مقدمه
بررسی عوامل موثر بر کیفیت زندگی، در حقیقت بررسی حوزۀ رضایت فرد از زندگی است؛ زیرا منظور از کیفیت زندگی، آن میزانِ رضایتی است که فرد از زندگی خود دارد و این چیزی است که در دعاهای روزانه از خدای سبحان درخواست میکنیم: «رَضِّنِی مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی»[1] «خدایا! آن میزان زندگی که برای من تقسیم میکنی، من را راضی نگه دار.» پس ما درخواست «کمیت» نداریم، بلکه درخواست میکنیم که زندگی ما دارای کیفیت و رضایت باشد. این امر خودبهخود میسر نمیشود، بلکه برای رسیدن به آن، به لوازمی باید ملتزم شد و راهکارهایی را باید پیگیری کرد. قواعدی را باید انسان حتما در زندگی خود به کار گیرد تا از زندگی رضایت داشته باشد.
عوامل افزایش دهندۀ کیفیت زندگی:
1. همبستگی با دیگران؛ عامل رضایتمندی
یکی از اموری که سطح رضایت انسان را در زندگی افزایش میدهد، همبستگی با دیگران است. همراهی با جمع، میزان رضایت ما را ارتقاء میدهد. این همان امری است که اسلام بهعنوان «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى»[2]؛«در انجام نيكىها و دورى از ناپاكىها يكديگر را يارى دهيد.» به ما آموزش میدهد. «عَلَى الْبِرِّ»؛ یعنی یکدیگر را کمک کنید. «تعاون»، در باب تفاعل، کمکی است که هر دو فاعل هستند؛ یعنی هر دو به هم اجازۀ فاعلیت را میدهند. به بیان دیگر، هم من به شما کمک میکنم و هم شما من را کمک میکنید.
برای مثال زمانیکه هر یک از ما جداگانه بر اباعبدالله گریه میکنیم آنقدر احساس رضایت نداریم تا وقتی که در یک زنجیرهای از باکین بر حضرت قرار میگیریم. یکی از دلایلی که انسان با حضور در مجالسِ اباعبدلله، سطح رضایتمندیاش از زندگی ارتقاء پیدا میکند، به این دلیل است که همه احساس کمک کردن دارند. یکی با حضورش کمک میکند، دیگری با گفتار، و دیگری با اشکی که میریزد و یکی با هزینهای که در این زمینه مصرف میکند، کمک میکند. بنابراین برای اجرای امور خیر، هر چقدر همبستگی با یکدیگر داشته باشیم، میزان شادمانیمان در زندگی افزایش پیدا میکند و میتوانیم از زندگی لذت صحیح، کافی و وافی را ببریم؛ به همین جهت آمار اعمال مثبت فرد افزون میشود.
ما برای ارتقای خود، نیارمندِ کمک به دیگران هستیم. همچنین برای رشد خودمان، نیازمندِ رشد دادن دیگران و برای خوشحالی خودمان نیازمندِ خوشحال کردن دیگران؛ بنابراین هر چقدر پیوست به دیگران را از جهتِ امدادرسانی جدی بگیریم، میتوانیم از انرژی جمع هم بهرهمند شویم.
گاهی اوقات به شما میگویند: «ما با اینکه شما را نمیبینیم؛ اما خیلی دعایتان میکنیم!» اگر حتی لحظهای در فکرمان گذر کند که من نیازی به دعای شما ندارم! همین فکر ما را از دعای دعای آن شخص محروم میکند و در این صورت نشاط و قوّتِ ما کاهش مییابد. البته لازم به یادآوری است که قرار نیست ما به همدیگر «التماس دعا» بگوییم، بلکه ما برای رشدِ خودمان نیاز به این داریم که برای همدیگر دعا کنیم. شما برای رشد خودتان نیازمند هستید به دیگری دعا کنید، بدون این که بابِ نیازی رسماً مطرح بشود.
پس یکی از اموری که زندگی ما را در سطح متعالی قرار میهد و کیفیت زندگی را بالا میبرد، این است که ما همبستگی مثبت و سازندهای داشته باشیم. همبستگیای که توقع از یکدیگر نداشته باشیم؛ زیرا توقع، امری منفی است. در این همبستگی ما باری بر یکدیگر تحمیل نمیکنیم، بلکه هر یک از ما مشتاقانه این معنا را باور داریم که هر چقدر به دیگران لطف میکنیم در آسیاب زندگی خودمان آب میریزیم. همانطور که قرآن هم فرموده است:
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[3]
«اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كردهايد.»
به چشم نیامدن کارها؛ عامل رضایتمندی
چرا گاهی ما به دیگران خدمت میکنیم و تعاون داریم؛ اما حالمان خوب نمیشود و رضایت خاصی از زندگی نداریم؟ پاسخ این است که کارمان به نظر خودمان زیاد جلوه میکند.
همانطور که در قبل اشاره کردیم، «تعاون» مقید به دو چیز است: 1. «عَلَى الْبِرِّ»؛ 2.«التَّقْوى». در ادامۀ آیه هم آمده است: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَان»[4]«و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد.» معنای «برّ»، «گستردگی» است؛ بنابراین زمانی که در فضای گسترده کار کنیم، کارمان نمود ندارد و همۀ کارهایی که انجام میدهیم گویی قطرهای است که به سمت دریا میرود. اگر در تعاون، اِرتقایی در کیفیت زندگی مشاهده نمیکنیم و حالمان خوب نشده است به این دلیل است که کارمان به چشممان آمده است. وقتی در گستردگی کار میکنیم، مانند این است که دیگر آن کار را نمیبینیم که بخواهد به چشممان بیاید.
برای مثال هر بار بر مصیبت اباعبدلله اشک میریزیم، همان لحظه فکر کنیم چقدر انسان در همان لحظه برای ایشان اشک میریزند! در این صورت دیگر عُجبی عارض ما نمیشود، کارمان به نظرمان بزرگ نمیآید و در نتیجه خودبینی نخواهیم داشت. حتی فردی که کارهای بزرگتری مانند ساختن یک بیمارستان انجام میدهد نیز باید فکر کند که آنقدر در طول تاریخ افرادی بودهاند که ثروتهایشان را بسیار بیش از این خرج کردهاند که کار او در مقابل آنها ناچیز است. اگر گستردگی کار را ببینیم، دیگر زیادی کارمان را نخواهیم دید.
به تاخیر نینداختن تعاون
نکتة دیگری که در این آیه مشاهده میشود، «عَلَى الْبِرِّ»، بهمعنای «با سرعت»، در مقابلِ «اِثم» آمده است. «اِثم» به گناهی گفته میشود که سرعت حرکت را کُند میکند. یکی دیگر از دلایلی که افراد با وجودِ تعاون، رضایت لازم از زندگی را ندارند این است که تعاون را با تأخیر انجام میدهند، نه با سرعت. ما هر چقدر کمک کردن به دیگران را با سرعت بیشتری انجام بدهیم حال خودمان بهتر میشود. قرآن میفرماید:
«وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم»[5]
«براى نيل به آمُرزش از پروردگارتان، بشتابيد.»
یا در جایی دیگر میگوید:
«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَات»[6]
«در نيكىها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد.»
بنابراین هر قدر در انجام امور خیر با سرعت و سبقت اقدام کنیم، حالمان در زندگی خوب است. از آنجاکه ما نمیدانیم تا کی زنده هستیم باید کار خیر را با سرعت انجام دهیم و شاکر خدای سبحان باشیم. به همین جهت یکی از اموری که رضایت ما از زندگی را بالا میبرد، این است که، کار خیری که برای دیگران انجام میدهیم با تاخیر نباشد.
2. کارِ خیر را از خود ندیدن و لطف خدا دانستن؛ عامل رضایتمندی
یکی دیگر از عوامل رضایتمندی در زندگی این است که کار خیری که برای دیگران انجام میدهیم را به اسم خودمان سند نزنیم. وقتی به اسم خود سند میزنیم، در عین حالی که کار خیر انجام دادهایم؛ ولی حالمان خوب نیست؛ زیرا وقتی کاری را به اسم خود سند بزنیم؛ یعنی لطف خدا را در آن نادیده گرفتهایم و در نتیجه کار را محدود کردهایم. در صورتیکه وقتی کار خود را، لطف خدا در نظر بگیریم برایمان نامحدود میشود.
قرآن در سورۀ مائده میفرماید: «تَعاوَنوا عَلیالبِرّ وَالتَقویَ». همانطور که بیان شد «عَلَى الْبِرِّ»، بهمعنای «به سرعت» است و بعد از آن «وَ التَقویَ» آمده است. تقوا بهمعنای «پرهیز» است؛ اما در هر جای قرآن، پرهیز به یک امر تعلق میگیرد. برای مثال گاهی اوقات میخواهیم یک کار خیری مانند «آموزش به دیگران» را انجام دهیم، وقتی «مَن» مطرح شود؛ یعنی سندِ این کار را به اسم خودم میزنم، در صورتیکه کار را خدا کرده است و ما فقط مأمور بودیم.
هر زمانی که به کسی خیری میرسانیم، اگر این امر را لطف خدا بدانیم و بدانیم که خدا بر ما منت گذاشته و ما را واسطۀ این امر خیر کرده است، احساس سبکی، شادابی و نشاط خواهیم داشت؛ پس باید خدا را شاکر باشیم و هیچ ادعایی نداشته باشیم که: «حتما من مستحق این قضیه بودم و دیگران شایسته این عمل نبودند». بدانیم که هیچ استحقاقی در بین نیست و این فضل خداست که فعلا این مسئولیت را به ما واگذار کرده است. پس میگوییم:
«هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ»[7]
«اين توانايى، از لطف پروردگار من است، تا مرا (با اين نعمتها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مىكنم؟»
خودبینی، عامل ناخوشی
یکی از دلایلی که حالِ خوبی نداریم این است که فکر میکنیم در تعاون و دادوستد، فقط ما خیررسان هستیم و دیگران نقشی ندارند. برای مثال وقتی به فقیری کمک مادی میکنیم، فکر میکنیم فقط ما مالِ خود را دادیم و به عبارتی به از دست دادنها فکر میکنیم. در حالیکه باید یقین داشته باشیم که در این تعاون، ما فضایی ایجاد کردهایم که آن فقیر نیز به ما کمکی از جنسِ دعا کرده است. در این صورت دیگر به فکر از دست دادنها نیستیم، بلکه به دریافتها هم فکر میکنیم. وقتی دریافت داریم، احساس خوشی و نشاط داریم.
3.حضور در مجالس علما؛ عامل رضایتمندی
یکی از راهکارها برای مثبت زندگی کردن، عزیز بودن و خوار نشدن این است که انسان در مجالس علما حضور یابد.
«لَعَلَّكَ فَقَدْتَنی مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنی»[8]
«خدایا شاید میبینی من در مجلس علما نیستم؛ به همین جهت من را خوار کردی.»
وقتی با علما ارتباط برقرار میکنیم، این ابراز همبستگی به آنها حال ما را خوب میکند. حتی وقتی عالمی از این دنیا برود، بابِ افاضۀ فیضش باز است و همچنان خیررسانی دارد. برای مثال میگوییم: «من به یک عالِم توسل پیدا کردم و ایشان را واسطۀ فیض قرار دادم تا از نَفَس قدسی او استفاده کنم.» همین همبستگی، بابِ دریافت رحمت را برای ما باز میکند. وقتی بابِ دریافت رحمت باز شد، متوجه میشویم که دعای آن عالمی که اصلا ممکن است سالها از دنیا رفته است، در زندگی ما جاری شده و میزانِ حالِ خوشِ ما را در زندگی افزایش داده است و همچین مسیرِ رشد و عمل خیر در زندگی ما مشاهده میشود.
یک مثال دیگر از تعاون را میتوان در فاتحه خواندنهایمان برای اموات مشاهده کرد. اینکه مقید هستیم در بینالطلوعین، «سوره مُلک» را هدیه به اموات داشته باشیم، به این دلیل است که ما در این دنیا دستمان باز است و میتوانیم به اموات قرآن هدیه کنیم و آنها نیز از آن دنیا دستشان باز است تا برای ما دعا کنند. از قول یکی از علمانقل شده است: « اموات، شب جمعه و روز جمعه برای درخواست میآیند و اگر چیزی از ما دریافت نکنند، ما را نفرین میکنند!»؛ یعنی آنها منتظر اعانت ما بودند، وقتی اعانت را دریافت نمیکنند، نفرینمان میکنند [البته تصریح شده به اینکه نفرین میکنند؛ اما منظور از نفرین یعنی در حقِ ما دعا نمیکنند.]
اگر افراد مسن فکر کنند که عمرشان با شتاب سپری میشود، حالشان بد میشود؛ اما اگر با این دید نگاه کنند که در این گذرِ زمان، آنها از دست دهندۀ زمان نیستند؛ زیرا در هر روزی ارتباطات جدیدی داشتهاند که قبلا نبوده است، مانند ختم قرآنهای هر روزه، توسلها و دعاها و … . پس هر روزشان یک یادگیری جدید بههمراه دارد که تا قبل از این نداشتهاند.
یکی از دلایل مهم نارضایتی از زندگی این است که انسان خود را بازنده ببیند. انسان بازنده حال خوبی ندارد؛ اما اگر وارد عرصۀ بُرد بشود، اقداماتی برای آن انجام میدهد؛ اقداماتی که آن را هم فضل خدا میداند و از مطرح کردن خود پرهیز میکند، در این صورت قطعاً حالِ زندگی ما خوب میشود و میزان رضایت ما از زندگی افزایش پیدا میکند و بهدنبال آن، میزان اعمال خیر، رشد، کمال، حتی میزان تهذیب و اخلاصمان افزون میشود.
4. فضیلتگرایی؛ عامل رضایتمندی
فضیلتگرایی، در مقابل دونهمّتی است. انسان زمانیکه همّت خود را فقط بر مادیات بگذارد، همّتش پَست میشود. برای مثال خرید لباس، تغییر منزل، تعویض ماشین، افرونی ثروت و … . اینگونه موارد مانند سرابی است که وقتی به آنها میرسیم نهایتاً چند دقیقه بیشتر با آنها خوش نیستیم. این دونهمّتی، با فطرت ما سازگار نیست؛ در نتیجه حال خوبی نخواهیم داشت. فطرت ما به نحوی مفطور شده است که تعالیطلب، کمالگرا و فضیلتطلب است. خمیرۀ فطرتِ ما، طوری است که باید بالا برویم و هنگامی که خود را با امور پایین سرگرم کنیم، حالمان خوش نیست و از زندگی رضایت نداریم.
هرچقدر میزان فضیلتگرایی را در خود رشد دهیم بهمعنای واقعی خوشحال هستیم. فضیلتگرایی محدودیت ندارد بهخلاف دونهمّتی که محدود است. برای مثال امکان ندارد ما مطلب خوبی یاد بگیریم و بابت آن خودمان را سرزنش کنیم؛ زیرا علم، یک فضیلت است. ما بابت یک ارزش اخلاقی مانند کرامت، خودمان را سرزنش نمیکنیم! حقیقت آن است که در این دنیا انسانهای زیادی هستند که کرامتشان با ما قابلقیاس نیست. بنابراین وقتی ما به امور متعالی توجه میکنیم، چون این امور محدودیت ندارند، ما را وارد فضای نامحدودی میکنند که در نتیجه حالمان خوب میشود.
برای رسیدن به این امور باید مرتب سِیر داشته باشیم. ما دائم از خدا میخواهیم:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ»[9]
«بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ایمانم را به درجه کاملترین ایمان رسان، و یقینم را برترین یقین گردان، و نیتم را به بهترین نیتها منتهی ساز، و کردارم را به بهترین کردارها تبدیل کن.»
هرچقدر توجه ما به مادیات بیشتر باشد حالمان بد است؛ اما اگر نگاهمان روی معنویات باشد؛ چون قابلیت کسب انواع فضائل برای ما وجود دارد، حال ما خوب میشود. عرصۀ کسب فضائل نامحدود است. ما توصیه به «ذکر کثیر» شدهایم؛ یعنی اصلا توجهِ به حق، تعداد ندارد؛ زیرا وارد یک عرصۀ بینهایت میشویم.
در نگاهی دیگر تمام سنگینی افراد برای آن است که در عرصۀ محدود قرار دارند، در صورتیکه در فضای بینهایت برای همه، امکان رشد فراهم است و این رشد تا بینهایت تداوم دارد.
5. برونگرایی؛ عامل رضایتمندی
یکی دیگر از اموری که موجب میشود انسان میزان رضایتش در زندگی بالا باشد، برونگرایی است. به طور کلی ما دو نوع شخصیت داریم: درونگرا و برونگرا. شخصیت درونگرا، شخصیتی است مرموز، پیچیده و تودار، بهنحوی که احساساتش را بروز نمیدهد. در مقابل شخصیت برونگرا، اظهار احساسات دارد.
شخصیت درونگرا مانند کسی است که حتی موقع شنیدن روضه برای امام حسین علیهالسلام، خیلی اشک نمیریزد و ناله نمیکند. این افراد کسانی هستند که درد جسمی و غصهشان را هم کسی متوجه نمیشود. این افراد چون درونگرا هستند، ارزش را در آن میدانند که احساسات و مشکلات خود را اظهار نکنند؛ اما در بعضی از موارد به ما «اِظهار» توصیه شده است. در باب شُکر میگویند: «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّه»[10]«بگو: سپاس براى خداست.»
اشک، علامت برونگرایی
در زیارت امینالله میخوانیم: «عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ»«چشم گريان آنان كه از خوفِ تو گريانند مورد لطف و رحمت است.» در اینجا معنای «مَنْ بَكَى»، این است که این حُزن را اظهار کنید. یک دلیل ناشادی و ناکامیهای افراد این است که همۀ غصههای خود را پنهان میکنند. برای آنها گریه بهعنوان امری مثبت، معرفی نشده است. درحالی که ما در محضر خدا هم نباید بیاسلحه باشیم: «سِلاحُهُ الْبُكاء»[11] اشک، سلاحی است که از آن کار بر میآید. وقتی ما برای حضرت اباعبدالله گریه میکنیم، یک همراهی با حضرت داریم. یا وقتی گریۀ خوف از خدای سبحان داریم، مقصر بودن خود را اظهار میکنیم.
البته منظور از برونگرایی این نیست که تمام دردِدل خود را به میدان بیاورید؛ اما به طور کلی افراد برونگرا، حوزۀ رضایتشان از زندگی بیش از افراد درونگراست. افراد درونگرا همیشه، ذهنشان درگیر این است که اطرافیان متوجه مشکلات آنان نشوند؛ بنابراین نمیتوانند خوش باشند، نمیتوانند قدر نعمات خود را بدانند؛ زیرا همیشه مشغول پنهانکاری هستند و اگر دیگران از یک مشکل او باخبر بشوند، آزرده میشوند.
به طور مثال، فرد درونگرایی مبتلا به بیماری است و علیرغم اینکه خودش به کسی نگفته است؛ اما دیگران این موضوع را مطلع شدهاند. این اطلاعِ دیگران، برای او آزاردهنده است. در صورتیکه اگر دیگران را مطلع میکرد، برای شفای او دعا میکردند. روایت است که اگر بعد از سه روز از بیماری بهبود پیدا نکردید، دیگران را مطلع کنید تا دعا کنند. در درونگرایی خود فرد به تنهایی درد را متحمل میشود؛ در حالی که افراد برونگرا دردشان را با دیگران تقسیم میکنند. آنها درد را مطرح میکنند نه از این جهت که از دیگران توقع داشته باشند، بلکه از این جهت که دیگران دعا کنند. اسلام هم توصیه کرده است که اعلام کنید که دعایتان کنند؛ زیرا با دعای دیگران، بخشی از مشکل حل میشود.
البته همیشه درونگرایی دلیل بر سعۀ صدر نیست. گاهی به این دلیل است که فرد معتقد است که میتواند به تنهایی مشکل را حل کند! که در این حالت ذرهای منیّت وجود دارد؛ زیرا وقتی ما مشکلمان را با خدا در میان میگذاریم؛ یعنی خدایا! ما عاجز هستیم و از ما کاری ساخته نیست. پس ما به تو میگوییم که تو برایمان حل کنی: «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه»[12]«(يعقوب) گفت: من ناله (آشكار) وحزن (پنهان) خود را فقط به خدا شكايت مىبرم.»
گاهی اوقات ما خودمان را خیلی توانا میبینیم و این جاست که خدا ما را میشکند و نمیگذارد این تواناییمان برای خودمان باقی بماند. اجازه نمیدهد این تصور را از خودمان داشته باشیم که میتوانیم هر مشکلی را خودمان بهتنهایی حل کنیم.
بنابراین یک راهکار ارتقاء کیفیت زندگی و افزونیِ میزان رضایت زندگی این است که گاهی اوقات بعضی از امور را مطرح کنیم. به ما اجازه داده شده است که بعضی از امور را با دیگران مطرح کنیم؛ از این جهت که آن دیگری یا بزرگتر من است؛ پس به ما کمک فکری میدهد. یا همتای من است؛ پس دعا میکند. حتی ما به اطفال نیز میگوییم برای ما دعا کن. گاهی اوقات باید با خانواده نیز در میان گذاشت تا آنها هم هر کاری از دستشان برمیآید انجام بدهند و توانمندیهای آنها هم رشد کند.
6. مسئولیتپذیری؛ عامل رضایتمندی
مسئولیتپذیری، امر دیگری در ارتقاء کیفیت و رضایتمندی از زندگی است. بر خلاف تصور عموم جامعه که گمان میکنند هر چقدر انسان از مسئولیت، شانه خالی کند راحتتر است، اتفاقا هر چقدر ملتزم و متعهد به مسئولیت شود حال مناسبتری دارد. در روایت داریم: «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى اَلنَّاس»[13]«از رحمت خدا دور است کسی که بارش را بر دوش دیگری میاندازد.»
برای مثال دخترانی که به سن ازدواج رسیدهاند و هنوز امکان ازدواج برای آنها فراهم نشده است، بایستی برخی امور خانه را به عهده بگیرند؛ زیرا از این طریق هم مسئولیتپذیر میشوند، هم توانمند. وقتی از او بخواهیم بخشی از مسئولیت خانواده را به عهده بگیرد، حال بهتری خواهد داشت. یکی از دلایلی که در مجالس اباعبدالله از حال خوبی برخورداریم آن است که همه میتوانند کار کنند. حتی کودک هم وقتی قبول مسئولیت میکند، حالش خوب میشود.
ما گمان میکنیم وقتی از حیطۀ مسئولیتها شانه خالی کنیم، حال بهتری داریم! در صورتی که طبق روایت «ملعون»ایم. گمان نکنید هر چقدر مسئولیت را به عهده بگیرید، دیگران پُرتوقع میشوند و ما بازنده میشویم، بلکه باید وظیفهای را که داریم بشناسیم و سعی کنیم آن را به نحو احسن انجام دهیم. در این صورت از نشاط بهرهمند خواهیم شد؛ زیرا هم شناخت پیدا کردهایم که چه چیزی به عهدۀ ماست و هم وظیفۀ خود را بهخوبی انجام دادهایم.
گاهی ممکن است بگویید: «اگر انجام ندهیم نیز، کسی متوجه نمیشود!» در جواب باید بیان کرد که نهتنها خودمان متوجه میشویم که یک زندگی انگلی داریم، بلکه آن خدایی هم که هیچ چیز از او مخفی نمیماند، بهموقع ما را عقوبت میکند. وقتی ما مسئولیت ایجاد آرامش در فضای منزل را به عهده داریم، از لوازم ایجاد آرامش این است که فضای منزل نظیف باشد؛ اما اگر خودمان را از این امور برئ بدانیم، ایجاد آرامشی هم صورت نمیگیرد و حالمان ناخوش است.
مسئولیتپذیری هزینه دارد و باید برای آن زمان و توان خرج کرد؛ اما در نهایت حال خودمان خوب است و کیفیت زندگی را مطلوب میکند؛ زیرا وظیفۀ خودمان را انجام دادهایم و از زندگی لذت میبریم؛ بنابراین در روزی که از ما بابت نعماتی که در اختیارمان قرار داده شده است، مؤاخذه میشویم، به حول و قوۀ حضرت حق میتوانیم پاسخگو باشیم.
تاریخ جلسه: 99/5/12 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. مصباحالمتهجد ج2، ص 598.
[4]. سوره مائده، آیه 2.
[6]. سوره بقره، آیه 148
[7].سوره نمل، آیه 40.
[8]. فرازی از دعای ابوحمزة ثمالی
[9]. فرازی از دعای مکارمالاخلاق، مفاتیحالجنان.
[12]. سوره مبارکة یوسف، آیه 86