مقدمه
همه ما اعتراف به اشتباهات خود داریم و این امر بسیار قابل تقدیر است؛ زیرا اصل اشتباه آن است که انسان خطای خود را نپذیرد، یا اگر پذیرفت، مایل است آن را تکرار کند. بزرگترین اشتباه تکرار اشتباه است.
با شناخت و بررسی خطاهایی که مرتکب شدهایم درصدد آنیم که اشتباهات خود را به هیچ وجه تکرار نکنیم؛ زیرا نیک میدانیم در هر اشتباه خسارتهای جدی به زندگی ما وارد شده است.
علاوه بر اینکه باور داریم گرچه به لطف الهی، اشتباهات گذشته را تکرار نمیکنیم اما هنوز هم خطاهای دیگری را انجام میدهیم که به زندگی ما آسیب وارد میکند. این تفکر که اشتباه را منوط و محدود به یک برهه از زندگی دانسته و گمان کنیم دیگر مرتکب خطا نخواهیم شد خود اشتباه است.
اشتباهات منوط به مقطع سنی خاصی نیست، هر یک از ما در هر مقطع سنی ممکن است خطاهایی داشته باشیم، مهم آن است که تکرار نشود، و درس عبرت شده و از آن آموزش لازم را دریافت کنیم.
برخی از این اشتباهات بسیار رایج است و برخی دیگر از رواج کمتری برخوردار است. گاهی اوقات اشتباهات خود را اشتباه نمیدانیم و حتی دلیل برتیزهوشی خود دانسته و گمان میکنیم هر کسی توان این کار را ندارد و بقیه لا ابالی هستند.
بدین معنا که اگر کسی مرتکب این اشتباه نشود او را بیتفاوت دانسته و خود را که مرتکب خطا شدهایم را فرهیخته میدانیم.
اکنون به اشتباهات رایج در زندگی می پردازیم:
اشتباه اول: نگرانی درباره امور خارج از کنترل
بسیاری از ما نگران مسائلی هستیم که از اختیار و کنترل ما خارج است؛ به عنوان مثال دایره تربیت فرزند محدود است. نمیتوانیم در خیابان و مدرسه و… او را تحت کنترل خود درآوریم. نگرانی نسبت به این گونه مسائل، امری است بیهوده.
در حالی که عدهای اینگونه نگرانیها را امری ضروری میدانند و چه بسا این اضطرابها توان و نیروی آنها را زایل میکند و به درست اندیشیدن آنها آسیب وارد میسازد. این نگرانی در ضمیر ناخودآگاه ما بذرافشانی کرده و آن امر منفی منعقد میشود.
روزی آیتالله بها الدینی از مکانی عبور نموده و فرمودند:« الحمدلله بخیر گذشت» از ایشان سؤال شد چرا الحمدالله گفتید؟فرمودند:«صبح می دانستم هنگامی که از اینجا عبور میکنم دچار بلایی خواهم شد اما آیهالکرسی خواندم و صدقه دادم، بلا دفع شد.»
اطرافیان گفتند: میتوانستید مسیر خود را تغییر دهید!
فرمودند: «من وظیفهام را انجام دادم و شکر کردم “بدا” حاصل، و بلا رفع شد.»
بسیاری از اوقات اشتباه ما عدم توکل و تفویض است.
«أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِباد»[1] آنچه وظیفهی ما است با اعتماد و توکل بر خدا انجام میدهیم. در این صورت دیگر جای نگرانی نیست. ما مأمور به انجام وظیفهایم و نتیجه را به خدای سبحان واگذار میکنیم تا اگر خود، صلاح میداند محقق کند.
در تعقیبات نماز میخوانیم:
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»[2]
«کسی که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است.»
کسی که خدا را وکیل خود قرار داده دیگر نگران نیست؛ زیرا میداند او برای ما ایجاد امنیت میکند.
«هُوَ حَسْبُه» او کار را انجام می دهد. هنگامی که توجه به انجام بهتر وظایف متمرکز شود و نتیجه امور هم به خدای سبحان واگذار گردد دیگر جایی برای نگرانی از آینده باقی نمی ماند؛ زیرا معتقدیم او بهترینها را برای ما رقم خواهد زد.
اشتباه دوم: ترس و تسلیم در شکستها
گاه فرد به میزانی از شکست میهراسد که به هیچ وجه کاری را بر عهده نمیگیرد. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيه»[3]
«از هرآنچه ترسیدی خود را در آن بیافکن»
ترس از شکست بیش از خود شکست به روان انسان آسیب وارد میکند.
اگر باور کردیم شکست همیشگی نیست، و امکان موفقیت در مرتبه دیگر وجود دارد آن گاه موفق خواهیم شد. بعضی از امور در زندگی از ضروریات است. به عنوان مثال صحیح نماز خواندن از ضروریات زندگی است و اگر تاکنون نتوانستهایم یک نماز با حضور قلب بخوانیم هرگز تسلیم نشده و سعی و تلاش نموده تا نمازی بخوانیم که از ابتدا تا انتهایش لبریز از حضور قلب باشد.
اگر تسلیم شکست شدیم باب بسیاری از کمالات را برای خود بستهایم. هرگز تسلیم شکست نمیشویم؛ زیرا حول و قوه خدا را میبینیم نه حول و قوه خود را. با حول وقوهی الهی هر ناممکنی ممکن میشود.
فردی که روی توان خود بدون امداد الهی حساب باز میکند قطعاً با یک شکست تسلیم شده و دست از عمل میشوید، اما کسی که تنها روی خدا حساب باز میکند قطعاً به فلاح رسیده و رشد مییابد؛ زیرا خداوند سبحان به بندگانش اجازه تسلیم در شکستها را نمیدهد.
اشتباه سوم: استفاده از کلمه «غیرممکن»
استفاده از کلمه«غیر ممکن» و باور به عدم امکان تحقق امر، از اشتباهات دیگر زندگی است. به عنوان مثال پیشنهادی به ما داده میشود میگوییم غیر ممکن است. و یا در مواجهه با جوان فاسقی میگوییم غیرممکن است او اصلاح شود. و یا غیر ممکن است فرد بد اخلاقی، خوشاخلاق شود.
چنین تفکری، اشتباه محض است. کلمه «غیرممکن» را از زندگی حذف کرده و به جای آن از کلمه «ممکن» استفاده نمایید. با یک نگاه عبرتآموز درمییابیم چه بسا بیدینهایی که مؤمن شدند. و چه افراد غیر موجّهی موجه شدند. چه بسیار ورشکستگانی که مجدداً احیا شدند. چه بسیار افرادی که از هوش و استعداد کمی برخوردار بودند اما عالم شدند. چه بسیار بیماران لاعلاجی که درمان شدند و سلامتی خود را بازیافتند.
گرچه ممکن است زمان زیادی لازم باشد که غیرممکنها ممکن شود اما بایستی معتقد باشیم بالاخره روزی گشایش و فتح و ظفر اتفاق خواهد افتاد و هیچ غیرممکنی وجود ندارد.
قرآن کریم در داستان همسر حضرت ابراهیم علیهالسلام میگوید:
«قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ * قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[4]
«همسر ابراهیم گفت: ای وای! آیا میشود من فرزندی داشته باشم با آنکه پیری سالخوردهام و شوهرم نیز مردی پیر و فرتوت است؟ این چیزی بسیار شگفتانگیز است* فرشتگان با او گفتند: آیا از کار خدا عجب داری؟ (عجب مدار) که رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است، زیرا خدا بسیار ستوده صفات و بزرگوار است.»
ظاهراً همسر ابراهیم فرزندآوری در سالخوردگی را امری غیر ممکن میپندارد. اما از آنرو که خواست و مشیت الهی برآن قرار گرفته، غیر ممکن، ممکن میگردد.
و یا میگوییم: «عالم شدن چه آسان، آدم شدن محال است» تا هنگامی که این جمله در ذهن ما جولان میدهد امکان آدم شدن وجود نخواهد داشت، اما اگر آدم شدن محال بود خدای سبحان برای تربیت و هدایت انسان پیامبران را مبعوث نمیکرد.
ذکر «لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِ الْعَظِيم» را به ما آموختهاند تا بیاموزیم با تکیه بر حول و قوه الهی و با حساب باز کردن روی او هر غیر ممکنی ممکن میشود. خدای سبحان رزق و قدرت بینهایت در اختیار ما قرار می دهد تا هر غیرممکنی ممکن شود.
خداوند سبحان با ظهور نام «مقلب القلوب» دگرگونی ایجاد می کند، قلبی متنفر را محبوب میکند.
«انشاءالله» یعنی غیر ممکن خود را از خود دور کنید. تنها دیدن ظواهر و تکیه بر اسباب مادی و ندیدن قدرت لایزال الهی، از اشتباهات زندگی است.
هر روز صبح در دعای عهد می خوانیم: «اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَة» گرچه ممکن است به تصور بعضی افراد دیدن روی امام زمان غیر ممکن باشد اما همین تصور آنان را از دست یافتن به این خواسته دور میسازد و اجازه صعود به درجات عالی را از آنان سلب میکند، اما فردی که به حول و قوه الهی معتقد است هر روز این دعا را میخواند تا جذبهای نصیبش شود. دعا قابلیتها را افزایش میدهد. توسل و توجه به اولیای الهی غیرممکنها را ممکن میکند.
اشتباه چهارم: افکار منفی
اجازه ورود افکار منفی و نا امید کننده به ذهن و فکر، از اشتباهات دیگر زندگی است. یکی از نقشهای ملکه زنبور عسل آن است که اجازه نمیدهد زنبورهایی که روی نجاست نشستهاند وارد کندو شوند.
هنگامی که به خود اجازه میدهیم هر فکر نامناسبی از ذهنمان گذر کند، در حالی که بسیاری از آن افکار واقعیت خارجی ندارد، بلکه تنها خیالی بیهوده است، این افکار بر اراده و تصمیمهای ما اثر گذاشته و مانع عملکرد مناسب میشود.
گمان میکنیم فکر و ذهن بیارزش است و تأثیری بر عملکرد ندارد در حالی که فکر نامناسب نطفهی همه نازیباییهاست. ضمیر ناخودآگاه انسان از این افکار تأثیر پذیرفته و پس از سالها به عمل تبدیل میگردد.
همانگونه که درب خانه را به روی هر غریبهای باز نمیکنیم درب ذهن و فکر خود را هم حق نداریم روی هر فکر نامناسبی باز کنیم، اما بالعکس میتوانیم بر روی افکار مناسب متمرکز شویم که:
زدهام فالی و فریاد رسی میآید
«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»[5] همانگونه که از گوش و چشم سؤال میشود از عمق وجود و سویدای قلب نیز سؤال میشود که: چرا به خدا و خلق خدا بدبین بودی؟، گرچه ممکن است عقوبت نشویم اما قطعاً بازخواست می شویم. بازخواست از اعتبار و عزت انسان کاسته و او را نزد خدا و خلق شرمنده میکند. یکی از مصادیق تقوا، خویشتنداری و کنترل ذهن است تا فکر سوئی به آن راه نیابد.
اگر به فکر و ذهن خود فرمان دهیم که حتما دعایمان به اجابت میرسد مطمئن باشید خواهد شد.
تاریخ جلسه: 99/4/10 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه غافر آیه 44
[2] سوره مبارکه طلاق، آیه 3
[3] غرر الحکم ص290
[4] سوره مبارکه هود آیات 72 و 73
[5] اسراء/36