شکر ـ بخش سیزدهم

آموزش شیوۀ شکرگزاری

 

«مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یضَاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»[1]

«مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) دو یا چند برابر مى‌كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست»

خدای سبحان در این آیه از بندگانش تشکر می‌کند و به‌‌نحوی شیوۀ شکرگزاری را به آن‌ها آموزش می‌دهد. در واقع، با افزونی نعمت، از شکرگزارانی که نعمت را به طور صحیح استفاده می‌کنند، تشکر می‌کند، برای هر کسی که بخواهد، به میزان عملی که انجام داده است، فزونی در نظر می‌گیرد و با این روش شکرگزاری را به آن‌ها آموزش می‌دهد.

اولاً عمل خیر انسان‌ها حتی اگر ظاهرأ ناچیز به نظر برسد، نزد خدا بزرگ جلوه می‌کند. ثانیأ، پاداش عمل خیر بندگان قابل قیاس با عمل آن‌ها نیست. اعطای پاداش به مراتب افزون‌تر از عمل انسان است. خدا  عملی را که به نظر انسان ناچیزمی‌رسد ارزشمند می‌بیند و آن را بی‌مقدار و ناچیز نمی‌داند؛ اما معمولاً افراد به‌عکس این آموزش عمل می‌کنند.

انفاق، استفادۀ صحیح از نعمت است؛ به همین جهت از مصادیق شکر محسوب می‌شود.

نکتۀ دیگر در این آیه استمرار جریان پاداش است. «یضَاعِفُ» دلالت بر اکنون و آینده دارد. پاداش کار خوب قطع نمی‌شود و در زمان حال و آینده جاری است. به طور مثال سپاسگزاری از خدمات والدین حتی بعد از مرگ آن‌ها نیز وجود دارد. یا پرداخت مال به خدمتگزار حتی در دوران بازنشستگی او نیز ادامه دارد.

 

انواع ناشکری

 

«الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»[2]

«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند و سپس به دنبال آنچه انفاق كرده‌اند، منّت نمى‌گذارند و آزارى نمى‌رسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند و نه غمگین مى‌شوند.»

 

جلوه‌گری انفاق، مصداق ناشکری

 

جلوه‌گری انفاق در نظر انسان از مصادیق ناشکری است. ناشکری هنگامی است که مال انفاق‌شده در مسیرصحیح، در نظر انسان بزرگ جلوه کند. به عبارت دیگر صِرف مصرف صحیح نعمت کافی نیست، بلکه باید ادامۀ آن نیز صحیح باشد. گاهی اوقات ابتدا از نعمت استفادۀ صحیح داریم؛ اما با ناشکری به آن آسیب می‌زنیم. در حین عمل شاکریم؛ اما بعد از اتمام عمل، ناشکر می‌شویم. در ابتدا عمل را خالصانه، برای جلب رضایت حضرت حق انجام می‌دهیم؛ اما بعد، این عمل در نظر ما بزرگ جلوه می‌کند و گمان می‌کنیم کار مهم و شگرفی انجام داده‌ایم!

باید بدانیم اولأ به توفیق و قوۀ الهی و با فاعلیت خدا موفق به انجام عمل خیر شده‌ایم و کارِ ما نیست. ثانیاً در معنویات، باید انجام کار خیر را با فرادستان خود بسنجیم نه با فرودستان. قطعأ در این مقایسه، کار خیر ناچیز به حساب می‌آید. به طور مثال اگر فردی تصور می‌کند حضور هر روزۀ او در مجالس بزرگداشت معصومین به جهت عرض ارادت به این خاندان بسیار ارزشمند است، باید خود را با علامه امینی که برای تألیف کتاب الغدیر و اثبات حقانیت امیرالمؤمنین و از غربت درآوردن ایشان، به کتابخانه‌های متعدد در کشورهای گوناگون مراجعه کرده است، مقایسه کند. وقتی اعمال خیر بزرگترها را ببینیم، از اندک خیر خویش شرمنده می‌شویم.

 

منت‌گذاری، مصداق ناشکری

 

منّت گذاشتن از عوامل ناشکری است. مصرف صحیح نعمت بدون پیامدِ فاسد، شکر است. در حقیقت، دنبالۀ عمل خیر نیز باید خیر باشد. که به شکر جداگانه‌ای نیاز دارد. اگر با توفیق خدا، نعمت را خالصانه مصرف کردیم، باید شکرگزار باشیم. و اگر بعد از مصرف صحیح نعمت، منّت و اذیت نداشتیم، شکر مجددی لازم دارد. خدا به شکر اولیۀ انسان اجر و پاداش می‌دهد و بابت این پاداش، شکر دیگری برای انسان لازم است. در این صورت، باید بابت لطف جدیدی که از خدای سبحان دریافت کرده است که عمل خیر او را به گذشته و آینده زندگی‌اش سرایت می‌دهد، شکر جدیدی انجام دهد. شکر یک چرخه است و بازگردان آن به انسان می‌رسد.

«شُکری اِیّاک یَفتَقِرُ اِلی شُکر»[3]

«هر شکر انسان، محتاج شکر دیگری است.»

 

نگرانی  از آینده، عامل ناشکری

 

نگرانی و غصۀ آینده از عوامل ناشکری است. شکر، آرامش روانی به همراه می‌آورد. نگران نبودن از آینده از ثمرات شکر است. انسانِ شاکر غصۀ­ گذشته ندارد و از آینده نگران نیست.  خدا در زندگی انسانِ شاکر امنیت حاکم می­کند و غصه‌ها و نگرانی‌ها از زندگی‌ او مرتفع می‌شود. خدا گذشته و آیندۀ زندگی‌ او را تنظیم و تصحیح می‌کند. اگر فردی گرفتار ناآرامی ذهنی شده است به جای پناه بردن به دارو و درمان، سعی کند از موجودی‌ خود بهره­برداری صحیح و خالصانه انجام دهد و شاکر حق باشد.

 

منیت، عامل ناشکری

 

منیت از عوامل ناشکری است.

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىكَالَّذِی ینْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِفَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا یقْدِرُونَ عَلَى شَیءٍ مِمَّا كَسَبُواوَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ»[4]

«اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! بخشش‌هاى خود را با منّت وآزار باطل نسازید، همانند كسى كه مال خود را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‌كند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است كه بر روى آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهایى در آن افشانده شود) پس رگبارى به آن رسد (و همه خاك‌ها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند (ریاكاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهره‌اى نمى‌برند و خداوند گروه كافران را هدایت نمى‌كند.»

خدای سبحان می‌فرماید: مؤمنین، اعمال قلبی، قالبی، ظاهری، باطنی و … برای شما جلوه‌گری نکند و فاعلیت خود را در انجام آن مشاهده نکنید. اعمال خیر خود را را با منیت، باطل و خراب نکنید. آینۀ وجود خود را با نور خدا صیقل دهید و تنها او را مشاهده کنید.

گاه عمل خیر خود را با منت و اذیت، باطل می‌کنیم. هنگامی که در انجام عمل خیر فاعلیت خدا را مشاهده نکنیم، عمل ما باطل شده است و هیچ اثری از آن باقی نمی‌ماند. کشاورزی که روی زمین سخت و ناهموار بذر می‌کارد با یک باران دانه‌درشت همۀ بذرها پراکنده و نابود و اعمال او ضایع می‌شود. خدا برای کشت، بذر مناسب در اختیار انسان قرار داده است؛ اما اگر بنده بذر را در زمین نامناسب و سنگلاخِ منیّت کاشت، ناشکری کرده است. مؤمن ابتدا مزرعۀ وجودی خویش را در اوج خضوع و تواضع برای خدای سبحان نرم می‌کند، سپس اقدام به بذرپاشی دارد.

 

انفاقِ مال خبیث، مصداق ناشکری

 

انفاق از مال خبیث از عوامل ناشکری است.

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ  وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ  وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»[5]

«اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! از پاكیزه‌ترین چیزهایى كه بدست آورده‌اید و از آنچه ما براى شما از زمین رویانیده‌ایم، انفاق كنید وبراى انفاق به سراغ قسمت‌هاى ناپاك (وپست) نروید، در حالى كه خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض (وناچارى) و بدانید خداوند بى‌نیاز وستوده است.»

مؤمن از طیبات یعنی آنچه برای او لذت‌بخش و خوشایند است انفاق می‌کند و به انفاق اشیاء و لوازم مازاد و مستعمل که به آنها علاقه ندارد، اکتفا نمی‌کند. همانگونه که خود مایل به دریافت هدایای کهنه، مستعمل و بی‌فایده نیست برای دیگران نیز مطابق سلیقۀ خود انفاق می‌کند؛ زیرا انسان در انفاق، با خدا معامله می‌کند. در حقیقت خدا دستِ گیرنده است؛ بنابراین لازم است بهترین‌ها در این دست قرار گیرد.

رمز انفاق صحیح این است که انسان از آنچه مایل به دریافت آن نیست، انفاق نکند و کیفیت و جذابیت وسیلۀ انفاق‌شده را در نظر بگیرد. در انفاق پاکیزگی، نظم، ترتیب، کارایی، قابل استفاده بودن اجناس و… در نظر گرفته شود؛ زیرا در انفاق، انسان نه با خلق، که با خدا معامله می‌کند و لازم است متوجه باشد که خدا محتاج انفاق او نیست، بلکه برترین‌ها شایستۀ اوست. خدا غنی محض است و انفاق باعث رشد انسان می‌شود. به طور مثال، در هدیه دادن به شخص بسیار متمولِ، خوش‌سلیقه و دست‌ودل باز که در خانۀ خود همه‌گونه وسایل زینتی و گرانقیمت دارد. اولأ هدیۀ ارزشمند انتخاب می‌شود. ثانیأ همراه با شرمندگی و عذرخواهی بابت ناقابل بودن هدیه به او اعطا می‌شود؛ زیرا مطمئنأ او در منزلش بهتر از آن هدیه را دارد؛ اما توان شخص به همین اندازه است.

در انفاق، ترس انسان از کم شدن مال بی‌مورد است؛ زیرا خدا مال او را مضاعف می‌کند و زندگی او را با انفاق متحول می‌سازد. بنابراین یکی دیگر از موارد ناشکری خودداری از انفاق طیبات است. ناشکری این است که انسان با وجود داشتن «طَیِّب» از «خَبیث» انفاق ‌کند. رمز انفاق تنها مصرف نعمت نیست، بلکه این است که نعمت انفاق‌شده برای انفاق‌کننده نیز لذت‌بخش باشد.

پرداخت افراد ناشکر نه‌تنها کاربردی و ارزشمند نیست، بلکه ارزش هیچ‌گونه توجه نیز ندارد. در صورتی که انسان شاکر از طیبات و اموری که برای خویش لذت‌بخش است، پرداخت می‌کند. ناشکری نعمت، انفاق از اموری است که طرف مقابل با اغماض و اکراه می‌پذیرد و باید چشم خود را ببندد تا بتواند آن را دریافت کند، یعنی حتی قابل نگاه کردن هم نیست و ارزش ندارد.

 

رعایت نکردن شأن افراد در انفاق؛ عامل ناشکری

 

در انفاق علاوه بر هزینه کردن برای طرف مقابل، باید شأن آنها نیز رعایت شود. البته هم‌زمانِ توجه به شأن افراد، رعایت این نکته لازم است که در پرداخت‌ها سطح توقعات افراد بالا نرود. در یکی از حکمت‌های نهج‌البلاغه به زیبایی از امیرالمؤمنین می‌آموزیم: اگرچه گیرنده مهم است؛ اما نباید در انفاق، سطح توقع افراد را بی‌جهت بالا برد تا اگر کمتر از آن میزان به آن‌ها کمک شد، از دریافت آن امتناع کنند. در حقیقت انسان با بالا بردن سطح توقع افراد در حق آن‌ها ظلم کرده است.

انفاق به منظور رشد دیگران است و نباید خسارت جدیدی برای آنها ایجاد کند. در انفاق رده‌بندی‌ها را در نظر بگیریم. به طور مثال خانم خانه، مانتوی خویش را به خدمتگزار منزل هدیه می‌دهد؛ اما انفاق لباس به اصطلاح مجلسی به خدمتگزار، نماد اسراف است. انفاق این لباس به شخص دیگری در ردۀ بالاتر از او صحیح است. گاهی یک عمل به ظاهر خیر، آسیب‌های زیادی ایجاد می‌کند. در انفاق، باید خود را به خدا بسپاریم و از او بخواهیم به ما بیاموزد که به چه کسی، چقدر، چه زمانی، کجا و با چه ادبیاتی پرداخت داشته باشیم.. برای تک­تک موارد انفاق از خدا راهنمایی طلب کنیم. در غیر اینصورت گاهی اوقات واقعاً پرداخت‌ها برای خانواده‌های محروم مشکل ایجاد می‌کند. سطح‌ها را به هم می‌زند. توقع نابجا ایجاد می‌کند و سطح انتظارات را بالا می‌برد.

 

شکر در انفاق

 

«لَیسَ عَلَیكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ  وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ  وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ  وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»[6]

«هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلكه خداوند هر كه را بخواهد (و شایسته باشد) هدایت مى‌كند. وآنچه را از خوبى‌ها انفاق كنید، به نفع خودتان است. و جز براى كسب رضاى خدا انفاق نكنید و (پاداش) آنچه از خوبى‌ها انفاق كنید، به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد.»

بحث شکر در عبارت «وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ» قابل تأمل است. اگرانسان این بخش از آیه را به خاطر بسپارد هیچگاه کمترین توقعی از دیگران ندارد. قرآن می‌گوید: نفع انفاق خیرات، اعم از مال و یا بهترین امرمادی به هر مقدار که باشد به انفاق‌کننده می‌رسد. به عبارت دیگر نفع انفاق در درجۀ اول برای انفاق‌کننده است. اگر از طیبات انفاق کرد، نفع طیب نصیب او می‌شود و اگر از خبیثات انفاق کرد از امور خبیث منتفع می‌شود.

انسان، صاحب اعمال خویش است و اعمال برای او ذخیره می‌شوند. مانند کمدی که انسان لباس‌های خود را در آن نگه‌داری می‌کند. گاهی کمد دارای لباس‌های فاخر، زیبا و قابل استفاده است و گاهی از البسۀ کهنه و پاره و بی‌استفاده پُر شده است. پس شکر اقتضا دارد اعمال انسان صحیح و منطبق با شرع انجام شود تا بتواند از آن‌ها منتفع شود. به طور مثال رستورانی قابل اعتماد است که صاحب رستوران و خانواده‌اش از غذایی که برای دیگران طبخ می‌کنند، استفاده کنند. مطمئن باشیم مصرف‌کنندۀ اصلی کارهایی هستیم که در دنیا انجام داده‌ایم. بنابراین باید اعمال‌مان استوار، تمیز، طیب، طاهر، خالص و… باشد. در نهایت نفع و ضرر اعمال خالص و اعمال ریاکارانه به خود ما خواهد رسید.

«یوَفَّ» یعنی کامل به شما برگردانده می‌شود. حتی ذره‌ای از عمل ما کاسته نخواهد شد؛ بنابراین باید سعی کنیم به گونه‌ای عمل کنیم که در هنگام بازگردان عمل از آن لذت ببریم. عملِ صالحِ طیب انجام دهیم و از امور خبیث و نادرست خودداری کنیم.

 

شکر اعضا و جوارح

 

«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیك الْمَصِیر»[7]

«پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد و همه مؤمنان (نیز) به خدا و فرشتگان و كتاب‌ها (ى آسمانى) و فرستادگانش ایمان دارند (و مى‌گویند:) ما میان هیچ یك از پیامبران او فرق نمى‌گذاریم (و به همگى ایمان داریم) و گفتند: ما (نداى حقّ را) شنیدیم و اطاعت كردیم، پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانیم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»

بحث شکر از قسمت « قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیك الْمَصِیر» برداشت می‌شود. شکرِ نعمت وجود پیغمبر این است که مؤمنین پیام خدا و پیام پیغمبر را بشنوند و برای همۀ پیغمبران احترام قائل باشند. در حقیقت با شکر نعمت پیامبر، شکر نعمت قلب، سمع و زبان را به جا آورده‌اند.

 

توجه به نعمت وجود پیغمبر،  مصداق شکر

 

توجه به نعمت وجود پیغمبر از مصادیق شکر مؤمنین است. ایمان، باور درونی و عمل قلب است. مؤمنین به نعمت قلب بها دادند و وجود پیامبر را باور کردند و شاکر شدند. استفادة صحیح از نعمت قلب، باورهای صحیح است.

مؤمنین با گوش قلب، پیام خدا و پیام رسول را شنیدند. به عبارت دیگر شکر نعمت شنیدن را با سمع قلب انجام دادند و در بازار شلوغ عالَم که هرکس به نفع خود در حرکت است، پیام پیامبر را شنیدند.

اطاعت از پیامبر مصداق شکر زبان است. اعترافاتِ درست، شکر نعمت زبان است. زبان باید برای حرف‌های صحیح و اعترافاتِ درست به کار گرفته شود. حتی بالاتر، شکر، به‌کارگیری همۀ اعضا و جوارح برای بیان اعتقادات حقه است. امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«اَلا وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیرِ اَهْلاً، وَ لِلْحَقِّ دَعائِمَ،وَ لِلطّاعَةِ عِصَماً»[8]

«آگاه باشيد خداوند براى (كار) خير و نيكو اهلى (مؤمنين و پرهيزكاران)، و براى (دين) حقّ، ستونهايى (پيغمبران) و براى طاعت و بندگى نگاه دارندگانى (أئمّه هدى عليهم‌السّلام) قرار داده است

 خدا گروهی را اهل خیر و طاعت قرار داده است. یکی از علامت‌های طاعت، قوّت است. میان قوی بودن افراد و طاعتشان ملازمه است. طاعت، یعنی انجام عمل بدون خستگی. وقتی انسان در انجام عمل با دیگران مسابقه می‌دهد و حتی اگر خدا عمر نوح به او عنایت کند، از انجام عمل عقب‌نشینی نمی‌کند و نسبت به انجام آن عمل رغبت و شوق باطنی دارد، اهل طاعت است. وقتی انسان اهل طاعت باشد، قوّت دارد. اطاعت، شوق می‌آورد. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «شوق از خانوادۀ صبر است و صبر عنصر قوّت است.»

امیرالمؤمنین دقیقاً به‌عکس تفکر عامۀ مردم که معتقدند عقده‎های درونی را با ابراز خشم، فریاد زدن، خندیدن و… باید بیرون ریخت و خود را تخلیۀ روانی کرد، می‌فرماید: «هر چقدر انسان بر غضب خویش مسلط باشد، توانا می‌شود.»  همۀ ما درک کرده‌ایم که بزرگسالان خانواده، از نظر روحی و حتی در جسم نسبت به جوانان امروزی تواناتر هستند! زیرا بزرگترهای خانواده به خویشتن‌داری نگاه زیبا داشتند، البته خویشتن‌داری به‌معنای خود درگیری دائم و حبس عصبانیت و ایجاد عقده‌های قلبی نیست، بلکه به‌معنای نگاه صحیح و زیبا به مشکل و توان حل مسئله با صبر و شکیبایی است. اعتقاد به اینکه از طریق صبر، انسان رفعت مقام‌می‌یابد و کفارۀخطاهای او محسوب می‌شود، موجب خویشتن‌داری است. صبر توفیقی است که خدا به انسان داده است. به عبارت دیگر بعد از شکر، مقام صبر نصیب آدمی می‌شود. وقتی افراد خیال می‌کنند با داد‌و‌فریاد تخلیۀ روانی می‌شوند، مسیر را اشتباه طی می‌کنند و برای طبیعی و متعادل بودن مجبور به استفاده از قرص اعصاب هستند.

مؤمنین با ذکر «أَطَعْنَا» شکر همۀ اعضاء و جوارح را به‌جا می‌آورند، با جان‌و‌دل انجام وظیفه می‌کنند و با میل‌و‌رغبت به میدان بندگی وارد می‌شوند.

 

شکر، جلوۀ توانمندی

 

«قَدْ كَانَ لَكُمْ آیةٌ فِی فِئَتَینِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَاللَّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ»[9]

«به یقین در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مى‌كردند و گروه دیگر كه كافر بودند (در راه شیطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‌دیدند (واین عاملى براى ترس آنان مى‌شد) و خداوند هر كس را بخواهد به یارى خود تأیید مى‌كند. همانا در این امر براى اهل بینش، پند وعبرت است.»

در جنگ بدر دو گروه رزمنده حضور داشتند؛ گروهی در راه خدا پیکار می‌کردند و گروه دیگر از کافران بودند. خدا گروه حق را به چشم کفار دو برابر نشان ‌داد. گاهی اوقات انسان متدین به نقاط ضعف خویش آگاه است و می‌داند دین، آبرو، اعتبار و… او اندک است؛ اما خدا او را به چشم افراد بی‌دین بسیار موجه جلوه می‌دهد!

به طور مثال گاهی اوقات خدا یک طلبۀ مبتدی را به چشم پروفسور ناسا بسیار عالِم نمایش می‌دهد. این نعمت است که خدا کمالات اندک انسان را به چشم دیگران بزرگ جلوه می‌دهد.

در تفسیر آیۀ «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»[10] آقای قرائتی می‌فرماید: «نماز دارای اثر حداقلی و حداکثری است. حداقل اثر نماز، دور کننده از فحشاو‌منکر است. نمازهای بدون حضور قلب کامل که انسان به قصور و تقصیر خویش در اقامۀ آن واقف است، چنان ابهتی ایجاد می‌کند که شیطان جرأت نمی‌کند او را به انجام فحشا و منکر وادارد!»

مؤمن با عمل خیر در مقابل دشمن ابهت پیدا می‌کند. نعمت این است که خدای سبحان انسان را به چشم دشمنانش قوی و توانا نشان می‌دهد. این قدرت جنبۀ صوری و نمایشی ندارد، بلکه واقعی است. وقتی دشمن، گروه مؤمنان را قوی دید، نه‌تنها قصد اقامت نمی‌کند، بلکه قصد فرار دارد. دشمن وقتی مؤمنین را ناتوان دید قصد اقامت می‌کند؛ اما وقتی حملات را مشاهده کرد، عقب‌نشینی می‌کند.

از آن‌جا که نعمت‌شناسی یکی از ارکان شکر است، شناخت نعمت جلوۀ اعمال اندک انسان، اعم از انفاق، توان و… توسط خدا نماد شکر است. شناخت نعمتِ نگاه به خانه کعبه حتی بدون طواف و نماز و نیایش، شناخت نعمت زیارت اباعبدالله، شناخت نعمت یک لیوان آب به همسر دادن، شناخت نعمت اِدخال سرور در قلب مؤمن و …از نظر خدا فضیلت و ارزشمند است و گاهی اجر صد سال عبادت و یا صد حج و عمره دارد و انسان تا قیامت از آن‌ها بهره می‌برد. خدا کم‌های انسان را زیاد حساب می‌کند. فقط خدا می‌تواند تا این حد  موجودی انسان را عظیم و گسترده نشان ‌دهد.

 

تاریخ جلسه: 94/12/13 ـ بخش 13

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره بقره، آیه 261.

[2]. سوره بقره، آیه 262.

[3]. مناجات الشاکرین

[4]. سوره بقره آیه 264

[5]. سوره بقره، آیه 267

[6]. سوره بقره،  آیه 272.

[7]. سوره بقره، آیه 285.

[8]. نهج‌البلاغه، خطبه 205.

[9]. سوره آل عمران، آیه 13.

[10]. سوره عتکبوت،آیه 45

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *