مدیریت در زندگی ـ بخش یازدهم

قاطعیت مدیر

 

مدیر باید قاطعیت رد کردن نظرات ناصحیح را داشته باشد در عین اینکه به نظرات دیگران بها می‌دهد اما هم تشخیص نظر ناصحیح را بدهد و هم نظر ناصحیح را با قدرت رد کند.

خدای سبحان در آیه 120 سوره مبارکه بقره به پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: اگر بعد از آنکه بطلان نظرات دیگران بر تو آشکار شد به جهت رضایت آنان به نظرات نادرست بها دهی از امداد الهی بی بهره خواهی ماند و قدرت و توان خویش را از دست خواهی داد.

«...وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ»

«و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت»

 گاهی اوقات ما قدرت مقابله با نظرات ناصحیح را نداریم و دلمان می‌خواهد همه را از خود راضی نگه داریم اما باید بدانیم راضی نگه داشتن همه افراد ممکن نیست و باید در جستجوی رضایت خود بود نه مردم.

اساس و پایه مدیریت باید بر جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد اما این بدان معنا نیست که نظر همگان را صائب بداند و به آنان بگوید شما درست می‌گویید.

گاهی نفس از درون ما را به سوی نظرات ناصحیح سوق می‌دهد مثلاً به من می‌گوید به خود مرخصی بده و به خواسته‌های نفسانی‌ات رسیدگی کن اما آنچه مسلّم است این است که نباید به نظرات ناصحیح نفس توجه کرد.

همچنین گاهی اطرافیان نظرات افراطی و تفریطی دارند که چنین نظراتی نیز ناصحیح است و باید از توجه به آن اجتناب کرد.

 

فرصت دادن به افراد، لازمه مدیریت صحیح

 

در آیه 87 سوره مبارکه کهف آمده است: کسی که ظلم کرده و کم کاری نموده و تقصیری مرتکب شده فرصت لازم را برای جبران به او می‌دهیم اما اگر از این فرصت استفاده نکرد، عذاب خواهد شد.

‌«قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا»

«گفت اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مى‌‏شود آنگاه او را عذابى سخت‏‌خواهد كرد»

در داستان ذی‌القرنین آمده است که او بلافاصله اقدام به مجازات نکرد و به زیردستان خود فرصت جبران و جدا شدن از خطا را ‌داد و زمانی را در اختیار آن قرار داد تا خود را بازیابی و واکاوی کنند و به جبران مافات اقدام کنند.

نکته تربیتی آیه آنست که مدیر موفق به افراد زیردست خود و مجموعه‌ای که با آنان کار می‌کند فرصت می‌دهد تا خطای خویش را جبران و رفع کنند و این امر توسط خود آنها صورت گیرد و نیاز به تنبیه نباشد، فرصت دادن به خطاکار از لوازم مدیریت و سیاست اولیه یک مدیر موفق است.

 

سیاست تشویق و پاداش

 

در یک مدیریت صحیح برای کسانی که وظیفه خود را صحیح انجام می‌دهند امتیازات ویژه باید در نظر گرفت.

خدای سبحان در آیه 88 سوره مبارکه کهف می‌فرماید:

«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا»

« اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى آسان واخواهيم داشت»

خداوند در این آیه می‌فرماید برای کسانی که کارشان را صحیح انجام دادند و درست کار کردند امتیازات ویژه‌ای در نظر گرفته می‌شود، زیباترین پاداش آنست که کار در نگاه آنها آسان جلوه می‌کند.

مدیر موفق سخت‌گیری را صرفاً برای کسانی اعمال می‌کند که کم کاری و کوتاهی دارند اما آنان که آشنای به وظایف هستند و آن را به احسن وجه انجام می‌دهند از سیاست مسامحه مدیر بهره‌مندند و امور برای آنان‌ آسان صورت می‌پذیرد چون از آسانی امور سوء استفاده نمی‌کنند و حداکثر خدمات را به  بهترین شکل انجام می‌دهند.

همچنین در مدیریت سالم نباید به افراد با یک چشم نگاه کرد، زیرا گروهی پرکار و پرتلاشند و ثمره کارشان درست است اما گروه دیگر کم کاری دارند، گروه اول باید از امتیاز ویژه‌ای بهره‌مند شوند اما در اختیار گروه دوم فرصتی قرار می‌گیرد تا گذشته را جبران کنند.

 

بکار گرفتن توان افراد

 

در سوره مبارکه کهف ذوالقرنین به قومش می‌گوید:

«.. فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ…»[1]

« …مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد…»

آیه به نکته بسیار جالبی توجه دارد، اینکه در نگاه ما مخاطبین آیه حرف ذوالقرنین را درک نمی‌کردند اما ذوالقرنین از توان جسمی آنان چشم نپوشید و برای آنها وظایفی مشخص کرد و آنان را با تمام توان بکار گرفت.

مدیر موفق توان افراد را به کار می گیرد، در زندگی روزمره ما یک مادر موفق کسی نیست که به خاطر توانایی خویش همه امور منزل را خود به تنهایی انجام دهد بلکه هنر آن است که فرزندان را بکار گیرد تا آنان رسم زندگی را بیاموزند.

در مدیریت صحیح همه افراد باید توانمند رشد کنند و استعدادهای بالقوه آنان به فعلیت برسد و از همه توان آنها باید استفاده شود.

