آزمایش الهی – جلسه نهم

مقدمه

 

واقعۀ عاشورا، صحنه‌ای بزرگ از آزمون الهی بود؛ هرچند بسیاری از حاضران، به این حقیقت آگاه نبودند و باور نداشتند که این واقعه، عرصه‌ای است که در آن برخی به بالاترین مراتب و برخی به پایین‌ترین درجه سقوط می‌کنند. در زندگی ما نیز پیوسته صحنه‌هایی رخ می‌دهد که بی‌توجه از کنار آن‌ها می‌گذریم، غافل از آنکه همان‌ها میدان آزمایش ما هستند.

محضر قرآن، ما را با گونه‌های گوناگون این آزمون‌ها آشنا می‌سازد. اگر انسان بتواند صحنه را به‌موقع بشناسد، نگاهش تغییر می‌کند و کسب موفقیت در آن آسان‌تر می‌شود؛ همان‌گونه که راننده‌ای در جاده‌ای پرپیچ و خطر، وقتی تابلوی هشدار را ببیند، سرعت را کم می‌کند، هوشیارتر می‌راند و با سلامت از مسیر عبور می‌کند.

 

آزمایش با انفاق از اموال طیّب

 

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ»[1]

«اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از پاكيزه‌ترين چيزهايى كه بدست آورده‌ايد، انفاق كنيد.»

قرآن می­گوید چیزهایی را در راه خدا انفاق کنید که طیّب باشند. طیّب در مقابل خبیث است.

 

معانی طیِّب:

 

1.       ارزشمند

 

وقتی انفاق را «معامله با خدا» بدانیم، طبیعی است که باید بهترین و ارزشمندترین داشته‌های خود را به پیشگاه او تقدیم کنیم. همان‌گونه که هیچ‌گاه پولی کثیف و چروکیده که حتی کسی حاضر به پذیرفتنش نیست، در صندوق صدقات نمی‌اندازیم، در این معامله نیز کالای بی‌ارزش جایی ندارد. در پیشگاه خدا، تنها آنچه پاک، خالص و ارزشمند است پذیرفته می‌شود.

 

2.       نیّت خالصانه

 

هرگاه کاری را با نیت غیرخالص انجام دهیم، آن عمل در حقیقت «خبیث» است و ارزشی نزد خدا ندارد. خدای سبحان می‌فرماید: وقتی با من معامله می‌کنید، بکوشید آنچه را که مُهر و نشان خودِ من بر آن است، به من عرضه کنید؛ اموری که از دیدگاه من مقبول‌اند، نه مطرود.

یکی از صحنه‌های آزمون در زندگی همین‌جاست: گاه انسان گمان می‌کند که عملی را برای خدا انجام می‌دهد؛ اما آن عمل، مُهر الهی ندارد و در پیشگاه او پذیرفته نمی‌شود. در روایات آمده است:

«إِنَّ اللَّهَ تَعالی طَيِّبٌ وَ لَا يَقْبَلُ إِلَّا الطَّيِّب»[2]

« خداوند پاک است و تنها آنچه پاک و پاکیزه است می‌پذیرد.»

وقتی با خدا معامله می‌کنیم، باید این معامله را «به قصد وصل و قربت» انجام دهیم، نه صرفاً برای دریافت پاداش یا برآورده شدن حاجات. برای نمونه، ممکن است در مجلس عزای سیدالشهدا علیه‌السلام حاضر شویم صرفاً برای گرفتن حاجت. خداوند حاجت ما را برآورده می‌کند؛ اما چون نیت ما آمیخته به قرب نبوده، وصال و آرامش حقیقی نصیبمان نمی‌شود و حال خوشی را که از یاد خدا پدید می‌آید، احساس نمی‌کنیم.

«طیّب» یعنی کاری که آلوده به خبیث نباشد و مُهر الهی بر آن نشسته باشد. وقتی عملی مُهر خدا را داشته باشد، طیّب است و حتماً مورد قبول قرار می‌گیرد. هرگاه با نیت خالص به معامله با خدا بپردازیم، خدای سبحان خود عهده‌دار تأمین و کفایت ما خواهد شد.

 

3.       عملِ عالمانه

 

در معامله با خدا باید آگاهانه رفتار کرد، نه جاهلانه. وقتی جهل بر عمل ما حاکم باشد، عمل «خبیث» می‌شود و بی‌ارزش؛ اما اگر همراه با علم و شناخت باشد، «طیّب» خواهد شد و پذیرفته می‌شود.

وقتی خدا را به‌عنوان طرف معامله‌ای بشناسیم که دارای صفاتی چون «غنی»، «کریم»، «رزاق»، «قدیر» و «حمید» است، در حقیقت آداب این معامله را شناخته‌ایم و باور داریم که طرف ما پسندیده و ستوده است. اما اگر این آداب را نشناسیم یا درست به کار نبریم، بهره‌ای شایسته نصیبمان نخواهد شد و دریافت ما ناقص خواهد بود.

برای نمونه، فردی که مشرّف به حج می‌شود، باید پیش از سفر، آداب این عبادت را از طریق کتاب‌های معتبر یا سخنرانی‌های عالمانه بیاموزد تا با چشم باز و معرفت کامل به این سفر معنوی برود.

در نگاه وسیع‌تر، سراسر زندگی ما صحنۀ معامله با خداست. هرچه او را بیشتر و عمیق‌تر بشناسیم، معامله‌مان صحیح‌تر و پربارتر خواهد بود و سود آن دنیا و آخرت ما را دربر می‌گیرد؛ اما اگر شناخت ما ناقص باشد و از آداب این معامله بی‌خبر بمانیم، معامله‌ای نادرست انجام خواهیم داد که حتی اگر سودی داشته باشد، موقتی، محدود و اندک خواهد بود.

 

آزمایش مالکیت در معامله با خدا

 

« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ…»[3]

«اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از پاكيزه‌ترين چيزهايى كه بدست آورده‌ايد و از آنچه ما براى شما از زمين رويانيده‌ايم، انفاق كنيد.»

خدای سبحان یادآور می‌شود که هر آنچه در اختیار شماست، ما از زمین برایتان بیرون آوردیم و به شما سپردیم. پس هنگام انفاق، باید باور داشته باشیم که از موجودیِ خدا خرج می‌کنیم، نه از سرمایۀ شخصی خودمان.

آزمایش الهی در اینجاست که مبادا در معامله با خدا چنین بیندیشیم که «علم خودم»، «وقت خودم»، «نَفَس خودم»، یا «سلامتی خودم» را خرج می‌کنم. این نگاه، انسان را از قبولی در آزمون باز می‌دارد؛ زیرا خداوند می‌فرماید: همه این‌ها را ما به تو داده‌ایم.

اما اگر باور کنیم که مال، آبرو و زمانی که صرف می‌کنیم، همه از جانب خداست و ما تنها امانت‌دار آن هستیم، در این صورت برای خود نقشی نمی‌بینیم، منّتی نمی‌گذاریم، توقعی نداریم و در آزمون، موفق خواهیم بود.

شاید کسی بگوید: «همه جان و مالشان را برای خدا خرج نمی‌کنند؛ ولی من این کار را کردم!». قرآن در پاسخ چنین می‌گوید: «وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّه‏»[4]؛ هر توفیقی که نصیب انسان می‌شود، تنها از جانب خداست.

پس وقتی خداوند می‌فرماید «مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ»، در حقیقت یادآور می‌شود که آنچه می‌بخشید، از ماست؛ پس بر ما منّت نگذارید و گمان نکنید کار شگفتی انجام داده‌اید. این سلامتی، این مال، و این آبرو همه از آنِ ماست که به امانت به شما سپرده‌ایم.

باید همواره به یاد داشته باشیم که در معامله با خدا، همه موجودیِ ما از اوست و به همین دلیل نباید توقعی از او داشته باشیم. اگر هم بازگشتی، پاداشی یا جبرانی در کار باشد، همه از فضل و کرم اوست، نه از استحقاق ما.

 

آزمون انفاق با ظاهر مناسب و باطن سالم

 

«وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ»[5]

«و براى انفاق به سراغ قسمت‌هاى ناپاك (و پست) نرويد، در حالى كه خود شما هم حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض (و ناچارى)»

قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ»؛ یعنی در انفاق، چیزهای پست، بی‌ارزش و پیش‌پاافتاده را برای خدا خرج نکنید، بلکه نیت‌تان بخشیدن بهترین و ارزشمندترین داشته‌ها باشد. به بیان دیگر، آنچه را انفاق می‌کنیم باید به گونه‌ای باشد که اگر به خودمان بدهند، آن را بپسندیم و ظاهرش آراسته و مناسب باشد.

در ادامه آیه آمده است: «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ»؛ یعنی انفاق ما نباید به شکلی باشد که گیرنده از گرفتن آن شرم کند، اما چون محتاج است، چشمش را ببندد و بگیرد. ظاهر آنچه انفاق می‌کنیم اهمیت دارد و باید در شأن مخاطب باشد.

این آیه همچنین هشدار می‌دهد که انفاق نباید تنها برای رفع تکلیف باشد. در اینجا، «باطن» انسان اهمیت ویژه‌ای دارد؛ چراکه باطن همواره همراه اوست و از او جدا نمی‌شود. با باطن آلوده به حیوانیت نمی‌توان انفاقی مقبول داشت.

 

آزمون باطن در صحنۀ انفاق

 

یکی از صحنه‌های آزمایش الهی این است که هنگام انفاق، در باطن خود گرفتار غضب، حرص یا کینه نباشیم. مثلاً اگر با خود بگوییم: «چیز دادنی را باید داد؛ بگذار بدهم و راحت شوم!»، این انفاق مردود می‌شود؛ زیرا باطن ما در آن لحظه همچون گرگ، عقرب یا ماری است که هم‌زمان با بخشیدن، نیش می‌زند.

ما معمولاً گمان می‌کنیم که «فعل» ما مهم است، در حالی که پشت پردۀ فعل، یعنی باطنِ فرد انفاق‌کننده، اهمیت بسیار دارد. مانند رستورانی که اگر کارکنانش کثیف و نامرتب باشند، حتی اگر غذا قابل‌قبول باشد، باز هم مشتری دیگر به آنجا باز نمی‌گردد. در معامله با خدا نیز، ظاهر خدمت به مردم دیده می‌شود؛ اما در حقیقت، مخاطب اصلی خداست.

پس باید هم در ظاهر و هم در باطن «طیّب» باشیم تا انفاقمان مقبول شود. اگر باطن ما آلوده به شهوت، غضب، کینه یا معصیت باشد، عمل ما پذیرفته نخواهد شد. «تَيَمَّمُوا» یعنی از حیوانیت خارج شوید و باطنی سالم بیابید تا خداوند انفاقتان را قبول کند.

به بیان دیگر، هنگام بخشش نباید نگاه تحقیرآمیز داشته باشیم؛ چراکه چنین نگاهی نیت و باطن ما را فاسد می‌کند. اگر خدا ببیند که انفاق ما با باطن پاک همراه نیست، آن را نمی‌پذیرد و در نتیجه عزت نیز نصیب ما نمی‌شود. بنابراین همان‌گونه که در مصرف، به ظاهر چیزها دقت می‌کنیم تا بی‌عیب باشند، در بخشش نیز باید به باطن کار توجه کنیم تا پذیرفته شویم و از آزمون الهی سربلند بیرون آییم.

 

آزمون بخشش در پیشگاه بی‌نیاز مطلق

 

«…وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميد»[6]

«و بدانید که خدا بی‌نیاز و ستوده است.»

در پایان این آیه، قرآن یادآور می‌شود که بدانید با کسی معامله می‌کنید که «غنی» است و هیچ نیازی به کار شما ندارد. خداوند بی‌نیاز از انفاق ماست و اگر اجازۀ انفاق به ما داده، در حقیقت لطف و منّت او بر ماست.

گاهی ـ العیاذ بالله ـ چنین می‌پنداریم که خدا به ما محتاج است، در حالی که روزانه دست‌کم ده بار می‌گوییم: «اللَّهُ الصَّمَد»؛ یعنی خداوندِ بی‌نیازی که همه به او نیازمندند. پس وقتی برای «صمد» و «غنی» خرج می‌کنیم، نه‌تنها باید تمام توان خود را به میدان بیاوریم؛ بلکه شایسته است بهترین چیزی را که او می‌پسندد، تقدیم کنیم.

مثلاً ممکن است در مجالس عزای اباعبدالله علیه‌السلام شرکت کنیم و در ذهنمان بگذرد: «اگر من نبودم، این مجلس هم برپا نمی‌شد!» در حرم سیدالشهدا علیه‌السلام همیشه مجلس برپاست و در عالم ملکوت، پیوسته عزاداری جریان دارد؛ حتی اگر تمام مجالس زمینی هم تعطیل شود، آن مجالس ملکوتی بر جای خود باقی است.

«أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ» یعنی خدا از گام برداشتن‌های ما نیز بی‌نیاز است؛ اما اهمیت در این است که وقتی با بی‌نیاز معامله می‌کنیم، بخیل نباشیم و همۀ وُسع خود را به‌کار گیریم. اگر بخل بورزیم، به زشتی و انحراف کشیده می‌شویم.

شیطان همواره در گوش ما می‌گوید: «توان، مال، آبرو و علمت را برای خودت نگه دار؛ چرا برای خدا خرج می‌کنی؟» و اگر این وسوسه را باور کنیم، از آزمون الهی سربلند بیرون نخواهیم آمد.

 

تقرب به خدا با عمل «حمید»

 

یکی از مفسران می‌گوید: از آنجا که خداوند «حمید» است، وقتی می‌خواهید به او نزدیک شوید، باید با چیزی «حمید» به او تقرب جویید؛ یعنی با امری ستوده و پسندیده. به بیان دیگر، هرگاه بخواهیم مال، توان یا هر داشته‌ای را برای خدا صرف کنیم، باید به گونه‌ای باشد که شایسته تعریف و ستایش باشد؛ آنگاه خود ما نیز «محمود» خواهیم شد.

«حمید» بودن در انفاق یعنی هم کمیّت و هم کیفیت کار شایسته باشد. کمیّت، به این معنا که مقدار آن اندک و ناچیز نباشد؛ و کیفیت، یعنی نیت خالصانه برای قرب خداوند. وقتی نیت، پاک و الهی باشد و مقدار عمل نیز قابل توجه و اثرگذار، آن کار در پیشگاه خداوند «محمود» خواهد بود.

 

آزمون ایستادگی در برابر وعده‌های مأیوس‌کننده شیطان

 

«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»[7]

«شيطان (به هنگام انفاق،) شما را از فقر و تهيدستى بيم مى‌دهد و شما را به فحشا و زشتى‌ها فرا مى‌خواند، ولى خداوند از جانب خود به شما وعدة آمرزش و فزونى مى‌دهد و خداوند وسعت بخش داناست.»

شیطان همواره به ما وعدۀ نداری می‌دهد و با این وعده‌ها، ما را به گستاخی در برابر حق وادار می‌کند؛ «يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ». در زبان عرب، به فرد بخیل «فاحش» می‌گویند؛ یعنی بخل، در حقیقت گونه‌ای از فحشاست. شیطان به ما تلقین می‌کند: «در نیّت، دعا و عمل بخیل باش؛ برای خدا هزینه نکن و در عرصۀ اراده و اجرا با خدا معامله نکن.»

در برابر این وسوسه‌ها، خداوند وعده‌های فراوانی می‌دهد؛ از جمله وعدۀ عیب‌پوشی، چرا که او «واسع» و «علیم» است: «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم». اگر فرمان و دستور شیطان را جدی بگیریم و به آن گوش فرا دهیم، در آزمون زندگی نمرۀ منفی خواهیم گرفت؛ اما اگر آن را طرد کنیم و به وعده‌های خداوند اعتماد کرده و عمل نماییم، از این آزمون با نمرۀ قبولی بیرون خواهیم آمد.

 

وسوسۀ مأیوس‌کننده شیطان در مسیر درست

 

یکی از صحنه‌های مهم آزمایش زندگی زمانی است که مسیر درست را انتخاب کرده‌ایم و تصمیم داریم کاری مثبت انجام دهیم؛ اما شیطان پیوسته زمزمه می‌کند: «نمی‌توانی! کارت ناقص می‌ماند، بهتر است اصلاً شروع نکنی!» قرآن این وسوسه را چنین توصیف می‌کند: «يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ». شیطان دقیقاً کنار مسیر حرکت درست ما می‌ایستد تا ما را از ادامه باز دارد، و اگر به پیام او گوش دهیم، بی‌تردید بازنده خواهیم بود.

برای مثال، با خود عهد می‌کنیم که در ماه محرم یکی از صفات زشت خود را ترک کنیم و یا به یک صفت نیکو متصف شویم. در این هنگام، شیطان مدام یادآوری می‌کند: «بارها این کار را خواستی و نشد. رهایش کن. تو توان و اراده‌اش را نداری! امکاناتش را نداری! از سن تو گذشته! تجربه کرده‌ای و بی‌نتیجه بوده است!» اما مؤمن باور دارد که امداد خاص خدا همواره در زندگی او جاری است. پس با امید می‌گوید: «شاید این بار بتوانم از زشتی‌ها جدا شوم و به صفات نیک بیارایم. شاید لیلة‌القدرِ من در همین چله باشد و آدمی تازه شوم.»

 

ایستادگی در برابر وعده‌های مأیوس‌کننده شیطان

 

انسان باید هوشیار باشد که شیطان همواره وعدۀ ناتوانی و نداری می‌دهد تا او را از حرکت در مسیر صحیح بازدارد. عبارت «از ما که گذشت!» یعنی پذیرفتن شکست در آزمون. اگر کسی وعدۀ شیطان را جدی بگیرد و بپندارد که حق با اوست و فرصت اصلاح از دست رفته و اکنون نوبت جوان‌ترهاست، در حقیقت این آزمون را باخته است.

مؤمن باید باور داشته باشد که برای اصلاح شدن، تا آخرین روز زندگی فرصت دارد. روزی می‌رسد که در برابر شیطان می‌ایستد و می‌گوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم»، یعنی هیچ نیرو و توانی جز از سوی خدای بلندمرتبه و بزرگ نیست. در این مرحله، دیگر خود را نمی‌بیند، بلکه حول و قوۀ خدا را می‌بیند؛ و همین نیروی الهی وارد زندگی‌اش می‌شود و ورق سرنوشتش را برمی‌گرداند.

گاه این تحول، با اثر دعای یک انسان بزرگ یا دعای امام زمان علیه‌السلام محقق می‌شود؛ آن‌گاه که می‌فرماید:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ»

«خدایا، توفیق فرمان‌بری و دوری از نافرمانی را روزی ما کن.»

 در پرتو چنین دعایی، عایق‌ها و موانع برداشته می‌شود و انسان برای همیشه از معصیت دور می‌ماند.

 

امید به بازگشت و پیروزی بر وسوسه‌های شیطان

 

نباید گمان کنیم که اگر در گذشته رفتار نادرستی داشته‌ایم، دیگر امکان اصلاح وجود ندارد. تاریخ، نمونه‌های بسیاری از تغییر سرنوشت را به ما نشان می‌دهد؛ از حُر و زُهیر گرفته تا رسول تُرک و طیّب، که ورق زندگی‌شان ناگهان برگشت.

پس اگر همواره خدا را به رخ شیطان بکشیم و به او یادآور شویم که تکیه‌گاه ما قدرت الهی است، از آزمون زندگی سربلند و پیروز بیرون خواهیم آمد.

 

 

تاریخ جلسه:1393/8/23 – جلسه نهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . سوره بقره، آیه 267.

[2]. عوالی اللئالی، ج2، ص70.

[3]. سوره بقره، آیه 267.

[4]. سوره رعد، آیه 88.

[5]. سوره بقره، آیه 267.

[6]. سوره بقره، آیه 267.

[7] . سوره بقره، آیه 268.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط