عوامل توانمندی – بخش چهارم

مقدمه

 

در این کلاس در محضر قرآن کریم، با بعضی از عوامل توانمندی آشنا می‌شویم. اشاره کردیم: زمانی که بحث توانمندی مطرح می‌­شود، به نام  «قوی» و «قدیر» خدای سبحان توجه می‌­کنیم. در واقع انسان در هنگام توانمندی؛ جلوۀ نام قوی و قدیر خدای سبحان است و به عنوان خلیفۀ خدا معرفی می‌شود؛ در نتیجه توانمندی‌های متعددی از او به ظهور می‌رسد، مانند توانایی علمی، اقتصادی، اخلاقی، توانمندی در نیت، عمل، اندیشۀ صحیح و …؛ اما هنگامی که انسان ضعیف است گویا شیطان بر او مسلط شده و او از حریم قرب الهی دور شده است؛ زیرا شیطان ضعیف است؛ و این ضعف، امری است که با فطرت هیچ‌یک از ما سازگاری ندارد.

پرهیز از سرزنش­های مکرر

 

سرزنش، موجب ناتوانی و ضعف افراد می‌­شود(حتی توان­های فعلی انسان هم از دست می‌­رود). ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر فرد خلافکار را سرزنش نکنیم، چه واکنشی داشته باشیم؟ در پاسخ می‌گوییم: باید او را متوجه خلافش کنیم. همین اندازه که بداند ما متوجه خلاف او شده‌­ایم، کافی است. پس از آن عذرخواهی می‌کند و همین میزان تنبیه برای او کافی است. نباید از زبان سرزنش استفاده کنیم. سرزنش، شخصیت افراد را ضعیف می­‌کند و در نهایت ممکن است موجب آسیب به اعتقادات و اعمال او شود.

«قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیكُمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»[1]

«(یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می‌بخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است.»

حضرت یوسف علیه‌­السلام فقط برادرانش را مطلع کرد که از جفای آن­ها آگاه است.

«وَ رَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ یا أَبَتِ هَٰذَا تَأْوِیلُ رُؤْیای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَ جَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیطَانُ بَینِی وَ بَینَ إِخْوَتِیإِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ»[2]

«و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگی بخاطر او به سجده افتادند؛ و گفت: «پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیدم؛ پروردگارم آن را حقّ قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آن که شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه می‌خواهد (و شایسته می‌داند،) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است.»

پس از اینکه والدین حضرت یوسف علیه‌­السلام در کنار او بر تخت قرار می­‌گیرند، برادران، نهایت خضوع را در مقابل حضرت یوسف علیه‌­السلام انجام می­‌دهند. در این زمان هیچگونه سرزنشی از سوی حضرت یوسف علیه‌­السلام دیده نمی­­‌شود، بلکه الطاف خدای سبحان را ذکر می­‌کند؛ زیرا حضرت یوسف علیه‌­السلام می‌­خواهد حکومت کند. در این حاکمیت برادران او نباید ضعیف شناخته شوند. اقتدار برادران به نفع حضرت یوسف علیه‌السلام است. اگر برادران از طریق سرزنش، احساس ضعف شخصیت می­‌کردند، خود حضرت، صدمه می‌دید؛ در نتیجه برای توانمند نگهداشتن برادران، داستان را با کنایه و بدون سرزنش مطرح کرد.«لا» در «لَا تَثْرِیبَ»، لای نفی جنس است؛ به این معنا که هیچ برخورد سرزنش‌­آمیزی با برادران صورت نمی­‌گیرد. سرزنش‌های ما نقش بسزایی در ناتوانی اعضای خانواده دارد.

 

خودسرزنشی

 

ممکن است سوال شود: آیا حق داریم خودمان را سرزنش کنیم؟ در پاسخ می‌گوییم: باید در خلوت متوجه اشتباه  خود بشویم و علت آن را در خود پیدا کنیم. خودسرزنشی در حد اندک، پیش­‌زمینۀ تحول را ایجاد می­کند؛ اما اگر مکرر خود را سرزنش کنیم، دیگر استغفار نمی‌­کنیم، تغییر روش نمی­‌دهیم و در نهایت، تحولی از ما دیده نمی‌­شود. باید از سکوی سرزنش برای رسیدن به تحول استفاده کنیم نه اینکه در آن ماندگار شویم.

 

هم‌بستگی اعضای خانواده

 

«اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِی یأْتِ بَصِیرًا وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ»[3]

«این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا می‌شود! و همۀ نزدیکان خود را نزد من بیاورید.»

حضرت یوسف علیه‌­السلام مقتدر است؛ در نتیجه باید سیره­‌ای را در پیش بگیرد که هم اقتدار خودش حفظ شود و هم برادران. این توانمندی زمانی مشاهده می‌­شود که در خانواده، اُنس و الفت حاکم باشد. از اعضای خانواده‌ای که در آن تشتّت و تفرقه حاکم است، نمی­‌توانیم انتظار توانمندی داشته باشیم. وقتی یک خانواده از درون، فروپاشیده است، فکر اعضای آن به‌درستی کار نمی­‌کند، رسیدگی لازم به برخی افراد صورت نمی­‌گیرد؛ بنابراین احساس وجدان درد در آن خانواده مشاهده می­‌شود.

حضرت یوسف علیه­‌السلام به برادرانش فرمود: «أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ» دفعۀ بعد که آمدید، همۀ خانواده­‌هایتان را با خود بیاورید. منظور  آن است که اگر برادران، از خانواده­‌های خود دور باشند، تفرقه و تشتت فکری خواهند داشت. ما باید در کنار خانواده قرار بگیریم تا توانمند باشیم. در واقع «اجمعین» عامل توانمندی است. حتی اگر یک نفر در خانواده مورد بی­‌توجهی و بی­‌مهری قرار بگیرد، موجب تضعیف قوۀ درک، شناخت و عملکرد دیگر اعضای خانواده می­‌شود.

 

سامان داشتن فکر در جمع خانواده

 

شاید هیچ‌یک از ما این مورد را عامل توانمندی قلمداد نمی‌­کردیم؛ ولی این یک واقعیت است که اگر اعضای خانواده در کنار هم باشند، قوای فکری­شان بهتر ساماندهی می‌شود و عملکرد قوی‌تری دارند. همۀ ما باید تلاش کنیم که در خانواده گرفتار تفرقه نشویم. تفرقه موجب تضعیف خانواده است؛ ضعف در عملکرد، ادراک، نگرش، بروز احساسات و… ، بنابراین یکی از عوامل مهم تقویت انسان این است که خانوادۀ بدون مشکل و به‌­سامانی در کنار خود داشته باشد.

 

معرفت؛ عامل توانمندی

 

«وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیرُ صِنْوَانٍ یسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُكُلِ إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ»[4]

« و در روی زمین، قطعاتی در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوت‌اند؛ و (نیز) باغ­هایی از انگور و زراعت و نخل­ها، (و درختان میوه گوناگون) که گاه بر یک پایه می‌رویند و گاه بر دو پایه؛ (و عجیب‌تر آنکه) همه آنها از یک آب سیراب می‌شوند! و با این حال، بعضی از آن­ها را از جهت میوه بر دیگری برتری می‌دهیم؛ در این­ها نشانه‌هایی است برای گروهی که عقل خویش را به کار می‌گیرند.»

اگر معرفت سالم و صحیحی از یک سرچشمۀ مناسب وارد زندگی ما شود، انواع رویش­‌ها در ما به ظهور می‌رسد؛ رویش‌­های مقاومت، عمل صالح، اندیشۀ صحیح، محبت و… . اگر معرفت وارد زندگی ما شود، اعتقادات، اخلاقیات و اعمال ما اصلاح می‌­شود؛ بنابراین عامل توانمندی همان آب معرفت است.

برای مثال هنگامی که حبّ امیرالمؤمنین علیه­‌السلام وارد  قلب ما می­‌شود، روی اعتقادات ما تأثیر می‌گذارد و دیگر مشرک نیستیم. روی دیدگاه ما اثر می­گذارد و دنیا را موقت می­‌بینیم. روی صالح شدن اعمال ما مؤثر است. روی اخلاق ما تأثیر می­‌گذارد و تابع مولا می­‌شویم؛ در نتیجه از صفات کمالی مانند، بخشش، گذشت، انفاق و خدمت‌رسانی بهره‌مند می‌شویم. حبّ امیرالمؤمنین علیه‌­السلام حتی روی نیت ما مؤثر است. از حضرت اخلاص را می­‌آموزیم: «از علی آموز اخلاص عمل»[5]؛ یعنی آب معرفت صحیح وارد زندگی ما می‌شود و روی تمام قسمت­‌های آن اثر می‌گذارد.

 

ضرورت معرفت

 

عامل توانمندی، معرفت زلالی است که باعث تحول کلی در زندگی ما می‌­شود. همۀ ما دیده و شنیده‌­ایم که بعضی انسان­‌ها دزد و زناکار بوده­‌اند و یا در دوران جاهلیت، عریان به دور کعبه طواف می­‌کردند، پس از دعوت پیامبر اکرم صلی‌الله‌­علیه‌­و‌آله­، تنها یک خلاف را ترک نکردند، بلکه تمام رذائل اخلاقی و عملی­ را کنار گذاشتند و انسان دیگری شدند، در نهایت هم شهید شدند.

وقتی معرفت وارد زندگی­شان شد، اخلاق، ارتباطات، اعتقادات و افعال‌شان تغییر کرد. نباید تصور کنیم که در این امر محدودیت وجود دارد. پیامبر صلی­‌الله‌­علیه­‌وآله­ می‌فرماید:

«اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْد»[6]

«زگهواره تا گور دانش بجوی.»

همان‌طور که در زندگی عادی و روزمره­ به آب نیاز داریم، بیش از آن برای تمام امور زندگی، نیازمند معرفت هستیم که عامل رشد و برکت ماست.

 

یادآوری الطاف خدای سبحان در روزگار ناتوانی

 

«وَ إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ یذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَ یسْتَحْیونَ نِسَاءَكُمْ وَ فِی ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِیمٌ»[7]

«و (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید! همان­ها که شما را به بدترین وجهی عذاب می‌کردند؛ پسرانتان را سر می‌بریدند، و زنانتان را (برای خدمتگاری) زنده می‌گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!»

بعضی از تفاسیر «یسْتَحْیونَ» را به معنی زنده نگه داشتن برای خدمت مطرح کرده‌­اند. برخی به‌ معنای ذلیل کردن و برخی به‌ معنای گرفتن حیای زنان، دانسته‌اند.

یکی از عوامل توانمندی آن است که الطاف خدای سبحان را در دوران ضعف خود در زندگی به یاد آوریم. مثلاً در هنگامی که اوضاع زندگی مثل امروز رو به راه نبوده است، از نظر امکانات مادی ضعیف بوده‌ایم، یا فاقد اعتبار لازم بودیم، یا توان جسمی اندکی داشتیم و یا قوه ادراک ضعیفی داشتیم؛ به یاد بیاوریم که خدای سبحان ما را از آن وضعیت نجات داد. وقتی که الطاف خدای متعال را در لحظه لحظۀ زندگی ملاحظه کنیم که با وساطت حضرت حق از بسیاری از سختی­‌ها عبور کردیم، اعتمادمان بر خدای سبحان افزون  و توجه ­ما به او بیشتر می­‌شود؛ در نتیجه متوجه می­‌شویم که همان خدای آن دوران، اکنون هم در زندگی ما هست و در ناتوانی فعلی ما هم کمک لازم را به ما می‌­کند. همانطور که قبلاً ما را از بحران­ها، عجزها و ضعف­‌هایمان نجات داده است، از وضعیت فعلی هم گذر خواهد داد و آن تحول و قدرتمندی، مجدداً در زندگی‌مان جریان پیدا خواهد کرد.

 

شکر کردن

 

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[8]

«و (به‌خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»

باید بدانیم که امکان افزونی همۀ توانمندی­‌های ما از یک مسیر، میّسر می‌­شود و آن «شکر» است. بارها معنای شکر را بیان کرده­ایم:

  1. خوشحال بودن از نعمات فعلی: حال دلمان خوب باشد و هیچ غمی به خود راه ندهیم؛
  2. شکر عملی: استفادۀ صحیح از این نعمات؛
  3. شکر لسانی: الطاف خدای سبحان به خود را بر زبان بیاوریم تا در ما نهادینه شود؛ باید این الطاف را بر زبان خود جاری کنیم تا دوباره آن­‌ها را شنیده باشیم.

در اینجا قصد نداریم به تفصیل به مفهوم شکر بپردازیم؛ اما آنچه که مربوط به بحث ماست این است:«لَأَزِیدَنَّكُمْ»، که نشانۀ توانمندی است. نکتۀ قابل توجه این است که خدای سبحان نفرمود:«لازیدنَّ نعمتکم». خداوند می‌­فرماید: «خودتان را زیاد می‌­کنم.»؛ یعنی توانایی شما را افزون می­‌کنم. رمز توانمندی این است که از موجودی خود صحیح استفاده کنیم.

برای مثال کسی صد لباس در کمد دارد؛ اما در نهایت با یک پیراهن مندرس در جامعه ظاهر می­‌شود. همیشه هم نگران مندرس شدن لباس­‌های خود است. دیدگاه ما دربارۀ چنین فردی آن است که روش استفاده از این نعمات را نمی‌داند. بابت این نعماتی که خدای سبحان به  او ارزانی داشت، خوشحال نیست. از آن­ها استفاده نمی‌کند و حتی تظاهر به فقر دارد! پس بهتر است که اصلاً آن نعمات را نداشته‌ باشد؛ چون هیچ فرقی میان داشتن و نداشتن نعمات برای او وجود ندارد، همیشه شاکی و ناراحت است!

 

ناشکری، عامل سلب نعمت

 

هنگامی که بابت نعمات‌مان خوشحال نباشیم، از آن­ها درست استفاده نکنیم و همیشه شاکی و ناراحت باشیم، خدای سبحان نعمت ما را اضافه نمی­‌کند؛ چون نمی­‌خواهد زحمت و دغدغه‌­های ما بیشتر شود؛ اما وقتی که از نعمت­‌های خود استفادۀ صحیح داشته باشیم، خداوند هم ما و هم توان ما را زیاد می­‌کند.

«لَأَزِیدَنَّكُمْ»؛ یعنی اثر وجودی ما را افزون می‌کند. این موضوع به چه معناست؟ گاهی یک نفر در حد یک نفر تأثیرگذار است؛ اما گاهی یک نفر به اندازهٔ صد نفر تأثیرگذار است. «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ كَانَ أُمَّةً»[9] «ابراهیم (به‌تنهایی) یک امّت بود.» حضرت ابراهیم علیه‌السلام یک نفر نیست، یک امت است.

ما در شب‌های ماه مبارک رمضان، به خدای سبحان عرض می‌کنیم: خدایا! تو مرا زیاد کردی: «أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِی كَثَّرْتَه»‏[10]. «كَثَّرْتَه»‏ به‌معنای فرزند دار شدن و… نیست. وگرنه مجردها نباید این جمله را به کار می‌بردند؛ چون یک مجرد تکثیر نشده است، بلکه به معنای افزایش اثر وجودی است؛ اما این افزونی اثر وجودی، منوط به شکر کردن است. اگر بابت نعماتی که خدای سبحان نصیب‌مان کرده است شکر نکنیم، استعدادهای قبلی ما هم از بین خواهد رفت. باید با تمام وجود به خداوند پناه ببریم.

سالمندی می‌گفت:« نمی‌توانم راه بروم.» من خیلی مؤدبانه به او گفتم:« چون راه نمی‌روید!» این یک واقعیت است؛ اگر هر نیم ساعت، کمی راه برویم، پاهای ما قفل نمی‌شود. بعد از چند بار تکرار، مدت زمان بیشتری هم می‌توانیم راه برویم. در ارتباط با بحث ما هم همینطور است؛ هر نعمتی را که بایگانی کنیم، تعطیل می‌شود؛ یعنی خودمان باعث از بین رفتن کارآیی آن نعمت شده‌ایم.

وقتی آهسته‌ آهسته به کارهای خیرمان اضافه ‌کنیم، روزی متوجه می‌شویم که کارآیی‌ما افزایش قابل توجهی یافته است. وقتی که ما آهسته آهسته کارهای خود را بیشتر کنیم، وجودمان گسترش پیدا می‌کند؛ اما اگر مدام به خود بگوییم که دیگر بیش از این نمی‌توانیم! یقیناً استعدادهای ما بایگانی و محدود می‌شود‌.