 

بیان جزئیات مسئولیت هر فرد

 

مدیر موفق کسی است که برای هرکس جزئیات مسئولیت‌هایش را تبیین کند، مدیر مجمل سخن نمی‌گوید بلکه به تفصیل وظایف را اعلام می‌کند.

«آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا»[2]

«براى من قطعات آهن بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد گفت بدميد تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد گفت مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم»

آیه اشاره دارد که مدیر موفق کسی است که در معیت زیردستان خویش امور را سامان بخشد، نه زیردستان بدون مدیر موفق خواهند بود و نه مدیر بدون آنان.

هماهنگی و همراهی و بکارگیری توان افراد از وظایف اصلی مدیر است. همچنین مدیر گاهی باید از آنان بخواهد که آنان برای او دعا کنند که گرفتار نفس نشود.

در آیه ذوالقرنین می‌گوید «انفخوا:بدمید» دمیدن در آتش ظاهراً امر مهمی نیست اما همین امر آسان نیز برای بکارگرفتن جمع مفید است، همین که دیگران احساس حضور و مفید بودن کنند حتی در امور جزئی نتیجه کار بهتر خواهد بود.

مدیر گاهی از زیردستان طلب انجام امور مهم و یا سخت را دارد و گاه کار جزئی و آسانی را. گاهیانجام کار بزرگ مدنظر است(آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ) و گاه کار کوچک (انفُخُوا)، هر دو کار باید از اطرافیان خواسته شود تا توانمندی افراد بکار گرفته شود.

 

مدیر موفق کار صحیح خود را به خدا نسبت می‌دهد

 

در مدیریت صحیح وقتی مطلوب حاصل شد و نتیجه صحیح محقق گشت، انجام آن را به خود نسبت ندهیم.

ذوالقرنین سدّ را ساخت و مطلوب اطرافیانش محقق شد اما انجام آن را به خدا نسبت داد و به عبارتی سند به اسم خدا زد و گفت:

«قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي … »[3]

« گفت اين رحمتى از جانب پروردگار من است…»

او (ذوالقرنین) می‌گوید این لطف خداست و در انجام کار نام و نشانی از خود باقی نمی‌گذارد تا مردم گمان کنند کار او بوده و از خدا غافل شوند.

ـ مدیر موفق تلاش می‌کند تا اطرافیان را موحد تربیت کند چون«هو الاوَّلُ و الآخر» .

 

استغنا ، لازمه مدیریت صحیح

 

در مدیریت حضرت سلیمان ملاحظه می کنید که مدیر نباید مورد تطمیع قرار بگیرد بلکه باید بی‌نیازی خود را از خلق هویدا سازد.

خدای سبحان در سوره مبارکه نمل، آیه36 می‌فرماید:

«فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم…»

هنگامی که بلقیس برای سلیمان هدایایی فرستاد تا از حال سلیمان آگاه گردد و عملکرد او را ببیند سلیمان در پاسخ گفت: شما مرا با مال تطمیع می‌کنید، آنچه خدای سبحان به من عطا کرده با آنچه خلق به سوی من ارسال دارند قابل قیاس نیست، ذوالقرنین در آیه دیگری به قوم خود می‌گوید:

«ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ…»[4]

«(ذوالقرنین) گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است»

ـبزرگ مرد وارسته آقای قدوسی با تلفن صحبت می کردند، چند بار شنیده شد که ایشان فرمودند: فروخته شد. از وی سؤال شد چه چیزی فروخته شد، ایشان گفتند: می‌خواستند مرا بخرند، گفتم خدا مرا خریده است، خبر فروش خودم را دادم که فروخته شدم.

مدیرموفق باید خود را از دیگران مستغنی بداند  و محتاج به زیرمجموعه خود نباشد و بداند از جانب خدای سبحان تأمین می شود.

خدای سبحان به پیامبرش می فرماید :

«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً »[5]

«بگو من از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت] نمى‌‏طلبم»

 

یا در آیه‌ای دیگر نوح به قوم خود گفت :

«فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّه‏»[6]

«و اگر روى گردانيديد من مزدى از شما نمى‏‌طلبم پاداش من جز بر عهده خدا نيست و مامورم كه از گردن‏نهندگان باشم»

البته این آیات بدین معنا نیست که مدیر موفق هیچ گونه لطفی را نباید از اطرافیان بپذیرد مثلاً اگر برای او هدایایی تدارک دیدند نباید بپذیرد زیرا خدای سبحان که در قرآن دستور بی‌نیازی و استغنای از مردم را می‌دهد در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ  صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »[7]

«از اموال آنان صدقه‏اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست»

خدای سبحان در این آیه به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: ای پیامبر هرگاه اطرافیانت از تو درخواست می‌کنند تا پرداخت و هدیه‌ای به سوی تو داشته باشند بپذیر و آن را قبول کن اما اگر برای پرداخت خود منت بر داشتند مپذیر و دقت داشته باش که هدایا خالصانه است یا در مقابل پرداختی از سوی تو آن را به تو هدیه می‌دهند.

 

تاریخ جلسه : 97/5/23

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]  سوره مبارکه کهف، آیه 95

[2]  سوره مبارکه کهف، آیه96

[3]  سوره مبارکه کهف، آیه 98

[4]  سوره مبارکه کهف ، آیه 95

[5]  سوره مبارکه انعام، آیه 90

[6]  سوره مبارکه یونس، آیه 72

[7]  سوره مبارکه توبه، آیه 103

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *