مقدمه
به لطف حضرت حق در محضر قرآن موضوع مدیریت بحران را بررسی میکنیم و باور داریم که در زندگی ما گاه شرایط روزمرۀ زندگی جاری نیست و و شرایط به صورت غیرعادی تغییر میکند. در این زمان افراد دچار عجز یا ضعف، اعم از ضعف فکری، اجرایی و اخلاقی میشوند. اگر چه این امر در دورۀ کوتاهی ملاحظه میشود؛ اما آثار سوئی از خود باقی میگذارد که موجب خسارتهای جدی در زندگی است. اگر باور به قدرت الهی در زندگی خود داشته باشیم، این قدرت با حول و قوۀ خدای سبحان به فعلیت میرسد و تحت سیطرۀ حق میتوانیم وضعیت پیشآمده را بهراحتی اداره کنیم. در این صورت از منافعِ این مدیریت، در طولانی مدت بهرهمند میشویم و تغییر اوضاع و شرایط، آسیب خاصی به ما وارد نمیکند.
مدیریت در هنگام بحران
پذیرش پیشنهادات صحیح
«وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ»[1]
«خداوند هركه را بخواهد هدايت كند، سينهاش را براى (پذيرش) اسلام مىگشايد و هر كه را (به خاطر اعمال وخصلتهاى خلافش) بخواهد گمراه كند، سينهاش را (از پذيرفتن ايمان سخت قرار مىدهد، گويا به زحمت در آسمان بالا مىرود. خداوند اين چنين پليدى (كفر) را بر كسانى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد.»
در این آیه قرآن گروهی را معرفی میکند که در هنگام مواجهه با پدیدههای خاص، تنگدل میشوند و حقیقت را پذیرا نیستند. در اینجا تنگدلی بهمعنای ملالت نیست، بلکه بهمعنای نپذیرفتن حقیقت است. این گروه، آنقدر تنگدل میشوند که هیچ حرف حسابی را در زمان گرفتاری و مشکلات باور نمیکنند. آنقدر تنگدل میشوند که قرآن برای این گروه، عبارت «رجْس» بهمعنای پلید و آلوده شدن را به کار برده است.
انتقادپذیری
یکی از خطراتی که در بحرانهای زندگی، ما را تهدید میکند این است که هنگام بحران تذکری را که به ما میدهند قبول نکنیم. اگر روحیۀ پذیرش انتقاد و پیشنهاد را در هنگام مشکل داشته باشیم، میتوانیم مشکل را بهخوبی اداره کنیم؛ اما اگر پذیرش نداشته باشیم، دچار بحران میشویم. برای مثال، هنگامی که دچار مشکلی شدهایم و برای حل مشکل به مؤمنی مراجعه میکنیم و درخواست کمک داریم، ممکن است او قادر به حل مشکل ما نباشد؛ اما میگوید: «من زمانی مشکلی داشتم و با گفتن فلان ذکر، مشکلم برطرف شد»، چنانچه ما این پیشنهاد را قبول کنیم و خدا را شاکر باشیم که از زبان بندۀ مؤمناش، این ذکر را به ما رسانده است، یعنی پذیرش داشتهایم؛ اما اگر به آن فرد بگوییم: «فکر میکنید با این ذکرها مشکل من حل میشود؟»؛ یعنی قدرت پذیرش نداریم و قطعاً دچار بحران میشویم. یا فرض کنید در گرفتاری که به آن دچار شدهاید، دوستی که خیلی نزدیک به شما است در کمال لطافت و با نظر لطف و مرحمت دلیل آن را برای شما بازگو میکند: «شاید به دلیل دلی که سوزاندی یا آسیبی که به کسی رساندی، این مشکل را پیدا کردی!» اگر نسبت به این تذکر پذیرش داشته باشیم و پیام را جدی بگیریم و به جای انکار و توجیه، خدا را شُکر کنیم که دلیل مشکل را پیدا کردهایم، آنگاه میتوانیم مدیریت صحیحی نسبت به بحران داشته باشیم.
گاه با پذیرش یک ذکر صحیح یا پیشنهاد صحیح و حتی پذیرش پیشنهاد تغییر رویه، میتوان بحران پیشآمده را به راحتی مدیریت کرد؛ در غیر این صورت، فردی هستم که به دلم اجازۀ راه یافتن هیچ تذکرِ مثبتی را نمیدهم و در نتیجه تبدیل به فردی پلید میشوم؛ بنابراین مشکلات، موجب تطهیر من نشده است و نجاست بر من ماندگار میشود. در این صورت، خود، راهِ برونرفت از مشکل را مسدود کردهام.
مقصر دانستن خود
«قالَ ادْخُلُوا في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ»[2]
«(خداوند، پس از اعترافشان به كفر در لحظهى مرگ) مىفرمايد: شما نيز در ميان گروههايى از جنّ و انس، كه پيش از شما بودهاند، به دوزخ داخل شويد. هرگاه گروهى وارد (جهنّم) شود، گروه همكيش خود را لعن و نفرين كند، تا آنكه همه يكجا در دوزخ بهم رسند. آنگاه گروه متأخّر دربارۀ گروه قبلى گويد: خدايا! اينان بودند كه ما را گمراه كردند، پس عذابى دو چندان از آتش دوزخ برايشان بياور.(خداوند) مىفرمايد: براى هر كدام، (عذابى) دو برابر است، ولى نمىدانيد.»
قرآن در این آیه گروهی را معرفی میکند که اهل جهنم هستند و به جای اینکه خود را لعنت کنند، دیگری را لعنت میکنند. به عبارتی دیگر، کسی خود را مقصر نمیبیند و همه دیگری را مقصر میدانند. همه یکدیگر را نفرین میکنند. این امر نشاندهندۀ بد مدیریت کردن بحران است.جهنمیها نمیتوانند بحران را مدیریت کنند. همگی فرافکنی دارند و انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه میگیرند. هیچکس خودش را مقصر نمیبیند. این گروه در دنیا نیز ادارۀ صحیح در بحرانها نداشتند؛ به همین جهت در قیامت هم به طریق اُولی مدیریت صحیح نخواهند داشت. در صورتیکه اگر در همان زمان که وارد جهنم میشوند خود را مقصر بدانند، خلود ندارند و از جهنم خارج میشوند.
در مقابل این گروه، حضرت آدم و حوا هستند، زمانیکه بحران پیش آمدۀ خود را به زیبایی مدیریت کردند و نتیجۀ آن برگشت آدم به جایگاه بسیار رفیع است و برتن کردن خلعت پیامبری.
خودشکنی و دوری از منیت
«وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ. قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ. رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ»[3]
«و ساحران بیاختیار به سجده افتادند. گفتند: ما ایمان آوردیم به خدای عالمیان. خدای موسی و هارون.»
«وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ»، این آیه نشان از یک بحران بسیار جدی است. داستان ساحران فرعون که یک عمر در خدمت فرعون بودند و بعد از این که با موسی و حقانیت او مواجه شدند، رنگ زندگیشان تغییر کرد. بحران در اینجا شرایطِ حادی است که به وجود آمده است و ساحران بهخوبی و زیبایی این بحران را مدیریت کردند. آنان بر امور نادرستِ سابق خود سماجت نداشتند، هیچ تعصبی بر باطلِ خود نداشتند. در این بحران، سجده و خضوعِ تام در مقابل حقیقت و خدای موسی دارند. ساحران با وجود آنکه در دربارِ فرعون از دانشمندان محسوب میشدند؛ ولی علم، حجاب آنها نبود. از حجابِ علم عبور کردند و به مجرد این که با پدیدۀ اعجاز حضرت موسی مواجه شدند بیدرنگ به حقیقت اعتراف کردند و خضوع در مقابل آن داشتند و اینگونه از این صحنۀ بحران، بهسلامت عبور کردند.
- سوال: مصداق اینگونه مدیریت بحران در زندگی ما چگونه است؟
- پاسخ: ممکن است زمانی مشکلی برای ما ایجاد شود که بعد از قرار گرفتن در آن وضعیت متوجه میشویم که عملکردمان تا این هنگام صحیح نبوده است. حتی شاید اعتقادات و سیرۀ ما تاکنون نادرست بوده است. در این زمان، ممکن است دو عکسالعمل از ما بروز کند:1. امور غلط خود را توجیه کنیم و بر باطل خود پافشاری داشته باشیم؛ 2. اشتباه خود را کاملاً بپذیریم که این پذیرش باید در گویش و روش ما مشاهده شود؛ زیرا گاهی اوقات میپذیریم؛ اما در عمل آن را اجرا نمیکنیم! در این روش، ما توانستهایم بحران را بهدرستی مدیریت کنیم.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که بعد از پذیرش اشتباه، باید منیّت خود را بشکنیم و نگرانی از ابراز اشتباه خود برای دیگران نداشته باشیم. مثلا میگویم: «من شصت سال عمر کردم و تا به حال این راه را اشتباه میرفتم؛ چون راه درست را نمیدانستم! اما اکنون باافتخار اعلام میکنم که به وسیلۀ بحرانی که با آن مواجه شدم، دریافتم که عملکرد، عقیده و گفتار من نادرست بوده است و از این پس میخواهم تغییری در آن ایجاد کنم.» با این رفتار و گفتار اجازه میدهیم که دیگران، هم متوجه اشتباهمان بشوند و هم، متوجه تغییری که میخواهیم انجام دهیم. در واقع یک سنّت در میان افراد میگذاریم که تحول جدی ما را مشاهده کنند.
تسلیم شدن دربرابر حقیقت
با این که دست و پای ساحران فرعون را بُریدند؛ ولی آسیبی ندیدند و در کمال آرامش و احساس امنیت به سر بردند؛ چون موضعگیری صحیح از آنان ظهور پیدا کرد. در مقابل حقیقت، سر تسلیم خم کردند. اعتراف قولی و فعلی خود را نشان دادند. آنقدر این صحنه سازنده و زیباست که همۀ گذشتۀ سوء آنها از بین رفت. این بحران نهتنها آسیبی به آنها وارد نکرد، بلکه سعادت ابدی را برای آنها رقم زد؛ سعادت جاودانه که منجر به عاقبت به خیری آنها شد. با وجود اینکه در طول عمر خود عبادتی انجام نداده بودند؛ اما سجده و خضوع آنها در مقابل خدای سبحان، آنان را در زمرۀ عاقبت به خیران عالم قرار داد.
از بیان داستان ساحران فرعون میآموزیم که در شرایط بحران، وقتی با حقیقت مواجه شدیم، اولاً اعتراف به حقیقت را به تأخیر نیاندازیم و آن را کتمان نکنیم. ثانیاً اعتراف، فقط قولی نباشد، بلکه در عمل هم ظاهر شود. ثالثاً باید از منیّت خود صرف نظر کنیم؛ در این صورت نهتنها بحران موجب ضرر ما نمیشود، بلکه موجب منافع ابدی است.
خودآگاهی
«وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[4]
«و چون از آن كار پشيمان شدند و ديدند كه در گمراهى افتادهاند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نكند و ما را نيامرزد، در زمرۀ زيانکاران خواهيم بود.»
این آیه اشاره به بحرانی دارد که دربارۀ قوم موسی اتفاق افتاد. زمانیکه از خداپرستی به گوسالهپرستی روی آوردند. مؤمنانی که گوسالهپرستی را اختیار کردند و از شرایط فطری زندگی خود جدا شدند. اینان موحدانی بودند که مرتد شدند. قرآن دربارۀ آنان میگوید: «وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ»، وقتی به خودشان آمدند، فکر کردند و دریافتند که گمراه شدهاند و دیگر مانند سابق متدیّن نیستند؛ بنابراین ابتدا به وضعیت موجود، خودآگاهی پیدا کردند. این خودآگاهی یکی از راهکارهای مدیریت بحران است. آنان دریافتند که چه میزان خسارت بر آنها وارد شده است! عبارت «قَدْ ضَلُّواْ»، یعنی صورت مسئله برایشان تبیین شد، با خطای خود مواجه شدند و دریافتند که گمراه شدهاند؛ بنابراین تصمیم به اقدام گرفتند.
اعلام اضطرار به خدای سبحان
«لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ »
«اگر پروردگارمان به ما رحم نكند و ما را نيامرزد، در زمرۀ زيانکاران خواهيم بود.»
برای ادارۀ صحیح بحران، باید اضطرار خود را به خدای سبحان اعلام کنیم. در غیر این صورت بخشوده نمیشویم، از رحمت خاص خدای سبحان محروم میمانیم و حتما همۀ موجودی خود را از دست خواهیم داد.
در بحران، باید میزان خسارت وارده را ارزیابی کنیم و به اضطرار خود در محضر خدای سبحان معترف باشیم. گاهی وقتی در بحران قرار میگیریم، نطقمان کور میشود. سخن گفتن با خدا، یادمان میرود. در حالی که راهکار صحیح آن است که در بحران با خدا صحبت کنیم. وقتی با خدا حرف میزنیم، یک بار میشنویم و این شنیدنِ مجدد باعث میشود که باور قلبی ما تقویت شود. «قَالُواْ»، یعنی گفتاری بدون اجبار. گفتاری عاجزانه که من، مضطر هستم و به جهت اضطرار، خواهان رسیدگیِ خاص از سمت خدای سبحانام.
نهی از منکر و گرفتار نشدن در بدمستی
«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ»[5]
« پس چون تذكّرى را كه به آنان داده شده بود فراموش كردند، كسانى را كه نهى از منكر مىكردند، نجات داديم و ستمگران را به سزاى نافرمانى كه همواره انجام مىدادند، به عذابى سخت گرفتيم.»
این آیه اشاره به اصحابالسَبت دارد. آنان گروهی بودند که با وجود این که میدانستند در روزهای شنبه که روز تعطیلی است باید از ماهیگیری پرهیز کنند؛ اما به ماهیگیری ادامه دادند. خدای سبحان در نهایت این گروه را به عذابی سخت دچار میکند. وضعیت رودخانه در روز شنبه، غیرعادی بود و ماهیهای زیبا و بزرگی که در شرایط عادی در طول هفته پیدا نمیشد، روی آب میآمدند و خودنمایی میکردند. بحران در اینجا یک تغییر وضعیت عادی است که شنبهها به وجود میآمد. طبق آیه، اصحاب السبَت دو دسته شدند:
- گروهی که نهی از منکر کردند و بحران را بهراحتی پشت سر گذاشتند. قرآن دربارۀ آنها میفرماید: «ما کسانی را که نهی از منکر داشتند نجاتشان دادیم»«أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوء»
- گروهی که ظلم کردند و خود را در جایگاه بندگی قرار ندادند: «وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا». آنان از مال و اموال زیادی بهرهمند بودند؛ اما گرفتار رهاشدگی و بدمستی بودند.
گاهی اوقات برخی افراد در بحرانها، به خود و اطرافیان بیتوجه میشوند و از اجرای قوانین و آداب سر باز میزنند. مثلا مصیبتی بر فرد وارد میشود و او جزع و فزع و شکایت فراوان دارد. اگر ما او را به حال خود رها کنیم، خود را فاقد مسئولیت میدانیم. در این صورت بحران را بد مدیریت کردهایم؛ اما اگر او را به حال خود رها نکنیم، بلکه بسیار لطیف و در قالب مَثَل و داستان به او متذکر شویم که میتوانست شرایط بسیار ناگوارتر از این باشد و اکنون در این مصیبت، لطف خدا شامل حال او شده است، توانستهایم بحران را تا حدودی مدیریت کنیم. به عبارتی دیگر به طور ضمنی و تلویحی او را نهی از منکر کردیم و در این مصیبت او را رها نکردهایم. باید بحران را به گونهای مدیریت کنیم که بتوانیم نعمتها را صحیح مصرف کرده و از بحران عبور کنیم.
همانطور که قبلا هم بیان شد خانم امین[6] زمانیکه فرزندش را از دست داده بود، بعد از روزِ سوم به سراغ استاد خود برای امرِ تدریس میرود و میگوید: «من از خدای خود خجالت میکشم که سه روز از عمِر من گذشته است و من آموزشی نداشتهام!»؛ بنابراین ترک کردن آموزش و جاهل ماندن، یک منکر است. گاهی اوقات ما زبانمان به شکایت باز میشود و ناسپاسی داریم.همۀ این امور، نوعی منکر محسوب میشود. ما وقتی میتوانیم گرفتاریهای مختلف زندگی را به درستی اداره کنیم که خودمان را از منکر، نهی کنیم.
زان یار دلنوازم شکری است بیشکایت
رهاشدگی در بحران، ممنوع
بیمسئولیتی و بیتفاوتی، کسالت و بینشاطی و رهاشدگی را به ارمغان میآورد. اگر فرد بحرانزده را به حال خود رها کنیم هم به او و هم به خودمان ظلم کردهایم. حضرت زهرا سلاماللهعلیها در وصیتنامۀ خود به امیرالمومنین (ع) فرمود: «بعد از سه روز با خواهرزادۀ من ازدواج کن.»، با این که امیرالمؤمنین شبی که حضرت زهرا را دفن میکند، میفرماید: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّد»[7]، «غصۀ من ابدی است»؛ اما حضرت زهرا سلاماللهعلیها میداند که امیرالمؤمنین، «یَدُالله» است و باید ایشان را یاری دهد؛ پس با این گفتار امیرالمؤمنین را یاری میکند تا از این بحران عبور کند. وقتی مشکلی روی میدهد، به همدیگر کمک کنیم. در پوشش، ارتباط، عبادت، تعلّم و… خود را تعطیل نکنیم. به دیگرانی هم که در اطرافمان هستند کمک کنیم تا به سرعت از بحران بهسلامت عبور کنند.
توجه به انجام وظایف
«وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[8]
«و (به ياد آور) زمانى كه كوه (طور) را از جاى كندیم، همچون سايبانى بالاى سرشان قرار داديم و گمان كردند كه آن بر سرشان خواهد افتاد، (در آن حال، به آنان گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما داديم، قدرتمندانه و جدّى بگيريد و آنچه را در آن است به ياد آوريد (و عمل كنيد) باشد كه اهل تقوا شويد.»
در این آیه یک بحران عجیب مطرح میشود. شرایط تغییر کرده است به گونهای که کوهی که باید در زمین باشد در آسمان است. کوه به جای آسمان در بالای سر انسان واقع شده است. دلهره و اضطراب عجیبی حاکم است. کوه معلق در هواست و هر لحظه امکان ریزش دارد. این تصویرسازی نماد نگرانی است. گاهی در زندگی، نگرانیهای عجیبی پیش میآید که هر لحظه ممکن است انسان را نابود کند. قرآن میفرماید: این تأدیبی بود که خداوند برای قوم بنیاسرائیل به صورت تهدید در نظر گرفته بود. گاهی اوقات تهدید و ارعاب برای تأدیب به عنوان سیاست ثانویه، لازم است.
نیرو گرفتن از اوامر و نواهی الهی
در اینگونه بحرانها که وحشت و نگرانی حاکم است، چطور انسان میتواند زندگی سالم و عادی داشته باشد؟ و چطور این بحران را مدیریت کند؟ برای مثال وقتی نگران باشیم، نمیتوانیم درس بخوانیم یا به خلق خدمت کنیم؛ زیرا این نگرانی در صفحۀ اولِ مغزمان است؛ اما چگونه میتوان از این بحران حُسن استفاده را داشت؟
قرآن میگوید: «خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ» در این شرایطِ نگرانی، توراتی که به شما دادهایم، بخوانید و یادتان باشد چه دستوراتی در آن داده شده است. ادارۀ این بحران را با توجه به دستورات الهی داشته باشید. به جای تمرکز بر نگرانیها، تمرکز بر اوامر و نواهی داشته باشید. ابداً حق نداریم در انجام امور، کم بگذاریم و ضعیف عمل کنیم. عبارتِ «بِقُوَّةٍ»، یعنی به مغزمان فرمان دهیم که این نگرانی، تضعیفی در نیروی ما وارد نمیکند و ما باید حتی قویتر از زمانهای دیگر عمل کنیم.
در این آیه خداوند به قوم بنیاسرائیل نمیگوید که سرهایتان را بالا بگیرید و منتظر اتفاق باشید، بلکه میفرماید: نگاهتان به تورات و انجام وظایف خود باشد. ببینید آیا وظایف محوله به شما با دقت و کامل اجرا میشود یا نه؟ خودتان باید به ذهن خود، برنامۀ مناسب بدهید و فرامین و اوامرِ ما را اجرا کنید. استعدادهای نهفتۀ خود را در همین نگرانیها آشکار کنید. به دستورالعملهای ما توجه کنید.»
بنابراین صرفاً انجام نیست بلکه دقت نظر هم لازم است. قرآن میگوید در نگرانی، حق ندارید توجه به نگرانی داشته باشید. در همان اوج نگرانی باید توجهتان به انجام وظیفه باشد؛ در این صورت است که بحران، به شما آسیبی وارد نمیکند و صاحب رتبه میشوید. اینگونه از بحران، سالم عبور میکنید. برای مثال در بحران کرونا، به جای نگرانی از آمار فوتیها، از فرصت استفاده کردیم و این بحران را با توجه به قرآن و تلاوت آن مدیریت کردیم.
وقتی خدا میفرماید: «خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ»، یعنی تمرکز خاص به خودمان داشته باشیم و به خودمان در بحران، مرخصی ندهیم. گاهی در بحرانها میگوییم: «رهایش کن! روزگار به اندازه کافی اذیتش کرده است، شما کاری به او نداشته باشید.» در صورتیکه قرآن میگوید: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[9]«از شكيبايى و نماز يارى جوييد.»؛ یعنی وظیفۀ خود را به درستی انجام دهید. وجود مقدس اباعبدلله به حضرت زینب میفرماید: «یا اُخْتاه! لا تَنْسِنی فی نافلةِ اللَّيْل»[10]«خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن.» در اینجا بحث نماز واجب نیست، بحث نافلۀ شب است؛ یعنی در بحران، مستحبات را به فراموشی نسپارید. بنابراین یکی از راهکارهای اداره بحران این است که در آن زمان، تکالیفی که از خود طلب میکنیم، قویتر از زمانهای دیگر باشد.
توجه به خدا، رحمت و صفات متعالی او
«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»[11]
«كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، هرگاه وسوسههاى) شيطانى به آنان نزديك شود، متوجّه مىشوند (وخدا را ياد مىكنند)، آنگاه بينا میشوند.»
بحران در این آیه نیروهای منفی به نام شیطان است که گاهی به مؤمن هجوم میآورد و اطراف او طواف میکنند؛ اما متقین برای عبور از این بحران به خدا و رحمت او توجه میکنند. همچنین به صفاتی مانند سمیع، علیم، رئوف، حکیم، ربوبیت، مالکیت و شفقت خدای سبحان پناهنده میشوند تا به سلامت از این بحران عبور کنند. قرآن میگوید: «َتذَكَّرُواْ»«خدا را یاد کنید.» به مجرد اینکه به یاد بیاورید که او کیست و شما چه کسی هستید، از دسترس شیاطین محفوظ میمانید.
این توجه باعث میشود که شیاطین نتوانند به فرد بحرانزده آسیب جدی وارد کنند و مؤمن از موج رذایل اخلاقی، اعتقادی و عملی محفوظ میماند. این توجه موجب پردهبرداری برای مؤمن میشود: «فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» تا پشت پردۀ این بحران را ببیند و دریابد که چقدر در حق او لطف و مهر بوده است. برای مثال در بحران تأخیر در فرزندآوری فرزند، چقدر این تأخیر به جا بوده! یا در بحران بیماری، چقدر نوازش بوده و پشت پردۀ این گرفتن، چه میزان عطا نهفته است. وقتی انسان توجه به خدا کرد، خدا به او بینشی میدهد که این بینش موجب آرامش او میشود و از این بحران به سلامت عبور میکند.
ان شالله که خدای سبحان توفیق مدیریت صحیح بحرانهای زندگی را نصیبمان کند و به حول و قوۀ خودش ما را از بحرانها به سلامت عبور دهد.
تاریخ جلسه: 1400/5/4 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[3]. سوره اعراف، آیات 120 تا 122
[5]. سوره اعراف، آیه 165
[6]. نصرت السّادات امین، از بانوان مفسّر و اولین بانوی مجتهد در جهان اسلام
[7]. کافی، ج1، ص459