مقدمه
محبت اهل بیت حتما باید آثاری را در وجود ما به نمایش بگذارد و اگر این آثار را در خود نیابیم، موجب تألم خاطر ما خواهد بود. به بررسی خود میپردازیم که آیا این آثار در ما موجود است یا نه. اگر موجود است، ثناگوی حق شویم و اگر موجود نیست، عاجزانه آن را طلب کنیم. نبود این آثار، محبّ بودن ما را زیر سوال میبرد و این بسیار دردآور است؛ زیرا اگر در زمرۀ اصحابالیمین یا مقربین نباشیم جزو اصحابالشمال خواهیم بود. در صورتی که حاضر نیستیم حتی نسیمی از اصحابالشمال بر ما بوزد.
منع ضلالت
به فرمودۀ پیامبر اگر انسان محب اهل بیت باشد، قطعاً مسیر صحیح را طی میکند. در حدیث ثقلین آمده است:
« إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»[1]
«همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید.»
تا زمانی که تمسّک به قرآن و عترت داریم بیراهه نمیرویم. شیخ حسنعلی نخودکی در رساله سرّالصلوة میفرماید: تقسیمبندی سورۀ مبارکۀ حمد:1. أنعمت علیهم؛ 2. غیرالمغضوب علیهم؛ 3.الضالین، مربوط به شیعۀ اثنی عشری است. ضالّین کسانی هستند که طاعت را برای ثواب انجام میدهند، نه برای قرب.
پیامبر فرمود: اگر تمسک به اهل بیت داشته باشید هرگز گمراه نمیشوید؛ یعنی هرگز جزو گروهی نمیشوید که عبادت را برای کسب ثواب انجام میدهند؛ بلکه جزو گروهی قرار میگیرید که عبادت را عاشقانه انجام میدهند. اگر دنبال ثواب باشیم به قرب الهی نائل نمیشویم. یکی از بزرگان، زاهدی را در خواب دید که با وجود قرار گرفتن در بهشتی پُرنعمت دلگیر بود. از او سوال کرد: با این همه نعمت چرا دلتنگی؟ پاسخ داد: اینها پاداش اموری است که در دنیا برای ثواب انجام دادم؛ ولی برای قرب الهی کاری نکردم؛ به همین جهت قربی نصیبم نشده است.
اولین اثر محبت اهل بیت، دوری از گمراهی است. «ضالّ» کسی است که مسیرش درست است؛ ولی نیت او صحیح نیست. دنبال کسب ثواب است نه قرب خدا. محبت اهل بیت سبب میشود انسان مقصد اعلی را در نظر بگیرد نه مقصد سفلی را.
کلام حکیمانه
یکی از آثار محبت اهل بیت آن است که حرف لغو و بیربط بر زبان انسان جاری نمیشود و زبان او حکیمانه خواهد شد. سخن حکیمانه سخنی است که بعد از آن نیازی به عذرخواهی از خالق یا مخلوق نخواهیم داشت. محبت اهل بیت لسان ما را اصلاح میکند. پیامبر اکرم میفرماید:
«ومَن أرادَ الحِكمَةَ فَليُحِبَّ أهلَ بَيتی، ومَن أرادَ دُخولَ الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ فَليُحِبَّ أهلَ بَيتی، فَوَاللّهِ ما أحَبَّهُم أحَدٌ إلاّ رَبِحَ الدُّنيا وَالآخِرَةَ»[2]
«هركه خواهان حكمت است، اهل بيت مرا دوست بدارد و هر كه مىخواهد بىحساب به بهشت رود، اهل بيت مرا دوست بدارد؛ زيرا به خدا سوگند، هيچ كس دوستدار آنان نشد مگر اين كه دنيا و آخرت را بُرد.»
اگر کسی حکمت میخواهد باید محب اهل بیت باشد. اگر هنوز بر زبان ما سخنانی جاری میشود که از گفتن آنها پشیمان میشویم، ناشی از حبّ مجازی است؛ زیرا حب حقیقی، کلام را حکیمانه میکند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ وحَقَّقَ حُبَّنا في قَلبِهِ جَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ عَلى لِسانِهِ ، وجُدِّدَ الإِيمانُ في قَلبِه»[3]
«هر كه ما اهل بيت را دوست بدارد و دوستى ما را در قلبش تحقق بخشد، چشمههاى حكمت بر زبانش جارى گردد و ايمان در دلش تازه شود.»
اگر کسی محب اهل بیت باشد خودبه خود چشمۀ حکمت به زبان او جاری میشود؛ چون از درون اصلاح شده است، لازم نیست خود را ریاضت دهد. باطن او پاکسازی شده است و دیگر شکایت و خردهگیری بر مقدرات الهی و اعتراض بر خدای سبحان بر زبان او جاری نمی شود.
خصال نیکو
یکی از آثار حب اهل بیت این است که اگر این محبت در فرد استقرار یابد اخلاق او را نیکو میکند. کسب این اخلاقیات در شرایط عادی زحمت زیادی دارد؛ اما به واسطۀ محبت اهل بیت به سهولت نصیب ما خواهد شد. حضرت رسول اکرم میفرماید:
«مَنْ رَزَقَهُ اَللَّهُ حُبَّ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ فَلاَ يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي اَلْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عشرون [عِشْرِينَ] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي اَلدُّنْيَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِي اَلْآخِرَةِ أَمَّا اَلَّتِي فِي اَلدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ اَلْحِرْصُ عَلَى اَلْعَمَلِ وَ اَلْوَرَعُ فِي اَلدِّينِ وَ اَلرَّغْبَةُ فِي اَلْعِبَادَةِ وَ اَلتَّوْبَةُ قَبْلَ اَلْمَوْتِ وَ اَلنَّشَاطُ فِي قِيَامِ اَللَّيْلِ وَ اَلْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي اَلنَّاسِ وَ اَلْحِفْظُ لِأَمْرِ اَللَّهِ وَ نَهْيِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلتَّاسِعَةُ بُغْضُ اَلدُّنْيَا وَ اَلْعَاشِرَةُ اَلسَّخَاءُ…»[4]
«هر که خداوند محبت اهل بیت را روزی او کند بیگمان به خیر دنیا و آخرت رسیده است و در این که اهل بهشت است احدی نباید شک کند. زیرا دوست داشتن اهل بیت من بیست نتیجه به بار می آورد: ده تا در دنیا و ده تا در آخرت. اما نتایج آن در دنیا عبارتاند از: زهد، شوق به کار و عمل، پارسایی در دین، رغبت به عبادت، توبۀ پیش از مرگ، نشاط در شب زندهداری، چشم برکندن از آنچه مردم دارند، حفظ اوامر و نواهی خداوند، دشمن داشتن دنیا و سخاوت و بخشندگی…»
زهد
یکی از خصلتهای محب اهل بیت، زهد است. دوستدار اهل بیت حریص به دنیا نیست. البته بدان معنا نیست که از مادیات برخوردار نباشد؛ بلکه به این معناست که اگر دنیا از او گرفته شود یا به او داده شود تعادلش را از دست نمیدهد.
حرص بر عمل
یکی دیگر از خصلتهای محب اهل بیت، حرص بر عمل صالح است. هر چه عمل خیر از او صادر میشود راضی نیست و در صدد انجام عمل خیر بیشتری است. اگر به مقدار اندکی از عمل خیر اکتفا میکنیم، باید حب اهل بیت را درخواست کنیم تا نسبت به عمل خیر حریص شویم.
مراقبت بر اوامر و نواهی خداوند
محب اهل بیت نسبت به اوامر و نواهی خداوند مراقبه دارد و اهل مسامحه نیست. امر خدا را همانگونه که او خواسته است انجام میدهد و نهی خدا را با اهتمام خاص ترک میکند. محب اهل بیت علاوه بر کیفیت امر و نهی که سعی دارد طبق نظر خدا باشد، تلاش میکند بر عمل او آسیبی وارد نشود. برای مثال ممکن است ما امر حرامی را ترک کنیم ولی بعد از آن عُجبی بر ما عارض شود.
شوق و رغبت به عبادت
محب اهل بیت همیشه بانشاط است و به عبادت رغبت دارد: «وَ اَلرَّغْبَةُ فِي اَلْعِبَادَةِ». محبت با کسالت سازگار نیست. محب، بندگی روزمره را هم با نشاط انجام میدهد. شوق، مائدهای است مخصوص انسان و ملَک از آن بیبهره است. مَلک محبت دارد؛ ولی شوق ندارد.
مرخصی در ساختار وجودی محب جای ندارد. هر نمازی که به اتمام میرسد، مشتاق نمازی دیگر است. این اربعین که تمام شد مشتاق اربعین دیگری است. محب، بندگی را از سر تکلیف انجام نمیدهد، بلکه با شور و شوق به انجام تکالیف میپردازد؛ زیرا نگاه کلان دارد و میداند وقتی خدا توفیق بندگی را نصیب او کرده است باید با اشتیاق آن را انجام دهد. امام باقر علیهالسلام میفرماید:«لاتَستَبدِل بِی غَیرِی»[5]«خدایا، برای من بدل نگذار.»؛ به من توفیقی عنایت کن که کارم را درست انجام دهم و این توفیق از من سلب نشود. محب اشتیاق به بندگی دارد و از بندگی خسته و ملول نمیشود. نماز شبش را هم با شوق و رغبت میخواند: «اَلنَّشَاطُ فِي قِيَامِ اَللَّيْلِ»
افزایش حسنات
اثر دیگر حب اهل بیت این است که حسنات او دائم رو به افزایش است. وقتی حسنۀ ما زیاد شود خودمان هم حَسن میشویم. حُسن فعلی، ذات فرد را هم خوب میکند. از حضرت رسول نقل شده است:
«حُبُّنا أهلَ البَيتِ يُكَفِّرُ الذُّنوبَ ويُضاعِفُ الحَسَناتِ»[6]
«دوست داشتن ما اهل بيت، گناهان را پاك مىكند و حسنات را دو چندان مى سازد.»
ممکن است سوال شود چه ارتباطی بین محبت و افزونی حسنه وجود دارد؟ پاسخ آن است که محب، شاکر توفیقات و حسناتی است که خدای سبحان نصیب او کرده است. شکر، وسعت وجودی نصیب ما میکند. به میزانی که وجود گستردهتر شود، جای خالی حسنات بیشتر مشاهده میشود. حب اهل بیت موجب فزونی امور نیک در زندگی است.
دربارۀ اصحابالیمین قرآن میفرماید:
« وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»[7]
«و ميوهاى فراوان كه نه تمام مىشود و نه از مصرف آن جلوگيرى مىشود.»
صورت باطنی اعمال فرد فوقالعاده گوارا و لذتبخش است. کیفیت و کمیت عمل او هر دو متعالی است. عمل او دائمی است؛ زیرا قرار است تا قیامت بندگی کند، اگرچه عمرش کفاف ندهد؛ ولی در برزخ همین راه ادامه خواهد داشت. محب اهل بیت حسناتی را انجام میدهد که دوام داشته باشد و مانعی برای کار خیر ایجاد نمیکند.
مرگ و زندگی متعالی
یکی از اثرات حب اهل بیت این است که زندگی و مرگ متعالی نصیب فرد خواهد شد. در مورد اصحابالیمین قرآن میفرماید: «و فُرُشٍ مَرفُوعَة»[8] که اشاره به فرشهای گرانبهاست. زیراندازشان روی زمین نیست و نمیخواهند به عالم خاک بچسبند. از خاک جدا میشوند و به طرف افلاک میروند.
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از اینجا و از آنجا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا میرویم
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله میفرماید:
«مَن ماتَ على حُبِّ آلِ محمّدٍ ماتَ شَهيداً»[9]
«هركه بر دوستى آل محمّد بميرد، شهيد مرده است.»
مرگ ما مثل زندگی ماست. اگر کسی همچون شهید زندگی کند همچون شهید خواهد مرد. حب آل پیامبر انسان را در دنیا اهل شهود میکند، او اسیر ظواهر نیست. مقصد و جلودار راه را میبیند. سلطه و ولایت حق را بر خودش میبیند. استعدادهای خود را مشاهده میکند و نمیخواهد آنها را در این عالم دفن کند. زندگی محب اهل بیت اسیر خاک نیست و مرگ او هم یک زندگی همیشگی است. قرآن میفرماید:
«فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»[10]
«در جايگاهى راستين، نزد فرمانروايى مقتدر.»
محبین اهل بیت در منزلگاه صدق، نزد خداوند از عزت و سلطنت جاودانی متنعّم هستند. در همین عالم شهود خاص دارند و چون شهود دارند دلتنگ نمیشوند؛ زیرا همۀ عالم را آیات خدا میبینند. در این صورت، مرگ اگر در بستر هم باشد شهادت محسوب خواهد شد. امیرالمؤمنین میفرماید:
«مَن ماتَ مِنكُم على فِراشِهِ و هُو على مَعرِفَةِ حَقِّ ربِّهِ و حَقِّ رَسولِهِ و أهلِ بَيتِهِ ماتَ شَهيدا ، و وَقَعَ أجرُهُ علَى اللّه ِ ، و استَوجَبَ ثَوابَ ما نَوى مِن صالِحِ عمَلِهِ»[11]
«هر يك از شما در بستر خويش بميرد، در حالى كه به حقّ پروردگارش و به حقّ رسول او و اهل بيتش معرفت داشته باشد، شهيد مرده است و مزدش با خداوند است و مستوجب پاداش عمل شايستهاى است كه در نيّت داشته است.»
نگاه زیبا به زندگی
یکی از خصوصیات محب اهل بیت این است که نگاهش به زندگی نگاه زیبایی است و مأیوسانه و منفی نیست. امیرالمومنین میفرماید:
«نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَة»[12]
«یاوران و دوستداران ما چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگارند.»
محب اهل بیت چشم به راه رحمت خداست. از خودش و دیگران ناامید نیست:
زدهام فالی و فریادرسی میآید
هم برای خودش منتظر رسیدن به کمالات خاص است و هم دیگران را در خط پایان نمیبیند.
نگاه زیبا تأثیر مسرتبخشی در زندگی میگذارد. از آیتالله بهجت پرسیدند: عبارت «انتظار الفرج من الفرج» فقط در مورد وجود حضرت ولیّ عصر عجلاللهتعالیفرجه است؟ فرمود: «خیر، در مورد همه است.» در زندگی نگاهمان باید به گشایش باشد. باید چشم به راه خیرات و برکات بود و هیچگاه مأیوس نشد.
جبران مافات
یکی از آثار حبّ اهل بیت این است که اگر امر نادرستی از او صادر شود قدرت اصلاح دارد. در زیارت جامعه میخوانیم:
«بِمُوالاتِکم عَلَّمَنَا اللّه مَعالِمَ دینِنا و أصلَحَ ما کانَ فَسدَ مِن دُنیانا»
«خداوند به ولایت شما نشانههای روشن دین را به ما آموخت و آنچه را از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد.»
وقتی محب اهل بیت باشیم، اصلاحات خدا را قبول میکنیم؛ اما وقتی از فضای محبت دور شویم، نواقص را میپذیریم. بسیاری از ما در گذشته نواقص و کمکاریهایی داشتهایم، وقتی محب شویم خداوند مفاسد دنیوی ما را تبدیل به منافع میکند. حب اهل بیت ما را به این امر واقف میکند که قابلیت تغییر و بازسازی را داریم و این قابلیت را به کار میگیریم. ممکن است فردی در عرصۀ وظیفه مادری در طفولیت فرزندش اشتباهاتی را مرتکب شده باشد؛ اما محب اهل بیت میداند، جای جبران وجود دارد.
وجوب اظهار مودت به اهل بیت
در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «وَ لَکُمُ المَوَدَّة الواجِبَة» «واجب است که به شما محبت داشته باشیم.» «حب»، دوست داشتنی باطنی است و «مودت» اظهار آن حب است. وقتی محبت خود را اظهار میکنیم به وظیفۀ واجب خود عمل کردهایم. همانگونه که نماز خواندن واجب است، اظهار محبت به اهل بیت هم واجب است و این اظهار نباید فقط در مواردی باشد که مطالبۀ خاصی داریم. محب اهلبیت از ایشان، طلبکار نیست. اگر توفیق محبت و مودت به ما دادهاند، بر ما منت گذاشتهاند. بین عوام رسم است که روز آخر عزاداری را «یوم الاجر» میدانند، در حالی که این روز «یومالشکر» است. ما در این روز اعلام می کنیم عمل واجب خود را با قصور و تقصیر انجام دادهایم. بابت عمل ناقص نمیتوانیم طلب اجر کنیم.
حمل علم
یکی از آثار محبت اهل بیت آن است که انسان را حامل علم میکند. محبت اهل بیت ظرف وجودی انسان را گسترش میدهد به گونهای که میتواند علم معصوم را حمل کند. در زیارت جامعه میخوانیم: «مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ»؛ یعنی بار دانش شما را پذیرندهام.
علم معصوم، علم ربانی است و از جنس علوم دنیوی نیست. علمی است که از عالم معنا به عنوان مائده نازل میشود. محبت، به انسان توانی میدهد که قابلیت مییابد تا حامل بخشی از علم امام شود.
افزون طلبی در معنویات
یکی از ویژگیهای محب اهل بیت آن است که در معنویات برتریطلب میشود. چنین فردی به معنویت و معرفت و توفیقاتی که در حال حاضر دارد، راضی نیست و افزونی معرفت را طالب است. در زیارت جامعه میخوانیم:
«وَجَعَلَنِي مِنْ خِيارِ مَوالِيكُمُ التَّابِعِينَ لِما دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ، وَيَهْتَدِي بِهُداكُمْ»
«خدا مرا از برگزیدگان دوستان شما قرار دهد؛ آنان که تابع دعوت شما هستند و مرا از کسانی قرار دهد که اثر شما را دنبال میکنند و به راه شما میروند و به هدایت شما راه یافتهاند.»
محبت حقیقی این نیست که به آنچه داریم راضی باشیم و بخواهیم همان حفظ شود. این یک بیماری جدی است. خدا به پیامبرش می گوید: «قُل رَبِّ زِدنِی عِلماً»13«پروردگارا، بر علم من بیفزا.» محبت اهل بیت به ما یاد میدهد از بهترین دوستان ایشان باشیم که تبعیت محض دارند. آوردن نمرۀ قبولی کافی نیست. ما میخواهیم خدا ما را از کسانی قرار دهد که جای پای ائمه قدم برداریم و حتی یک قدم از آنها جا نمانیم، سنت و اوامر و نظرات ایشان را با همۀ وجود پیگیری کنیم، در این صورت نسبت به موجودی فعلی رضایت نداریم و در معنویات برتریطلب خواهیم بود.
بیان احساسات
یکی از آثار حب اهل بیت این است که محب اهل بیت احساساتش را بیان میکند. بیان نکردن احساسات یک بیماری جدی است. در زیارت جامعه میخوانیم:
«مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ، مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ، مُعْتَرِفٌ بِكُمْ»
«من اعتراف به برتری شما دارم، بار علم و دانش شما را حمل می کنم و به پردۀ امان شما پناهندهام و به جایگاه شما معترفم.»
محب اهل بیت احساساتش را ساماندهی و مدیریت میکند. صد لعن و سلام در زیارت عاشورا علاوه بر بیان اعتقاد، بیان احساس است. ما هر بار به زیارت میرویم ابراز ارادت میکنیم.
تصحیح باورها
یکی از ویژگیهای محب اهل بیت آن است که دائماً باورهای خود را اصلاح میکند. حضرت عبدالعظیم به محضر امام هادی علیهالسلام مشرف میشد و عقایدش را بیان میکرد تا بداند درست و نادرست آن کدام است؛ به همین جهت میگویند به جای زیارت ابا عبدالله میتوانید به زیارت حضرت عبدالعظیم بروید.
در زیارت آل یس، اعتقادات خود را بررسی میکنیم تا در گذر زمان به اعتقادات ما آسیبی وارد نشود. بسیاری از افراد محب بودند؛ اما اندک اندک اعتقادات خود را از دست دادند. محب اهل بیت توجه دارد تا در شلوغ بازار عالم به اعتقادات او صدمه وارد نشود. او دائم به اصل رجوع میکند.
همخانواده شدن با پیامبر
امام صادق علیهالسلام به عمر بن یزید صابری میفرماید:
«يَابنَ يَزيدَ، أنتَ وَاللّه ِ مِنّا أهلَ البَيتِ . قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، مِن آلِ مُحَمَّدٍ ؟! قالَ : إي وَاللّه ِ مِن أنفُسِهِم . قُلتُ مِن أنفُسِهِم ، جُعِلتُ فِداكَ ؟ قالَ: إی وَاللّه ِ مِن أنفُسِهِم يا عُمَرُ، أما تَقَرأُ كِتابَ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ «إنَّ أولَى النّاسِ بِإِبراهِيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعوهُ وهذَا النَّبِيُّ وَالَّذينَ آمَنوا وَاللّه ُ وَلِيُّ المُؤمِنينَ» وما تَقرَأُ قَولَ اللّه ِ عَزَّ اسمُهُ«فَمَن تَبِعَني فَإِنَّهُ مِنّی»[13]
«اى پسر يزيد، به خدا قسم تو از ما خاندان هستى. عرض كردم: فدايت شوم، از خاندان محمّد؟ فرمود: آرى به خدا از خود آنان. عرض كردم: قربانت گردم، از خود آنان؟ فرمود: «آرى به خدا از خود آنان. اى عمر، مگر كتاب خداى عز و جل را نخواندهاى كه مىفرمايد:«همانا نزديكترين مردم به ابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى كرده اند و نيز اين پيامبر و كسانى كه (به آيين او) ايمان آوردهاند و خدا سرور مؤمنان است.» و مگر نخواندهاى اين سخن خداى بلند نام را كه «پس هركه از من پيروى كند، او از من است.»
محبت به معنی همخانواده شدن است. وقتی کسی را دوست داریم همخانوادۀ او میشویم؛ به گونهای که از شادی او شاد و از حزن او محزون میشویم. امام صادق علیهالسلام میفرماید:شیعیان ما از شادی ما شاد میشوند و از اندوه ما اندوهگین: «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»[14]
تاریخ جلسه: 1392/10/1 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. عیون اخبارالرضا، ابن بابویه، ج ۲، ص۶۲
[2]. ینابيع المودّة، ج 2، ص 332
[3]. المحاسن، ج 1، ص 134
[4]. بحارالأنوار ج۲۷، ص ۷۸
[5]. تهذیب الاحکام، ج3، ص 92
[6]. أمالي الطوسی، ص 164
[7]. سوره واقعه، آیات 32 و33
[8]. سوره واقعه، آیه 34
[9]. بحار الأنوار، ج 68، ص 137
[10]. سوره قمر، آیه 55
[11]. نهج البلاغه، خطبه 190
[12]. نهجالبلاغه، خطبه 109
[13]. بشارة المصطفى، ص 68
[14]. بحار الأنوار، ج 44، ص 288