عوامل عزت و ذلت از منظر قرآن ـ جلسه سیزدهم

«هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»

 

ذلیل یعنی تحت نفوذ شیطان و عزیز یعنی کلنگ شیطان در زمین او فرو نمی‌رود و شیطان در او نفوذی نمی تواند بکند، وقتی شیطان در فردی نفوذ نکند از انواع مفاسد و افکار سوء و افعال نامناسب به دور می ماند و نماد عزت محسوب می شود.

چه اموری موجب عزت و چه اموری موجب ذلّت است؟

 

رعایت ادب و عمل به قوانین شریعت، عامل عزّت

 

سوره مبارکه بقره، آیه 189

«…َلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »

«…نيكى آن نيست كه از پشت‏ خانه‏‌ها درآييد بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانه‏‌ها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد »

  • «برّ» به معنی خیرات گسترده است. نیل به این خیرات مشروط به تقوا و کناره‌گیری از معاصی است.
  • شأن نزول آیه در ارتباط با جماعتی از انصار است که چون به حج یا عمره مشرف می‌شدند درب خانه را می‌بستند و تمام خانه را دیوار می‌کردند و هنگام بازگشت یا از دیوار بالا می‌رفتند و وارد منزل می‌شدند یا دیوار را سوراخ می‌کردند و وارد می‌شدند. این نوع ورود خلاف متعارف و سبب ذلت است.
  • تفاسیر عرفانی بیت (=خانه) را شریعت تفسیر می‌کنند و معتقدند لازمه تشرع توجه به قواعد دینی است. بیت شریعت دارای سه درب است:

درب اول: توبه: رجوع بابت گذشته‌ای فاسد و عزم جزم برای آینده‎ای آباد.

درب دوم: استقامت: پایداری در اعمال و اقوال و اعتقادات و عمل طبق آیین شریعت .

درب سوم: تقوا: پرهیز از نسبت دادن خیرات و کمالات به خود و نسبت دادن عیوب و نواقص به خداوند.

گاهی اوقات عیوب خود را به خداوند نسبت می‌دهیم به عنوان مثال می‌گوییم خداوند توفیق فلان کار خیر را به من نداد یا کمالات‌مان را به خود نسبت می‌دهیم به عنوان مثال علمی را که آموخته‌ایم به خود نسبت می‌دهیم و خود را دخیل می‌دانیم، هردوی این امور سبب ذلت می‌شود.

  • برخی مفسرین معتقدند آنچه در این آیه به عنوان عامل عزت معرفی شده ادب است، ادبی در برابر خالق و مخلوق. این برداشت از آن روست که ورود از در ورودی مؤدبانه است و ورود از دیوار ورودی گستاخانه و بی‌ادب.
  • «برّ» تحسین و زیباسازی باطن و ظاهر عمل است. عملی که ظاهر آن آراسته باشد اما فاقد اخلاص و همراه با ریا باشد عزتی را به دنبال نمی‌آورد.
  • بعضی مفسرین خانه را خانه دل تفسیر می‌کنند و می‌گویند راه ورود به خانه دل از طریق معلومات نیست بلکه تقوی است. مؤید این امر جریان کربلاست که سپاه عمربن سعد علم نسبت به اباعبدالله و جایگاه ایشان داشتند اما این علم مانع قتال با حضرت نشد.
  • برخی تفاسیر معتقدند منظور از تقوا یعنی از این گمان که با مادیات و نفسانیات می‌توانید اهل دل باشید پرهیز کنید، زیرا دری که به روی قلب باز است مادیات و نفسانیات نیست.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در روایتی راهکاری برای نیل به عزت بیان می کنند:

«مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ، وَ هَيْبَةً مِنْ غَيْرِ سُلْطَانٍ، وَ غِنًى مِنْ غَيْرِ مَالٍ، وَ طَاعَةً مِنْ غَيْرِ بَذْلٍ، فَلْيَتَحَوَّلْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِهِ، فَإِنَّهُ يَجِدُ ذَلِكَ كُلَّهُ»[1]

«هر كس مي‌خواهد بدون داشتن عشيره و قبيله داراى عزت باشد و بدون داشتن سلطنت داراى عظمت و هيبت باشد و بدون داشتن ثروت و مال غنى و بى‏نياز باشد و بدون بذل مال و سرمايه مطاع و فرمانش اجرا شود راهش اين است كه از ذلت و زبونى معصيت و گناه بيرون رفته و در عزت طاعت الهى داخل شود كه در اين صورت به همه اين ارزشها خواهد رسيد.»

 

معامله با خدا، عامل عزّت

 

سوره مبارکه بقره، آیه195

«وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ »

«و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست‏ خود به هلاكت مي‌فكنيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌‏دارد»

  • یکی از عوامل عزت معامله با خداوند و خرج کردن مال و جان در راه اوست.
  • مصرف مال و جان در راه خدا باید همراه با تعادل باشد، زیرا تا انسان در این عالم زندگی می‌کند انسانیتی دارد که نیازمند رسیدگی و پرداختن به آن است مانند خوردن خوابیدن و لذات مشروع.
  • منظور از «لاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» این است که خود را در دست خود نگه ندارید که در این صورت هلاک می‌شوید بلکه خود را در دست شریعت قرار دهید تا شارع امورتان را بر عهده گیرد و برایتان تدبیر کند. در این صورت:

نیم جان بستاند و صد جان دهد                               آنچه در وهم تو آید آن دهد

  • «أَحْسِنُوَاْ» پرهیز از خود‌بینی است و احسان به معنی خدا‌بینی است.« أَحْسِنُوَاْ» در صورتی است که انسان هیچ فاعلیتی برای خویش نبیند و فقط شاهد ربوبیت حق باشد.

« الْإِحْسَانُ‏ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ‏ لَمْ‏ تَكُنْ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنَّهُ‏ يَرَاك‏»[2]

«احسان اين است كه خدا را بگونه‌‏اى عبادت نمائى كه مانند اينكه او را مي‌بينى و اگر تو او را با چشم ظاهر نمى‏‌بينى قطعا او تو را مى‏‌بيند.»

 

تاریخ جلسه : 97/6/31 ـ جلسه 13

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


 [1]  امالی طوسی، ص524

[2]  بحارالأنوار، ج67،ص196

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *