مقدمه
کیفیتِ زندگی با اختیار ما به حول و قوه حضرت حق تعیین میشود. کمیت زندگی در اختیار ما نیست. اصل زندگی بر مبنای کیفیت است. گاهی اوقات افراد عمر طولانی داشتهاند؛ اما زندگی نکردهاند بلکه فقط زنده بودهاند؛ ولی گاهی اوقات افراد با وجود عمر اندک زندگی کردهاند. حال بررسی میکنیم که چه اموری کیفیت زندگی ما را افزایش میدهد و چه اموری در کیفیت زندگی ما اختلال وارد میکند.
عوامل کاهشدهندۀ کیفیت زندگی
در ادعیهای که به دست ما رسیده، بخشی از عواملی که موجب کاهش کیفیت زندگی میشود با عنوان «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِك»«خدایا به تو پناه میآورم»، مطرح شده است.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْبُخْلِ وَ الْجُبْنِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ المَسکَنَة»[1]
«خدایا! به تو پناه میآورم از کسالت و سرافکندگی و اندوه و ترس و بخل و بیخبری و سنگدلی و ناداری.»
در این دعا از این عوامل به خدای سبحان پناه میبریم؛ زیرا اینها عواملی هستند که کیفیت زندگی ما را کاهش میدهند. به عبارتی نوع زندگیمان با این عناوین، زندگی صحیحی نیست.
«کَسَل» به معنای تنبلی و «فَشَل» به معنای سستی است. زندگی با کسالت دورهای از زندگی است که بیحال، ناتوان و دارای عجز هستیم و اصلا این دوره را جزو زندگیمان حساب نمیکنیم. در دوران تنبلی، بیکاری، خمودی، کسالت و افسردگی سطح کارمان پایین میآید و آمار رضایتمندی ما کاهش پیدا میکند.
عنصر و اساس یک زندگی با کیفیت، رضایتمندی ما از زندگی است، نه رضایتمندی دیگران از زندگی ما. پس اگر کسی با نگاه به زندگی ما، گمان کند که چقدر خوب کار میکنم، این دلیل بر کیفیت بالای زندگی ما نیست؛ زیرا خودمان در خلوت خود متوجه هستیم که این میزان کار و این نوع کار، مطلوب ما نیست؛ به همین جهت، زندگی من برای خودم بیکیفیت است و آن رضایت حقیقی از زندگی را نداریم.
با توجه به آیۀ قرآن: «فأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2]«پس پليدىها و پاكىهايش را به او الهام كرد»؛ ما قدرت تشخیص بایدها و نبایدها را داریم. به عبارتی ما خودمان به نفسمان شناسایی داریم. خدا به ما الهام کرده است که فلان امر مایۀ رشد توست و موجب تقواست و امری دیگر مایۀ خروج تو از انسانیت است، «فجور» محسوب میشود و هنجارشکنی است؛ بنابراین هر امری که ما را در زیر مجموعۀ جنود شیطان قرار دهد موجب کاهش کیفیت زندگی انسان میشود و ما از آن نوع زندگی، رضایت نخواهیم داشت. هر عاملی که ما را تحت سلطۀ عقل قرار دهد، چه عقلِ باطنی و چه عقلی که تحت عنوان شرع قرار دارد، عوامل موثر بر کیفیت زندگی هستند و این عوامل کمک میکنند انسان در جایگاه مطلوب خود قرار بگیرد.
عوامل افزایش دهندۀ کیفیت زندگی:
1. علم نافع؛ عامل رضایتمندی
یکی از عواملی که موجب میشود کیفیت زندگی ما مطلوب شود، دانستههای ماست. علم نافع مانند آبی پربرکت است و بهمجرد اینکه وارد زندگی شود، نجاسات را تطهیر میکند، آلودگیها را از بین میبرد و به همراه خود شادابی و نشاط بهارمغان میآورد. وقتی ما در یک بیابان، برکۀ آبی را میبینیم حالمان خوب میشود، حال اگر در زندگی ما علم نافع، یعنی آب جاری، جریان داشته باشد این آب، قطعا موجب تحولی مطلوب در زندگی ما خواهد شد.
2. تلاش؛ عامل رضایتمندی
یکی دیگر از اموری که موجب ارتقاء کیفیت زندگی میشود تلاش است که در آیات و روایات ما گاهی با عنوان «جهد» ذکر شده است:
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[3]
«و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راههاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد.»
گاهی نیز به عنوان «سعی» بیان شده است:
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[4]
«براى انسان جز آنچه تلاش كرده، (بهرۀ ديگرى) نيست.»
گاهی اوقات برخی کمالاتِ ما به صورت ژنتیکی نصیبمان شده است؛ یعنی برای کسب آن هیچ زحمت خاصی متحمل نشدهایم یا هیچ گامی برای رسیدن به آن برنداشتهایم. چنین کمالاتی مایۀ سرور، انبساط و رضایت ما خواهد بود؛ اما آن دسته از اموری که برای رسیدن به آن اقدام میکنیم، حرکت و استقامتی داشتهایم یا میزان تلاشمان را افزون میکنیم، آنها به مراتب بیشتر در زندگی ما موجبات رضایت را فراهم میکند. برای مثال جهیزیه که از سمت خانوادهها به زوجین داده میشود، چیزهایی است که خود آنها برای تهیۀ آن زحمتی نکشیدهاند؛ ولی هنگامی که زوجین در طول زندگی چیزی را با تلاشِ خودشان خریداری میکنند خیلی بیشتر برایشان موجب شادی و سرور است.
بنابراین شادنبودن در زندگی و یا کیفیت پایین زندگی بدان جهت است که خودمان هیچ اقدامی در جهت ارتقاء آن انجام نمیدهیم. برای مثال وقتی در مواجهه با افراد میگوییم: «التماس دعا» و از آنها تقاضا داریم که برای ما دعا کنند، به گونهای که فقط معطل دعای آنها باشیم، مانند این است که منتظر هستیم دیگران استخر زندگی ما را پُر کنند. وقتی قرآن میفرماید: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[5]«برای انسان جز آنچه تلاش کرده،(بهره دیگری)نیست.»؛ یعنی خداوند تنها برای چیزی به ما اجازۀ مالکیت میدهد که برای آن زحمت بکشیم.
البته باور داریم که توفیق تلاش را نیز خداوند داده است: «وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ»[6]«جز به لطف خداوند، توفيقى براى من نيست.» اما باور داریم که تلاشی در این زمینه لازم است. هر چیزی باید از مسیر قانونی خود طی شود تا آمار رضایت و لذت در زندگی بالا برود. اگر از مسیر قانونی طی نشود ممکن است مطلوب ما حاصل شود؛ اما میزان رضایتمان از زندگی بالا نخواهد بود.
3.هزینه کردن؛ عامل رضایتمندی
یکی دیگر از عوامل موثر در ارتقاء کیفیت زندگی، «هزینهای» است که ما در این زمینه میکنیم. خرج کردن هزینه به معنای مصرف صحیحِ وقت، مال، توان و آبروست. وقتی ما مصرف صحیح داشته باشیم، بازگردان آن بسیارمطلوب است؛ ولی وقتی مصرف ناصحیح داشته باشیم، یعنی موجودیمان را حبس کردهایم که در این صورت از زندگی مطلوب بهرهمند نخواهیم بود. گاهی داراییهای مادی یا معنوی داریم که بلااستفاده مانده است. این داراییهایِ بلااستفاده، به ما انرژی منفی میدهد. به بیان دیگر هرچیزی نادرست مصرف شود، تأثیر منفی خود را در زندگی باقی میگذارد؛ اما اگر آنها را صحیح مصرف کنیم، تأثیر مثبت بر ما و زندگیمان خواهد داشت.
یک مثال دیگر را میتوان در میهمانیها مشاهده کرد. وقتی مهمان وارد خانه میزبان میشود اگر هر دو «کار» کنند، میهمانی خیلی لذتبخشتر خواهد بود. یک دلیلش آن است که ما یک سلسله انرژیِ ذخیره داشتیم که در میهمانی آزادش میکنیم که این آزاد شدن انرژی، در مسیر خوبی مصرف شده است. گاهی ما به اشتباه گمان میکنیم که اگر به مهمان اجازۀ کار کردن ندهیم؛ یعنی به او احترام گذاشتهایم! در صورتی که یک بخشی از میهمانی، تعاون و همدلی است. در میهمانیها چه به عنوان میزبان و چه به عنوان مهمان باید بخشی از انرژی ما رها شود و آن را حبس نکنیم. اگر عاشقانه کار کنیم، کار کردن نهتنها سخت نیست، بلکه لذتبخش نیز خواهد بود. حتی اگر بگویید ما برای کارهایمان کارگر داریم اما یک سری کارهاست که اساس در آن، همدلی و همراهی است. در این صورت نه میزبان از مهمانداری صرف نظر میکند، نه مهمان تصمیم میگیرد دیگر مهمانی نرود.
نمونهای دیگر را در رابطۀ معلم و شاگردی بیان میکنیم. معلم از دانشآموزانش انتظار دارد که برای درسهایشان تلاش کنند، در صورتی که معلم، احتیاجی به تلاش دانشآموزان ندارد؛ زیرا خودش علم لازم را دارد و حتی میداند که نتیجۀ تحقیق دانشآموزان چه خواهد بود؛ اما وظیفۀ دانشآموز این است که تحقیق کند و وظیفۀ معلم هم آن است که دانشآموزان را پرورش دهد. در این صورت هم دانشآموزان از یادگیری لذت میبرند و هم معلم از یاددهی لذت میبرد. وقتی تلاش به میدان نمیآید، آمار لذتها پایین میآید؛ بنابراین به تلاشها به چشم مثبت نگاه کنیم و بعضی از تلاشها را بر خود لازم بدانیم.
ما یک سلسله انرژی ذخیره شده داریم که اگر این انرژی رها نشود و به صورت بهینه از آن استفاده نکنیم، احساس خوبی در زندگی نخواهیم داشت؛ اما اگر این انرژی را در مصرفِ صحیح جهتدار کنیم، از زندگی راضی خواهیم بود. ما وقتی خدماتِ درست به اطرافیانمان میدهیم، واقعاً حال خوبی داریم. حتی خدماتی که در خانه به همسر و فرزندانمان میدهیم و هیچ منتی هم بر آنها نداریم.
از طرف دیگر در روایت داریم که: «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقى كَلَّهُ عَلَى النَّاس»[7] «هر کسی بارش را بر دوش دیگری اندازد ملعون است.» کسی که بار خود را بر روی دوش دیگری میاندازد، از رحمت خدا دور است و فیض و وجود را دریافت نمیکند. نمیشود انسان هم خوشحال باشد و هم ملعون. حس و حال خوب زمانی است که من ملعون نباشم و بارم را روی دیگری نیندازم.
اصل اولیه آن است که تلاش داشته باشم. توجه داشته باشید که تلاش به معنای کنجکاوی نیست. برای مثال وقتی در میهمانی هستیم برای انجام کمک به میزبان باید از آنها اجازه بگیریم که آیا من اجازه دارم وارد آشپزخانه شوم؟ اگر صاحبخانه بگوید: «تا همینجا کمک کردی کافی است و دیگر به آشپزخانه نرو»، در این صورت ما نباید اصرار کنیم زیرا هدف ما ایذاء نیست. در این حالت ما هم، کمک کردیم و هم حال خوبی نداریم؛ زیرا قسمتی از کمک ما غرض درستی نداشته است و در این انتقال انرژیها، ناراحتی میزبان است که به ما منعکس میشود. بنابراین تلاشهایمان را در جای صحیح زندگی قرار دهیم. هر چقدر آمار تلاش بالا باشد، زندگی ما خوشتر است. نفسِ تلاش، ارزشمند است و وقتی تلاش به میدان میآید و در جهت صحیح قرار گیرد نورٌ علی نور میشود.
4.تلاشهای جهتدار؛ عامل رضایتمندی
وقتی تلاش جهتدهی شود، قابلیتمان را افزون میکند. هر چقدر بیشتر کار کنیم، توانمندی خودمان افزایش پیدا میکند.
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[8]
«اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كردهايد.»
با تلاش، خود را توانا بار میآوریم و منّتی هم بر دیگران نداریم؛ زیرا خیرِ ما به خودمان رسیده است. حتی اگر دیگران هم از ما تشکر نکنند، باور ما این است که قبل از این که خود به او خیر برسانیم به خودمان خیر رساندهایم. به عبارت دیگر بازگردان تلاشِ ما، قبل از این که برای زندگی اطرافیانمان سودآفرین باشد برای زندگیِ خود ما نافع بوده است.
قرآن تلاشها را جهتدار میکند:
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[9]
«و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راههاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد.»
تلاشهای جهتدارِ الهی میتواند موجب هدایتهای بسیار عجیب باشد. ما هر چقدر به امورِ بهتر هدایت شویم، حالمان بهتر است. هر چقدر هدایتمان افزون شود، حالمان بهتر است. خدای سبحان میگوید «افرونی هدایت» فقط مخصوص کسانی است که اولین اصل زندگیشان تلاش است. حتی تلاشهایی که در محیط خانواده انجام میگیرد هم شامل «فینا» میشود به طوری که کوچکترین خدماتی که در خانواده به عمل میآید، به اندازه صدسال عبادت محسوب میشود.
5. مشخص نمودن کارهای لذتبخش و جهت دهی به آنها؛ عامل رضایتمندی
یکی دیگر از مواردی که موجب ارتقاء سطح کیفی زندگی ما میشود این است که برای خود مشخص کنیم که چه کارهایی موجب لذتمان میشود. همۀ انسانها مانند یکدیگر نیستند و ممکن است کاری موجب رضایت آنها نباشد؛ اما باید معلوم کنند که از چه کاری لذت میبرند و موجب رضایتشان است. مثلاً در کارهای خانه، یک کاری است که از انجام دادن آن لذت میبرم و آن را دوست دارم. در امور اجتماعی هم همینگونه است. باید خودمان کشف کنیم چه کاری موجب لذت و خوشحالی ماست و همان را تقویت و پُررنگ کنیم. هر چقدر امور خوشحالکنندۀ زندگی را تقویت کنیم، خودبهخود نسبت به آن اموری که در آن بیتفاوت بودیم نیز نگاه مثبتی پیدا میکنیم.
نکتۀ حائز اهمیت آن است که بایستی مراقب باشیم که برای شاد کردن خود از دیگران مایه نگذاریم یا به عبارتی خوشحالی ما باعث زحمت کسی نشود. مثلا فردی میگوید: «من میهمانی رفتن خیلی خوشحالم میکند»، یا «هدیه گرفتن از دیگران خوشحالم میکند». در این موارد باید توجه داشته باشیم که این خوشحالیها، مایه گذاشتن از دیگران است. اگر کسی از خرید کردن لذت میبرد، باید از دارایی خودش خرج کند و آن را جهتدهی کند تا اسراف هم نباشد. اگر این فرد هر روز برای خودش خرید کند، اسراف است؛ اما اگر آن را به اینگونه جهتدهی کند که یک روز برای دلِ خودش خرید کند و روزهای دیگر را برای افراد فقیر، یتیم و نیازمندانی که مایحتاج اولیۀ زندگی را ندارند؛ هم کاری را انجام داده که حالش را خوب میکند و هم در این خرید خیررسانی داشته است. همین خیررسانی به دیگران حالش را خوش میکند.
هر فرد بهتنهایی باید کشف کند که چه اموری باعث لذت او میشود. ما قادر به کشف این امور برای دیگران نیستیم. مثلاً میگویم: «من این مقدار ذکر در طول روز میتوانم بگویم یا این مقدار عبادت میتوانم انجام بدهم، این مقدار در خانواده یا جامعهام میتوانم خدمت کنم»، در این صورت میتوانیم به خودمان برنامه بدهیم و آن را جدی بگیریم. این امور خوشحالکننده را وارد زندگی خود کنیم و آن وقت درمییابیم که به نحو دیگری حالمان خوب میشود و خودبهخود سطح رضایتمندی ما در زندگی بالا میرود.
6. انتخاب شادیهای در دسترس
گاهی در طول زندگی مجبور میشویم مواردی که موجب خوشحالی و لذتمان میشود را تغییر دهیم. مثلا در دورۀ قبل از بیماری کرونا، کاری بوده که میتوانستیم آن را انجام دهیم که بعد از کرونا امکان انجام آن میسر نیست؛ در این صورت حتما باید جایگزین برای آن پیدا کنیم. در غیر این صورت ممکن است گرفتار خوددرگیری شویم.
یکی از نکاتی که باید در کشف عوامل شادی خود به آن توجه کنیم، آن است که بهدنبال اموری باشیم که در دسترس ماست. مثلا اگر تهران هستید؛ اما به این نتیجه رسیدید که آنچه باعث خوشحالی شماست، حضور در قم و استفاده ار کتابخانۀ آیتالله نجفی مرعشی است! انتظار و انتخاب غلطی است. باید تفکرمان را اصلاح کنیم و اینگونه انتخاب کنیم که با همین کتابخانهای که در خانه دارم و کتابهای موجودِ در دسترس، استفاده کنم و لذت ببرم.
نباید بر چیزهایی که در اختیارمان نیست تمرکز کنیم، بلکه باید از اموری لذت ببریم که در اختیارمان است. مانند این است که بگویم: «جوانیِ من اگر برگردد، آن وقت لذت میبرم!»؛ در این حالت ما لذت را یک فرضِ ممتنع در نظر گرفتهایم؛ به همین جهت ما باید لذت را در امور ممکن فرض کنیم، اموری که در اختیار ما هستند و امکان لذتبردن از آن برای ما موجود است.
برای مثال فردی که از آشپزی کردن لذت میبرد، میتواند برای اطرافیان، فامیل نیازمند یا بیماری که کسی را ندارد، غذا درست کند. در این صورت لذت او دو برابر میشود؛ زیرا هم آشپزی که عامل لذتش بوده است، انجام داده و هم به فردی نیازمند کمک کرده است. ما نمیدانیم که دعای آنها چه بازگردانی در زندگی ما خواهد داشت! کافی است شناسایی کنیم چه امر قابل دسترسی حالمان را خوب میکند تا آن را بایگانی نکنیم یا در قالب خیال قرار ندهیم. بلکه آن را به عمل تبدیل و از آن استفاده کنیم.
7.یادگیری مهارتها؛ عامل رضایتمندی
گاهی ممکن است ما کاری را دوست داریم و موجب رضایت و لذت ماست؛ اما آن کار به نحو احسن اجرا نمیشود؛ در این صورت لازم است که ما «مهارت» آن را کسب کنیم تا با شکست رو به رو نشویم. هر چقدر مهارتها را بیشتر یاد میگیریم، بیشتر موفق میشویم. برای مثال فردی سخنرانی کردن به هدفِ «نشر علم» را دوست دارد و از آن لذت میبرد؛ اما سخنرانیهایش موفق نیست؛ بنابراین باید برای اینکه سخنران موفقی باشد «مهارت سخنوری» را یاد بگیرد؛ ممکن است در ابتدا سخت باشد؛ اما هر چه بیشتر مهارت کسب کند درمییابد که سخنرانی قانون و آداب دارد و با کسب مهارت، میتواند در سخنرانیهایش تاثیر خاص خود را بگذارد و در انتقال آموختههایش، موفق شود.
ما در یادگیری باید خودمان را به بالاترین حد برسانیم. همچنین در نمونههای دیگری که موجب شادی و لذت ما را فراهم میکند، برای اینکه با شکست مواجه نشویم، باید مهارت لازم را یاد بگیریم. انجام کار با مهارت، باعث میشود در کار موفق باشیم و هر چه بیشتر کار را انجام دهیم موفقیت ما مضاعف میشود. هرچقدر موفقیت در زندگی ما بیشتر وجود داشته باشد، رضایت بیشتری در زندگی خواهیم داشت. وقتی رضایت بیشتری داشته باشیم، زندگیمان با افراد ناراضی متفاوت میشود؛ زیرا کارهای ما با رضایت انجام میشود و نتیجۀ آن، بسیار باارزش و مثمر ثمر است. در نتیجه کیفیت زندگی بسیار مطلوب میشود.
خداوند میفرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون»[10]
«قطعاً مؤمنان رستگار شدند.»
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[11]
«به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد.»
این آیات نشان میدهد که اصالتاً خدا ما را برای زندگی با کیفیت خلق کرده است. بنابراین ما، هم، قادر هستیم و هم وظیفه داریم برای زندگی با کیفیت آموزش بگیریم و مهارت کسب کنیم. مهارت، آموختنی است و ذاتی نیست. گاهی گمان میکنیم اگر فردی کاری را با مهارت انجام میدهد؛ یعنی از کودکی آن مهارت را داشته است، البته این مسئله قابل انکار نیست؛ زیرا بسیاری از کودکان در محیطی بزرگ شدهاند که امور بسیاری را یاد گرفتهاند؛ اما بسیاری از امور وجود دارد که نیاز به کسب مهارت دارد.
دلیل برخی ازدواجهایی که به شکست منتهی میشود آن است که افراد گمان میکنند همسرداری نیازی به یادگیری ندارد و مهارت خاصی نمیخواهد؛ اما ما در برحهای زندگی میکنیم که کوچکترین کارها، مهارت لازم دارد. حتی شیر دادن به نوزاد؛ زیرا اگر اصولی انجام نگیرد باعث عفونت سینۀ مادر میشود و این عفونت در تمام بدن پیش میرود و منجر به مرگ مادر میشود. بدون کسب مهارت، نمیتوانیم ارائۀ موفقی داشته باشیم.
تفاوت یادگیری و مهارت
«یادگیری» و «مهارت»دو مقولۀ جدا از هماند. در یادگیری، ما مواردی را یاد خواهیم گرفت؛ اما مهارت، یعنی ارتقا دادن آموختهها. احساس نیاز کنم که هنوز قابلیت برتر شدن در انجام این امور را دارم به طوری که در بالای قلّه قرار بگیرم. ممکن است گاهی اطرافیان به دلیل اینکه ناراحت نشویم از کارِ ما اعلام رضایت کنند؛ اما مهم این است که خودمان در آن کار احساس رضایتمندی داشته باشیم. وقتی خودمان راضی باشیم، نتیجۀ آن نشاطی است که کیفیت زندگی را ارتقا میدهد؛ اما اگر به دلیل بیمهارتی، ناراضی باشیم، بهتدریج روی تمام زندگی ما اثر میگذارد.
8. استفاده از واسطههای فیض؛ عامل رضایتمندی
گاهی اوقات نتیجۀ برخی امور به واسطۀ پیوست به بزرگان، کاملتر و بهتر انجام میگیرد. به عبارتی انجام آن امر بهتنهایی از ما صورت نگرفته، بلکه وساطت واسطههای فیض آن را میسر کرده است که در این صورت بایستی نامِ آن پیوستها و واسطهها ذکر شود و کار را به نام خودمان سند نزنیم. در قدیم هم رسم بر این بوده است که سلسلۀ سند روایت را ذکر میکردند. وقتی به همدیگر خیانت نکنیم و واسطههای فیض را مطرح کنیم، ولایت ولیّ به میدان میآید و این حاکمیتِ ولایت، زندگی ما را آکنده از سرور میکند. بسیاری از اوقات ناخوشیهای ما ناشی از زرنگبازیهای ماست. گمان میکنیم این زرنگی برای ما سودآور است، در صورتی که متوجه میشویم حال خوبی نداریم.
یکی از دلایلی که باعث اُفت کیفیت زندگی میشود آن است که خود را «تک» حساب میکنیم و با زرنگی و رندی، نام واسطههای فیض را نمیآوریم. مثلا اگر مسئولیتی به ما سپرده شده است که ما خود قادر به انجام آن نبودهایم و از شخص دیگری کمک گرفتهایم، نباید خیانت کنیم و باید اسم فردی را که به ما کمک کرده است بیاوریم در غیر این صورت سرحال نیستیم و احساس قبض میکنیم؛ زیرا میدانیم که در این کار، من به تنهایی دخیل نبودهام؛ اما اگر یادی از واسطۀ فیض داشته باشیم، زندگی را با نشاط سپری میکنیم؛ چون شاکر نعمت خدا بودهایم.
تاریخ جلسه:99/4/22 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] فرازی از دعای ابوحمزة ثمالی
[3] . سوره عنکبوت، آیه 69
[4] . سوره نجم، آیه 39
[5] . سوره نجم، آیه 39
[6] . سوره هود، آیه 88
[8] سوره اسراء، آیه 7
[9] سوره مبارکة عنکبوت، آیه 69
[10] . سوره مؤمنون، آیه 1