نادیده گرفتن نعمتهای الهی، عامل ذلت
سوره مبارکه بقره، آیه 211
«سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»
«از فرزندان اسرائيل بپرس چه بسيار نشانههاى روشنى به آنان داديم و هر كس نعمت خدا را پس از آنكه براى او آمد [به كفران] بدل كند خدا سخت كيفر است »
- آیه بیانگر عقوبت شدید خداوند سبحان نسبت به کسانی است که شاکر نعمتهای الهی نباشند و آن را بعد از برخوردار شدن تبدیل کنند. بنیاسرائیل که از سلطه فرعون خارج شده بودند زمانی که مورد تعقیب فرعون قرار گرفتند رود نیل برای آنها خشک شد و به سهولت از آن رد شدند اما بعد از عبور از رود در عوض اینکه شاکر خدای سبحان باشند پیشنهاد نامناسبی به حضرت موسی دادند: پیشنهاد گوساله پرستی! خداوند نیز به دلیل پیشنهاد نابجایشان آنان را عقوبت کرد.
این امر در زندگی ما نیز وجود دارد. نعمات بسیاری برای یکایک ما وجود دارد که در نظرمان عادی شده مانند نعمت امنیت و عافیت و… اگر نعمات در نظرمان عادی جلوه کند گویا نعمت را به نقمت تبدیل کردهایم.
- یکی از مصادیق عذاب الهی گرفتار شدن به هوای نفس است.
- برخی از مفسرین می گویند عقوبت شدید خدای سبحان این است که باب کمال بر فرد بسته می شود و توقف در کمالات برای او ایجاد می شود و نعمات در عوض آنکه سبب وصل به منعم شود قربی برای او ایجاد نکند.
- برخی دیگر از مفسرین میگویند «کَم» در آیه خبریه است بنابراین آیه چنین معنی میشود: چقدر ما برای آنها نعمت آوردیم اما آنان وفور نعمات را ندیدند به همین جهت گرفتار عقوبت الهی و ذلت شدند.
معامله خالصانه با خدا، عامل عزّت
سوره مبارکه بقره، آیه 245
«مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »
«كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مىآورد و به سوى او بازگردانده مىشويد »
- یکی از عوامل عزت، معامله خالصانه با خداوند است. خداوند غنی چیزی را که خود مالکش بود و به بنده قرض داده بود را از او قرض می خواهد: مال،جان، ابرو و… و بعد از آن خداوند خود موجودی بنده را مضاعف میکند.
- «فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً» خداوند موجودی قرض دهنده را زیاد نمیکند بلکه به توان می رساند. خداوندی که کل دنیا در نظرش کم و ناچیز است به توان رساندن موجودی را با وصف زیاد یاد میکند.
- یکی از مفسرین می گوید قرض دادن یعنی هیچ محبتی غیر محبت خدای سبحان در دلتان باقی نباشد.
- « أَضْعَافًا كَثِيرَةً » خداوند کل عالم وجود را به نام بنده ای که قرض حسن به خداوند دهد سند می زند.
- أَضْعَافًا كَثِيرَةً ای که خداوند به بنده می دهد حد بی نهایتی از دنیا و آخرت است.
- مستحب است قرض گیرنده زمانی که قرض خود را پس میدهد چیزی بر آن اضافه کند و به همراه آن پس دهد. تفاسیر عرفانی میگویند خداوند علاوه بر آنکه دو عالم را به قرض دهنده پس میدهد خدایی خود را نیز به قرض گیرنده میبخشد.
- یکی از عوامل عزت، کار خالصانهای است که هم فعل خالص است و هم فاعل از هر منیتی خالص است، گویا فاعلی غیر خدای سبحان وجود ندارد و گیرنده نیز گویا از خداوند دریافت میکند.
- قرض به معنی قطع است. آنچه که قرض داده میشود به منزله این است که دیگر وجودی ندارد. در این هنگام خداوند خود به بندهاش موجودی میدهد و داراییاش را مضاعف میکند مشروط به آنکه بنده امیدی به دیگران نداشته باشد.
در روایتی از امام سجاد علیهالسلام آمده است :
«رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ»[1]
« من تمامى خير و سعادت را ديدم گرد آمده در اينكه بايد طمع از هر چه در دست مردم است بريد»
ـ برخی مفسرین میگویند خداوند یک بار آنچه مالکش بود را به شما بخشید سپس آن را از شما خرید درحالی که شما احساس مالکیت نسبت به آن داشتید همچنان که قرآن میفرماید: « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم… »[2] ، باری دیگر خداوند به شما عاریه میدهد و سپس از آنچه عاریه داده بود قرض میگیرد و با این کار به بنده شخصیت میبخشد و او را جذب خود کند تا بنده به او مراجعه کند، زیرا زمانی که بنده دست پر است مراجعه به ربّ نمیکند اما زمانی که دست خالی است احساس نیاز به ربّ میکند و به او مراجعه میکند.
تاریخ جلسه : 97/7/2 ـ جلسه 15
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] کافی، ج2، ص320
[2] سوره مبارکه توبه، آیه11