توانمندی ـ بخش بیست و دوم

مقدمه

 

انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتا توانمند آفریده شده است. خدای سبحان استعدادها و توانمندی‌های گوناگونی را در وجود او به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض می‌شود. پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است.

توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام گذاشته و از استعدادهای بالقوه‌ای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.

انسان متدین باید توانمند باشد تا

  • قدرت مبارزه با شیاطین درونی و بیرونی
  • توانایی ترک رذائل اخلاقی و اتصاف به فضائل
  • قدرت انجام واجبات و ترک محرمات را داشته باشد.

 

یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندی‌هایی است که در وجود انسان بوده لکن پرده‌ای غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:

–        چه اموری موجب توانمندی انسان است؟

–        چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟

در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت می‌شود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش می‌رسیم.

قوانین نظام عالم، تغییرپذیر نیست. عوامل توانایی و ناتوانی در زمان‌های گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

عامل توانمندی؛

 

انتخاب صحیح

 

«وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَینَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ»[1]

«و امّا قوم ثمود، آنان را هدایت كردیم، ولى كوردلى را بر هدایت ترجیح دادند پس به كیفر آنچه كسب مى‏‌كردند(آنچه انجام می‌دادند) صاعقه عذابِ خفت بار آنان را فرو گرفت»

 

از مفهوم مخالف این آیه، یکی از عوامل بسیار مهم توانمندی به دست می‌آید.

قوم ثمود، با وجود بهره‌مندی هدایت الهی، کوردلی و گمراهی را با اختیار خویش انتخاب نموده و گرفتار عذاب و سوء عاقبت شدند.

انسان همواره در حال انتخاب است؛ گاه بین خوب و بد مردد بوده، گاه بین خوب و خوب‌تر، و گاه بین بد و بدتر. در هر حال اگر انتخاب نادرستی داشته باشد؛ متضرر و پشیمان خواهد شد. همچنین انتخاب‌های نادرست نشانه عجز فکری و انتخاب‌های صحیح نشانه عقل و توانمندی اوست.

در ارتباط با این امر، روایتی از امام صادق علیه‌السلام وجود دارد:

«روزی ابوحنیفه خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید حضرت از وی سؤال کردند:
«به نظر تو عاقل کیست؟»

ابوحنیفه پاسخ داد: «عاقل کسی است که کار خوب را انجام داده و کار بد را ترک می کند»

امام فرمودند: «مطابق تعریف تو بسیاری از حیوانات نیز عاقل محسوب می‌شوند زیرا حیوانات آنچه که مفید است می‌خورند و آنچه مضر است ترک می‌کنند!»
ابوحنیفه عرض کرد: «پس شما بفرمایید که عاقل کیست؟»

امام فرمودند: «عاقل کسی است که بین خوب و خوب‌تر امر خوب‌تر را انتخاب کرده و در ترک بد و بدتر، بدتر را ترک نماید»»[2]

 

مصداق ناتوانان؛

 

قوم ثمود

 

عبارت «فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ» نشان می‌دهد که قوم ثمود به سبب عذاب الهی، گرفتار ذلت شدند. ذلت منافی با توانمندی است بنابراین قوم ثمود در زمره ناتوانان قرار داشتند. اما علت ناتوانی آنان چه بود؟

 

بررسی عوامل ناتوانی و توانمندی

 

عامل اصلی ناتوانی قوم ثمود، انتخاب نادرست بود. آنان گمراهی و کوردلی را بر هدایت ترجیح داده و آن را انتخاب نمودند. قوم ثمود خواهان پیشرفت و رشد روحی و معنوی نبوده و بر وضعیت فعلی خویش اکتفا نمودند. به بیان دیگر، قوم ثمود در عوضِ انتخاب امور باقی، امور فانی را اختیار کردند و همین امر موجب ناتوانی آنان شد.

از مفهوم مخالف این آیه، چند عامل توانمندی به دست می‌آید:

 

  • مختار دیدن خود

انسان باید باور کند که هر لحظه قدرت انتخاب و اختیار دارد. این امر موجب توانمندی او خواهد شد.

البته در نگاه دیگر، برخورداری از قدرت انتخاب و اختیار، نماد توانمندی است؛ زیرا فرد آزادی عمل داشته و مجبور نیست که تنها گزینه پیش‌روی خویش را انتخاب کند.

 

  • انتخاب صحیح

عامل دیگر توانمندی، انتخاب صحیح‌ است. انتخاب صحیح یعنی حُسن‌استفاده از قدرت اختیار! زمانی که انسان از توانایی «انتخاب و اختیار» خویش به درستی استفاده کند؛ ثمره آن رویش و زایش توانمندی خواهد بود.

به بیان دیگر، حُسن استفاده از توانمندی فعلی(قدرت اختیار)، توانمندی دیگری در اختیار فرد قرار می‌دهد.

البته از دید دیگر، انتخاب صحیح، نماد توانمندی فکری نیز می‎باشد؛ مانند: انتخاب حقیقت در مقابل مجاز، امور باقی در مقابل امور فانی و امور معنوی در مقابل امور مادی.

بر همین اساس، می‌توانیم میزان توانمندی‌ خود را با توجه به انتخاب‌هایمان محک بزنیم و دقت نماییم که چه امری را بر امر دیگر ترجیح می‌دهیم!

 

  • ترجیح هدایت بر گمراهی و انتخاب آن

یکی از مصادیق انتخاب صحیح، انتخاب هدایت در مقابل گمراهی است. اگر انسان هدایت الهی را اختیار نماید؛ خداوند توفیق کسب انواع فضائل و سعادت ابدی را نصیب وی می‌نماید؛ به همین دلیل توانمند خواهد شد.

انتخاب صحیح در آغاز امر، زمینه‌ساز انتخاب‌های صحیحِ پیش‌رو خواهد شد؛ به همین دلیل انتخاب هدایت اولیه، عاملی برای دریافت هدایت‌های بعدی است.

برای مثال، در روایت علامت قبولی یک عمل خیر، توفیقِ انجامِ عملِ خیر بعدی است.

 

نماد توانمندی؛

 

مقابله به مثل نکردن

 

«وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»[3]

«نیکی و بدی با هم برابر نیستند. (بدی دیگران را) با شیوه بهتر دفع کن پس در آن هنگام (خواهی دید) آن کس که بین تو و او دشمنی است مانند دوست صمیمی تو می‌شود»

در آیه یکی از علائم توانمندی ذکر شده است.

یکی از نمادهای توانمندی آن است که انسان مقابله به مثل در بدی‌ها نداشته باشد. فرد عاجز بدی دیگران را با بدی پاسخ می‌دهد اما کسی که از توانمندی اندکی برخوردار است از بدی دیگران می‌گذرد و فردی که توانمندی بیشتری دارد در مقابل بدی، روش بهتری در پیش گرفته و به طرف مقابل خوبی می‌کند.

گر تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟!

برای مثال، شخصی، دیگری را نفرین می‌کند. اگر فرد مقابل از نظر شخصیتی ناتوان و عاجز باشد مقابله به مثل کرده و زبان به نفرین می‌گشاید. در مقابل، فردی که اندکی توانمند باشد، از مقابله به مثل پرهیز کرده و از او می‌گذرد اما انسانی که بسیار توانمند باشد؛ نه تنها مقابله به مثل ننموده، بلکه برای فرد نفرین کننده دعای خیر می‌کند!

مثال دیگر، فرد ناتوان رفتار جسورانه دیگران را با بی‌حرمتی پاسخ داده، فرد توانمند بی‌ادبی آنان را می‌بخشد و فرد بسیار توانمند، علاوه بر بخشش، عطیه‌ای به آن‌ها ارزانی داشته و در حق‌شان دعای خیر می‌کند.

مثال دیگر، به شخصی خبر می‌رسد: «فلان شخص در غیابت سخن ناروایی بیان داشت»، اگر او ناتوان باشد کینه به دل گرفته و ممکن است او نیز سخن ناروایی بیان کند اما شخص توانمند از این رفتار می‌گذرد و فرد بسیار توانمند در پاسخ می‌گوید: «جز خیر از او به من نرسیده!» نتیجه این می‌شود که وقتی سخن به گوش او برسد؛ شرمنده رفتار خویش شده و دست از دشمنی برمی‌دارد.

دستور قرآن، نشان می‌دهد که خدای سبحان چنین قدرتی را در وجود افراد قرار داده و آنان توانایی دفع بدی با زیباترین رفتار را دارند در غیر این صورت خداوند چنین دستوری صادر نمی‌کرد.

نتیجه این برخورد زیبا، گسترش دامنه دوستان است. فردی که تاکنون در دل دشمنی داشت؛ به سبب این رفتار صحیح، یکباره تبدیل به دوست صمیمی می‌شود.

عبارت «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» بیان می‌کند افق شخصیتی افراد توانمند، نه هم‌سطح دیگران و نه اندکی بالاتر بلکه بسیار فراتر از آنان است.(أحسن افعل تفصیل به معنای بهترین است)

 

نه هر که سر بتراشد قلندری داند!

 

آیه بعد، به صراحت بیان می‌کند این خصلت ویژه افراد بسیار توانمند است:

«وَ مَا یلَقَّئهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبرُواْ وَ مَا یلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیم»[4]

«این (خصلت و برخورد نیكو) را جز كسانى كه اهل صبر و شكیبایى هستند دریافت نمى‌‏كنند، و این را جز كسى كه داراى بهره‌‏ى بزرگى (از كمالات باشد) نخواهد یافت»

عبارت «الّذینَ صَبَروا» و «ذُو حَظٍّ عَظِیم» نشان می‌دهد، پاسخ دادنِ بدی با بهترین رفتار، خصلتی است ویژه افراد بسیار توانمند، که بهره‌ای از کمالات دارند.

 

عامل توانمندی؛

 

 پناهندگی حقیقی به خدای سبحان

 

«وَإِمَّا ینزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[5]

« اگر انگیزه و وسوسه‏‌اى از طرف شیطان تو را تحریك كند (كه بدى را با بدى جواب دهید) پس به خداوند پناه ببر كه او خود شنواى آگاه است»

 

در این آیه یکی از عوامل ناتوانی و راه نجات از آن بیان شده است.

قرآن کریم به افراد توصیه می‌کند زمانِ هجوم وساوس شیطانی، به خدای سبحان پناهنده شوند تا از آسیب‌ها در امان باشند.

خدای سبحان، دارای قدرت مطلق است اما شیطان، علی‌رغم قدرت ظاهری‌اش، عملکرد ضعیفی داشته و همین امر حاکی از ضعف و عجز ذاتی اوست:

«إِنَّ كَیدَ الشَّیطانِ كانَ ضَعیفا»[6]

«به راستی که نیرنگ شیطان ضعیف است»

بنابراین گویا توصیه قرآن کریم چنین است:

«زمانی که فرد ناتوانی تو را تشویق به انجام امور نادرستی نمود؛ از شرش به قدرت مطلقه الهی پناه ببر!»

با توجه به آیه قبل که درباره مقابله به مثل در بدی بود؛ مشخص می‌شود که تحریکات شیطانی مورد نظر در این آیه، در زمینه تخریب روابط اجتماعی است.

  • گاه شیطان نفس آدمی را به فتنه، اختلاف، خودبینی(منیت) و… دعوت می‌کند.
  • گاه نیز این قبیل تحریکات شیطانی، از زبان اطرافیان شنیده می‌شود تا فرد را از عملکرد صحیح جدا سازند؛ برای مثال شخص را به سبب خیررسانی به خانواده سرزنش کرده و می‌گویند: «آن‌ها ارزش کار تو را درک نمی‌کنند و خیررسانی تو گستاخ‌شان می‌کند!»

مثال دیگر، فردی رفتار نادرست طرف مقابل را با نیکی پاسخ می‌دهد اما اطرافیان او را شماتت کرده و این عمل را نشانه ناتوانی و مقابله به مثل را نشانه توانمندی جلوه می‌دهند.

 

در هر صورت، تحریکات شیطانی، زمینه‌ساز ناتوانی فرد است. حال سؤال این است که فرد باید در برابر آن چه اقدامی انجام دهد که گرفتار ناتوانی نشود؟ آیه پاسخ می‌دهد:

 

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم!

 

روش مقابله با وسوسه‌های شیطانی پناهندگی به خداوند است: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»

خداوند استعاذه بندگان را شنیده و به خوبی آگاه است که آیا این پناهندگی حقیقی است یا ظاهری؟ پناهندگی حقیقی آن است که انسان با تمام وجود به پروردگار خویش پناه برده، تنها عامل نجات را خداوند بداند و هیچ اعتمادی بر اعمال، دانسته‌ها و عبادات خویش نداشته باشد. در حقیقت، استعاذه با منیّت منافات دارد.

فرد با پناهندگی به خداوند، از این خطر که از ادامه عمل صحیح دست بردارد و یا در برابر بدی‌های دیگران مقابله به مثل کند؛ در امان می‌ماند و به حول و قوه الهی توفیق ارتباطات سالم اجتماعی را نیز خواهد داشت.

در نگاه کلان، کسب هر فضیلت و ترک هر رذیله‌ای تنها با استعاذه به خدا و مدد الهی میسّر است. برای مثال برای کسبِ توفیقِ ترک کینه و بخششِ افراد باید به خداوند پناهنده شد در غیر این صورت یا انسان چنین توفیقی پیدا نمی‌کند و یا اگر با اتکاء بر نفس خود چنین عملی انجام دهد؛ مدتی بعد، از بخشش پشیمان شده و عمل خیر خود را حبط خواهد نمود.

بنابراین، عامل رهایی از ناتوانی و به بیان بهتر، عامل توانمندی، پناهندگی حقیقی به خدای سبحان است.

 

فرشته‌ات به دو دست دعا نگهدار دارد!

 

«الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَیءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ 

رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ 

وَقِهِمُ السَّیئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیئَاتِ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[7]

«فرشتگانی كه عرش (خدا) را حمل مى‌‏كنند و فرشتگانی اطراف آن هستند؛ پروردگارشان را با سپاس و ستایش تسبیح كرده (و به پاكى یاد مى‏‌كنند) و به او ایمان دارند و براى كسانى كه ایمان آورده‏‌اند (از خداوند) آمرزش مى‌‏خواهند (و مى‏‌گویند:)«پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است، پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پیروى كرده‏‌اند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ حفظ كن.

پروردگارا! آنان را با هر كس از پدران و همسران و فرزندانشان كه صلاحیت دارند؛ به باغ‏هاى اقامتى كه به ایشان وعده داده‏اى وارد كن همانا تو همان خداى عزیز و حكیمى!

(پروردگارا!) آنان را از بدى‏‌ها (و كیفر اعمال‌شان) حفظ كن و هر كس را در آن روز از بدى‏‌ها حفظ كنى، پس مشمول رحمتت ساخته‌‏اى و این همان رستگارى بزرگ است»

 

به اذن خدای سبحان، گروهی از فرشتگان دعاگوی جمعی از بندگان هستند و از خداوند برایشان طلب مغفرت می‌کنند. به علاوه، خواستار مصونیت از عذاب الهی بوده و دعا می‌کنند که همراه خانواده صالح‌شان وارد بهشت برین گردند. در پایان نیز از خدای سبحان می‌خواهند که آنان را از همه سیئات مصون و محفوظ نگاه دارد که این امر رستگاری و موفقیت بزرگی است.

بنابراین دعای فرشتگان حامل عرش، موجب کسب کمالات و دستیابی به موفقیت می‌شود. هر جا سخن از پیروزی و موفقیت است؛ سخن از افراد توانمند است زیرا ناتوانان به پیروزی دست نمی‌یابند.

اما چه کسانی مشمول دعای فرشتگان هستند و به موجب آن به فوز عظیم راه می‌یابند؟ «لِلَّذِینَ آمَنُوا»

آنان که دلداده حق شده و به خدای سبحان ایمان آورند؛ از دعای ملک بهره برده و به فوز عظیم(موفقیت) دست می‌یابند.

تصور آن که جمعی از خوبان دعاگوی انسان هستند؛ فرد را مسرور کرده و (توان) فوق العاده‌ای به او می‎بخشد. حال اگر این جمع خوبان، نه از جنس انس بلکه از جنس ملک باشند؛ چه میزان سرور، توان و برکت در وجود فرد ایجاد می‌گردد و همت او را متعالی می‌سازد؟!

لازم به تذکر است که فرشتگان حامل عرش، در زمره برترین فرشتگان قرار دارند و دعای آنان اثر فوق‌العاده‌ای خواهد داشت. ضمن آن که با توجه به محتوای آیه، دعای ملائکه علاوه بر مؤمن، اطرافیان او را نیز در برمی‌گیرد. همچنین دعای ملائکه قطعا مستجاب است و برآورده به خیر خواهد شد.

حال با چنین دیدگاهی آیا صحیح است که مؤمنین احساس ناتوانی کرده و ضعیف باشند؟!

یکی از عوامل توانمندی آن است که مؤمنین باور داشته باشند جمعی از فرشتگان مقرب همواره دعاگوی آنان هستند. اما فراموشی و غفلت از این حقیقت، افراد را به سوی عجز و ناتوانی سوق می‌دهد.

دعای ملائکه برای مؤمنین دعای جامع و کاملی است و اگر تنها یک فراز آن اجابت گردد موجب توانمندی‌شان خواهد بود. برای مثال ملائکه برای مؤمنین استغفار می‌کنند. «غَفر» به معنای پوشش است و استغفار از خداوند به معنای طلب پوششی از جمال الهی است که با وجود آن هیچ نازیبایی از بنده مشاهده نشده و عیوب او را می‌پوشاند.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.10.24 ـ جلسه بیست و دوم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه فصلت، آیه 17

[2] تذکرة الاولیاء، ج1، ص3

[3] سوره مبارکه فصلت، آیه34

[4] سوره مبارکه فصلت، آیه 35

[5] سوره مبارکه فصلت، آیه 36

[6] سوره مبارکه نساء، آیه 76

[7] سوره مبارکه غافر، آیه 7 و 8 و 9

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *