مقدمه
انسان ذاتا توانمند آفریده شده است. توان این خلیفه الهی، به قدری بود که در بدو خلقت خویش قابلیت آموختن اسماءالهی را داشته است، همانطور که قرآن میفرماید:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»[1]
«خداوند همه اسماء الهی را به آدم آموخت»
بنابراین خداوند سبحان استعدادها و توانمندیهای گوناگونی را در وجود انسان به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض میشود. پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است!
توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام برداشته و از استعدادهای بالقوهای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.
در نگاهی اجمالی، تمامی معاصی و آلودگیهای عقیدتی، اخلاقی و رفتاری ریشه در ناتوانی فرد دارد؛ خواه این ناتوانی در فکر یا در اراده و نیت افراد… باشد. در هر حال انسان ناتوان، در عرصه بندگی موفق نبوده و مرتکب اشتباهات و گناهان میشود.
در مقابل، توانمندی در ابعاد گوناگون، منجر به انجام واجبات و اعمال صالح شده و خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت. کسی میتواند در عرصه عبودیت و بندگی موفق باشد که از توانمندیهای گوناگون خویش استفاده کند.
انسان توانمند، محصول مکتب تشیّع
در زیارت آلیس به محضرت حضرت ولیّعصر عرض مینماییم:
«وَ نُصرَتی مُعدةٌ لَکم»[2]
«و یاریرسانی من برای شما آماده است»
این عبارت نشان میدهد شیعه حقیقی تواناست و توانمندی او به حدی است که میتواند امام خویش را یاری رساند.
یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندیهایی است که در وجود انسان بوده لکن پردهای از غفلت آن را پوشانده است و ما قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:
- چه اموری موجب توانمندی انسان است؟
- چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟
در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت میشود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش میرسیم.
علامت ناتوانی؛
کم فروشی
«وَیلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ»[3]
«وای بر کمفروشان! آنان که وقتی برای خود پیمانه میکنند، حق خود را به طور کامل میگیرند اما هنگامی که برای دیگران پیمانه یا وزن میکنند، کم میگذارند»
در این آیات، علامت ناتوانی بیان شده و با تأمل بیشتر به عامل ناتوانی نیز دست پیدا میکنیم.
«مُطففین» افرادی هستند که در معاملات اقتصادی، «کمفروشی» میکنند و پیمانه دیگران را ناقص و پیمانه خویش را پُر بر میدارند.
امر «تطفیف: کمفروشی» منحصر در معاملات اقتصادی نیست و نسبت به سایر تعاملات نیز قابل تعمیم است.
گروهی از افراد، ضعفشان در تعاملات اجتماعی آشکار میگردد. این گروه در پرداخت به دیگران، کوتاهی و مسامحه داشته اما هنگام دریافت -آنگاه که پای منافعشان به میان آید- در جستجوی کاملترین دریافتها هستند.
به بیان دیگر، گروهی هنگام انجام وظیفه در قبال دیگران و اداء حقوق آنان، ناقص و ناچیز عمل میکنند لکن حقوق خود را کامل طلب میکنند. این افراد فاقد روحیه عدالتخواهی و مساواتاند.
با بررسی بیشتر عامل ناتوانی هم مشخص میشود: آنها تصور میکنند پرداخت کاملِ حقوق دیگران از موجودی آنها میکاهد. همچنین به هنگام دریافت، از دیگران توقع فراوان دارند. افراد متوقع، پس از انجام وظیفه، اگر بازگردان مناسبی از طرف مقابل دریافت نکنند؛ زبان به گله و شکایت گشوده و دست از انجام خیرات برمیدارند.
عوامل توانمندی؛
دیدگاه صحیح
از مفهوم مخالف این آیه به دست میآید افراد توانا، اهل عدالت و مساوات هستند؛ آنان که در تعاملات اجتماعی، همانگونه که مایل به دریافت کامل حقوق خویش هستند، حقوق دیگران را هم به طور کامل پرداخت میکنند.
ریشه و عامل توانایی آنها دیدگاه صحیحی است که در ذهن دارند: آنها بر این باورند که به هنگام اداءحقوق دیگران و انجام خدمات میبایست نهایت توان و تلاش خود را به کار گیرند و به هنگام دریافت از دیگران، اساسشان بر عدم توقع و چشمداشت است. این دیدگاه موجب توانمندی آنهاست.
تعامل خالصانه
عامل دیگر توانمندی، آن است که فرد به هنگام تعامل خالصانه با خلق، خالق را در نظر داشته و در حقیقت با پروردگار خویش معامله کند. به بیان دیگر، انجام وظایف خویش را تنها به نیت قرب به خداوند و کسب رضای او انجام داده لذا خدای سبحان، با سنّت خویش جزا دهنده اعمال اوست:
«اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشا»[4]
«خدای سبحان برای هر کس که بخواهد، دو چندان میکند»
سنّت الهی، چند برابر کردن موجودی است. زمانی که بنده با پروردگار خویش معامله کند؛ نه تنها موجودی او کاهش نیافته و او احساس کمبود نمیکند بلکه روز به روز بر دارائیها و توانمندیهایش افزون میشود، لذا با این دیدگاه، وظایف خویش را در قبال دیگران، بدون هیچ کم و کاستی انجام میدهد و اساس او بر پرداخت حداکثری میباشد.
عدم توقع
توانمندان به هنگام دریافت از دیگران، هیچ چشمداشتی از آنان ندارند زیرا این فرمایش وجود مبارک امام سجاد علیهالسلام را بر صحفه دل حک نمودهاند:
«رَأَیتُ الْخَیرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاس»[5]
«تمام خیر را در قطع طمع از آنچه نزد مردم است دیدم!»
به راستی تمامی کمالات و خیرات در قطع طمع و پرهیز از توقع از مردم است (باید دانست در کلام امام معصوم ذرهای مبالغه راه ندارد)
کسی که متوقع از دیگران نباشد؛ گرچه از آنان ناسپاسی مشاهده کند، هرگز لب به گله و شکایت نگشوده و از انجام خیرات بعدی منصرف نخواهد شد.
با دقت بیشتر، این دو دیدگاه از یکدیگر جدا نیستند. آن کس که در ارتباطات خویش با خداوند معامله میکند؛ برای دریافت اجر و پاداش توقعی از مخلوقات ندارد. او میداند به لطف الهی، کاملترین و بهترین بازگردان در اختیارش قرار خواهد گرفت.
نماد ناتوانی؛
عدم اجرای فرامین الهی
«قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ مِنْ أَی شَیءٍ خَلَقَهُ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ كَلَّا لَمَّا یقْضِ مَا أَمَرَهُ فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»[6]
«کشته باد این انسان، چقدر ناسپاس است! (او فراموش کرده) از چه چیزی خلق شده است؟! از نطفهای او را آفرید سپس اندازهگیری کرده، موزون ساخت. سپس راه را برای او آسان نمود. بعد او را میراند و در قبر جای داد. سپس هرگاه بخواهد او را زنده میگرداند. نه، او هنوز اوامر الهی را انجام نداده است! پس انسان باید به طعام خویش دقت کند»
در آغاز، خدای سبحان انسان را به جهت ناسپاسیاش، نفرین میکند و در ادامه مصداق ناسپاسی وی را تبیین مینماید و توجه انسان را به اصل خلقتش معطوف میسازد که از ذرهای ناچیز و پست آفریده شده و با تقدیرات الهی زندگی او رقم خورده است. سپس راه خروج او از تنگنا برایش فراهم گردید و مسیر او به سوی پروردگار سهل گشت. سپس به اذن الهی میرانده شده و پس از آن مبعوث خواهد شد. لکن با وجود تمامی این الطاف، بنده همچنان مجری فرامین الهی نیست و این امر نشاندهنده ضعف او میباشد.
بنابراین، نادیده گرفتن الطاف و نعمات الهی(کفران نعمت) و عدم استفاده آنها در مسیر بندگی و اجرای اوامر الهی، نماد ناتوانی انسان است.
در مقابل، انسان توانمند، جریان الطاف و برکات الهی را در زندگی خویش مشاهده نموده و از آنها در مسیر بندگی و اجرای فرامین الهی استفاده میکند.
عامل توانمندی؛
توجه به غذای روح
در آیه 24، راهکار توانمندسازی و رهایی از کفران نعمت بیان شده است: «انسان باید به طعام خود توجه و دقت نماید!»
همانگونه که افراد به هنگام ضعف جسمانی، توجه به خوراک کرده و از آن طریق خود را تقویت میکنند؛ به هنگام ضعف روحی نیز باید به قوت معنوی و روحانی خویش توجه نمایند.
غذای روح انسان، معرفت و محبت است. اگر غذای روح از مصدری چون بیت ولایت تأمین شود موجب تقویت روح خواهد شد لکن اگر غذای بیکیفیت و فاسدی به روح او برسد؛ نتیجهای جز ضعف و بیماری نخواهد داشت. مانند
- علوم غیرنافع که همچون خوراکی ناسالم، وارد روح انسان میشود و او دل خوش است که روان خویش را تأمین نموده غافل از آن که این غذا نه تنها مفید نیست بلکه آسیب فراوانی به روح او وارد میکند.
- دانستیهایی که در مطبخ هوا و هوس آماده شده و روح با مصرف آن نه تنها رشدی نخواهد داشت بلکه به شدت زمین خواهد خورد.
اگر انسان با وجود معلومات فراوان، همچنان از ضعف روحی رنج میبرد و توان اجرای بندگی را ندارد؛ باید در کیفیت آموختههای خویش تجدید نظر نماید.
بهترین طعام روحانی!
شاید این پرسش در ذهن آید که بهترین طعام روحانی، در کدام مطبخ وجود دارد؟ پاسخ «بیت ولایت» است:
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[7]
«آنان به جهت دوستی خداوند، غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر میدهند»
اهلبیت علیهمالسلام، طعام معنوی نورانی در اختیار افراد قرار میدهند که تشتعشع آن نور وجود انسان را توانمند ساخته و او را موفق به انجام اوامر الهی خواهد کرد.
خودآگاهی، یک توانمندی ذاتی است
«بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»[8]
«انسان بر نفس خویش آگاه است»
دراین آیه به یکی از توانمندیهای انسان اشاره شده است.
خدای سبحان، انسان را «خودآگاه» آفریده است یعنی انسان بر نفس خویش، استعدادها، کمبودها و کیفیت عملکرد خویش کاملا واقف است. به بیان دیگر، اگر فردی بر فطرت انسانی خویش باقی بماند، لازم نیست فرد دیگری عیوبش را یادآور شود و خطاهایش را گوشزد نماید؛ بلکه او به خوبی بر وضعیت نفس و عمل خویش آگاه بوده و حُسن و عیب خود را تشخیص میدهد.
انسان قادر است از باطن و ملکوت اعمال خویش آگاه شود: عمل خیر، ملکوت زیبایی داشته و موجب انبساط خاطر است و عمل ناصحیح، باطنی نازیبا داشته و موجب کدورت خواهد شد.
بنابراین، «خودآگاهی» به عنوان ودیعهای الهی در وجود انسان قرار داده شده است لکن برخی افراد آن را از دست داده و گرفتار ضعف میشوند. آنان بصیرت و تسلط بر نفس را از دست داده، حقیقت اعمال خود را درک نکرده و گاه نه تنها عیوب خویش را توجیه، بلکه آنها را حُسن میپندارند!
اما سؤال آن است که چه میشود شخص، بر خلاف فطرت انسانی خویش، این توانایی ارزشمند را از دست میدهد؟ عامل ناتوانی چیست؟
در آیات بعدی پاسخ این سؤال را مییابیم:
عامل ناتوانی؛
حب دنیا
«كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ»[9]
«هرگز چنین نیست بلکه شما به دنیا عشق میورزید و آخرت را رها کردهاید!»
عامل ناتوانی، دلبستگی به دنیای فانی و فراموشی سرای باقی است. ارزش هر فرد، به محبوب اوست. زمانی که انسان به دنیای پوچ و فانی عشق میورزد، ارزش خود را از دست داده و ناتوان میشود.
«إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْو»[10]
«زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی است»
او مانند کودکی، با دنیا سرگرم بازی و خوشگذارنی میشود و زمانی که علایق این شخص همچون کودکان است؛ توانمندی او نیز مانند کودکان اندک خواهد بود.
عاشق، متأثر از معشوق است
دلبستگیها و علائق تعیین کننده میزان توانمندی انسان است. عامل ناتوانی عشق دنیا و رها کردن آخرت است. عاشق، از معشوق خویش رنگ میپذیرد اگر معشوق فانی و پوچ باشد عاشق نیز آنگونه خواهد شد. بنابراین برای توانمند شدن باید معشوق باقی و ماندگار را برگزید. معشوقی که ازلی و ابدی باشد تا به تبع او، عاشق نیز ارزشمند، توانمند و پایدار شود. در مقابل، عامل توانمندی، دلدادگی حقیقی به خدای سبحان است. آن کس که دلبسته مبدأ قدرت شود، خود نیز توانا خواهد شد.
اغیار، سعی در انحراف انسان از مسیر عاشقی خدای سبحان دارند. لذا لازم است که عاشق، با معشوقهای دروغین مبارزه کرده و تمام توجه خود را تنها به یک سو منصرف سازد.
مصداق توانمندان؛
اصحاب الیمین
«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیمِینِ فی جَنَّاتٍ…»[11]
«هر کس در گرو آن چیزی است که کسب کرده، جز اصحاب الیمین که در بهشت هستند!»
در قیامت همه افراد در گرو اعمال خویش هستند. استفاده از کلمه «رهین» نشان میدهد همانگونه که اگر خانهای در رهن کسی باشد؛ آزاد نبوده و در اختیار راهن است؛ افراد نیز در اسارت اعمال خویش هستند. اسیر، محدودیت دارد و محدودیت نشانه ضعف و ناتوانی است، در نتیجه همه افراد به سبب اعمال نادرستی که انجام میدهند آزادی عمل را از خود گرفته و به نوعی ناتوان میشوند.
در این میان تنها یک گروه از این قاعده مستثنا هستند: اصحاب الیمین!
اصحاب الیمین اهل ایمان و عمل صالحند به همین جهت در گروه اعمال خویش نیستند و اگر گناهان مختصری هم داشته باشند با ستاریت خدای سبحان مورد غفران قرار میگیرد. در نتیجه این گروه، از قید اسارت آزاد بوده و محدودیتی ندارند و توانا میباشند.
از سوی دیگر، کلمه «یمین: سمت راست» نیز دلالت بر قدرت این افراد دارد؛ زیرا در تفاسیر جهت راست نماد قدرت است.
علامات توانمندی اصحاب الیمین
علامت توانمندی اصحاب الیمین، حُسن عاقبت آنهاست. آنان آخرت زیبایی پیش رو دارند. همانطور که اگر کسی با تدابیر اقتصادی، معیشتی گوارا و مرفه برای خویش تأمین کند؛ مورد ستایش قرار میگیرد؛ آن کس که با تدبیر و انتخاب صحیح، آخرت خویش را آباد و زندگی ابدی خود را مرفه سازد؛ مورد ستایش پروردگار و اولیاءالهی است.
سرانجامِ اصحاب الیمین، بهشت است. رسیدن به بهشت و استقرار در آن امر آسانی نیست. بهشت جایگاه کسی است که با قوای شیطانی مقابله کند، از موانع بسیاری گذر کرده و طاعات فراوانی به جا آورده است. بنابراین حضور او در بهشت، نمایشگر توانایی فوقالعاده اوست!
علامت دیگر توانمندی این افراد از کلمه «یمین» به دست میآید. «یمین» از ماده «یُمن» به معنای برکت است. آنچه مبارک شود ماندگار میگردد، در مقابل دیگران که فضائلشان گذرا و مقطعی است اصحاب الیمین، افرادی هستند که کمالاتشان ماندگار و باقی است.
شیعیان، اصحاب الیمین هستند
داستانی از شیخ جعفر مجتهدی رحمةاللهعلیه وجود دارد که نقل به مضمون میشود:
«زمانی من در معنای «اصحاب الیمین» متحیر ماندم. در جستجوی پاسخ این سؤال، در مکاشفهای به محضر مولایم علی بن ابی طالب علیهالسلام مشرف شدم و ایشان به من فرمودند: «شیخ جعفر شما که اهل حساب کتاب هستید؛ چطور کلمه یمین را حساب نکردید؟» من به فرمایش مولا عمل کرده و مشاهده کردم ابجد یمین، 110 و برابر ابجد نام زیبای «علی» است؛ اصحاب الیمین یعنی اصحاب علی!»
همه افراد در قیامت گرفتار حساب اعمال هستند جز شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسلام که به عنایت ایشان، از هر اسارتی آزادند. شیعیان امیرالمؤمنین، پیرو قدرةالله هستند و به تبع او در زمره توانمندان عالم قرار میگیرند.
تاریخ جلسه: 1399.10.8ـ جلسه ششم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه بقره، آیه 31
[2] مفاتیح الجنان، زیارت آلیس
[3] سوره مبارکه مطففین، آیه 1و 2و 3
[4] سوره مبارکه بقره، آیه 261
[5] الکافی، ج 2، ص 320
[6] سوره مبارکه عبس، آیات 17 تا 24
[7] سوره مبارکه انسان، آیه 8
[8] سوره مبارکه قیامت، آیه 14
[9] سوره مبارکه قیامت، آیه 20 و 21
[10] سوره مبارکه محمد(ص)، آیه 36
[11] سوره مبارکه مدثر، آیه 38 و 39