مقدمه
شایستگی اجتماعی به معنای برخوردار بودن از دانشها و مهارتها و توانمندیهایی که موجب ارتقاء فرد از سطح متوسط اجتماعی میشود؛ میباشد. شایستگی اجتماعی هدف نیست؛ بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف اصلی یعنی قرب به خدا و بندگی میباشد. شایستگی اجتماعی به عنوان ابزاری برای سلوک هر چه بهتر و آسانتر لازم است.
در بستر نهج البلاغه و در کنار سفره معرفتی امیرالمؤمنین علیهالسلام بحث را پیگیری کرده و راهکارهای کسب شایستگی اجتماعی را بیان میکنیم:
پرهیز از رفتارهایی که موجب بدگمانی میشود
«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهْمَةِ فَلَا یلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ»[1]
«كسى كه خود را در جایگاه تهمت قرار داد، نباید کسی را که به او بدگمان میشود را سرزنش نماید(تنها خود را سرزنش کند)»
برای حفظ جایگاه اجتماعی باید برای دیدگاه دیگران ارزش قائل بود؛ بدگمانی و خوشگمانی اطرافیان نسبت به فرد بسیار مهم است. اهمیت دادن به ذهنیت افراد در حقیقت اهمیت دادن به اعتبار خویش است. حال اگر فردی مشاهده کند که دیگران نسبت به او بدگمان بوده و یا به عبارت دیگر منزلت اجتماعی و اعتماد اطرافیان را از دست داده است؛ چه باید کند؟
طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام، اگر فردی رفتار نامتعارف و ناهنجاری انجام دهد و دیگران نسبت به او بدگمان شوند؛ نباید آنان را سرزنش نماید بلکه باید در عملکرد خود تجدیدنظر کند. چنین فردی خود زمینه بدبینی افراد را به وجود آورده و رفتار خودش سبب تزلزل شأن اجتماعی او شده است.
راهکار جلوگیری از بدگمانی
در ادامه به یکی از راههای جلوگیری از بدبینی افراد پرداخته میشود:
حضرت علی علیهالسلام به مالک اشتر توصیه مینمایند:
«فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ»[2]
«عذر خود را(برای انجام ندادن کاری) برای آنها آشکار کن!»
توضیح دادن درباره دلیل رفتارهای غیرمتعارف یا نامناسب، از بدبینی افراد جلوگیری میکند. برای مثال اگر استاد چند دقیقهای دیرتر در کلاس حضور یافت، برای شاگردان خود دلیل این تأخیر را بیان کند که به چه علت دیر آمده است؛ و اگر چنین نکند افراد او را به عنوان یک فرد «نامنظم» در ذهن خود جای میدهند.
و یا اگر فردی به علت بیماری، نمیتواند در مهمانی خانوادگی شرکت کند حتما دلیل عدم حضور خود را به میزبان اطلاع دهد تا نبود او، «بیاحترامی به میزبان» تلقی نشود.
و یا اگر شخص در جمع دوستانه، مانند گذشته سرحال و بانشاط نیست، علت آن را بازگو نماید تا بیحالی او را به جهت «دلخوری از دوستان» ندانند.
مثالی دیگر، اگر مادر لازم میداند که مطلبی را با پسر خود در میان بگذارد و در عین حال لازم نیست که عروس از آن مطلب مطلع شود؛ اگر در حضور عروس، پسر خود را به گوشهای برده و آهسته با او سخن بگوید؛ دهها فکر نامناسب در ذهن عروس جای میگیرد و مطمئنا نسبت به مادرشوهر خود بدبین خواهد شد. در حقیقت آن مادر شایستگی اجتماعی خود را از دست داده و عامل آن نیز رفتار نادرست خودش بود. حال اگر پیش از صحبت با پسر، به عروس خود توضیح دهد که: «مسئله خانوادگی پیش آمده که لازم است پسرم در جریان باشد؛ ایرادی هم ندارد که تو نیز در جریان باشی اما میدانم که تو خود اهل وارد شدن به این موضوعات نیستی و مطلع شدن از آن باعث اذیتت میشود»؛ هرگز در ذهن عروس، افکار نامناسب وارد نشده و شأن اجتماعی مادرشوهر همچنان محفوظ میماند.
این توضیح دادن و بیان دلیل، نشانگر احترام و اهمیت دادن به طرف مقابل است و این امر موجب حفظ جایگاه اجتماعی خواهد شد.
*لازم به یادآوریست که برای بیان علت رفتار خود، راستگویی اصل اساسی است و اگر در مواردی بیان تفصیلی آسیبهای دیگری در پی دارد؛ به جای آن که علت واهی گفته شود، بیان اجمالی و مختصر کفایت میکند.
تاریخ جلسه: 98/5/1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهجالبلاغه (مرحوم فیضالاسلام)، حکمت 151
[2] نهج البلاغه(مرحوم فیضالاسلام)، نامه53