سوره مبارکه بقره، آیه174
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ »
«كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت»
ادب از که آموختی؟!
یکی از طرق تربیت توجه به رفتار نامناسب کسانی است که فاقد تربیت هستند مصداق این امر جمله مشهوری است که می گوید: ادب از که آموختی از بی ادبان.
قرآن کریم به این امر اشاره میکند و میفرماید علمای یهودی که دین فروشی داشتند بهرهشان از این معامله آتش جهنم است و خداوند با آنان سخن نمیگوید و از هیچ گونه رشدی بهره نخواهند برد.
دیگران را با شعور فرض کنید
در تربیت صحیح نباید دیگران را فاقد فهم و شعور فرض کرد بلکه واقعیت عکس این است. قرآن کریم خطاب به علمای دین فروش یهود آنان را دارای فهم و شعور می انگارد و میفرماید آنان در دلهایشان تنها آتش میافروزند«مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ» واضح است با این وجود هرگز احساس آرامش و رفاه نخواهند داشت. توضیح قرآن بیان مطلبی است که ماورای مخطاب قرار دادن فردی عادی است، قرآن کریم در عوض نهی علمای یهود از دین فروشی آنان را به قدری دارای فهم میانگارد که باطن این کار را برای شان بیان میکند. زمانیکه در تربیت صحیح افراد را دارای شعور تلقی کنیم حقایقی را به ایشان متذکر میشویم.
توجه دادن به قبح باطنی
در تربیت صحیح برای پرهیز دادن افراد از امور قبیح باید قبح باطنی آن را عنوان کنیم، با این تبیین خودبهخود اطاعت محقق خواهد شد، به عنوان مثال برای پرهیز از دروغ در عوض آنکه بگوییم دروغ روزی را کم میکند یا محبوبیت را از بین میبرد یا … باید این حقیقت را عنوان کرد که دروغگو دشمن خداوند است و دشمنی خداوند خودبهخود کمبود رزق، عدم محبوبیت، بیاعتباری و … را در بردارد. مثالی دیگر: در عوض آنکه طلاب را از اموری که شایسته شأن طلبگی نیست نهی کنیم به آنان بگوییم شما سرباز حضرت بقیةالله هستی و با ارتکاب هرگونه خلاف شایسته دریافت پاسخ سلام ایشان نخواهی بود و از دعای حضرت بیبهره خواهی بود.
تربیت سطحی خیر، تربیت عمیق آری
تربیت باید به صورت عمیق صورت گیرد نه سطحی. در تربیت عمیق فرد علیالدوام منذر درونی دارد و خود به خود از معاصی و گناه پرهیز میکند اما در تربیت سطحی باید پرهیز هربار صورت گیرد و منذری علی الدوام انذار کند.
خداوند با آنان سخن نمی گوید
قرآن کریم در ادامه آیه میفرماید خداوند با آنان سخن نمیگوید. این کلام حاکی از آن است که خداوند علیالدوام با بندگان سخن میگوید اما گاه عملکرد نامناسب آنان ایجاب میکند مخاطب کلام حق واقع نشوند و از سخن گفتن ربّالعالمین بیبهره گردند.
در حقیقت یکی از امتیازهایی که مربی به مربوب خود میدهد سخن گفتن با اوست و در مقابل، سخن نگفتن تنبیهی است که در شرایط ثانویه باید اعمال شود.
خود ستایی
«وَلاَ يُزَكِّيهِمْ» از معانی تزکیه تعریف است. یکی از آفاتی که مؤمنین را درگیر میکند خودستایی و عجب است. قرآن کریم مؤمنین را از خودستایی و تعریف از خود نهی میکند و میفرماید:«فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُم»[1] اما خداوند به عنوان مربی بندگان علیالدوام از آنان تعریف میکند و نه تنها خود بندگان را میستاید و بر آنان درود میفرستد بلکه ملائک را بر این کار مأمور میکند.
شاهد این امر کلام قرآن کریم است که میفرماید:
«هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ»[2]
در مقابل تعریف نکردن خداوند از بنده به عنوان سنتی ثانویه اعمال میشود و زمانی است که بنده مرتکب خطایی فاحش گردد.
هدف از تعریف رشد و کمال افراد است و اثر این رشد توجه به باطن امور است. در شرح حال علامه طباطبایی آمده ایشان در جمع خانواده بودند، هنگامی که میخواستند از میان جمع عبور کنند عبایشان را بالا گرفتند، به ایشان گفته شد نجاستی بر زمین نریخته، چرا عبایتان را بالا میگیرید؟ پاسخ دادند شما مشغول غیبت بودید و گوشت مردار بر زمین ریخته شده لذا عبایم را بالا گرفتم… این رفتار سبب شد اثر غیبت برای همیشه در ذهن اهل خانه بماند و بر اجتناب از غیبت جدیت داشته باشند.
بسیاری از مشکلات افراد با یکدیگر به دلیل عدم مهارت در ارتباط کلامی با یکدیگر است، بسیاری افراد در عوض آنکه سخن بگویند و مقصود و خواستهشان را بیان کنند سکوت پیشه میکنند و یا به قدری کم سخن میگویند که گفتار اندکشان همراه با غر و لند و نیش و کنایه است، با این کار هرگز از مشکلات نمیکاهند. حال آنکه کلام بنده اگر به کلام حکیمانه ربّ العالمین شباهت یابد باید نرم و دلنیشین، نور و شفا … باشد.
بنابراین تعریف از یکدیگر اصلی است که باید در تربیت به آن پرداخت و به صورتی معتدل نسبت به آن فرهنگ سازی کرد، چنین نباشد که تعریف افراد از یکدیگر در عرف پاچه خواری قلمداد شود و سبب گردد افراد ذکری از محاسن یکدیگر نداشته باشند و خوبیهای یکدیگر را بیان نکنند.
برخی افراد از تعریف دیگران إبا میکنند با این توجیه که چیزی که شایسته تعریف باشد در آنان نیافتهاند. این سخن بسیار غیرمنصفانه و به دور از اخلاق است، در هر فردی با هر خصوصیاتی محاسنی وجود دارد که باید آن را کشف کرد و پررنگ نمود تا این کار سبب اتصاف به محاسن بیشتری گردد، همچنانکه وجود مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ [رَائِعَةٌ] رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا [مِنْهُ] أَخَوَاتِهَا»
زمانیکه در کسی صفتی شگفت آوری بود منتظر همانندهای آن باشید.
سوره مبارکه بقره، آیه 178
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ»
« اى كسانى كه ايمان آوردهايد در باره كشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش [يعنى ولى مقتول] چيزى [از حق قصاص] به او گذشت شود [بايد از گذشت ولى مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است»
عفو یا قصاص؟!
آیه بیانگر قانون قانون قصاص است. قرآن کریم در بیان این قانون میفرماید اگر کسی مرتکب قتلی شد باید در انتظار قصاص باشد اما ولی دم اگر در عوض قصاص، عفو کند باید دیهای دریافت نماید و این دریافت به تعبیر قرآن باید با معروف باشد و از هر منّت و آزار و اذیتی به دور باشد.
خدای سبحان از طرفی به ولی دم مقتول رخصت قصاص میدهد و با این اذن آرامشی به آنان میبخشد که میتوانند خشم و غم خود را بابت فقدان عزیز از دست داده خویش را با از بین بردن قاتل او به نحوی بکاهند، از طرفی دیگر قاتل را بابت اشتباهی که مرتکب شده مستحق قتال میداند تا بداند قانون عمل و عکس العمل در انتظار اوست. در مقابل اگر خانواده ولی دم از قصاص صرفنظر کنند و قاتل را عفو نمایند قاتل باید دیه پرداخت کند و اگر آنان از دیه هم بگذرند قاتل باید بداند این احسانی است که به او شده و احسان را با احسان به آنان جبران کند و پاسخ دهد.
در شرح حال یکی از عرفا به نام حاج آقا فخر تهرانی آمده است که زمان سربازی در سربازخانه بود، فرمانده از همه سربازان ایراد میگرفت اما ایرادی در او نمییافت به همین جهت دو سیلی به صورتش زد، مدتی بعد از خیابان رد میشد که دو ماشین از دو طرف آمدند و او را قطع کردند.
قاتل نیز تربیتیافتنی است
با آنکه قاتل با ارتکاب قتل گرفتار مشکل تربیتی است، اما خداوند حتی او را نیز مورد تربیت خود قرار میدهد و امکان یافتن فرصتی دیگر را به او میبخشد و با این رویه او را فردی باشعور تربیت می کند تا همیشه خود را مرهون خیر و لطف خانواده ولی دم بداند واز طرفی دیگر با پرداخت دیه نوعی شخصیت بخشی به او صورت میگیرد؛ زیرا هرگونه رها شدگی و بیتوجهی بعد از ارتکاب خطا مانع رشد شخصیت میشود و در نهایت فرد را از تربیت به دور میکند.
مثال دیگر زمانی است که مرتکب غیبت میشویم و در عین حال طلب حلالیت میکنیم و غیبت شونده نیز حلال میکند و میبخشد اما این به آن معنا نیست که اثر گناه از بین رفته بلکه باید با احسان به غیبت کننده به نوعی اثر آن را محو کنیم به عنوان مثال او را در قنوت نماز شب دعا کنیم یا در ثواب زیارتمان شریک کنیم و… .
سوره مبارکه بقره، آیه 185
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»
«ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است [كتابى ] كه مردم را راهبر و [متضمن] دلايل آشكار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است [بايد به شماره آن] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد تا شماره [مقرر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد و باشد كه شكرگزارى كنيد»
مسئولیتپذیری
در تربیت صحیح زمانی که وظیفه و مسئولیتی بر عهده فرد قرار میگیرد و با عذر موجهی قادر به انجام آن نباشد باید آن را جبران کند تا مسئولیتپذیر باشد. خداوند روزه را بر بندگان واجب کرده، تربیت الهی در ارتباط با بندگان اعمال قانون نسبت به آنان است. خداوند میفرماید اگر کسی در زمان مقرر با دلیلی موجه قادر به اجرای قانون الهی در ارتباط با روزه نبود باید اجرای قانون را در زمانی دیگر داشته باشد. قرآن کریم نمیفرماید خداوند محتاج نماز و روزه بندگان نیست به همین جهت اگر آنان قادر به ادای آن نبودند آن را رها کنند بلکه موضوع را تبیین میکند تا افراد اولاًّ به توان خویش واقف شوند و احساس عجز نکنند و ثانیاً مسئولیتپذیر باشند و به وظایف خویش همت گمارند.
تاریخ جلسه : 98/9/4 ـ جلسه 11
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه نجم، آیه 32
[2] سوره مبارکه احزاب، آیه 43