 

استفادهٔ صحیح از نعمات

 

«وَ الْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْكُلُونَ. وَ لَكُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ»[11]

« و چهارپایان را آفرید؛ در حالی که در آن­ها، برای شما وسیله پوشش، و منافع دیگری است؛ و از گوشت آن­ها می‌خورید. و در آن­ها برای شما زینت و شکوه است به هنگامی که آن­ها را به استراحتگاه‌شان بازمی‌گردانید، و هنگامی که (صبحگاهان) به صحرا می‌فرستید.»

خدای سبحان چهارپایان را برای ما خلق کرده است، از پوست آن‌ها به عنوان پوشش استفاده کنیم، منافع دیگری از جمله تغذیه دارند و حتی هنگامی که صبح، همگی با هم از طویله به سمت صحرا می‌روند و شب‌هنگام بر می‌گردند، منظرهٔ بسیار زیبایی را به وجود می‌آورند. این یعنی خدای سبحان خیلی چیزهای کوچک و در دسترس را برای خوب کردن حال ما و توان‌بخشی به ما قرار داده است؛ اما ما از این امور چقدر استفاده می‌کنیم؟!

گاهی برخی افراد می‌گویند ما مدام در تهران مشغول کار هستیم، کاش یک باغی داشتیم و برای فراغت از روزمرگی‌هایمان به آنجا می‌رفتیم. اما من به شخصه اصلا منتظر چنین چیزی نیستم. هنگامی که از حوزه خارج می‌شوم، در روزهایی که هوا خوب است، به آسمان نگاه می‌کنم و از آن لذت می‌برم. و به دنبال امور و موقعیت‌های خاص نیستم. از چیزهای در دسترس، استفاده می‌کنم. با همین نگاه کردن به آسمان خستگی من از بین می‌رود. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:« همهٔ ملائکه در آسمان در حال عبادت هستند.»[12] وقتی که اینگونه به آسمان می‌نگرم، با خود می‌گویم:« خدایا اینجا کجاست؟ ما اینقدر پایین هستیم و بالای سر ما عبادتگاه است!» حقیقتاً زیباست و زیبایی آن به هیچ وجه کمتر از باغ و بستان نیست.

 

لذت بردن از امور در دسترس

 

ممکن است با خود بیاندیشیم که چرا حرکت دسته جمعی گوسفندان زیباست؟! واقعیت این است که همهٔ ما، عوامل زیادی برای لذت بردن داریم. باید یاد بگیریم که از اموری که در دسترس‌مان است لذت ببریم و به‌دنبال لذات دور از دسترس نباشیم. حتی همین زیارت‌هایی که ما از راه دور انجام می‌دهیم، برای این است که حسرت نخوریم و غصه‌دار نشویم. فقط کافی است سلام دهیم تا وصل شویم. حتی شاید این زیارتِ از راه دور نسبت به زیارت از نزدیک، وصال بیشتری برای ما به‌همراه داشته باشد. هنگامی که از امور در دسترس لذت ببریم، قدرتمند می‌شویم و کارهای روزمرۀ زندگی را هم با توان بهتر و بیشتری انجام می­‌دهیم.

این یک واقعیت است که ما گاهی بسیاری از امور در دسترس را که موجب لذت‌مان هستند، نادیده می‌گیریم. تا به حال کدامیک از ما بابت این زبان سالمی که روزی چند صد هزار بار می‌چرخد، خدای سبحان را شکر کرده‌ایم؟! چقدر از این نعمتی که داشتیم، لحظه به لحظه لذت بردیم؟!

 

زیبانگری

 

«وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَیرًا ۗ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْآخِرَةِ خَیرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ»[13]

«(ولی هنگامی که) به پرهیزگاران گفته می‌شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» می‌گفتند: «خیر (و سعادت)» (آری،) برای کسانی که نیکی کردند، در این دنیا نیکی است؛ و سرای آخرت از آن هم بهتر است؛ و چه خوب است سرای پرهیزکاران.»

کسانی که از زیبابینی بهره‌مند هستند، در همین دنیا توفیق انجام حسنات را دارند. مثلا در همین دوران کرونا، همهٔ ما واقعا باور داریم که به فرمایش حضرت آقا، ویروسِ منحوس است؛ اما انسان‌ها چند دسته شدند، یک دسته تمرکزشان بر آسیب‌های حاصل از این ویروس بود؛ اما عده‌ای دیگر روی توانمندی‌هایی که از طریق این ویروس نصیب‌شان شد تمرکز کردند. زیبانگران معتقدند که ویروس کرونا آن‌ها را وادار کرد تا به سراغ کارهایی بروند که هیچ وقت انجام نداده بودند؛ یا در این دوران، استعدادهایی که هرگز کشف نشده بود، ظهور کرد.

 

ثمرۀ زیبابینی

 

متقی، همه چیز را زیبا می‌بیند‌؛ در رأس متقی‌ها، وجود مقدس حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را می‌بینیم که در اوج غم‌ها و غصه‌هایی که به حضرت هجوم آورده است، می‌فرماید:« واللّه ما رایتُ الّا جمیلاً»[14]. هر چقدر انسان زیبانگرتر باشد و صحنه‌های دردناک زندگی را زیبا ببیند، انرژی‌اش را از دست نمی‌دهد، توان فکری و عملی، قدرت بخشش دیگران و عبور از لحظات بسیار سخت را خواهد داشت؛ اما هر چقدر مسائل را زشت، تلخ و سخت ببینیم، بازگردان آن به خودماست. ناتوان و ضعیف می‌شویم؛ چرا؟ زیرا زاویهٔ دید صحیحی نداشته‌ایم. اما تقوای متقی به او اجازه نمی‌دهد مسائل را سخت ببینید.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«وَ كَمْ لِلَّهِ مِنْ لُطْفٍ خَفِی             یدُقُّ خِفَاهُ عَنْ فَهْمِ الزَّكِی»‏[15]

«خدای سبحان الطاف پنهانی دارد که حتی انسان‌های تیزهوش هم متوجه آن‌ها نمی‌شوند.»

 

واقع نگری

 

گاهی ظاهر یک امر آزار و اذیت است؛ اما پشت پردهٔ آن، لطف است. ما باید به جای ظاهر آن، پشت پردهٔ امور را ببینیم. هر چقدر نگاه ما به زیبایی‌ها متمرکز شود، توان ما افزایش می‌یابد و برعکس؛ هر چقدر بر گرفتاری‌ها و ناملایمات زندگی تمرکز کنیم خواسته یا ناخواسته، انرژی‌مان از دست می‌رود. باید بدانیم که هر کار خدا زیبا و بهترین است.

 

هجرت

 

«وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةًوَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ ۚلَوْ كَانُوا یعْلَمُونَ»[16]

«آن­ها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آن­ها می‌دهیم؛ و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می‌دانستند.»

 خدای سبحان در این آیه دربارهٔ کسانی صحبت می‌کند که پس از یک دوره مورد ظلم واقع شدن، هجرت کردند. مورد ظلم بودن هم به این معناست که از حقوق آن‌ها کم گذاشته شد. قرار نیست حتما وضعیتی که در آن گرفتار شده‌ایم را تحمل کنیم. قرآن می‌فرماید: ما در همین دنیا، امکانات خوبی در اختیارشان قرار می‌دهیم. مثلا اصحاب پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌ را ملاحظه می‌کنیم که در مکه بسیار تحت فشار بودند؛ اما هنگامی که به مدینه هجرت کردند در وسعت قرار گرفتند. ابتدای این هجرت سخت بود و اصحاب، مشکلات زیادی را تحمل کردند؛ اما در نهایت رفاه عجیبی نصیب‌شان شد. دیگر در حصر اعتقادی نبودند و می‌توانستند تبلیغات دینی گسترده‌ای داشته باشند.

 

ایجاد تحول برای توانمندی

 

در زندگی ما هم همینطور است. اگر گاهی متوجه می‌شویم که تحت فشار هستیم، باید فکر کنیم که چه تحولی باید ایجاد کنیم. گاهی با تغییر شغل، محل زندگی، نحوهٔ ارتباط با اطرافیان و… فشار از روی ما برداشته می‌شود؛ باید بیندیشیم و مسیر تحول را پیدا کنیم. مطمئن باشیم که وسعت ایجاد می‌شود. تغییر ظواهر زندگی که به نوبهٔ خود، عامل توانمندی است؛ اما این هجرت می‌تواند درونی و باطنی هم باشد.

 

سکوت

 

«فَأَشَارَتْ إِلَیهِ قَالُوا كَیفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا»[17]

«(مریم) به او اشاره کرد؛ گفتند: «چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!»

باید باور داشته باشیم که اکثر اوقات با صحبت کردن، انرژی ما بیهوده از دست می‌رود. گاهی اوقات سکوت، عامل قدرت است؛ اگر از خودمان دفاع نکنیم و در زمانی که همه منتظر توضیح ما هستند، سکوت کنیم به افزایش توانمندی خود کمک شایانی کرده‌ایم.

«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یا مَرْیمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیئًا فَرِیا. یا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِیا» [18]

«(مریم) در حالی که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد؛ گفتند: «ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی!  ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت زن بد کاره‌ای.»

 مردم تهمت‌های زیادی را به حضرت مریم سلام‌الله‌علیها وارد کردند؛ اما او سکوت کرد و فقط به فرزند خود اشاره کرد. رمز مقاومت حضرت مریم سلام‌الله‌علیها در برابر سیل ملامت‌ها، سکوت بود. وگرنه زبان حضرت از پس آن تهمت‌ها بر نمی‌آمد. چگونه روح‌القدس را به آن مردم توضیح می‌داد؟!

مردم سؤال کردند چگونه ممکن است این نوزاد سخن بگوید؟ سپس حضرت عیسیٰ علیه­‌السلام شروع به صحبت کرد:

«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا. وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَینَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً. وَ السَّلَامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَ یوْمَ أَمُوتُ وَ یوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً»[19]

«(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است. و مرا -هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زنده‌ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است. و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد.»

 

دفاع خدای سبحان از مؤمن

 

یکی از قوانین و سنت‌های خدای سبحان آن است که مؤمنان را از هر مکر و شر دشمن نگاه می‌دارد:

«إِنَّ اللَّهَ یدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»[20]

«خدای سبحان از مومنین دفاع می‌کند.»

بسیاری از اوقات اگر ما ساکت باشیم و توضیحی ندهیم، نیروی خود را ذخیره کرده‌ایم. این موضوع قانون خداست و دفاع از مؤمن را بر خود واجب کرده است. ما نباید برای انسان‌های نفهم توضیح دهیم. کسانی که به حضرت مریم سلام‌الله‌علیها تهمت زدند، نفهم بودند که به یک انسان مقدس، نسبت سوء دادند. اگر فهیم بودند که با شناختی که از خانوادهٔ آن حضرت داشتند متوجه می‌شدند که نباید تصویرسازی ذهنی اشتباهی داشته باشند و قضاوت نادرست کنند. در این زمان، سکوت حضرت مریم سلام‌الله‌علیها بازدهی عجیبی دارد.

برای ما هم طبق آیه‌ای که عرض کردیم، خدای سبحان یک نیروی الهی می‌فرستد تا از ما دفاع کند. حتی ما نباید به دنبال آن نیرو بگردیم یا از خدای سبحان درخواست ارسال مدافع کنیم، اگر مؤمن باشیم خداوند کسی را برای دفاع از ما می‌فرستد.

 

سکوت؛ عامل توانمندی زکریا

 

عامل سکوت در سورهٔ مبارکهٔ مریم در دو آیه دیده می‌شود. یکی از آن‌ها بحثی بود که عرض کردیم و دیگری در داستان حضرت زکریا علیه‌­السلام ملاحظه می‌­شود:

«قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیةً قَالَ آیتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَیامٍ إِلَّا رَمْزًا وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْإِبْكَارِ»[21]

«(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‌ای برای من قرار ده!» گفت: «نشانۀ تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهی گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علّت ظاهری، برای گفتگو با مردم از کار می‌افتد.) پروردگار خود را (به شکرانۀ این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو.»

حضرت زکریا علیه‌­السلام به خدا عرض کرد:« اگر می‌­خواهی به من فرزندی عطا کنی، نشانه­‌ای به من بده.» خدای سبحان فرمود نشانۀ آن این است که سه روز نمی‌­توانی سخن بگویی؛ یعنی باید ساکت باشی. توانمندی زکریا در سکوت بود. همین که توان سکوت داریم؛ یعنی قدرتمند هستیم.

باید باور کنیم که اکثر اوقات سخن‌گفتن­ها و توضیحات ما علامت عجز است. باید کمی صبر کنیم و هر چقدر که آنان از ما سؤال کردند پاسخی ندهیم. زیرا با جواب دادن، استعدادهایمان هدر می‌­شود و انرژی ما از بین می­‌رود. زمان، مرکب خوبی است که از بسیاری از امور پرده­‌برداری و آن­ها را شفاف‌سازی می­‌کند.

 

دعایی خاص

 

قبل از پایان عرایض این جلسه، می­‌خواهم عرض کنم که امروز، بیست و پنجم ذی‌­القعده، از نگاه بنده، روز بی نظیری است و بقیۀ روزهای سال با آن قابل قیاس نیست؛ زیرا در این روز اجازۀ درخواستی به ما داده شده است که من در مفاتیح در اعمال هیچ روز دیگری ندیده‌­ام. روز بیست و پنجم ذی­‌القعده یکی از زمان­‌های خاصی است که انسان بسیار توانمند می‌­شود و علامت توانمندی هم این است که می­‌تواند دعای خاصی داشته باشد.

در دعای امروز پس از دعا برای حضرت ولی عصر عجّل ­الله تعالی فرجه‌­الشریف، از خدای سبحان می‌خواهیم که ما را جزء خانوادۀ امام زمان عجّل ­الله تعالی فرجه­ قرار دهد. نمی­‌گوییم انصار یا اعوان حضرت، بلکه واژۀ «اُسرة» به معنای خانواده را به کار می‌­بریم. می‌­خواهیم جزو خانوادۀ حضرت شویم. این درخواست، کمالات زیادی را به صورت همزمان نصیب انسان می­‌کند.

ان­شاءالله خدای سبحان توفیق استفادۀ صحیح از عواملی که در محضر قرآن به عنوان عوامل توانمندی آموختیم را نصیب ما بکند و دعای همۀ ما به واسطۀ دعای خیر حضرت ولی عصر عجّل­الله تعالی فرجه‌­الشریف در امروز مستجاب شود. امروز می‌­خواهیم اینگونه به امام زمان عجّل­‌الله تعالی فرجه‌­الشریف عرض کنیم:« آقا، هر چقدر که ما بخواهیم جزو خانوادۀ شما باشیم، تا شما نخواهید، میسر نمی­‌شود. امروز شما برای همۀ ما کریمانه و فاضلانه دعا بفرمایید تا برای همیشه در زمرۀ خاندان شما قرار بگیریم و اگر این دعا مستجاب شود، یعنی هم خیر دنیا و آخرت نصیب ما شده و هم شرّ دنیا و آخرت برای همیشه از ما دفع شده است.

 

تاریخ جلسه: 1400/4/22 – جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


 

[1]. سورۀ یوسف، آیۀ 92

[2]. سوره یوسف، آیۀ 100

[3]. سوره یوسف، آیۀ 93

[4]. سورۀ رعد، آیۀ 4

[5]. دفتر اول مثنوی معنوی، بخش 164

[6]. تفسیرقمی، ج2، ص401

[7]. سورۀ ابراهیم، آیۀ 6

[8]. سورۀ ابراهیم، آیۀ 7

[9]. سورۀ نحل، آیۀ 120

[10]. دعای ابوحمزه ثمالی

[11]. سورۀ مبارکۀ نحل، آیات 5 و 6

[12]. نهج‌البلاغه، خطبۀ اول

[13]. سورۀ نحل، آیۀ 30

[14] . علامه مجلسی، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 115

[15]. الصحیفه العلویه، ج1، ص 277

[16]. همان، آیۀ 41

[17]. سورۀ مریم، آیۀ 29

[18]. سوره مریم، آیات 27 و 28

[19]. سورۀ مریم، آیات 30، 31 و 33

[20]. سورۀ حج، آیۀ 38

[21]. سورۀ آل‌­عمران، آیۀ 41

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *