جامعه شناسی خانواده ـ بخش پنجم

نظم چیست؟

 

به شعر، در عربی «نظم» می‌گویند و غیر شعر را «نثر». نظم متنی است که کلمات آن ردیف باشد؛ یعنی هم‌خوانی داشته باشند. عرب وقتی دانه‌های مروارید را در نخی قرار می‌دهد، می‌گوید: به نظم کشیده شده است؛ یعنی هرکدام سرجای خودش قرار گرفته است بدون این که بخواهد جای دیگری را خنثی کند. یکی از امور مهم در زندگی نظم است؛ یعنی هر کدام از کارهای ما در جایگاه خودش قرار بگیرد به گونه‌ای که موجب زینت کار دیگر باشد، نه متعارض با آن. مثلا درمتنی با خط ریز، یک حرف کشیده ناهماهنگی ایجاد می‌کند یا در مجموعه‌ای که همۀ ظروف از جنس نوعی فلز است، قرار دادن ظرفی از جنس بلور بی‌نظمی است. بنابراین لازم است بین همۀ افعال زندگی ‌ما، هم‌خوانی وجود داشته باشد؛ یعنی عبادت، اخلاق و روابط اجتماعی‌ ما همه در یک راستا باشد. هماهنگی آن‌ها با یکدیگر وحدتی ایجاد می‌کند که به آن نظم می‌گوییم. وقتی هر یک پر رنگ‌تر از دیگری باشد، نامنظم هستند.

 

دور شدن از رحمت خدا با عاق کردن فرزند

 

در روایتی پیامبر به امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«يَا عَلِيُّ لَعَنَ اللَّهُ وَالِدَيْنِ حَمَلَا وُلدَهُمَا عَلَى عُقُوقِهِمَا يَا عَلِيُّ يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنْ وَلَدِهِمَا مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا يَا عَلِيُّ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَيْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى بِرِّهِمَا»[1]

«خدای سبحان از رحمت خود دور کند والدینی را که وادار می‌کنند، فرزندان، آنها را عاق کنند! یاعلی، همان‌طور که فرزندان به عهدۀ والدین حقی دارند که اگر آن را انجام ندهند، والدین آن‌ها را عاق می‌کنند، والدین هم نسبت به فرزندان وظایفی دارند که اگر وظیفه را انجام ندهند، فرزندان آن‌ها را عاق می‌کنند. یا علی خدا رحمت کند والدینی را که وادار می‌کنند فرزندان را برای این که نسبت به آنها نیکی کنند.»

 عاق والدین شنیده بودیم؛ اما عاق فرزند، نه! با نگاه دقیق به این روایت، گاهی پدر و مادر فرزندی را تربیت می‌کنند که به علت مخالفت جدی با آن‌ها، والدین او را عاق می‌کنند و فرزند مطرود می‌شود. در این صورت با عاق شدن فرزند در حقیقت خود آن والدین عاق  و مطرود می‌شوند.

به بیانی دیگر فرزند، خودبه‌خود آزاردهندۀ والدین نیست، بلکه والدین با فرزندشان برخورد نادرستی داشتند که نتیجۀ آن موضع‌گیری فرزندان با آن‌هاست. خدای سبحان از رحمت خود دور می‌کند والدینی را که با ارتباط نامناسب با فرزندان زمینۀ مخالفت آن‌ها را فراهم کردند و موجب عاق شدن آن‌ها شدند.

پس ضروری است فرزندانمان را به‌گونه‌ای تربیت کنیم که مخالفت و آزاری از آن‌ها مشاهده نکنیم؛ بلکه آن‌ها را بر خیرات گسترده پرورش بدهیم. اگر آسیبی از فرزندان به والدین می‌رسد، به جهت کم‌توجهی پدر و مادر به فرزندان است. خدا به والدین اجازه عاق داده است؛ اما خدا چنین والدینی را لعنت می‌کند؛ چون مقصر خود آن‌‌ها هستند.

مگر می‌شود پدر و مادر، فرزند را وادار به مخالفت کنند؟ بله! گاهی مخالفت فرزند، محصول بی‌توجهی و کم‌مهری و هوی‌طلبی و جهالت پدر و مادرهاست؛ چون راه و روش صحیح تربیت را نمی‌دانستیم، فرزندمان در مقابل ما ایستاده است. از رفتار او دلگیرمی‌شویم و او را نفرین می‌کنیم؛ در حالی که مقصر خود ما هستیم نه دیگری. به همین جهت با وجود این‌که ممکن است، خدای سبحان نفرین ما را در بارۀ او مستجاب کند؛ اما خودمان را هم به‌جهت کم‌کاری، از رحمتش دور نگه می‌دارد.

امکان ندارد برای فرزندانمان کم بگذاریم و دامنۀ انتظار گسترده‌ای داشته باشیم. هرچقدر دانه می‌پاشیم، منتظر ثمره باشیم! انتظار ثمره بدون کاشت دانه ممکن نیست. پاشیدن دانۀ لطف و مرحمت، از زمان کودکی نیست؛ بلکه از زمان جنینی است! یعنی فرزندی که ناخواسته به دنیا آمده است، از همان ابتدا تعارضی ایجاد می‌شود که در بزرگسالی خود را نشان می‌دهد.

گاهی اوقات بی‌توجهی و تبعیض قائل شدن بین فرزندان، آن‌ها را در مقابل والدین قرار می‌دهد. گاه اشتغالات زیاد والدین موجب می‌شود، نیاز فرزند را فقط در مادیات و پُر کردن حساب بانکی او و مدرسۀ مناسب گذاشتن بدانند؛ در حالی که مدرسه تأمین کنندۀ محبتی نیست که از مادران به فرزندان می‌رسد.

 

محرومیت والدین به جهت عاق کردن فرزند‌

 

«یَلزِمُ  الوالِدَینَ من وُلدهِما ما یَلزِمُ لَهُما مِن عُقوقِهِما» رابطه دوطرفه است؛ همان‌طور که عاق والدین موجب می‌شود، فرزند از بسیاری از رحمات و برکات الهی محروم بماند؛ اگر فرزندی هم والدین خود را عاق کند، آن‌ها هم از الطاف الهی بی‌بهره می‌شوند، در روایت دیگری هم به این مطلب اشاره شده است: «من عاقَ عوُقَ به». یعنی دو طرف باید سعۀ‌صدر داشته باشند؛ هم والدین در حد مطلوبی خدمات‌رسانی کنند و سطح توقعشان را از فرزند پایین بیاورند، هم فرزندان به نحو شایسته در خدمت والدین باشند و سطح انتظار را از والدین کم کنند. اجمالا مخالفت جدی هر یک با دیگری طبق این روایت، بازگردانش در زندگی خود آن‌ها و طرف مقابل است و تنها مُصلحِ روابط متقابل والدین و فرزندان که می‌تواند مخالفت‌ها و انفصال‌ها را مرتفع کند، محبت است و لاغیر.

 

قرار گرفتن والدین تحت دعای پیامبر

 

در ادامه این روایت پیغمبر می‌فرماید:

«یا علی رَحِم الله والِدَین حملا وُلدَهما علی بِرِّهِما»

با مطالعۀ دقیق این روایات به این باور می‌رسیم، ذره‌ای از فرزندان‌مان دل‌خور نباشیم! چون خیررسانی وسیع فرزند به والدین خود، حاصل پرورش صحیح پدر و مادر است. عکس آن هم صادق است؛ یعنی قرار گرفتن فرزند در مقابل خانواده نیز به علت بی‌توجهی والدین بوده است. پس هم خیررسانی و هم امتناع از خیر ،از طریق والدین است.

نکتۀ دیگری که از روایت می‌آموزیم: در صورت برقراری ارتباط صحیح با فرزندانمان و وادار کردن آن‌ها بر خیرات گسترده، مشمول دعای پیغمبر می‌شویم: «رَحِمَ الله» و تحت رحمت خاص خدا قرار می‌گیریم. بنابراین اگر در فضای خانواده افرادی، مسئولیت‌پذیر و متعهد تربیت کنیم، چنین فرزندانی در هر جایگاهی که قرار بگیرند؛ ازدواج کنند یا تحت هر عنوان در مجموعه‌ای خدمات‌رسانی صحیحی داشته باشند، همه در حق آن‌ها دعا می‌کنند، گرچند مستقیم به ما خیررسانی نداشته باشد؛ دعای خیر دیگران برای آن‌ها در زندگی ما هم جاری می‌شود.

 

آغاز تربیت

 

قرآن جایگاه مادر و کل خانواده را از دو نگاه متفاوت معرفی می‌کند. از منظر قرآن، وظیفۀ مادری از دورۀ جنینی آغاز می‌شود. مادرِ حضرت مریم تربیت را از دوره جنینی فرزند آغاز کرده است. قرآن می‌فرماید:

« إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في‏ بَطْني‏ مُحَرَّرا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ »[2]

«آنگاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود، در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد مرا بپذیر که تویی شنوا و آگاه.»

این مادر از هنگامی که حضرت مریم را در بطن دارد، برایش برنامه‌ریزی می‌کند و او را در راه خدا نذر می‌کند؛ یعنی تربیت و توجه را بسیار زودتر از حد تصور شروع کرده است. بسیاری از ما، در جوانی هنگامی که فرزند اول را باردار شدیم، این مطالب را نمی‌دانستیم، امور بسیاری را که باید، اِعمال نکردیم! راهکار این است که بسیار استغفار کنیم، همان‌طور که در روایت آمده است، استغفار بدی‌ها و آثار پیش‌آمده را محو می‌کند. در استغفار، خود را مقصر می‌دانیم و به درگاه الهی عرض می‌کنیم: خدایا، تو می‌دانی نمی‌دانستیم یا به هر دلیلی غافل بودیم؛ اما قدرت تو برتر از همۀ قدرت‌هاست.

پس طبق این آیه نقش مادر این است که از زمان جنینی پرورش را شروع کند و برای فرزندش دعا کند،«إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم‏». غافل نشویم از دعاهایی که در شکل‌گیری شخصیت فرزند در دورۀ جنینی نقش اساسی دارد.

 

دعا برای فرزند و نسل او

 

در ادامه می‌فرماید:

«فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[3]

«و چون او را بزاد گفت: پروردگارا، فرزندم دختر است! و خدا بر آنچه او زاییده داناتر است و پسر مانند دختر نخواهد بود، و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده در پناه تو آوردم.»

این معارف را فقط در حضور قرآن یاد می‌گیریم که نه تنها برای خود فرزند دعا کنیم؛ بلکه دعاگوی ذریه‌اش هم باشیم. معنای « إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ» این نیست که « إِنِّي اُرَبّیها»؛  من تربیتش می‌کنم! به این معناست که خدایا با همۀ وجود، برای همیشه او را در پناه تو قرار می‌دهم تا هیچ آسیبی به او وارد نشود. در پناه تو قرار می‌دهم؛ یعنی در پناه تعالیم و دانسته‌های من نیست؛ چون گاهی اوقات آموخته‌های من جابه‌جاکاری و زیاد و کم دارد.

«ذُرِّيَّتَهَا»؛ البته زمان تولد برای نسلش هم دعا می‌کنیم. گاه بازگردان دعاهای ما سی یا چهل سال یا حتی صد سال دیگر است؛ اما به‌عنوان مادر، دعا کنیم و فرزندمان را در پناه حق قرار بدهیم، نه در پناه نفس خود! در این صورت از انواع آفات مصون می‌ماند. اگر در پناه نفس خود قرار بدهیم، مطمئناً در هر برهه‌ای آسیب‌های خاصی به او وارد می‌شود.

 

خداسالاری در خانواده

 

در داستان حضرت سلیمان، بلقیس به‌عنوان همسر سلیمان می‌گوید:

« قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ‏»[4]

«آن‌گاه او را گفتند که در ساحت این قصر داخل شو، وی چون کوشک را مشاهده کرد (از فرط صفا و تلألؤ) پنداشت که لجّه آبی است و جامه از ساقهای پا برگرفت، سلیمان گفت: این قصری است از آبگینه صاف، بلقیس گفت: بار الها، من سخت بر نفس خویش ستم کردم و اینک با (رسول تو) سلیمان تسلیم فرمان یکتا پروردگار عالمیان گردیدم.»

بلقیس برای خود نسبت به سلیمان  نه برتری قائل است، نه تحقیری؛ بلکه سلیمان را همراه زندگی‌اش می‌بیند. با این نگاه، خداسالاری درخانواده حاکم است؛ نه زن ‌سالاری و مردسالاری. در خانوادۀ دینی زن و مرد همراه هم تسلیم حق هستند: «اَسلَمتُ مَعَ سُلَیمان»، این همراهی یعنی خانواده مقابل نظرات الهی تعارضی ندارند و این هماهنگی بین زوجین قوّت می‌آورد.

 

شفقت، محبتی همراه با نگرانی

 

در سورۀ طور مشاهده می‌کنیم که والدین با فرزندانشان ارتباط محبت‌آمیز دارند. همۀ کمال والدین در محبت نسبت به خانواده ظهور و بروز دارد. قرآن درمعرفی بهشتی‌ها می‌فرماید:«هُم وَ اَزواجُهُم»؛ جفت‌ها با هم در بهشت هستند، یعنی این‌گونه نسیت که یکی پیش برود و دیگری عقب بماند. وقتی بهشتی‌ها در بهشت مستقر شدند و از انواع نعمات بهره‌مند شدند، با هم احوال‌پرسی می‌کنند:

«أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُون‏»[5]

«و آن‌ها با هم به صحبت رو کرده و از سرگذشت یکدیگر پرسش کنند که عامل حضورتان در بهشت چیست؟»

فکر می‌کنید پاسخشان چیست؟ هیچ‌کس نمی‌گوید بسیار اهل نماز و روزه و عبادت بودم! [نه اینکه نماز و روزه  لازم نیست]؛ اما آن‌ها پاسخ می‌دهند:

«قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في‏ أَهْلِنا مُشْفِقين‏ فَمَنَّ الله علینا ووَقانا عذابَ السَعیر» [6]

اشفاق،از ماده شفقت به معنای مهربانی است؛ اما محبتی همراه با ترس و نگرانی؛ یعنی هیچ‌وقت خیالمان راحت نیست که این مقدار محبت نتیجه‌بخش است و حتماً مزرعۀ ما محصول خوبی می‌دهد. نگران هستیم که این نوع و این میزان محبت، در این مقطع برای فرزندم لازم است؟ شاید ضروری است نوع محبت را تغییر دهیم یا میزان آن را کاهش یا افزایش دهیم! این نگرانی باعث می‌شود، دائم در رفتار و گفتار خود تجدیدنظر کنیم. ناراحتیِ خیالی که موجب حرکت و بازنگری صحیح می‌شود، نه موجب بیماری و غصه و رعب و وحشت.

نکتۀ دیگر این که «کُنّا مُشفِقین»؛ ماضی استمراری است؛ یعنی سیرۀ دائم ما برای خانواده مهرورزی همراه با مراقبه است. نگوییم فرزندمان، سی یا چهل سالش است و نیازی به لطف ما ندارد! بلکه فرزند از دورۀ جنینی محبت ما را می‌طلبد تا زمانی که از دنیا برویم و حتی پس از مرگ ما! با این دید نگاه کنیم: محبت به خانواده سرمایه‌گذاری برای خودمان است؛ در مقابل این محبت بهشت را دریافت می‌کنیم!

«إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في‏ أَهْلِنا مُشْفِقين»‏

البته روی این موضوع هم فکر کنیم که وقتی فرزندی از نظر فکری با ما هماهنگ نیست، قرآن می‌گوید: «اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِک إنَّهُ عَمَلٌ غیرُ صالِحٍ».

از سوی دیگر، گاه دیگران ما را سرزنش می‌کنند که بس است! چرا این‌قدر به خانواده رسیدگی می‌کنی؟! الان نوبت آن‌هاست که به تو برسند! در حالی که قرآن حرکت محبت‌آمیز در خانواده را با تأکید و قاطعیت مطرح می‌کند:«اِنّا».

می‌توان گفت با این نگاهی که قرآن به ما می‌دهد، خانواده سکوی پرش است. هر چقدر ارتباطات ما با خانواده سالم‌تر باشد و محبت خدا را در این فضا بیشتر خرج کنیم، میزان معرفت، رشد و میزان موفقیت‌های عبادی، اخلاقی و اجتماعی ما بیشتر است و هر چقدر این فضا را نادیده بگیریم، به دیگر توفیقاتمان هم آسیب جدی وارد می‌شود.

 

محبت بی‌منت

 

یادآوری این نکته لازم است هر بذری که در فضای خانواده می‌پاشیم بدون منت باشد، بذری که توفیقات جدی ما در زندگی، محصول آن است :

«یااَیُهَا الَذینَ آمَنوالا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏»[7]

 «ای اهل ایمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید.»

 هرچه برای خانواده هزینه می‌کنیم، حتی خوش‌رویی ما صدقه است. اگر با این صدقه‌دادن خودمان را مطرح نکنیم. بسیاری از بلاها را از ما دور می‌کند و خیرات وسیعی را در زندگی ما جاری می‌کند.

«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ»: کارتان به نظرتان بزرگ نیاید. «مَنّ» یعنی بزرگ دیدن عمل. چه بسا افرادی که کارهای مهم‌تری برای خانواده‌هایشان انجام دادند و ما نسبت به آنها کاری نکردیم! اذیت هم نداشته باشیم. اینکه دائم خودمان را مطرح کنیم و بگوییم: چه زحمت‌هایی برای خانواده کشیدیم! نوش جان و گوارای وجود اعضای خانواده نخواهد شد. یقیناً بازگردان محبت بی‌منت در درازمدت نصیب خود ما می‌شود.

 

معرفی خانوادۀ موفق در قرآن

 

قرآن خانوادۀ حضرت زکریا را به‌عنوان خانوادۀ موفق معرفی می‌کند. در این خانواده، زن، فرد صالحی است؛ مرد، زکریا و یحیی، فرزند است؛ یعنی خانواده‌ای شهیدپرور! دربارۀ خصوصیات این خانواده می‌گوید:

«إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْرات‏»[8]

روابط خانوادگی سالم موجب می‌شود، هیچ اهمال و کسالتی در این خانواده نباشد. خانوادۀ سالم در خیرات و حرکت صحیح، سرعت دارند، سرعت، یعنی بانشاط هستند؛ به همین جهت می‌توانند به‌راحتی کارهای مثبت را انجام بدهند. اگر بگویید در این خانواده همسر، زکریاست؛ در خانواده ما که نیست! پاسخ این است: قرار ما بر فرافکنی نیست؛ تغییر را از خودمان شروع کنیم نه این که منتظر تغییر فرزند یا همسرمان باشیم.

قرآن در سورۀ انشقاق، دو خانواده را معرفی می‌کند:

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً یَنقَلِبُ الی اَهلِهِ مَسروُرا»[9]

«اما آن کس که (در آن روز) نامه اعمالش به دست راست دهند به زودی با حسابی آسان به حسابش رسیدگی شود و او به سوی کسان و خویشانش (در بهشت) مسرور و شادمان خواهد رفت.»

خانواده‌ای است که خیلی آسان با او معامله می‌شود؛ چون در زندگی فرد موفقی بوده است و وظایفش را به درستی انجام داده است. شاهد مثال این جاست: «یَنقَلِبُ الی اَهلِهِ مَسروُرا» سراغ اهلش برمی‌گردد و با خوشحالی  نامۀ عملش را به آن‌ها نشان می‌دهد.

اما خانوادۀ دیگر:

«مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا يَصْلَى سَعِيرًا إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا»[10]

«و اما آن کس که نامه اعمالش را از پشت سر (به دست چپ) دهند. او بر هلاک خود آه و فریاد حسرت بسیار کند. و به آتش سوزان دوزخ در افتد. که او میان کسانش بسیار مغرور و مسرور بود.»

از پشت‌سر نامه عملش را می‌دهند؛ یعنی هنوز همۀ نگاه و افکارش دنیوی است؛  این فرد که ناله و فریادش بلند است و آتش برای او برافروخته است، فردی است که در خانواده‌اش خوشی داشت؛ اما خوشی موقت نه خوشی اشفاقی که توأم با نگرانی است. خوشحال بود از این که فرزندانش ازدواج کردند و سرمایۀ آن‌ها را نیز پرداخته است و دیگر دغدغۀ فرزندانش را ندارد.

پُرواضح است که دغدغه‌داشتن و نگرانی همراه با محبت برای خانواده، موجب سرور ابدی ما می‌شود. دغدغه‌ای که در بطن آن خوشی همیشگی برای ما امضا می‌شود. همان خوشحالی‌ که

«هُم و اَزواجُهُم فی ظِلال عَلی الاَرائِکِ یَتَکِئوُن»[11]

«آن‌ها و همسرانشان در سایه‌های (قصرها و درختان بهشتی) بر تخت‌ها تکیه زده‌اند.»

 در قیامت همین خانواده در سایبانی از رحمت خدا قرار می‌گیرند. در آن هنگام خیال‌مان آسوده است که هر آن‌چه باید، انجام دادیم.

قرآن خانوادۀ حضرت ابراهیم را نیز خانوادۀ بسیار موفق معرفی می‌کند. پدر برای محبوبیت خانواده دعا می‌کند، خانواده هم همراهی خاصی را با پدر دارند.

 

تاریخ جلسه: 99/6/5 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 

 


[1].  مکارم الاخلاق، ص443

 [2]. سوره آل عمران، آیه 35

[3].  سوره آل عمران، آیه36

 [4]. سورۀ نمل، آیه44

[5]. سوره طور، آیه25

[6]. سوره طور، آیه26

[7] . سوره بقره، آیه264

[8] . سورۀ انبیا، آیه 90

[9] . سوره انشقاق،آیه 7و8و9

 [10]. سورۀ انشقاق، آیه 10 تا 13

 [11]. سورۀ یس، آیۀ 56

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *