تربیت دینی ـ بخش هفدهم

مقدمه

 

در محضر قرآن بحث تربیت را دنبال می کردیم تا هم از اموری که برای اصلاح و پرورش لازم است آگاه شویم و هم شیوه صحیح پرورش خود و اطرافیان مان را آموزش بگیریم و هم به این حقیقت توجه کنیم که امرتربیت باید در طول زندگی جریان داشته باشد.

در جلسات گذشته گفته شد تربیت حرکتی است که از درون آغاز می شود و آثارش در بیرون ظهور پیدا می کند به همین دلیل تغییراتی که از بیرون صورت گیرد صرفاً تربیت نام‌گذاری نمی‌شود، به عنوان مثال تغییر دادن تربیت نیست، تغییر یافتن تربیت است. در تربیت سرعت نیست بلکه تدریج در آن نهفته است یعنی باید عامل زمان در تربیت مورد توجه خاص قرار گیرد؛ زیرا تربیت زمان‌بر است.

اگر در گذر زمان تغییر درونی شکل گیرد قطعاً آثارش در بیرون به نمایش گذاشته می‌شود، به عنوان مثال اگر به فصل زمستان و به درختان بی‌برگ بنگریم باور نمی‌کنیم که این درختان دو ماه بعد سبز شده و تا چه اندازه زیبا جلوه می‌کنند، همچنین باور نمی‌کنیم زمستان تا چه اندازه مثمر ثمر خواهد شد، اما چون عامل زمان بر این امر سرسبزی زمان مترتب شود درختان سبز شده و به ثمر می‌نشینند.

اگر سرعت در جریان تربیت به میدان آید تربیت را متوقف می‌کند، تاثیر زمان در تربیت مانند غذاهایی است که گذشتگان ما با صبر و حوصله آن را می‌پختند، خورشت را از شب در قابلمه مسی قرار می‌دادند و تا فردا ناهار ریزریز می‌پخت وآماده می‌شد اما امروزه در بسیاری از خانه‌ها غذا در زود پزو و به سرعت پخته می‌شود، تفاوت طعم این دو قابل قیاس نیست، مواد هردو غذا یکی است اما طعم این دو ربطی به یکدیگر ندارد. به اصطلاح عامیانه جا انداختن غذا با جا افتادن آن کاملا متفاوت است.

یکی از مشکلات در حیطه تربیت بی‌توجهی به عامل زمان است، اینکه به مجرد کاشت تخم تربیت منتظر نتیجه و ثمره آن هستند، الان می کارند و می‌خواهند الان درو کنند، این امر با ذل ربوبیت هماهنگ نیست.

در امر تربیت هرکس به میزان بردباریش از ثمرات آن بهره می‌برد به عنوان مثال مادرباردار به میزان بردباری وتحملش در زمان بارداری می‌تواند انتظار بچه سالم داشته باشد.

 تربیت یک پروسه زمان بر است، اگر الان به حول و قوه الهی تصمیم بگیرم که نفس خویش را تربیت کنم ممکن است بیست سال بعد ثمراتش آشکار شود.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمایند: سیر 5 مرحله دارد؛ اول معرفت، بعد هجرت، بعد سرعت «سارعوا» و سبقت و امامت است. این مراحل در امتداد یکدیگرند وچنانچه به ترتیب وپشت سرهم طی شود انسان را به جایگاه جلودار بودن می رساند.

 

سوره مبارکه بقره، آیه 286

 

«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا …»

«خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌‏اش تكليف نمى‏‌كند…»

 

ما تواناییم

 

خدای سبحان در همه تکالیفی که به نوع بشر کرده وسع وتوانایی او را در نظر گرفته، وسع او بسیار وسیع وگسترده است، اگر کسی بخواهد خود یا اطرافیانش را پرورش دهد باید به وسعت وجودی دقت نظر خاص داشته باشد، معمولاً وقتی این آیه مورد توجه قرار می‌گیرد عکس معنای گفته شده از آن استنباط می‌شود؛ اینکه خدای سبحان از انسان تکالیف را به اندازه وسع او خواسته است نه اینکه وسع افراد بسیار زیاد وسیع است. نوعاً مردم ترجیح می‌دهند غافل از این امر باشند که وسع و توانایی عطا شده به آنان بی‌نهایت است، خدای سبحان بنده را به گونه‌ای خلق کرده که قدرت انجام همه اوامر مولا را داشته باشد. اگر مولا به او امر می‌کند «اصبروا»، «جاهدوا» و «امنوا» یعنی او قدرت بر انجام همه این امور را دارد.

زمانی بنده مهمان منزلی بودم خانه آتش گرفت تمام کسانی که به دلیل کهولت و ناتوانی در شرایط عادی به سختی راه می‌رفتند زودتر از دیگران فضا را ترک کردند و بیرون دویدند، این نشان می‌دهد آنان وسع و قدرت بر دویدن را داشته‌اند اما خودشان از قدرت خویش غافل بوده‌اند و به مرور زمان توانایی راه رفتن خویس را به فراموشی سپرده و تعطیل کرده‌اند اما در یک اتفاق غیرمنتظره توانایی‌هایشان ظاهر می‌شود.

خدای سبحان در پشت پرده همه تکالیف توانمندی‌های انسان را به او یادآوری می‌کند، آنکس که خود را در تیررس تربیت الهی قرار ندهد گمان می‌کند تمام مقامات عالیه از آنِ انبیا و اولیای الهی است و برای نوع بشر نیست؛ زیرا راحت ترین کار آنست که افراد وسع خود را محدود کنند و بگویند انجام فلان کار در توان ما نیست، اما قرآن وقتی انسان را مخاطب قرار می‌دهد به او یادآور می‌شود وسع شما بسیار وسیع است، توانایی‌تان از توانایی ملائکه بالاتر است؛ زیرا آنچه فرشتگان از پذیرشش رو برگردانده و بار امانت آن را به دوش نکشیدند انسان آن بار را حمل کرد، این میزان توانایی انسان را حتی آسمان و زمین نیز ندارند آسمان و زمین هم نتوانستند بار امانت به دوش کشند .

قرآن در سوره مبارکه احزاب آیه72 می‌فرماید:

«إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا»

«او(انسان) بسیار ظالم و جاهل است»

 مفسرین می گویند: «جهولا» بدین معناست که انسان غیر خدا را نمی‌شناخت و به غیر خدا جاهل بود و می‌دانست که باید بندگی کند، به همین خاطر در روز الست در جواب خدای سبحان که پرسید «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم‏»[1] به سرعت و به راحتی گفت «قالُوا بَلى‏»؛ زیرا او فطرتاً حاضر است هر آسیبی را تحمل کند تا به تکالیف بندگی و به بار امانتی که بر دوش می‌کشد آسیبی نرسد.

مجدد یادآوری می‌کنیم بحث از استعدادها و توانایی‌های نامحدود انسان است، هر چه بیشتر این موضوع را پیگیر می‌شویم در‌می‌یابیم که انسان تا چه حد به خود ظلم کرده و می کند.

اینکه انسان در انجام وظایف بندگی از صیغه‌های منفی استفاده می‌کند وخود را در انجام آنها ناتوان می‌بیند در حقیقت به خود ظلم می‌کند، زیرا اگر او خود را جلوه حضرت حق ببیند درمی‌یابد برای انجام هیچ امری ناتوان نیست و به این باور می‌رسد که تمام اوامر و نواهی حضرت حق در حد وسع اوست؛ زیرا خدای حکیم تکلیف مالایطاق نمی‌کند، او بنده خویش را به امری فرمان نمی دهد که تواناییش را به وی عطا نکرده باشد

در زیارت جامعه کبیره آمده است:

«اجسادکم فی الاجساد، ارواحکم فی الارواح، انفسکم فی النفوس»

«بدنهای شما در میان مردم وروح ونفس تان در میان ارواح ونفوس مردم است»

هرچند که ارواح مطهر حضرات معصومین با کسی قابل قیاس نیست اما نکته مهم آنست که در میان خلق‌اند و گِل وجودی ما از باقی مانده گِل حضرات معصومین است، اینکه آنان را اینگونه مخاطب قرار می‌دهیم از آن روست که جدای از مردم نیستند و وسیله و رابطی میان خلق وخدای سبحانند، این بزرگواران جلوه تامه خدای سبحانند و هرخواهانی می تواند بواسطه اینان خلیفه خدا در زمین شود وبر انجام هر امری توانا گردد

  • انسان تربیت پذیر باید وسع خود را شناسایی کرده و استعدادهایی که حضرت حق به او هبه نموده بازشناسی نماید، این امر برای او بسیار سودمند است؛ زیرا آگاه شدن از توانایی‌ها انسان را قدرتمند می‌سازد مانند کسی که سالیان زیادی فقیرانه زیر راه پله‌ای زندگی کرده یکباره خبردار می شود چندین هزار هکتار زمین داشته که از آن بی‌خبر بوده، حال میزان و شادی چنین فردی تا چه اندازه است، میزان خوشحالی انسان بعد از شناخت استعدادهای خویش قابل مقایسه با خوشحالی چنین فردی نیست. کسی که می‌تواند از استعدادهای خویش استفاده کند اما نسبت به شناخت وآگاهی از آنان تعلل ورزد دقیقا مانند فقیری است که به سراغ زمین‌های خویش نرود و همچنان زیر راه پله زندگی کند.

 

سوره مبارکه آل عمران، آیه 57

 

«وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»

«و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند [خداوند] مزدشان را به تمامى به آنان مى‏‌دهد و خداوند بيدادگران را دوست نمى‌‏دارد»

پاداش‌ها را کامل عطا کنید

 

هرکس اهل ایمان و عمل صالح باشد خدا به طور کامل پاداش او را عطا می‌کند، «يُوَفِّي» باب تفعیل و از ماده «وفی» به معنای کامل پرداخت کردن است.

یکی از معانی ظلم نقص است، خدای سبحان کسانی که اجرها را ناقص عطا می‌کنند را دوست ندارد، به عبارت دیگرحضرت حق کسی که پرداختش ناقص باشد را دوست ندارد؛ زیرا باری تعالی اجرها را خود کامل می پردازد.

  • آنچه به عنوان نکته تربیتی از این آیه استنباط می‌شود آنست که در تربیت خویش وآنان که ما در تربیت‌شان نقشی داریم اعم از فرزندان یا اطرافیان و یا … باید به گونه‌ای عمل کنیم که هیچ گاه مزدورانه کار نکنند؛ یعنی انجام تکالیف به شرط مزد نباید باشد.
  • حضرت حق در امر تربیت، بندگان را به گونه‌ای پرورش داده که نه تنها تقاضای طلب واجر نکنند بلکه به میزانی که توفیق بندگی پیدا کنند به همان میزان شاکر حضرت حق می‌شوند وخدای سبحان را به جهت توفیق ایمان و بندگی که به آنان عطا نموده، شکرمی کنند.

رابطه حضرت با بندگان به گونه ای است که چون بنده کار را خالصانه و بدون هیچ چشم داشت انجام دهدخدای سبحان اجر و پاداش وی را به طور کامل و پر وپیمان می‌پردازد، خدا ربّ است و این گونه شیوه‌های تربیتی برای رشد وتعالی بندگان را به کار می‌بندد.

این شیوه ثمرات بسیار نیکویی دارد:

اول: آنکه انسان کار را خالصانه و صرفاً برای رضای حضرت حق انجام دهد.

دوم: کسی متوقع بار نمی‌آید و طلب مزد نمی‌کند.

سوم: هرکس وظیفه خویش را به بهترین شکل انجام می‌دهد چون باور دارد در محضر مربی خلقت قرار دارد

چهارم: اگر انجام وظیفه نسبت به خلق باشد چشم داشتی از خلق ندارد که در نهایت به حقیر شدن بنده بیانجامد.

 پنجم: چون مربی خدای سبحان است وخدا کریم است چندان به بنده اجر و پاداش می‌دهد که از حد تصور خارج است؛ زیرا بنده محدود در مقابل خدای نامحدود دست به انجام وظیفه بدون اجر ومزد زده است وخدا خود آن را جبران می‌کند.

ششم: اگر بنده خود درخواست اجر ومزد می‌کرد چون خود محدود است محدود طلب می‌کرد، اما چون خدای نامحدود بخواهد اجر بدهد نامحدود می‌بخشد.

هفتم: نکته مهم آنست که چون مربی بخواهد پاداشی عطا کند باید به طور کامل و پر و پیمان بپردازد.

شیوه تربیتی صحیح همین است که بیان شد اما معمولاً نوع انسانها اینگونه نیستند؛ زیرا اطرافیان خویش را متوقع دریافت اجر وپاداش بار می‌آورند و آنان را طلبکار تربیت می‌کنند؛ یعنی در مقابل انجام وظیفه به دیگران مزد و پاداش می‌دهند.

این چنین شیوه تربیتی فقط منوط به دیگران نیست، بلکه هریک ازما نیز باید وظایف خود را بدون توقع پاداش انجام دهیم.

اجر وپاداش همیشه مالی نیست گاه ما توقع یک تشکر یک کلام محبت آمیز وحتی یک نگاه را داریم همه این چشم داشت ها مذموم وناپسند است؛ زیرا در نهایت در مقابل انجام وظیفه تقاضای اجر وپاداش کرده‌ایم.

گفته شد پاداش باید به طور کامل پرداخته شود و این امری است که هرکس خود می‌داند که کامل نسبت به او چیست.

خدای سبحان در قرآن کریم می‌فرماید:

«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذيرَه‏»[2]

«بلکه انسان خود از وضع خود آگاه است هر چند برای خود عذرهایی بتراشد»

  • اجمالاً آنچه در این آیه به عنوان نکته تربیتی باید به آن اشاره کرد آنست که در پرداخت اجر و پاداش‌ها به عبارت عامیانه باید سنگ تمام گذاشته شود.
  • «وَ اللَّهُ لا يُحِبُ‏ الظَّالِمين‏»: بعضی از مفسرین می گویند: ظالم کسی است که اجور و پاداش‌ها را کم پرداخت می‌کند چنین کسی محبوبیت قلبی خود را از دست می‌دهد؛ زیرا خدای سبحان دوست ندارد کسی را که پادش‌ها را ناقص می‌پردازد، هرگاه خدا کسی را دوست نداشته باشد محبوبیت او میان مردم می‌رود؛ زیرا قلوب دست خدای سبحان است.

وقتی خدا محبّ کسی نباشد او را نزد اطرافیانش محبوب قرار نمی‌دهد.

 

سوره مبارکه آل عمران، آیه76

 

«بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»

«آرى هر كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى نمايد بى‏‌ترديد خداوند پرهيزگاران را دوست دارد»

کار حداکثری

 

هرکس باید تعهد خود را به طور کامل انجام دهد.

نکته تربیتی آیه آنست که انسان باید هم خودرا به گونه‌ای تربیت کند که وظیفه‌اش را به طور کامل انجام دهد و هم دیگرانی که در تربیت آنان نقش دارد به انجام وظایف پایبند نماید، البته انجام وظیفه باید حداکثری باشد نه حرکت برلب مرز وظایف؛ زیرا چنین شکل کار کردن پسند حضرت حق نیست چون حضرت حق پاداش ها را کامل و پروپیمان عطا می‌کند.

البته در آیات قبل یادآوری شد که نباید برای دریافت اجر و پاداش به وظیفه خود عمل کنیم هرچند حضرت حق اینکار را می‌کند.

  • اگر کسی قصد تربیت خویش را دارد باید به گونه ای عمل کند که در نگاه خودش کار به طور کامل انجام شده باشد؛ یعنی صددر صد توان خود را به کار گرفته باشد، البته قرآن می گوید باید پرهیز کنید از اینکه کار شما در چشم تان جلوه کند «(اتَّقَى» ازاین کار تقوا کنید

هرکس باید بر انجام کار کامل ودرست و بدون هیچ کم و کاستی همت گزیند اما نباید به آن مغرور گردد؛ زیرا افراد دیگری همین کار را به مراتب بهتر و بیشتر انجام می‌دهند.

همه خلق در انجام بندگی حضرت حق ودر انجام وظایف شان نسبت به دیگران ناقص‌اند

پیامبر (ص) می فرمودند:

«سبحانک ماعبدناک حق عبادتک ولا قدرناک حق قدرک ولاشکرناک حق شکرک»[3]

اگر قرآن می فرماید«بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» از این آیه مقاصد متفاوتی را دنبال می‌کند:

اول: آنکه هیچ کس نباید نسبت به امری که تعهد داده کم کاری کند بلکه وظایف باید پر وپیمان ادا شود و فرد کامل به عهدخود وفاکند.

دوم: اینکه امکان وفای به عهد به طور کامل ممکن نیست، بلکه هر کس باید بر مبنای توان خود به انجام وظایفش می‌پردازد به گونه‌ای که در خلوت خویش اعتراف کند که تمام توانش را به میدان آورده و آن را به طور کامل انجام داده است.

سوم: هیچ کس نباید انجام کار صحیح و کامل را از خود ببیند به عبارتی خودرا فاعل الخیر بداند و نقش اساسی برای خویش قائل شود زیرا فاعل خیر خدای سبحان است.

چهارم: اگر کار خودکامل انجام شود آموزشی است برای دیگران تا آنان نیز در انجام کامل کار بکوشند. پیامبر(ص) می فرمایند:

«رحم الله امرعمل عملا فاتقنه»[4]

«خدا رحمت کند کسی را که کار را محکم انجام می‌دهد»

شاید بتوان این نکته تربیتی آیه را در کنار تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بعد از نمازهای واجب قرار داد بدین شکل که در نماز باید همت بر انجام صحیح و کامل آن باشد و باید با توجه کامل نماز اقامه گردد اما در این حال نیز گفته می‌شود بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را بگویید تا نواقص این عمل عبادی با ذکر تسبیحات حضرت جبران شود و این نشان می‌دهد که درانجام وظایف بندگی همیشه ناقص عمل کرده است که به جبران کننده‌ای نیاز است، تسبیح حضرت زهرا جبران نوافل و هزار رکعت نماز مستحب به شمار می‌آید.

تأکید بر گفتن این تسبیحات بعد نماز نشان می‌دهد که هیچ‌کس نمی‌تواند کار صحیح را آنگونه که مرضی حق باشد انجام دهد و هرکس به مقصر بودن خود در محضر حق اعتراف می‌کند در حالی که قرار بر پر و پیمان کار کردن بود، خدای سبحان می‌گوید پرهیز کنید از ادعای انجام کار به طور کامل و پرهیز کنید از این که کار را به خود نسبت دهید و اگرانجام وظیفه شما نسبت به خلق بود که در امتداد بندگی شما در محضر حق است پرهیز کنید ازاینکه منتی بردیگران داشته باشید

اگر کسی بعد ازانجام کار بر دیگران منت گذارد هرچند کار او درشمار بالاترین اعمال باشد اما در شمار متقین نیست وبه اصطلاح آیه (اتقی ) نیست مثلا آنکس که انفاق می کند وآن را با منت گذاردن باطل می‌نماید خدای سبحان می‌گوید صدقات خویش را با منت باطل مکنید همچنین اگر مادری گمان کند که برای خانواده اش پر وپیمان کار کرده و از این رو بر اهل خانه منت بگذارد عملش (اتقی) نیست و از این گونه موارد در سراسر زندگی ما به چشم می خورد.

 

سوره مبارکه آل عمران، آیه 85

 

«وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ »

«و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است»

 

خط قرمزهای تربیت

 

اگر کسی دینی به غیر از اسلام طلب کند هرگز از او پذیرفته نمی شود و در قیامت در زمره سرمایه باختگان است.

در تربیت باید خط قرمزها مورد توجه قرار گیرد و رعایت شود، قرار گرفتن در پایین‌تر از خط قرمزها حریم تربیت نیست.

قرآن می‌گوید: اگر کسی دینی طلب می‌کند که آن دین اسلام نباشد از هدایت یافتگان نیست؛ یعنی ممکن است کسی به جهت پذیرش ادیان یا مذاهب دیگر اهل عبادت های خاص آن مذهب باشد یا اهل  ذکر و دعا باشد وحتی به یک سلسله قوانین ملتزم باشد عباداتش پذیرفته نیست او چون مسلمان نیست و در حریم اسلام جای نگرفته عباداتش پذیرفته نمی‌شود، خدا می گوید «فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ».

در تربیت گاه سخت گیری‌هایی لازم است، تا افراد به قوانین پایبند گردند و به آن عمل نمایند و چیز دیگری را جایگزین آن نگردانند. قرآن می‌گوید :« َلَن يُقْبَلَ مِنْهُ» هرگز از او قبول نمی شود، به عنوان مثال زمان پیامبر(ص) گروهی مسلمان شدند سپس به دین یهود یا مسیحیت بازگشتند یا اصلا مرتد شدند قرآن به آنان می‌گوید این دین از شما پذیرفته نیست؛ زیرا اکنون دین اسلام است، چنین انتخاب‌ها و جایگزینی‌هایی گاه ریشه در جهالت افراد دارد که کامل را رها کرده و در پی ناقص می‌روند و گاه به دلیل رهایی از قوانین دین اسلام در پی دین دیگر حرکت می‌کنند، در این زمان شریعت می‌گوید قوانینی که شما برای خود وضع کرده‌اید پذیرفته نیست، این قوانین پایه و اساس شریعت ندارد.

ممکن است این سوال پیش آید که موضوع آیه چه ربطی به بحث دارد؟باید گفت آنچه در تربیت مهم است توجه به میزان‌هاست، به عنوان مثال گاه در میان عامه مردم شنیده می‌شود که فلان کس پیامبر (ص) وامام حسین(ع) را بسیار دوست می دارد اما نماز نمی‌خواند و به قوانین شریعت پایبند نیست، قلبش پاک است و اسلام را قبول دارد اما به ظواهر معتقد نیست و پایبند به آنها نمی‌باشد، حجاب ندارد، نماز نمی‌خواند، حقوق شرعی را پرداخت نمی‌کند اما ایمان او به خدا و پیامبراز مؤمنین بیشتر است، این چنین اعتقادی ارزشی نداشته؛ زیرا شریعت خط قرمزهایی دارد که باید به آن پایبند بود در غیر این صورت فرد از عنوان شریعتمداری خارج گشته .

شریعت پایبند بودن به اموری که بر مبنای علائق وسلایق شخصی باشد نیست بلکه پایبندی به قوانین واحکام ورعایت بایدها ونبایدهای دین است، ذکرگفتن به تنهایی کافی نیست مهم آنست که به اوامر ونواهی مولا گوش جان سپرد والتزام عملی به قوانین شریعت داشت

در تربیت اسلامی میزان وجود دارد اگر کسی بر روی خط آن میزان حرکت کند فقط مسلمان است واگربیشتر از آن عمل نماید عنوان مومن می گیرد

در تربیت باید واژه ها درست مصرف شود؛ یعنی اگر کسی به غیراسلام دینی داشته باشد قانون‌گرا هست اما مسلمان نیست. خدای سبحان  با قاطعیت می‌گوید دین او پذیرفته نیست، مثلا گاه گفته می‌شود فلانی متدین و خانواده‌دار است اما نه به شیوه مؤمنین. چنین توصیفی برای دینداری اشتباه است شاید این فرد پایبند به اخلاق یا مردم دار باشد اما متدین نیست.

در نگاه شریعت چنین فردی صاحب اخلاق نیکوست اماپرورش یافته نیست؛ زیرا اخلاقش پشتوانه دینی و زیربنای شریعت ندارد.

همه اموری که انجام می‌شود زمانی در محضر حق مورد قبول است که در چهارچوب شریعت باشد، آدم خوش اخلاق روزی وسیعی دارد و در این دنیا صاحب منفعت موقت است، اما در قیامت نصیبی ندارد، اگر ما طالب منافع باقی هستیم باید خود و اطرافیان‌مان را به گونه‌ای تربیت کنیم که میلیاردها سال از منافع این تربیت بهره‌مند شویم.

قسمت پایانی آیه نیز از مصادیق مهم معرفت است. آیه بیان می دارد اگر کسی رشد پیدا کند همیشه سرمایه‌دار است، اما اگر کسی پذیرای تربیت الهی نباشد شاید در دنیا ظاهراً به سرمایه‌هایی دست یابد اما حقیقتاً دست خالی وارد قیامت می‌شود.

اعتقادات حقه سرمایه ماست و باید افزایش یابد، افزایش سرمایه از طریق نامشروع در درازمدت آسیب آفرین است، ما باید خود و اطرافیان‌مان را به گونه‌ای تربیت کنیم که هم دائماً سرمایه‌هایمان افزون شود و هم این افزونی در مسیر صحیح صورت پذیرد.

آنکس که سرمایه‌اش افزون شود دائماً به تجارت صحیح اقدام می‌کند اما آنکس که سرمایه‌اش دائماً از دست می‌رود و احساس حقارت داشته. به عنوان مثال اگر تربیت فرزندم به  من سپرده شده باید اعتقاداتش را دائماً در جریان رشد قرار دهم؛ زیرا اگر به اعتقادت او توجه نشود سرمایه‌اش در معرض خسارت قرار می‌گیرد.

 

تاریخ جلسه: 98/11/21 ـ جلسه 17

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه اعراف، آیه 172

[2] سوره مبارکه قیامه، آیات 15 ـ 14

[3] صحیفه سجادیه

[4] کافی، ج3، ص263

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *