جامعه شناسی خانواده ـ بخش اول

مقدمه

 

همچون گذشته و بیش از آن خدای سبحان را سپاسگزاریم که توفیق حضور در جمع مؤمنین را نصیب ما فرمود؛ توفیق آموختن از سفره‌خانۀ شریعت، توفیق یادگیری مطالبی که در زندگی به آنها نیازمندیم، توفیقاتی که شکر ویژه‌ای لازم دارد و اقرار می‌کنیم که هرگز از عهدۀ شکر این عنایات برنخواهیم آمد.

در سال‌های گذشته بحث خانواده را با عناوین مختلف مطرح‌ کردیم؛ چون خانواده برای ما کانونی است که همۀ تقرب و کمال انسان از طریق آن فضا صورت می‌گیرد؛ بنابراین تطهیر و پیرایش و سلامت آن نقش بسزایی در زندگی معنوی و کمالی ما دارد. امسال نیز تحت عنوان جامعه‌شناسی خانواده این موضوع را بررسی می‌کنیم.

 

عشق، عنصر اصلی خانواده

 

ابتدا این نکته را به خودم و شما متذکر می‌شوم که عنصر اصلی زندگی در فضای خانواده عشق است، نه تکلیف، نه اجرای فرمان، نه خدمات‌رسانی. عنصر اصلی خانوادۀ سالم، عشقی است که خدای سبحان به‌عنوان یک موهبت، چه در روابط بین زوجین و چه در روابط والدین و فرزندان قرار داده است. با این نگاه، باور می‌کنیم که وظیفۀ ما استمرار عشق در خانواده است، نه ایجاد عشق. موجِد عشق در خانواده، خدای سبحان است؛ چه بین زوجین، چه بین والدین و فرزندان و نقش ما در این میانه، بهادادن به اموری است که موجب تداوم این عشق می‌شود.

 

خانواده، هدیه‌ای گوارا

 

پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در نامه‌ای به یکی از اصحاب مرقوم فرمود:

«إِنَّ أَنْفُسَنَا وَ أَمْوَالَنَا وَ أَهَالِيَنَا مَوَاهِبَ اللَّهِ الْهَنِيئَةُ وَ عَوَارِيهِ الْمُسْتَرِدَّةِ بِهَا إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ»[1]

«جان و مال و خانوادۀ ما، هبۀ گوارای خدا به ماست و عاریهای است که پس می‌گیرد.»

 واژه شناسی روایت

 

«عَوَارِيهِ»، عاریه است.

«الْمُسْتَرِدَّةِ بِهَا» پس‌می‌گیرد، «استرداد» یعنی طلب رد.

«إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ» یعنی تا زمان معینی در اختیار ماست.

اگر ما خانواده را به عنوان هدیۀ خدا نگاه کنیم اصلاً نوع اکرام ما متفاوت می‌شود. وقتی عزیزی به ما هدیه می‌دهد، هدیه‌اش را با تکریم بسیاری نگهداری می‌کنیم؛ یعنی هدیۀ او، برای ما بی‌مقدار نیست. حضرت فرمود «موهبت هنیء»؛ یعنی هدیۀ خدا هدیه‌ای است بسیار گوارا و لذت‌بخش. خدا به ما هدیۀ ناگوار نمی‌دهد. «هنیء» یعنی این هدیه نوش‌جان ماست. بنابراین خانواده هدیۀ خداست و بایسته است چگونگی رفتار با این هدیه را بیاموزیم.

از جهت دیگر در این روایت فرمود عاریه است، عاریه یعنی پس می‌گیرد و ما مالک نیستیم. ما مالکِ خانوادۀ خود نیستیم، بلکه امانتی است در دست ما که باید آن را با همۀ وجودمان حفظ کنیم تا به آن آسیبی نرسد. این نگاه، سبب وجود عشق در خانواده است. وقتی خانواده را هدیۀ خدا دیدیم، برایمان بسیارعزیز است و به آن عشق می‌ورزیم.

 

تعلق به خانواده

 

امام حسن علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر، هنگام حضور حضرت اباعبدالله علیه‌السلام بر بالین‌شان فرمود:

«أنا في آخرِ يومٍ منَ الدّنيا و أوّل یَومٍ مِنَ الآخرة على كرهٍ منّي لِفِراقِك و فِراقِ اِخوَتي »[2]

«آخرین روز دنیای من است و اولین روز آخرتم؛ در حالی که مفارقت از شما و مفارقت از اطرافیانم برایم سخت است.»

 شاهد مثال عبارت «عَلى كرهٍ منّي لِفِراقِك و فِراقِ اِخوَتي» است. با اینکه مرگ برای امام حسن لقاءِ حق است و باز شدن درب زندان دنیا؛ اما حضرت می‌گوید این‌قدر عزیز هستید که جداشدن از شما برایم سخت است؛ یعنی این میزان تعلق به خانواده امر ممدوحی است نه مذموم. امام حسن اشاره می‌کند: سخت است برای من جدایی از دنیا؛ چرا؟ چون از شما که برادرم هستید دور می‌شوم و از نزدیکانی دور می‌شوم که آن‌ها را قبول دارم:«و فِراقِ اِخوَتي»[تمام خاندانی که ارتباط اعتقادی دارند «اِخوة» محسوب می‌شوند.] در این روایت می‌بینیم آن‌قدر عشق به خانواده زیاد است که گاهی اوقات حتی در حد ایجاد مانع برای ورود به عالم دیگر است؛ با این حال این عشق مذمت نشده است.

 

خانواده‌دوستی

 

امیرالمؤمنین در حکمتی در مدح عثمان‌بن‌مظعون که فرد فرهیخته‌ای بود، ‌فرمودد: «کانَ لی فی ما مَضی اخٌ فی سَبیلِ الله»[3]. امام محمد باقر علیه‌السلام در حدیثی نقل می‌کند که پیغمبر بعد از دفن عثمان‌بن‌مظعون فرمودد: «أُدْفِنَ إِلَيْهِ مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِهِ»[4] ؛«هر کدام از خانواده‌اش که فوت می‌شود کنار او دفن بشود.» بدین صورت می‌خواست به دیگران بفهماند یکی از خصوصیات عثمان‌بن‌مظعون خانواده‌دوستی است؛ آن‌قدر که می‌خواهد قبر همۀ افراد خانواده در کنارش باشد. این پیوست خانوادگی به قدری مهم است که  به‌عنوان یک امتیاز به آن توجه شده است.

 

مهربانی با خانواده

 

در روایتی دیگر پیغمبر می‌فرماید:

«أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ- أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ »[5]

«نزديك‌ترين شما به من در روز قيامت، خوش‌خُلق‌ترين و مهربان‌ترين شما نسبت به خانواده‌اش است و من مهربان‌ترين شما به خانواده‌ام هستم.»

در قیامت جایگاه نزدیک‌ترین‌ها به پیامبر با دو معیار مشخص می‌شود:

  1. «أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً» هرکس خوش‌اخلاق‌تر است به پیامبر نزدیک‌تر است؛
  2. «خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ» هرکس برای خانواده مفیدتر است، بهتر است.

بهتربودن برای خانواده آن‌چنان قرب معنوی‌ نصیب ما می‌کند که ما را از جایگاهی ابدی نزدیک پیامبر بهره‌مند می‌سازد.  بهتربودن برای خانواده، ارزشی محسوب می‌شود که از طریق آن، به بهترینِ عالم  و بهترین بندۀ خدا نزدیک می‌شویم؛ آن هم نه نزدیکی موقت، بلکه نزدیکی دائم: «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً». گاهی وقتی را که برای خانواده صرف کرده‌ایم، تلف‌شده می‌انگاریم؛ در حالی که  مفید‌بودن برای خانواده، موقعیت معنوی خاص، آبرو و وجاهت عجیبی درحضور پیغمبر به ما می‌بخشد.

 

رسیدگی فراوان به خانواده

 

امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُكُمْ عَمَلاً وَ… وَ إِنَّ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ»[6]

«همانا محبوب‌ترين شما نزد خداوند عزّ و جل كسى است كه عملش نيكوتر باشد … و پسنديده‌ترين شما نزد خدا كسى است كه به شايسته‌ترين نحو، به خانواده‌اش رسيدگى كند.»

بهتربودن برای خانواده به چه معناست؟ در این روایت امام سجاد «خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ» را توضیح می‌دهد: محبوب‌ترین شما نزد خدای سبحان کسانی هستند که عملکردشان زیباترین عملکرد است. سپس می‌فرماید: پسندیده‌ترین شما نزد خدا، کسی است که به خانواده‌اش فراوان رسیدگی می‌کند: «أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ» این واژه در آیۀ 20 سورۀ لقمان نیز آمده است:«أسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»

افرادی از شما نزد خدا پسندیده‌تر از سایرین هستند که برای خانواده سنگ‌تمام می‌گذارند و عواطف و توان خود را عرضه می‌کنند.  در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم بسیاری از اوقات خانم‌ها بخش زیادی از امور مالی خانواده را به عهده دارند، یعنی عیالِ خانواده فقط  زن و فرزند نیست، گاهی به علت شرایط مختلف اقتصادی، خانم، نان‌آور می‌شود و بقیه نان‌خور.

 

عدل یا احسان؟

 

مهم این است که در عرصۀ خانواده، قانون‌گرا نباشیم، یعنی با احسان برخورد کنیم نه با عدل و قانون‌گرا بودن و همه چیز را خیلی قانونی‌دیدن. برای مثال می‌گوییم: فلان مبلغ را این‌ بار دادیم، دیگر نمی‌دهیم؛ برای این فرد، این کار را انجام دادیم، دیگر نمی‌کنیم؛ آن همه خدمات رساندیم، دیگر کافی است!

در حالی که روایت می‌گوید فراوان کار کنید:« أَسْبَغ»، یعنی احسان نه عدل. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه «عدل» را به «هر چیزی را سرجای خود گذاردن» تعبیر کرده‌است؛ در حالی که احسان، خارج از چهارچوب عمل کردن است.  برای خیررسانی در فضای خانواده، اساس بر احسان است و زیاده‌روی نه عدل.

البته گاهی اوقات می‌بینیم از زیاده‌روی‌ها سوءاستفاده می‌شود و در نتیجه افراد ناشکر بار می‌آیند، در این‌جا از عدل فقط به عنوان تاکتیک استفاده می‌کنیم.

در « اسبغ» هزینه کردن تمام توان بدون هیچ منتی است؛ چون «إن اَحسَنتُم احسَنتُم لِانفُسِکُم»[7]. در مزرعه‌ای که به ما سپرده شده است گیاه مرغوب می‌کاریم؛ در نهایت خدا اجازه می‌دهد اسم ما به‌عنوان زارع موفق مطرح بشود و از برکت این زراعت تا قیامت استفاده می‌کنیم.

 

خدمات عاشقانه

 

حتی در عرصۀ خدمات‌رسانی، نقش حضور فیزیکی ما بسیار پررنگ است. در روایت است که روزی امیرالمومنین مقدار زیادی خرما  در عبای خودشان ریخته بود و برای خانواده می‌برد؛ عده‌ای از همراهان حضرت خواستند به ایشان کمک کنند، حضرت فرمودد: «أَبُو الْعِيَالِ أَحَقُّ بِحَمْلِه‏»؛«پدر خانواده شایسته‌تر است که این بار را حمل کند»؛ چون پدر با عشق حمل می‌کند و بقیه با تکلیف. پدر خدمات را هر چند بازحمت است؛ اما عاشقانه و با لذت انجام می‌دهد.[8]

 

لطف به خانواده، جلوۀ ایمان

 

در روایتی پیامبر می‌فرماید:

«أحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً- وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي.»[9]

«بهترين مردم از نظر ايمان، خوش‏خوى‏ترين و مهربان‏ترين آن‌ها به خانواده‏اش مى‏باشد و من مهربان‏ترين شما به خانواده‌‏ام هستم.»

زیباترین مردم از جهت ایمان و اعتقادات، چه کسانی هستند؟ در بعضی از موارد، مطرح شده است که در فضای خانواده بایستی به شدت لطف حاکم باشد؛ پیغمبر به جای «اکثَرُ الناس» فرمود: «أحْسَنُ النَّاسِ»؛ یعنی  کسی ایمانش زیباتر جلوه می‌کند و اعتقاداتش زیباتر مطرح می‌شود که خوش‌اخلاق‌تر باشد.

«و الْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ»: کسی که لطف او به خانواده‌اش بیش از دیگران است، جلوۀ ایمانش بیشتر است. هرچقدر نسبت به خانواده لطیف‌تر و مهربان‌تر باشیم، اعتقادات ما زیباتر جلوه می‌کند و جاذبۀ بیشتری دارد. به بیان دیگر خانواده تابلویی است برای جذب افراد به دین.

 

خانواده سکّوی پرش

 

پیغمبر در وصیتی به امیرالمؤمنین می‌فرماید:

« يَا عَلِيُّ أَحْسِنْ خُلُقَكَ مَعَ أَهْلِكَ وَ جِيرَانِكَ وَ مَنْ تُعَاشِرُ وَ تُصَاحِبُ مِنَ اَلنَّاسِ تُكْتَبْ عِنْدَ اَللَّهِ فِي اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى»[10]

«اى على! با خانواده و همسایگانت و کسانى که با آنان معاشرت و هم‌نشینى دارى، خوش‌اخلاق باش تا نزد خداوند، در درجات بلند، نوشته شوى.»

خانواده صندوق پس‌اندازی است با سود فراوان که از آن غافلیم. معمولاً جاهای دیگری سرمایه‌گذاری‌ می‌کنیم. مثلا برای شاگردپروری سرمایه‌گذاری می‌کنیم و معتقدیم آموخته‌های هر یک از این شاگردان پس از مرگ ما چه ثمره‌ای برایمان دارد؛ در حالی که با توجه به روایت، نزدیکانمان بیشترین سود را تا قیامت برای ما دارند. پیغمبر به امیرالمؤمنین می‌فرماید: «يَا عَلِيُّ أَحْسِنْ خُلقَكَ مَعَ أَهْلِكَ» با خانواده‌ات خوش‌خُلق باش. پیغمبر به امیرالمؤمنین که کمال مطلق است می‌گوید: با خانواده‌ات خوش خُلق باش که اگر با خانواده خوش‌اخلاق باشی، نام تو در درجات بسیار متعالی ثبت می‌شود. گاهی اوقات فکر می‌کنیم نماز شب، فلان مقدار روزه یا فلان مقدار انفاق، نام ما را در درجات عالی ثبت می‌کند؛ در حالی که رسیدن به مدارج بالا از آن چه فکر می‌کنیم، آسان‌تر است. خوش‌اخلاقی با خانواده صندوق پس‌انداز ماست.

سکّوی پَرِش ما خانواده است و اگر خلاف این را تصور کنیم، باختیم! بسیاری از اوقات برای غریبه‌‌ها وقت می‌گذاریم، خیررسانی داریم، خوش‌اخلاق هستیم؛ اما با خانواده، نه! در بیرون از خانواده خوش‌مشرب و خوش اخلاقیم؛ اما در فضای خانواده محوریتِ شاد نگه داشتن خانواده را نداریم و غافلیم از این که با آن شاد نگه داشتن، چقدر درجه و مقام معنوی کسب می‌کنیم.

گاهی اوقات بداخلاقیم؛ چون فلان ذکر را نگفتیم! فلان چله را نگرفتیم، در حالی که اولویت با خوش‌خُلقی با خانواده است. می‌توانیم ذکر چله‌ را آسان برداریم تا ذهن ما درگیر آن نشود.

 

انفاق به خانواده

 

امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند:

«لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ وَ إِذَا رَكِبْتَ فَلْيَكُنْ منك [مَعَكَ‏] ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا يَسْأَلُكَ أَحَدٌ إِلَّا أَعْطَيْتَهُ … وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِي الْعَرْشِ إِقْتَاراً.»[11]

امام رضا از طوس به حضرت جوادالائمه در مدینه نامه می‌نویسد و می‌فرماید:« قسم به آن حقی که به عهدۀ تو دارم هنگام خروج از خانه از درب بزرگ خارج شو، چون مراجعه‌کنندگان به تو بسیارند و طلا و نقرۀ فراوان با خود بردار. هرکس درخواستی داشت به او پرداخت کن، اگر هر یک از عمه‌هایت از تو طلبی کردند، کمتر از 25 دینار به او پرداخت نکن؛ البته بیشتر از این مقدار خواستی ببپردازی، اشکالی ندارد.» امام برای غیرِ خویشاوند مبلغی تعیین نکرد؛ اما برای فامیل مقداری تعیین کرد که از آن کمتر نباشد؛ یعنی انفاق برای فامیل وهزینه‌ای که برای خانواده می‌شود نباید کم باشد.

بسیاری از اوقات اولویت برای ما غریبه‌‌ها هستند؛ در حالی که امام رضا به ما آموزش می‌دهد که اولویت، خانواده است؛ می‌بایست برای نزدیکانمان هزینه کنیم. امام در روایت می‌فرماید: «نظر من 25 دینار است»، سپس می‌فرماید: «البته پرداخت بیشتر از این مقدار به خودت بستگی دارد» یعنی فکر نکنیم زیاد خرج کردن برای خانواده‌ اسراف است و از حق دیگران گرفته می‌شود.  عمه سمبل خانواده است. حضرت می‌فرماید: «من می‌خواهم خدا تو را بالا ببرد! «فَاَنْفِق»! پس هزینه کن برای خانواده. نگران تهی‌دستی نباش در مقابل خدای ذی‌العرش.» وقتی در خرج کردن برای خانواده، با خدا معامله می‌کنیم، خدای سبحان فوق تصور ما را تأمین می‌کند.

 

رفعت با انفاق

 

در این که انفاق رفعت می‌آورد و خدای سبحان در برابر رسیدگی به سائل، ده برابریا هفت‌صد برابر برمی‌گرداند جای بحث نیست؛ اما طبق این روایت امام می‌فرماید هزینه کردن برای خانواده بازگردان معنوی دارد نه فقط بازگردان مادی. بازگردان معنوی فوق‌العاده‌‌ای دارد!

«إِنِّي أُرِيدُ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّهُ» من می‌خواهم خدا تو را بالا ببرد. درواقع حضرت با بیان این مطلب می‌فرماید:آنچه موجب ارتقا و رسیدن به مدارج اعلا می‌شود، انفاق برای خویشاوندان است، نه فلان ذکر و فلان نماز و … .

از وجود مقدس علی‌بن‌موسی‌الرضا اجازه می‌گیرم و«انفِق» را عام در نظر می‌گیرم؛ یعنی انفاق عاطفی، علمی، زبانی، زمانی. هزینه کردن برای خانواده، رشد معنوی نصیب ما می‌کند. مثلا من امروز با وجود کارهای زیادی که داشتم، وقتی به منزل می‌روم، برای فرزندانم که شب مهمان من هستند، با جان و دل وقت بگذارم، گویا فردا هیچ مطالعه‌ای در زندگی من وجود ندارد، با این کار می‌خواهم به آن‌ها بگویم: شما برای من مهم هستید برای شما خیلی ارزش قائلم، نه این که فقط درس برایم ارزشمند باشد.  یقین دارم ورای این وقت گذاشتن،خدا بالا می‌برد:« يَرْفَعَكَ اللَّهُ»

آیا می‌دانید خدا بالا می‌برد به چه معناست؟ طبق آیه قرآن:N يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا [مِنْكُمْ] وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍM[12] خدا دو گروه را بالا می‌برد: 1. مومن؛ 2. عالم. خدای سبحان هم اعتقادات صحیحی به ما داده است؛ هم  معرفت دینی؛ هنگامی که با جان و دل برای خانواده، زمان یا مال یا جان مصرف می‌کنیم، نگران کمبود وقت و مال و جان نیستیم؛ چون  به فرمان  خدا عمل می‌کنیم. کیست که در معامله با خدا ضرر کرده باشد؟ انفاق، تأمین نیاز خانواده است.  مگر جز این است که ما از خدا قرب می‌خواهیم و می‌خواهیم نگرش‌مان از سطح پست عالم ماده رو به عالم اعلی برود؛ پس باید خرج کنیم تا خدا بالا ببرد.

 

طول عمر با نیکی به خانواده

 

در روایت دیگری امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:«خیررسانی‌ به خانواده، موجب افزونی عمر می‌شود.» البته من معتقدم، این افزونی صرفاً افزونیِ کمّی نیست؛ یعنی عمرتان پربرکت هم می‌شود.

«مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زِيدَ فِي عُمُرِهِ»[13]

«هر كس به شايستگى در حقّ خانواده‌اش نيكى كند، خداوند بر عمرش مى‌افزايد.»

امام نفرمود کسی که خوب انفاق می‌کند یا خوب خیرات می‌رساند، بلکه فرمودد: «بِأَهْلِهِ»؛ یعنی اولویت‌ها را لحاظ می‌کند.اولویت با خانواده است. هم‌چنین امام نمی‌فرماید کسی که زیاد خدمات می‌رساند، بلکه می‌فرماید:کسی که خدمات‌رسانی شایسته دارد. گاهی اوقات ممکن است برای خانواده چند نوع غذا تهیه ‌کنیم؛ اما بانشاط نیستیم یا منت می‌گذاریم. گاهی اوقات خدمات فراوانی می‌رسانیم؛ اما خستگی از ظاهرمان آشکار است؛ این «حَسُن» نیست. «حَسُنَ» یعنی خیررسانی بی منت، بی‌اذیت و خیلی نرم تا برای افراد خانواده گوارا و دلچسب باشد.

کسی که نیکی‌اش به خانواده زیباست، عمر او افزون می‌شود. «عمر» و «عمارت» به یک معناست؛ یعنی قسمت آباد زندگی او افزون می‌شود و زندگی او مخروبه نیست. زندگی او لذت‌بخش و گواراست؛ چون جایی که آباد است خودبه‌خود مطبوع و مرغوب است.

 

خانواده گنجی گران‌بها

 

مولوی در مثنوی حکایتی دارد: فردی به دنبال گنج  به شهرهای مختلف سفر کرد؛ به او آدرس مکان دوری را دادند و گفتند: آن‌جا برو و فلان جا را  بِکَن، نقشۀ گنج‌نامه آنجاست. با یافتن نقشۀ گنج در آن خرابه در کمال تعجب، آدرس خانۀ خودش را دید، باور نمی‌کرد با این همه گشت و گذار، گنج، در خانۀ خودش باشد.

آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم

یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم

بزرگترین معضل جامعۀ فعلی ما این است که دین، سیر نزولی دارد؛ در حالی که بهترین فضا برای ترویج دین، خانواده است. دیگران با دیدن ارتباط سالمِ فرد متدین با خانواده باور می‌کنند که دین با احترام به تک تک افراد، برای جزئیات زندگی ما نیز قانون دارد؛ اما هنگامی که خانواده را  نهادی مقدس و سکوی پرش و اولویت اول زندگی‌ خود ندانیم؛ فرزندان از خانواده گریزان می‌شوند و در گذر زمان با ایجاد فاصله بین آن‌ها و والدین، طوری تربیت می‌شوند که نه مطلوب پدر و مادر است و نه مطلوب حق.

انعقاد نطفۀ روابط سالم خانوادگی‌ و هم‌سویی اعتقادات دینی والدین و فرزندان، نتیجۀ توجه مادر به فضای خانواده است.  یک مادر با کم‌نگذاشتن در وقت و انرژی و با نگاه صحیح به خانواده، موجب سعادت فرزندان می‌شود.

 

تاریخ جلسه: 99/4/10 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»

 

 


[1].بحارالانوار، ج77، ص175

[2]. اثبات الوصیه، ص162

[3]. حکمت 289 نهج البلاغه

[4]. بحارالانوار، ج،82 ص69

 [5]. بحارالأنوار، ج۷۱، ص ۳۸۷

[6].الکافي, ج8,ص68

[7].سوره اسراء، آیه 84

[8]. بحارالأنوار،ج43،ص343

[9]. بحارالأنوار، ج68، ص 738

[10].تحف العقول، ص14

[11] عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج 2، ص 8

[12]. سوره مجادله، ص11

[13].بحارالأنوار، ج 75، ص 175

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *