مقدمه
شُکر شاهکلید زندگی انسان است و اگر نعمت شُکر نصیب انسان شود بسیاری از نعمات را با سهولت دریافت خواهد کرد.
اعتبار قائل شدن برای غیرخدا؛ مصداق ناشکری
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ»[1]
«و (بخاطر بياوريد) زمانى كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با (به پرستش) گرفتن گوساله، به خود ستم كرديد. پس به سوى خالق خود توبه كرده و باز گرديد و يكديگر را به قتل برسانيد، اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است، پس خداوند توبهى شما را پذيرفت، زيرا او توبهپذير مهربان است».»
«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُون»[2]
«(و (نيز بخاطر آوريد) هنگامى كه گفتيد: اى موسى! هرگز به تو ايمان نمىآوريم مگر اينكه خدا را آشكارا (به چشم خود) ببينيم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، در حالى كه تماشا مىكرديد.»
در بررسی آیه از دیدگاه شُکر متوجه میشویم بسیاری از کمالاتی که قرآن به اجرای آن دستور داده است، جلوههای شُکر هستند. هرگاه انسان برای غیرِ خدا اعتبار قائل شود ناشکری کرده است. در این مورد بنیاسراییل با ناشُکری، گوسالهپرست شدند. این امر تنها مربوط به قوم بنیاسرائیل نیست.اگر انسان در زندگی از نعمت توحید، یعنی یگانه دانستن خدا که یکی از بزرگترین نعمتها در زندگی انسان است رو برگرداند و برای گوسالههای متعدد تأثیر قائل شود و بر سایر موجودات تکیه کند، ناشکری کرده است؛ اما اگر توبه کرد و نعمت توحید در نظر او مهم جلوهگر شد، شاکر است. به عبارت دیگر توبه از جنس شُکر است.
برای تبیین بیشتر این مسئله ابتدا انواع شکر مطرح میشود.
انواع شکر
1. شکرِ قولی
انسان با گفتار شاکر خداست. دائم نعمات خدای سبحان را ذکر میکند.
«أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»[3]
«نعمتهای خدای سبحان را ذکر کن.»
روایت داریم:
«التَّحَدُّثُ بِنِّعَم شُكْرٌ»[4]
«حرف زدن از نعمتها شکر است.»
2. شکر حالی
حالت انسان شاکر است. برای شکر حالی دو معنا ذکر شده است:
الف) انسان در باطن از اینکه خدای سبحان این نِعَم را در اختیار او قرار داده، بسیار مسرور است.
ب) شکر، جلوهگری صفات خدا در انسان است. مثلاً خدا شَکور است، وقتی انسان متصف به صفت شکور خدا شد، شاکر است. خدای سبحان قدیر است و قدرت دارد وقتی انسان از ناتوانی دست برداشت و قدرتهایی که خدا نصیب او کرده است به کار گرفت، شاکر است.
3. شکر عَمَلی
شُکرِ عملی یعنی انسان نعمتها را فقط در طاعت استفاده کند و با نعمت، معصیت نکند. وقتی نعمت در طاعت صرف شد، استفادۀ بهینه از نعمت شده و شکر عملی خدا انجام شده است.
گفته شد توبه، شُکر است. تائِب بهمعنای راجع است. یکی از صفات خدای سبحان توّاب است: «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم»[5] یعنی خدا مرتب به بنده رجوع دارد و کثیرالرجوع است. خدا بهسوی انسان رجوع میکند. انسان هم به سوی خدا رجوع دارد. از طرفی وقتی انسان بسیار به خدا مراجعه کرد، متصف به صفت توّاب خدا شده است. وقتی انسان اتصاف به صفت الهی پیدا کرد «شُکرِ حالی» نصیب او میشود، البته چون حال است معلوم نیست همیشگی باشد؛ اما اکنون این اتصاف را دارد و با این حال خوش است. وقتی انسان اتصاف به صفت توّاب خدا پیدا کرد، شاکراست. شکر، ظهور رجوع دائم به خداست که قبلأ درون انسان پنهان بود.
به طورکلی وقتی انسان متصف به صفات خدا شد بسیار خوش است. و وقتی اتصاف به صفت شیطان پیدا کرد ناخوش است.
قرآن میگوید: «فَتُوبُواْ إِلىَ بَارِئكُم» یعنی نعمت خدا را ببینید و خدای خود را شُکر کنید. ذکر نعمت، شکر است. دیدن نعمت، شکر است. استفاده صحیح از نعمت، شکر است.
ندیدن خدا، مصداق ناشکری
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يَامُوسىَ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»[6]
«بنیاسرائیل گفتند موسی ما هرگز تو را باور نمیکنیم، به تو ایمان نمیآوریم مگر این که خدا را آشکار ببینیم.»
بلافاصله خدا صاعقه فرستاد. فورأ همه را سوزاند؛ زیرا ناشکری کردند. ناشکریِ نعمت، عقوبت دارد. خدا عظیم است؛ یعنی وجودش همهجا گسترده است. وقتی بنیاسرائیل میگویند میخواهیم خدا را آشکار ببینم؛ یعنی تاکنون عظمت او را ندیده و درک نکردهاند. خدا به بنیاسرائیل میگوید تاکنون عظمت من را که همه جا گسترده است، مشاهده نکردهاید؟ هرجا نگاه کنید نشان عظمت خداست. در هر گوشه از زندگی انسان الطاف خدا آشکار است. آنگاه اگر ادعا کند خدایا! خودت را به من نشان بده، ناشکری کرده است.
عذاب فوری خدا نتیجۀ ناشکری قوم موسی بود. ناشکری ندیدنِ خداست؛ زیرا انسان هرجای عالم را نگاه کند عظمت خدا ظاهر است. هرجا را نگاه میکند «وَ مِنْ آیَاتِه» است، نشانۀ خدا همهجا هست. اصلا نمیشود لحظهای بدون خدای قَیّوم، قائم، دائم و … زندگی کرد.
به صحرا بنـگرم صحرا تُ بینــم
به دریا بنگرم دریا تُ بینـم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تُ بینم[7]
«ثمُ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون»[8]
«سپس شما را پس از مرگتان (حيات بخشيديم و) برانگيختيم، شايد شكر او را بجا آوريد.»
خدا زندگی جدیدی به افراد میدهد تا با چشمان جدید درست نگاه کنند و او را ملاحظه کنند و درک کنند خدا همه جا وجود دارد. اگر انسان درست به عالم نگاه کند، غیر از لطف خدا چیز دیگری در عالَم مشاهده نمیکند.
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[9]
«اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى آگاه است.»
هیچگاه خدا لطف خود را از انسان دریغ نمیکند و دائم به سوی او میآید؛ اما انسان خویش را از بارش لطف خدا دور میکند و زیر چتر ناشکری پنهان میشود.
شکر رزق
«وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُم وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»[10]
«و ابر را بر شما سايبان ساختيم و «منّ» و «سَلوى» بر شما نازل كرديم (و گفتيم:) از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى داديم بخوريد، (ولى شما با بهانهجويىهاى خود، كفران نعمت كرديد. بدانيد كه) آنها به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم كردند.»
خدای سبحان میفرماید: ما، بیدرخواست، بیمنّت، بدون زحمت بر شما ابر قرار دادیم. گرانقدرترین طعامها را در اختیار شما قرار دادیم. از این همه رزق طیّب که به شما داده شده است استفاده کنید. خدا بدون زحمت و درخواست، نعمتهای خاصی در زندگی هر انسان قرار داده است. خدا معنویات و کراماتی به انسان عطا کرده است که حتی به عقل او درخواست چنین توفیقاتی نمیرسید.
تفاسیر معرفتی میگوید، این نعمتها، رزقِ بایدها و نبایدها، انجام واجبات و ترک محرمات است که تنها برای انسان وضع شده است و نبات، جماد و حیوان از این ارزاق محروم هستند.
به عبارت دیگر رزق تکلیف و رزق شریعت رزقی طیّب و خیلی لذتبخش است. که تنها خاص انسان است؛ اما او از این ارزاق طیب به سختی استفاده میکند و برای او ناگوار است.
وقتی انسان از این ارزاق استفاده نمیکند، به خدا ظلم نمیکند، بلکه به خویش ظلم میکند. ناشکری انسان به خدا صدمه نمیرساند، بلکه به انسانیت انسان صدمه میزند؛ زیرا به جای این که عاشق خدا شود عاشق دنیا میشود. به جای این که فرمان خدا را اجرا کند، هویوهوس خویش را اجرا میکند در نتیجه به خود آسیب وارد میکند.
به طور مثال حضور در مجالس اهل بیت «الْمَنَّ وَ السَّلْوَى» است. اجازۀ خدا برای حضور در سُفرۀ اهل بیت «الْمَنَّ وَ السَّلْوَى» است. انسان باید از این ارزاق استفاده کند و آنها را بایگانی نکند. در غیراین صورت به خود ظلم کرده است. چه بسیار افرادی در گوشه و کنار دنیا آرزوی حضور و دسترسی به مجالس اهل بیت را دارند. بنابراین باید در عَمل و اجرا بین کسی که توفیق حضور در این مجالس را دارد با کسی که غایب است فرق باشد.
شکر قرب الهی
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَ قُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكمُ خَطَايَاكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِين»[11]
«و (به خاطر بياوريد) زمانى كه گفتيم: وارد اين قريه (بيت المقدّس) شويد و از (نعمتهاى فراوان) آن، هر چه مىخواهيد با گوارايى بخوريد و از درِ (معبد بيت المقدّس) سجدهكنان و خاشعانه وارد شويد و بگوييد: «حِطّة» (گناهان ما را بريز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران، پاداشى افزون خواهيم داد.»
خدای سبحان به بنی اسرائیل میفرماید: به قریهای که خیلی به شما نزدیک است داخل شوید و در آن فضای وسیع از هرچه میخواهید استفاده کنید؛ اما ورود به این قریه ادب دارد. بنابراین خاضعانه از دَر وارد شوید و از منیّت به دور باشید، و دعا کنید خدایا گناهان ما را بریز، ما هم خطایای شما را میبخشیم و محسن بودن شما را افزون میکنیم.
یکی از مفسرین در ذیل این آیه میگوید: «محضر خدا به انسان خیلی نزدیک است و فاصلهای بین حریم قدسی خدا و انسان وجود ندارد.» انسان با جدایی از منیّتها میتواند به خدا برسد. در این قریه ارزاق خیلی وسیع است و خدا انواع وسایل قُرب را برای او فراهم کرده و انواع نعمت را در اختیار او قرار داده است. انسان میتواند با خدا حرف بزند و سخن خدا را بشنود. میتواند خضوع و تسلیم جسم و قلب داشته باشد و بهخوبی از نعمتها استفاده کند. البته وجود این ارزاق بهدلیل استحقاق انسان نیست، بلکه در نتیجۀ عنایت و فضل خدا به انسان است.
ارزاق معنوی فراوان و قالبهای آن بسیار و راه برای بندگی باز است. گاهی اوقات انسان در نماز با خدا حرف میزند. گاهی با دعا با او حرف میزند. گاهی اوقات با قرائت قرآن سخن خدا را میشنود. گاهی اوقات در قالب استغفار بندگی خدا میکند. برای انسان فضای رزق، فضای وسیعی است و نباید تنها به چند رزق بسنده کند.
انجام یکذره بندگی ناشکری است.
شکر خاضعانه
از طرف دیگر گاهی به حول و قوۀ خدا برای انسان، قرب حاصل میشود؛ اما اگرخیال کند این قرب نتیجۀ انفاقها و آموزشهایی است که کسب کرده است، ناشکری است و با خضوع و خشوع هماهنگی ندارد. شکر، استفاده از نعمت به همراه خضوع است. رعایت ادب در شکرگزاری، دوری از منیّت و دیدن خداست؛ اما اگر انسان نزدیکی خود به خدا را علیرغم سهلالوصول بودن درک نکرد و یا بعد از درک نزدیکی، هیچ بهرهای از آن نبرد، شکر نعمت را به جای نیاورده است.
به طور مثال نعمت حضور انسان در مجالس معصومین توفیق و لطف الهی است که با دعای خالصانه انجام شده است و ربطی به لیاقت و استحقاق فرد ندارد. این دیدگاه همان «سُجَّدًا» است. یعنی انسان برای خود هیچ وجودی قائل نیست. رعایت این ادب شکر است؛ اما هر گاه انسان فاعلیت خود را دید، ناشکر است. استفادۀ صحیح از نعمت به میزان بندگی انسان است نه این که برای خود وجودی قائل باشد. هرچه انسان در محضر خدا بیشتر احساس ذِلّت کند نعمت الهی را بهتر مصرف کرده است.
اعتماد به تدبیرخدا؛ مصداق شکر
«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ»[12]
« و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمىكنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مىروياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند. موسى گفت: آيا (غذاى) پستتر را بجاى نعمت بهتر مىخواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگى، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود كه آنها به آيات الهى كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مىكشتند، و اين به سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند.»
قوم بنیاسرائیل بهانه گرفتند و به موسی گفتند: ما به یک غذا بسنده نمیکنیم و فقط «الْمَنَّ وَ السَّلْوَى» نمیخواهیم، میخواهیم گیاهخوار شویم. از خدا بخواه برای ما سیر و پیاز و خیار و تَره و عدس و … تهیه کند. موسی گفت نعمت به آن مهمی را از دست میدهید و درخواست امور به این پَستی میکنید؟!.. پس در شهر فرود بیایید و پایین بمانید و زمینگیر شوید. از این پس نمیتوانید بالا بروید!
«الْمَنَّ وَ السَّلْوَى» نماد تدبیر خدا در زندگی انسان است که بهترین تدبیر است؛ اما درخواستی که انسانِ محدودِ ناقص با عقل کوتاهبین برای خود دارد به مثابۀ همان عدس و سیر و پیاز و تره و خیار است. نهایت درخواست مادی انسان محدود به خانۀ خوب و ماشین خوب و بعدتر عروس و داماد خوب و نوه و نتیجه و… این قبیل امور است. آن هم در زمان محدود شصت، هفتاد سالِ دنیا؛ اما وقتی خدا برای انسان انتخاب کند تا قیامت امتداد دارد. با تدبیر خدا انسان، همیشه صاحب بهترینهاست.
تفویض امور به خدا مصداق شکر
انسان شاکر به خدا عرض میکند:
«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلىَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرُ بِالْعِبَاد»[13]
«و من كارم را به خدا واگذار مىكنم زيرا كه او به (احوال) بندگان بيناست.»
تدبیر خدا بهترین تدبیری است که مایل به اجرای آن در زندگی خویش هستیم. من همان را میخواهم که تو میخواهی. آن چه تو میخواهی بهترین است.
در دایرۀ قسمت ما نقطۀ تسلیمایم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی[14]
هنگامی که انسان نعمت را نمیبیند نهتنها درخواستهای نابجا دارد، بلکه حتی طریق درخواست را نیز نمیداند. البته توجه به این نکته لازم است که تکیه بر تدبیر الهی بهمعنای قطع دعای بنده نیست. همۀ ادعیه که از ناحیۀ معصوم صادر شده است همین آموزش را به انسان میدهد.
خدا جامع و کامل همه چیز را به انسان داده و نحوۀ درخواست از خود را به ما آموخته است. در واقع جزئیات اموری که خدا برای انسان میخواهد در دعاها درخواست میشود. آنچه خدا برای انسان خواسته است در ادعیه تکرار میشود. بنابراین وقتی انسان بندگی میکند و زمام امورش را به خدا میسپارد تا بینهایت تأمین است.
به عبارت دیگر تدبیرِ خدا بزرگترین نعمت در زندگیِ انسان است. «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[15] خدا برای انسان همیشه اَحسن را خواسته است. هیچگاه کامل، برای بنده، ناقص نمیخواهد. حداکثر درخواست انسان برای دنیاست زیرا ناقص است و درخواست او جامعیت ندارد. اصلأ کامل خواستن به عقل او خطور نمیکند؛ اما وقتی کار را به دست خدا بسپارد او به انسان، روش درخواست صحیح را میآموزد.
درک نعمت وکالت خدا؛ مصداق شکر
درک نعمت وکالت خدا و با تدبیر خدا حرکت کردن، شکر است. به طور مثال قبل از سفر وقتی برای انتخاب وسایل در چمدان به یک فرد با تجربه اعتماد میکنیم او بهترین و کمضررترین وسایل با بیشترین فایده را به ما پیشنهاد میکند که طی سفر از انتخاب آن وسایل ذوقزده میشویم و از اعتماد به آن فرد راضی و شاکر هستیم.
یکی از مشکلات اصلی انسان بیحالی و بدحالی است. همۀ انسانها با جان و دل بهدنبال خوشحالی هستند. خدا میگوید اگر میخواهید حالتان خوش باشد، امورات خود را به من بسپارید. خدا مُدبّر، مُقدّر، وکیل، رفیق، شفیق و… است.
شُکر، صبر بر «طَعَامٍ وَاحِد» و ناشکری «لَن نَّصْبِرَ عَلىَ طَعَامٍ وَاحِد» است. «طَعَامٍ وَاحِد» طعام بندگی است. در این صورت بدون مبالغه اگر انسان به خدا اعتماد کند و خواست خود را با تدبیر خدا مخلوط نکند، خدا تمام امورات او اعم از معاش و معاد، ظاهر و باطن و… او را تأمین میکند. اگر انسان به خدا اعتماد نکرد و گله و شکایت و اظهار نظر و عجله به خرج داد، خدا کار او را رها و به خود واگذار میکند.
شکر لطف خفی
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا ءَاتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[16]
«و (ياد كن) زمانى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (و گفتيم:) آنچه را (از آيات و دستورات خداوند) به شما دادهايم، با قدرت بگيريد و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تا پرهيزگار شويد.»
خدا به انسان میگوید یادتان باشد به شما کتاب دادیم، ما یک تعهد از شما گرفتیم. کوه را بالاسَرتان قرار دادیم.
قرار دادن کوه بالای سرانسان چند نکته درون خود دارد:
- گروهی از انسان ها فقط زبان تهدید را درک میکنند و باید با ترس آنها را وادار به عمل کرد. وقتی کوه بین زمین و آسمان معلق است و انسان پایین آن زندگی میکند، دائمأ مضطرب است. بعضی از انسانها با ترس اصلاح میشوند. نعمت تهدید الهی برای استفاده از کتابی است که به انسان داده شده است، تا اگر استفاده نکرد کوه بر سراو فرود آید. برای بعضی از انسانها این تهدید لازم است تا به خود آیند و به راه بندگی قدم گذارند. خدا برای بعضی از افراد دغدغه ایجاد میکند؛ چراکه بدون این دغدغه بهدنبال هوای نفس خویش هستند. اگرچه ایجاد این ترس هم نعمت است و نشان از توجه خدا به این افراد است. خدا با هرکس اینگونه عمل نمیکند. بعضیها را رها و دچار عذاب استدراج میکند.
خدا انسان را دوست داشته که او را در زندگی به مشکلات مبتلا کرده است. او گرفتاری را نصیب هرکس نمیکند. به جهت قرب و وصال مشکلات بیحدی نصیب انسان میشود که فقط در آخرت از آن پردهبرداری خواهد شد. بنابراین لازم است به مشکلات بهعنوان نعمت بنگریم و قدر آن را بدانیم، اگرچه توجه به این نکته لازم است که انسان هیچگاه از خدا طلب سختی و مشکل ندارد و عافیتخواه است؛ اما در پیامدهای ناگوار شاکر است.
حضرت زینب سلاماللهعلیها در اوج مشکلات میفرماید: «وَ اللهِ «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً»[17]. شکر آن است که انسان در این عالَم نگرانیهای زندگی را با دیدگاه مثبت ملاحظه کند و آنها را نعمت ببیند. اگر بعضی از دغدغهها برای انسان وجود نداشته باشد بندگی نمیکند. وجود بعضی از دغدغهها نعمت است. و با همین دغدغهها انسان به خیلی از کمالات میرسد. انسان در دغدغهها به نوشتهها و گفتههای الهی مراجعه میکند و قوانین شریعت را جِدّی میگیرد و از غفلت و جهالت خارج میشود.
- «خُذُواْ مَا ءَاتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ» ای انسانها با تلاش به میدان بیایید. نعمتهایی که ما به شما دادیم را با توان و به دور از سستی و بیحالی مصرف کنید و از آن لذت ببرید. هر گاه انسان دچار بیحالی و کسالت شود ناشکر است. کسالت نماد ناشکری است.
تاریخ جلسه: 94/12/4 ـ بخش 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره بقره ، آیه 54.
[2] . سوره بقره، آیه 55.
[3] . سوره ضحی، آیه 11.
[4]. روح البیان، ج10،ص459
[5] . سوره بقره، آیه 54.
[6] . سوره بقره، آیه 55.
[7] . دوبیتیهای باباطاهر.
[8] . سوره بقره، آیه 56.
[9] . سوره حدید، آیه 3.
[10] . سوره بقره، آیه 57.
[11] – سوره بقره آیه 58
[12] . سوره بقره آیه 61.
[13] . سوره غافر آیه 44.
[14] . دیوان غزلیات حافظ.
[15] . زاد المعاد، ص328.
[16] . سوره بقره، آیه 63.
[17] . مثیرالاحزان، ص 90.