عوامل موثر بر کیفیّت زندگی ـ بخش اول

مقدمه

 

کیفیتِ زندگی با اختیار ما به حول و قوه حضرت حق تعیین می‌شود. کمیت زندگی در اختیار ما نیست. اصل زندگی بر مبنای کیفیت است. گاهی اوقات افراد عمر طولانی داشته‌­اند؛ اما زندگی نکرده‌­اند بلکه فقط زنده بوده‌اند؛ ولی گاهی اوقات افراد با وجود عمر اندک زندگی کرده‌­اند. حال بررسی می‌­کنیم که چه اموری کیفیت زندگی ما را افزایش می‌دهد و چه اموری در کیفیت زندگی ما اختلال وارد می‌کند.

 

عوامل کاهش‌دهندۀ کیفیت زندگی

 

در ادعیه‌ای که به دست ما رسیده، بخشی از عواملی که موجب کاهش کیفیت زندگی می­‌شود با عنوان «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِك»«خدایا به تو پناه می­آورم»، مطرح شده است.

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْبُخْلِ وَ الْجُبْنِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ المَسکَنَة»[1]

«خدایا! به تو پناه می­آورم از کسالت و سرافکندگی و اندوه و ترس و بخل و بی‌خبری و سنگدلی و ناداری.»

 در این دعا از این عوامل به خدای سبحان پناه می­‌بریم؛ زیرا اینها عواملی هستند که کیفیت زندگی ما را کاهش می­دهند. به عبارتی نوع زندگی‌مان با این عناوین، زندگی صحیحی نیست.

«کَسَل» به معنای تنبلی و «فَشَل» به معنای سستی است. زندگی با کسالت دوره­ای از زندگی است که بی­حال، ناتوان و دارای عجز هستیم و اصلا این دوره را جزو زندگی­مان حساب نمی­کنیم. در دوران تنبلی، بیکاری، خمودی، کسالت و افسردگی سطح کارمان پایین می‌آید و آمار رضایت‌مندی ما کاهش پیدا می‌کند.

عنصر و اساس یک زندگی با کیفیت، رضایت‌مندی ما از زندگی است، نه رضایت‌مندی دیگران از زندگی ما. پس اگر کسی با نگاه به زندگی ما، گمان کند که چقدر خوب کار می­کنم، این دلیل بر کیفیت بالای زندگی ما نیست؛ زیرا خودمان در خلوت خود متوجه هستیم که این میزان کار و این نوع کار، مطلوب ما نیست؛ به همین جهت، زندگی من برای خودم بی‌کیفیت است و آن رضایت حقیقی از زندگی را نداریم.

با توجه به آیۀ قرآن: «فأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2]«پس پليدى‌ها و پاكى‌هايش را به او الهام كرد»؛ ما قدرت تشخیص بایدها و نبایدها را داریم. به عبارتی ما خودمان به نفس‌مان شناسایی داریم. خدا به ما الهام کرده است که  فلان امر مایۀ رشد توست و موجب تقواست و امری دیگر مایۀ خروج تو از انسانیت است، «فجور» محسوب می‌شود و هنجارشکنی است؛ بنابراین هر امری که ما را در زیر مجموعۀ جنود شیطان قرار دهد موجب کاهش کیفیت زندگی انسان می­شود و ما از آن نوع زندگی، رضایت نخواهیم داشت. هر عاملی که ما را تحت سلطۀ عقل قرار دهد، چه عقلِ باطنی و چه عقلی که تحت عنوان شرع قرار دارد، عوامل موثر بر کیفیت زندگی هستند و این عوامل کمک می‌­کنند انسان در جایگاه مطلوب خود قرار بگیرد.

 

عوامل افزایش دهندۀ کیفیت زندگی:

 

1. علم نافع؛ عامل رضایتمندی

 

یکی از عواملی که موجب می‌شود کیفیت زندگی ما مطلوب شود، دانسته‌های ماست. علم نافع مانند آبی پربرکت است و به‌‌مجرد اینکه وارد زندگی شود، نجاسات را تطهیر می‌کند، آلودگی‌ها را از بین می‌برد و به همراه خود شادابی و نشاط به‌ارمغان می‌آورد. وقتی ما در یک بیابان، برکۀ آبی را می­بینیم حالمان خوب می­‌شود، حال اگر در زندگی ما علم نافع، یعنی آب جاری، جریان داشته باشد این آب، قطعا موجب تحولی مطلوب در زندگی ما خواهد شد.

 

2. تلاش؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از اموری که موجب ارتقاء کیفیت زندگی می‌شود تلاش است که در آیات و روایات ما گاهی با عنوان «جهد» ذکر شده است:

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[3]

«و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راه‌هاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد.»

گاهی نیز به‌ عنوان «سعی» بیان شده است:

«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[4]

«براى انسان جز آنچه تلاش كرده، (بهرۀ ديگرى) نيست.»

گاهی اوقات برخی کمالاتِ ما به صورت ژنتیکی نصیب‌مان شده است؛ یعنی برای کسب آن هیچ زحمت خاصی متحمل نشده­‌ایم یا هیچ گامی برای رسیدن به آن برنداشته‌­ایم. چنین کمالاتی مایۀ سرور، انبساط و رضایت ما خواهد بود؛ اما آن دسته از اموری که برای رسیدن به آن اقدام می­‌کنیم، حرکت و استقامتی داشته­‌ایم یا میزان تلاش‌مان را افزون می­‌کنیم، آنها به مراتب بیشتر در زندگی ما موجبات رضایت را فراهم می‌­کند. برای مثال جهیزیه که از سمت خانواده‌­ها به زوجین داده می­‌شود، چیزهایی است که خود آنها برای تهیۀ آن زحمتی نکشیده‌­اند؛ ولی هنگامی که زوجین در طول زندگی چیزی را با تلاشِ خودشان خریداری می‌­کنند خیلی بیشتر برایشان موجب شادی و سرور است.

بنابراین شادنبودن در زندگی و یا کیفیت پایین زندگی‌ بدان جهت است که خودمان هیچ اقدامی در جهت ارتقاء آن انجام نمی‌دهیم. برای مثال وقتی در مواجهه با افراد می‌­گوییم: «التماس دعا» و از آن‌ها تقاضا داریم که برای ما دعا کنند، به گونه­ای که فقط معطل دعای آنها باشیم، مانند این است که منتظر هستیم دیگران استخر زندگی ما را پُر کنند. وقتی قرآن می‌­فرماید: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[5]«برای انسان جز آنچه تلاش کرده،(بهره دیگری)نیست.»؛ یعنی خداوند تنها برای چیزی به ما اجازۀ مالکیت می‌­دهد که برای آن زحمت بکشیم.

البته باور داریم که توفیق تلاش را نیز خداوند داده است: «وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّهِ»[6]«جز به لطف خداوند، توفيقى براى من نيست.» اما باور داریم که تلاشی در این زمینه لازم است. هر چیزی باید از مسیر قانونی خود طی شود تا آمار رضایت و لذت در زندگی بالا برود. اگر از مسیر قانونی طی نشود ممکن است مطلوب ما حاصل شود؛ اما میزان رضایت‌مان از زندگی بالا نخواهد بود.

 

3.هزینه­ کردن؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از عوامل موثر در ارتقاء کیفیت زندگی، «هزینه‌ای» است که ما در این زمینه می‌کنیم. خرج کردن هزینه به معنای مصرف صحیحِ وقت، مال، توان و آبروست. وقتی ما مصرف صحیح داشته باشیم، بازگردان آن بسیارمطلوب است؛ ولی وقتی مصرف ناصحیح داشته باشیم، یعنی موجودی‌مان را حبس کرده­‌ایم که در این صورت از زندگی مطلوب بهره‌مند نخواهیم بود. گاهی دارایی­های مادی یا معنوی داریم که بلااستفاده مانده است. این دارایی­هایِ بلا‌استفاده، به ما انرژی منفی می‌دهد. به بیان دیگر هرچیزی نادرست مصرف شود، تأثیر منفی خود را در زندگی­ باقی می‌گذارد؛ اما اگر آنها را صحیح مصرف کنیم، تأثیر مثبت بر ما و زندگی­مان خواهد داشت.

یک مثال دیگر را می‌­توان در میهمانی­ها مشاهده کرد. وقتی مهمان وارد خانه میزبان می­شود اگر هر دو «کار» کنند، میهمانی خیلی لذت­بخش­تر خواهد بود. یک دلیلش آن است که ما یک سلسله انرژیِ ذخیره داشتیم که در میهمانی آزادش می‌­کنیم که این آزاد شدن انرژی، در مسیر خوبی مصرف شده است. گاهی ما به اشتباه  گمان می­‌کنیم که اگر به مهمان اجازۀ کار کردن ندهیم؛ یعنی به او احترام  گذاشته‌ایم! در صورتی که یک بخشی از میهمانی، تعاون و همدلی است. در میهمانی­ها چه به عنوان میزبان و چه به عنوان مهمان باید بخشی از انرژی ما رها شود و آن را حبس نکنیم. اگر عاشقانه کار کنیم، کار کردن نه‌تنها سخت نیست، بلکه لذت­بخش نیز خواهد بود. حتی اگر بگویید ما برای کارهایمان کارگر داریم اما یک سری کارهاست که اساس در آن، همدلی و همراهی است. در این صورت نه میزبان  از مهمان‌داری صرف نظر می‌کند، نه مهمان تصمیم می‌گیرد دیگر مهمانی نرود.

نمونه‌ای دیگر را در رابطۀ معلم و شاگردی بیان می­‌کنیم. معلم از دانش‌­آموزانش انتظار دارد که برای درس‌هایشان تلاش کنند، در صورتی که معلم، احتیاجی به تلاش دانش‌­آموزان ندارد؛ زیرا خودش علم لازم را دارد و حتی می‌­داند که نتیجۀ تحقیق دانش­آموزان چه خواهد بود؛ اما وظیفۀ دانش‌­آموز این است که تحقیق کند و وظیفۀ معلم هم آن است که دانش­‌آموزان را پرورش دهد. در این صورت هم دانش‌­آموزان از یادگیری لذت می‌برند و هم معلم از یاددهی لذت می‌­برد. وقتی تلاش به میدان نمی‌آید، آمار لذت‌ها پایین می‌آید؛ بنابراین به تلاش­ها به چشم مثبت نگاه کنیم و بعضی از تلاش­ها را بر خود لازم بدانیم.

ما یک سلسله انرژی ذخیره شده داریم که اگر این انرژی رها نشود و به صورت بهینه از آن استفاده نکنیم، احساس خوبی در زندگی نخواهیم داشت؛ اما اگر این انرژی را در مصرفِ صحیح جهت‌دار کنیم، از زندگی راضی خواهیم بود. ما وقتی خدماتِ درست به اطرافیان‌مان می‌دهیم، واقعاً حال خوبی داریم. حتی خدماتی که در خانه به همسر و فرزندانمان می‌­دهیم و هیچ منتی هم بر آنها نداریم.

از طرف دیگر در روایت داریم که: «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقى‏ كَلَّهُ عَلَى النَّاس‏»[7] «هر کسی بارش را بر دوش دیگری ‌اندازد ملعون است.» کسی که بار خود را بر روی دوش دیگری می‌اندازد، از رحمت خدا دور است و فیض و وجود را دریافت نمی‌کند. نمی­شود انسان هم خوشحال باشد و هم ملعون. حس و حال خوب زمانی است که من ملعون نباشم و بارم را روی دیگری نیندازم.

اصل اولیه آن است که تلاش داشته باشم. توجه داشته باشید که تلاش به معنای کنجکاوی نیست. برای مثال وقتی در میهمانی هستیم برای انجام کمک به میزبان باید از آنها اجازه بگیریم که آیا من اجازه دارم وارد آشپزخانه شوم؟ اگر صاحب‌خانه بگوید: «تا همینجا کمک کردی کافی است و دیگر به آشپزخانه نرو»، در این صورت ما نباید اصرار کنیم زیرا هدف ما ایذاء نیست. در این حالت ما هم، کمک کردیم و هم حال خوبی نداریم؛ زیرا قسمتی از کمک ما غرض درستی نداشته است و در این انتقال انرژی­ها، ناراحتی میزبان است که به ما منعکس می‌شود. بنابراین تلاش­هایمان را در جای صحیح زندگی قرار دهیم. هر چقدر آمار تلاش بالا باشد، زندگی ما خوش‌تر است. نفسِ تلاش، ارزشمند است و وقتی تلاش به میدان می‌آید و در جهت صحیح قرار گیرد نورٌ علی نور می­شود.

 

4.تلاش­های جهت‌­دار؛ عامل رضایتمندی

 

وقتی تلاش جهت­‌دهی شود، قابلیت‌مان را افزون می‌کند. هر چقدر بیشتر کار کنیم، توانمندی خودمان افزایش پیدا می‌کند.

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[8]

«اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‌ايد.»

 با تلاش، خود را توانا بار می­آوریم و منّتی هم بر دیگران نداریم؛ زیرا خیرِ ما به خودمان رسیده است. حتی اگر دیگران هم از ما تشکر نکنند، باور ما این است که قبل از این که خود به او خیر برسانیم به خودمان خیر رسانده‌ایم. به عبارت دیگر بازگردان تلاشِ ما، قبل از این که برای زندگی اطرافیان‌مان سودآفرین باشد برای زندگیِ خود ما نافع بوده است.

قرآن تلاش‌ها را جهت‌دار می‌کند:

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[9]

«و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راه‌هاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد.»

 تلاش­های جهت‌دارِ الهی می‌تواند موجب هدایت‌های بسیار عجیب باشد. ما هر چقدر به امورِ بهتر هدایت شویم، حالمان بهتر است. هر چقدر هدایت‌مان افزون شود، حالمان بهتر است. خدای سبحان می­‌گوید «افرونی هدایت» فقط مخصوص کسانی است که اولین اصل زندگی‌شان تلاش است. حتی تلاش­هایی که در محیط خانواده انجام می­گیرد هم شامل «فینا» می‌شود به طوری که کوچک‌ترین خدماتی که در خانواده به عمل می‌آید، به اندازه صدسال عبادت محسوب می‌شود.

 

5. مشخص نمودن کارهای لذت­بخش و جهت دهی به آنها؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از مواردی که موجب ارتقاء سطح کیفی زندگی ما می­شود این است که برای خود مشخص کنیم که چه کارهایی موجب لذت­مان می­‌شود. همۀ انسان­ها مانند یکدیگر نیستند و ممکن است کاری موجب رضایت آنها نباشد؛ اما باید معلوم کنند که از چه کاری لذت می‌­برند و موجب رضایت­شان است. مثلاً در کارهای خانه، یک کاری است که از انجام دادن آن لذت می‌برم و آن را دوست دارم. در امور اجتماعی هم همین‌گونه است. باید خودمان کشف کنیم چه کاری موجب لذت و خوشحالی ­ماست و همان را تقویت و پُررنگ کنیم. هر چقدر امور خوشحال‌کنندۀ زندگی‌ را تقویت کنیم، خودبه‌خود نسبت به آن اموری که در آن بی‌تفاوت بودیم نیز نگاه مثبتی پیدا می­کنیم.

نکتۀ حائز اهمیت آن است که بایستی مراقب باشیم که برای شاد کردن خود از دیگران مایه نگذاریم یا به عبارتی خوشحالی ما باعث زحمت کسی نشود. مثلا فردی می­‌گوید: «من میهمانی رفتن خیلی خوشحالم می‌کند»، یا «هدیه گرفتن از دیگران خوشحالم می­‌کند». در این موارد باید توجه داشته باشیم که این خوشحالی­‌ها، مایه گذاشتن از دیگران است. اگر کسی از خرید کردن لذت می‌برد، باید از دارایی خودش خرج کند و آن را جهت‌دهی کند تا اسراف هم نباشد. اگر این فرد هر روز برای خودش خرید کند، اسراف است؛ اما اگر آن را به اینگونه جهت‌دهی کند که یک روز برای دلِ خودش خرید کند و روزهای دیگر را برای افراد فقیر، یتیم و نیازمندانی که مایحتاج اولیۀ زندگی را ندارند؛ هم کاری را انجام داده که حالش را خوب می­‌کند و هم در این خرید خیررسانی داشته است. همین خیررسانی‌ به دیگران حالش را خوش می­‌کند.

هر فرد به‌تنهایی باید کشف کند که چه اموری باعث لذت او می­‌شود. ما قادر به کشف این امور برای دیگران نیستیم. مثلاً می­گویم: «من این مقدار ذکر در طول روز می­‌توانم بگویم یا این مقدار عبادت می‌­توانم انجام بدهم، این مقدار در خانواده یا جامعه­‌ام می­‌توانم خدمت کنم»، در این صورت می­توانیم به خودمان برنامه بدهیم و آن را جدی بگیریم. این امور خوشحال‌کننده را وارد زندگی خود کنیم و آن وقت درمی‌یابیم که به نحو دیگری حال‌مان خوب می‌شود و خودبه‌خود سطح رضایت‌مندی ما در زندگی بالا می‌رود.

 

6. انتخاب شادی‌های در دسترس

 

گاهی در طول زندگی مجبور می‌­شویم مواردی که موجب خوشحالی و لذت­مان می­شود را تغییر دهیم. مثلا در دورۀ قبل از بیماری کرونا، کاری بوده که می­توانستیم آن را انجام دهیم که بعد از کرونا امکان انجام آن میسر نیست؛ در این صورت حتما باید جایگزین برای آن پیدا کنیم. در غیر این صورت ممکن است گرفتار خوددرگیری شویم.

یکی از نکاتی که باید در کشف عوامل شادی خود به آن توجه کنیم، آن است که به‌دنبال اموری باشیم که در دسترس ماست. مثلا اگر تهران هستید؛ اما به این نتیجه رسیدید که آنچه باعث خوشحالی شماست، حضور در قم و استفاده ار کتابخانۀ آیت‌الله نجفی مرعشی است! انتظار و انتخاب غلطی است. باید تفکرمان را اصلاح کنیم و این‌گونه انتخاب کنیم که با همین کتابخانه‌­ای که در خانه دارم و کتاب­های موجودِ در دسترس، استفاده کنم و لذت ببرم.

نباید بر چیزهایی که در اختیارمان نیست تمرکز کنیم، بلکه باید از اموری لذت ببریم که در اختیارمان است. مانند این است که بگویم: «جوانیِ من اگر برگردد، آن وقت لذت می­برم!»؛ در این حالت ما لذت را یک فرضِ ممتنع در نظر گرفته­ایم؛ به همین جهت ما باید لذت را در امور ممکن فرض کنیم، اموری که در اختیار ما هستند و امکان لذت‌بردن از آن برای ما موجود است.

برای مثال فردی که از آشپزی کردن لذت می‌­برد، می‌­تواند برای اطرافیان، فامیل نیازمند یا بیماری که کسی را ندارد، غذا درست کند. در این صورت لذت او دو برابر می­شود؛ زیرا هم آشپزی که عامل لذتش بوده است، انجام داده و هم به فردی نیازمند کمک کرده است. ما نمی­دانیم که دعای آنها چه بازگردانی در زندگی ما خواهد داشت! کافی است شناسایی کنیم چه امر قابل دسترسی حالمان را خوب می­کند تا آن را بایگانی نکنیم یا در قالب خیال قرار ندهیم. بلکه آن را به عمل تبدیل و از آن استفاده کنیم.

 

7.یادگیری مهارت­ها؛ عامل رضایتمندی

 

گاهی ممکن است ما کاری را دوست داریم و موجب رضایت و لذت­ ماست؛ اما آن کار به نحو احسن اجرا نمی‌شود؛ در این صورت لازم است که ما «مهارت» آن را کسب کنیم تا با شکست رو به رو نشویم. هر چقدر مهارت‌ها را بیشتر یاد می‌گیریم، بیشتر موفق می‌شویم. برای مثال فردی سخنرانی کردن به هدفِ «نشر علم» را دوست دارد و از آن لذت می­‌برد؛ اما سخنرانی­هایش موفق نیست؛ بنابراین باید برای اینکه سخنران موفقی باشد «مهارت سخنوری» را یاد بگیرد؛ ممکن است در ابتدا سخت باشد؛ اما هر چه بیشتر مهارت کسب کند در‌می‌یابد که سخنرانی قانون و آداب دارد و با کسب مهارت، می­‌تواند در سخنرانی­هایش تاثیر خاص خود را بگذارد و در انتقال آموخته‌­هایش، موفق شود.

ما در یادگیری باید خودمان را به بالاترین حد برسانیم. همچنین در نمونه‌­های دیگری که موجب شادی و لذت ما را فراهم می‌کند، برای اینکه با شکست مواجه نشویم، باید مهارت لازم را یاد بگیریم. انجام کار با مهارت، باعث می­شود در کار موفق باشیم و هر چه بیشتر کار را انجام دهیم موفقیت ما مضاعف می‌­شود. هرچقدر موفقیت در زندگی ما بیشتر وجود داشته باشد، رضایت بیشتری در زندگی خواهیم داشت. وقتی رضایت بیشتری داشته باشیم، زندگی­مان با افراد ناراضی متفاوت می­‌شود؛ زیرا کارهای ما با رضایت انجام می‌شود و نتیجۀ آن، بسیار باارزش و مثمر ثمر است. در نتیجه کیفیت زندگی بسیار مطلوب می­‌شود.

خداوند می­‌فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏»[10]

«قطعاً مؤمنان رستگار شدند.»‌

 

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[11]

«به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد.»

این آیات نشان می­‌دهد که اصالتاً خدا ما را برای زندگی با کیفیت خلق کرده است. بنابراین ما، هم، قادر هستیم و هم وظیفه داریم برای زندگی با کیفیت آموزش بگیریم و مهارت کسب کنیم. مهارت، آموختنی است و ذاتی نیست. گاهی گمان می­کنیم اگر فردی کاری را با مهارت انجام می‌دهد؛ یعنی از کودکی آن مهارت را داشته است، البته این مسئله قابل انکار نیست؛ زیرا بسیاری از کودکان در محیطی بزرگ شده‌­اند که امور بسیاری را یاد گرفته­‌اند؛ اما بسیاری از امور وجود دارد که نیاز به کسب مهارت دارد.

دلیل برخی ازدواج­هایی که به شکست منتهی می­‌شود آن است که افراد گمان می­‌کنند همسرداری نیازی به یادگیری ندارد و مهارت خاصی نمی­خواهد؛ اما ما در برحه­‌ای زندگی می‌کنیم که کوچک‌ترین کارها، مهارت لازم دارد. حتی شیر دادن به نوزاد؛ زیرا اگر اصولی انجام نگیرد باعث عفونت سینۀ مادر می‌­شود و این عفونت در تمام بدن پیش می­‌رود و منجر به مرگ مادر می‌شود. بدون کسب مهارت، نمی‌­توانیم ارائۀ موفقی داشته باشیم.

 

تفاوت یادگیری و مهارت

 

«یادگیری» و «مهارت»دو مقولۀ جدا از هم‌اند. در یادگیری، ما مواردی را یاد خواهیم گرفت؛ اما مهارت، یعنی ارتقا دادن آموخته‌ها. احساس نیاز کنم که هنوز قابلیت برتر شدن در انجام این امور را دارم به طوری که در بالای قلّه قرار بگیرم. ممکن است گاهی اطرافیان به دلیل اینکه ناراحت نشویم از کارِ ما اعلام رضایت ­کنند؛ اما مهم این است که خودمان در آن کار احساس رضایت‌مندی داشته باشیم. وقتی خودمان راضی باشیم، نتیجۀ آن نشاطی است که کیفیت زندگی­ را ارتقا می‌دهد؛ اما اگر به دلیل بی‌مهارتی، ناراضی باشیم، به‌تدریج روی تمام ‌زندگی ‌ما اثر می‌گذارد.

 

8. استفاده از واسطه­های فیض؛ عامل رضایتمندی

 

گاهی اوقات نتیجۀ برخی امور به واسطۀ پیوست به بزرگان، کامل­تر و بهتر انجام می­‌گیرد. به عبارتی انجام آن امر به‌تنهایی از ما صورت نگرفته، بلکه وساطت واسطه­‌های فیض آن را میسر کرده است که در این صورت بایستی نامِ آن پیوست­ها و واسطه‌­ها ذکر شود و کار را به نام خودمان سند نزنیم. در قدیم هم رسم بر این بوده است که سلسلۀ سند روایت را ذکر می‌کردند. وقتی به همدیگر خیانت نکنیم و واسطه‌های فیض را مطرح کنیم، ولایت ولیّ به میدان می‌آید و این حاکمیتِ ولایت، زندگی ما را آکنده از سرور می‌کند. بسیاری از اوقات  ناخوشی‌های ما  ناشی از زرنگ‌بازی‌های ماست. گمان می‌کنیم این زرنگی برای ما سودآور است، در صورتی که متوجه می‌­شویم حال خوبی نداریم.

یکی از دلایلی که باعث اُفت کیفیت زندگی می­شود آن است که خود را «تک» حساب می­کنیم و با زرنگی و رندی، نام واسطه­‌های فیض را نمی­آوریم. مثلا اگر مسئولیتی به ما سپرده شده است که ما خود قادر به انجام آن نبوده­ایم و از شخص دیگری کمک گرفته‌­ایم، نباید خیانت کنیم و باید اسم فردی را که به ما کمک کرده است بیاوریم در غیر این صورت سرحال نیستیم و احساس قبض می‌­کنیم؛ زیرا می‌­دانیم که در این کار، من به تنهایی  دخیل نبوده­ام؛ اما اگر یادی از واسطۀ فیض داشته باشیم، زندگی را با نشاط سپری می‌کنیم؛ چون شاکر نعمت خدا بوده‌ایم.

 

تاریخ جلسه:99/4/22 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] فرازی از دعای ابوحمزة ثمالی

 .[2] سوره شمس، آیه 8

[3] . سوره عنکبوت، آیه 69

[4] . سوره نجم، آیه 39

[5] . سوره نجم، آیه 39

[6] . سوره هود، آیه 88

.[7]  کافی، ج9، ص 525

[8] سوره اسراء، آیه 7

[9] سوره مبارکة عنکبوت، آیه 69

[10] . سوره مؤمنون، آیه 1

.[11]  سوره شمس، آیه 9

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *