده شده است (نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاك و پاكیزه است و در آنجا جاودانهاند.»
وقتی در بهشت به اهل بهشت روزی داده میشود میگویند این روزی از قبل و در دنیا هم به ما داده شده است. یکی از خصوصیات بهشتیان این است که در بهشت هرچه میبینند برای آنها آشناست. یکی از مصادیق شکر این است که انسان بافت نعمتهای خود را از یک جنس بداند. به طور مثال، ناشکری است اگر گفته شود این زیارت امام رضا علیهالسلام چیز دیگری بود و حضرت این بار متفاوت از سایر اوقات پذیرایی کردند! انسان شاکر، الطاف خدا را از یک جنس میداند و میگوید مثل همیشه بود.
به طور کلی انسان در هر مقطع از زندگی یک سری خوشی دارد. مثلاً بعضی فقط خوشی دوره مجردی به چشمشان میآید و خیال میکنند با ازدواج، دوران خوشیها تمام شده است! یا بهعکس، بعضی خیال میکنند خوشی در ازدواج است و از دوران مجردی ناخوش هستند. یا بعضی با بچهداری خوش نیستند و بعضی در حسرت فرزند، ناخوش هستند! در صورتی که کل زندگی یک مجموعه است و منعم، تمام وقت نعمت میفرستد. فقط اَشکال ارسال نعمت متفاوت است. مهم این است که انسان در هر مقطع نعمتشناس باشد. خدا در دنیا یک نوع نعمت داده است و در آخرت، نوع دیگری نعمت خواهد داد. هیچ وقت تصور نکنیم در بهشت با نعمتهای جدیدی که تا به حال نداشتهایم، مواجه خواهیم شد، بلکه نعمتها، متوالی و دنبالهدار هستند. لازم است در هر جا نعمت را ملاحظه میکنیم شاکر باشیم. به تعبیر یکی از مفسرین اگر انسان در دنیا نعمتها را نادیده گرفت، در بهشت هم نعمتها را نخواهد دید؛ زیرا چشم به دیدن نعمتها عادت نکرده است.
خوشی و ناخوشی را نعمت دیدن، مصداق شکر
نعمتها را گرچه در قالبهای مختلف، از یک جنس ببینیم. در این صورت، همیشه در خوشی و مصیبت احساس نعمت میکنیم. در روایات متعددی به مؤمنان یاد میدهند در هر حال، چه هنگام گرفتاری و چه خوشی، موظف به تکرار ذکر «الحَمدُللّه عَلی کُلِّ حالٍ» هستند. یعنی، مصیبت و گرفتاری را هم نعمت میبینند. برای اهل بهشت همه نعمتها یک جنس و یک بافت دارند. آنها در همۀ نعمتها دست منعم را میبینند. البته قالبهای نعمت متفاوت است. گاهی اوقات نعمت در قالب سلامتی و گاهی در قالب بیماری به انسان داده میشود. امام سجاد علیهالسلام میفرماید:
«فَمَا أَدْرِی، یا إِلَهِی، أیّ الْحَالَینِ أَحَقُّ بِالشُّکرِ لَک، وَ أیّ الْوَقْتَینِ أَوْلَی بِالْحَمْدِ لَک؟ أَ وَقْتُ الصِّحَّةِ الَّتِی هَنَّأْتَنِی فِیهَا طَیبَاتِ رِزْقِک، وَ نَشَّطْتَنِی بِهَا لِابْتِغَاءِ مَرْضَاتِک وَ فَضْلِک، وَ قَوَّیتَنِی مَعَهَا عَلَی مَا وَفَّقْتَنِی لَهُ مِنْ طَاعَتِک؟ أَمْ وَقْتُ الْعِلَّةِ الَّتِی مَحَّصْتَنِی بِهَا، وَ النِّعَمِ الَّتِی أَتْحَفْتَنِی بِهَا، تَخْفِیفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَی ظَهْرِی مِنَ الْخَطِیئَاتِ، وَ تَطْهِیراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِیهِ مِنَ السَّیئَاتِ، وَ تَنْبِیهاً لِتَنَاوُلِ التَّوْبَةِ، وَ تَذْکیراً لِمَحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِیمِ النِّعْمَةِ؟»[6]
«ای خدای من! نمیدانم که کدامیک از این دو حال برای شکر به درگاهت سزاوارتر است و کدامیک از این دو وقت حمد تو را شایستهتر؟ آیا زمان سلامت که روزیهای پاکیزهات را بر من گوارا ساختهای و به سبب آن برای به دست آوردن رضایت و نعمتهایت به من نشاط بخشیدهای، و به سبب آن تندرستی به من نیرو داده تا به طاعتت توفیق یابم. ا به هنگام بیماری که مرا به آن پاک میسازی، و نعمتهایی که به من تحفه دادهای، تا گناهانی را که از آن گرانبار شدهام تخفیف دهی و مرا از سیئاتی که در آن فرو رفتهام پاک کنی و آگاهیام دهی که پلیدی گناه را به توبه از دل بشویم، و با یادآوری نعمت قدیم، گناه بزرگم را از پروندهام محو کنم.»
در واقع، خوش بودن، در احساس بندگی است. مادام که انسان بنده باشد خوش است و هرجا احساس خدایی کرد، ناخوش است. گاهی اوقات مولا بر اساس حکمت، برای بنده راحتی و گاهی اوقات، ناراحتی پسندیده است.
اگر کسی در این عالم، نعمتها را نشناسد غیرممکن است در آخرت قادر به استفاده از نعمتهای بهشتی باشد. اگر انسان بخواهد به بهشت برود و آنجا به او خوش بگذرد باید در دنیا تک تک نعمتها را بشناسد. حتی اموری که ظاهرأ ناخوش است، به نظرش خوش بیاید؛ زیرا باطن و پشتپردۀ هر امری لطف خداست.
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدّ
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد[7]
ولایتشناسی، مصداق شکر
«إِنْ ذُكِرَ الْخَیرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»[8]
«اول و آخر، اصل و فرع و معدن، همۀ خوبی ها شما اهل بیت هستید.»
اهل بهشت در دنیا نیز نعمت ولایت را میشناسند و اعتقاد به ولایت را نعمت بزرگی میدانند؛ زیرا همۀ رحمت و برکت به طفیل نعمت ولایت و با عنایت معصوم نصیب انسان شده است؛ بنابراین وقتی در بهشت، حقیقت این نعمت را میبینند تعجب نمیکنند و میگویند در دنیا هم توفیق درک این نعمت را داشتهاند. «هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ» نماد شکرگزاری اهل بهشت است،
در تفسیر آیۀ «إِنِّی آنَسْتُ نَاراً»[9] گفته میشود موسی علیهالسلام از دور آتش دید؛ اما وقتی نزدیک شد نور مشاهده کرد. انسان خیلی از امور را از دور نگاه میکند و خیال میکند دردناک است؛ اما هرچقدر به آن نزدیک میشود جلوۀ لطف و مِهر خدا را مشاهده میکند. گرفتاریها از دور به نظر انسان ناشایست میرسند؛ اما به هر اندازه که به خدا نزدیک شویم، لطف الهی را مشاهده میکنیم و در گرفتاری متوجه ارزش اُنس با خدا خواهیم شد.
تاریخ جلسه: 94/12/2 ـ بخش 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی
[1]. سوره بقره آیه 18
[2]. سوره بقره، آیه 29.
[3]. سوره جاثیه، آیه 13.
[4]. سوره بقره، آیه 22
[5]. سوره بقره، آیه 25
[6]. صحیفه سجادیه، دعای 15.
[7]. مثنوی معنوی، دفتر اول
[8]. زیارت جامعه کبیره
[9]. سوره نمل آیه 7