مقدمه
خدای را سپاسگزاریم که شوق حقایق جدید را نصیب ما فرمود و نیاز آموختن اموری که در زندگی ما برکات خاصی دارد، در ما شعلهور شد. از خدای سبحان استدعا میکنیم که این نیاز ما از طریق صحیحی برطرف شود و آنچه از سفرۀ شریعت میآموزیم با سلائق ما مخلوط نشود و حقیقت ناب بدون شائبههای ناصحیح در اختیار ما قرار بگیرد و توفیق این آموختهها باسهولت به یکایک ما عطا شود.
همۀ ما ظاهراً زندگی میکنیم و برای زندگی خود ملزم به شیوۀ خاصی هستیم؛ اما همگی اعتراف میکنیم که سبک زندگی ما نیاز به بازنگری دارد و خود را ملزم به دریافتهای جدید از دین میدانیم.
سبک زندگی اسلامی چیست؟
در دعای ابوحمزه که دعایی کامل و جامع است، برای خود و دیگران درخواست میکنیم:
«اَللّهُمَ … وَأَحْيَيْتَهُ حَياةً طَيِّبَةً فِى أَدْوَمِ السُّرُورِ، وَأَسْبَغِ الْكَرامَةِ، وَأَتَمِّ الْعَيْشِ»
«خدایا، مرا از کسانی قرار ده که او را به زندگانی پاکیزه زنده داشتی، در بادوامترین خوشیها و کاملترین کرامتها و کاملترین زندگیها.»
حیات طیبه را خواستاریم، حیاتی که سرور دائم داشته باشد، زندگی در این حیات فراوان باشد. میخواهیم بهگونهای زندگی کنیم که طیب باشد و آلودگی فکری، عملی ،خُلقی و… در آن دیده نشود. وقتی سراغ سبک اسلامی میرویم، به خوشی موقت قانع نیستیم. میخواهیم زندگی ما خوش ابدی باشد نه موقت و گذرا. زندگی کامل را خواستاریم نه زندگی ناقص، میخواهیم تمام ابعاد زندگی ما اعم از بُعد عبادی، فردی، اجتماعی، جسمی و روحانی کامل باشد و به تمام نیازمندیهای ما توجه شود.
درخواست دریافت بالاترین اکرام
در سبک زندگی اسلامی میخواهیم بیشترین اکرام را از ناحیۀ حق دریافت کنیم؛ یعنی بهگونهای زندگی کنیم خدا بیش از گذشته ما را تحویل بگیرد. البته این نکته لازم به ذکر است که ما از قدیم مکرّم بودهایم:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ»[1]
«وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتيم.»
در سبک زندگی میخواهیم روشی را در پیش بگیریم که تکریم قدیمی خدا به ما در زندگی جاری باشد و قطع نشود. هنگامی که خدای سبحان با تمام امکاناتش ما را تحویل بگیرد، حال خوشی نصیب ما میشود که وصفناپذیر است. این اکرام الهی نشاط و برکت و رحمت را در زندگی ما ایجاد میکند.
در سبک زندگی به بررسی حیات طیبی که درپی اجرای فرامین الهی نصیب انسان میشود میپردازیم.
سبک زندگی، هم ظاهر زندگی را شامل میشود، هم باطن آن را. نه تنها عقیده را در برمیگیرد، بلکه خط سیر را هم شامل میشود. نه تنها به عواطف فرد توجه دارد، بلکه شیوهای است که هم احساس انسان باید بر آن مبنا جریان پیدا کند و هم عملکرد او.
سبک زندگی یعنی چه؟
سبک زندگی روحی است که در کل زندگی ما جاری است و نماد زندگی ما محسوب میشود، یک روح اسلامی که درتمام زوایای زندگی جاری است؛ نهتنها در اصل، بلکه در جزئیات زندگی هم جریان دارد. در این سبک همانطور که امور خیلی مهم و کلی آموزش داده شده، در امور ریز و جزئی هم نظر داده شده است؛ چون در یک زندگی همان قدر که هدف مهم است همان قدر هم، شیوۀ اجرای کار اهمیت دارد.
مثلاً هدف از زندگی، در مراتب متعالی، بندگیای است که قرب ایجاد کند و ما را به وصال حق برساند و در مراتب پایینتر هم اسلام برای ما دستوراتی را ارائه داده است، مثلاً حتی برای اینکه به کدام طرف بخوابیم هم به ما توصیههایی دارد. ممکن است بگویید اینها اعتقادی است و مهم نیست؛ ولی در سبک زندگی گفته میشود به هرطرفی نمیتوانید بخوابید. در کلاس درس یکی از معصومین علیهمالسلام، شخصی به حضرت گفت: من نمیتوانم به سمت راست بخوابم در حالی که میدانم این، شیوۀ منافقین است. حضرت برای او دعا کردند و امر او اصلاح شد؛ بنابراین مشاهده میکنیم که در اسلام حتی به جزئیات هم اهمیت داده شده است.
سبک زندگی اسلامی اعتباری نیست
سبک زندگی امری است که ظاهر و باطن زندگی فرد، عقیده وعمل او و مسایل کلی و جزئی زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد. البته باید دقت کرد که این امر اعتباری نیست؛ یعنی با وجود اینکه آداب و رسوم اهالی شهری با شهر دیگر متفاوت است؛ اما در سبک زندگی، بحث آداب و رسوم مطرح نیست؛ بلکه سبک زندگی اسلامی به ما میگوید فرد به عنوان یک مسلمان خارج از خطۀ جغرافیایی که در آن زندگی میکند و خارج از قومیت خاصی که دارد، دستوراتی برای بهتر زیستن از جانب شریعت برای او تدوین شده است.
اگر سبک زندگی، «اسلامی» نبود شاید برای افراد مختلف، متفاوت بود؛ اما وقتی میگوییم سبک زندگی اسلامی؛ یعنی روح اسلام در آن حاکم است، گرچه ممکن است در کیفیت اجرا تفاوت باشد؛ اما در اصل اجرا تفاوتی نیست.
تعامل با خود پیشنیاز تعامل با دیگران
در سبک زندگی اگر بخواهیم قضیه را کاربردی درنظر بگیریم و تقسیمبندی را محدود انجام دهیم، یک تعامل با خود داریم و یک تعامل با دیگران. در تعاملی که با خود داریم، باید بررسی کنیم که بهعنوان یک مسلمان چه طور با خود معامله میکنیم که روز به روز مسلمان بودن ما بیشتر تثبیت شود. در تعامل با دیگران نیز چه اموری را باید در نظر بگیریم که مسلمان بودن ما بیش از پیش به نمایش گذاشته شود.
در ابتدا بحث را از تعاملی که انسان با خود دارد آغاز میکنیم. ما همیشه نگران ارتباط با دیگران هستیم در حالیکه وقتی از خودمان ارتباط را شروع کنیم، پنجاه درصد معضل ارتباط با دیگران نیز حل میشود؛ اگر در تعامل با خود سالم برخورد کنیم،در تعامل با خَلق نیز مشکلی نداریم و بسیار موفق میشویم. ما به تعامل با خود زیاد بها نمیدهیم؛ به همین جهت در تعامل با خلق نیز به مشکل بر میخوریم و نه تنها به خود و دیگران صدمه وارد کردهایم، بلکه به اسلام نیز آسیب وارد میکنیم.
اهمیت تفکر در تعامل با خود
اولین امری که در تعامل با خود حائز اهمیت است تفکر است:
«اغْدُ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً»[2]
«صبح کن در حالی که یا شاگردی یا معلم.»
ما بایستی پیوسته یا بیاموزیم یا آموزش دهیم. حتی اگر در حال مشاهدۀ تلویزیون هم هستیم، بایستی متعلم باشیم. در جامعۀ ما قدرت تفکر، اندک است. در حالی که اسلام به ما میآموزد:
«تَفَکُّرُ ساعةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً »[3]
«یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت برتر است.»
اساس در سبک زندگی اسلامی، تفکر است. در هر کاری اول باید فکر کنیم سپس آن را به مرحلۀ عمل برسانیم. تفکر در زندگی و سِیر ما جایگاهی اساسی دارد، یک حرکت باطنی و سِیر پنهانی است که انسان به واسطۀ آن کمال پیدا میکند. باید یک عبادت باطنی همیشگی داشته باشیم و سرگردان نباشیم. فکر، ساماندهی درون ما را بر عهده دارد. درفلسفه به ما یاد دادهاند: «الفکر حرکة الی المبادی و من مبادی الی المرادی» فکر حرکت از یک مبدأ به یک مقصد است.
رابطۀ تفکر و عبادت
یکی از ویژگیهای اصلی عبادت، قصد قربت است؛ یعنی هنگامی روی امری فکر میکنیم غرض، رسیدن به حق است. برای مثال ما ابتدا سخن میگوییم، سپس به آن فکر میکنیم و بعد به این نتیجه میرسیم که ای کاش این سخن را نمیگفتم! ولی اگر با قصد قربت فکر کنیم، خدا مسیر صحیح را به ما نشان میدهد.
توجه به عواقب امور
«تدبُّر» از ریشۀ «دُبُر» به معنای «پشت کار را دیدن» است. به بیانی دیگر باید قدرت تصویرسازی ذهنی را داشته باشیم. همه ما باید این قدرت را داشته باشیم که قبل از هرکار و سخنی آن را تصویرسازی کنیم و به نتیجۀ آن بیندیشیم.
در روایتی پیامبر به ابن مسعود میفرماید:
« إِيَّاكَ وَ أَنْ تَعْمَلَ عَمَلًا بِغَيْرِ تَدْبِيرٍ»[4]
«بپرهیز از اینکه که کاری را بدون تدبر انجام دهی.»
یعنی هر کاری که قصد انجامش را داری، ورقهاش را برگردان و پشت آن را ملاحظه کن، اگر از آن راضی بودی، انجام بده و اگر ناراضی بودی از انجام آن منصرف شو. در سبک زندگی اسلامی به عواقب امور توجه داریم، برای مثال حتی به عواقب ترشرویی و لبخند خود هم باید توجه داشته باشیم.
سطحینگری ممنوع
در زندگی اسلامی، سطحینگری ممنوع است. اکتفا به ظواهر از اموری است که در سبک زندگی اسلامی بهشدت از آن منع شدهایم؛ چون ما یاد گرفتیم که همۀ امور یک ظاهر دارند و یک باطن که هیچیک از هم جدا نیستند. برای مثال اگر می خواهم روضه بخوانم، باید بررسی کنم که آیا پنج سال بعد موجب دینزدگی افراد نمیشود؟! آیا به گونهای هست که گرایش افراد را به دین بیشتر کند؟!
اهمیت تدبر
گاهی فرد تدبر میکند؛ ولی چیزی نمیفهمد. ما باید یاد بگیریم چطور تدبر کنیم. علاوه بر علمآموزی باید از غفلت و سرگردانی هم احتراز کرد:
«إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ لَاهِياً مُتَلَذِّذاً»[5]
«بپرهیز از اینکه به سرگردانی و غفلت بگذرانی و عیاش باشی.»
در سبک زندگی اسلامی، یادگیری انتها ندارد. فرد، علامه هم که باشد بر او واجب است یا یاد بدهد یا یاد بگیرد. بدون علم، حرکت صحیح انجام نمیشود. اگر انسان علم نافع نداشته باشد، گرچه ممکن است یادداشتهای زیادی هم داشته باشد؛ اما علمش منحصر در مکتوبات اوست و نافع نیست.
پیامبر اکرم میفرماید:
«فَإِنَّ حُضُورَ مَجْلِسِ عَالِمٍ أَفْضَلُ مِنْ حُضُورِ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ مِنْ عِيَادَة»[6]
«حضور در مجلس یک عالم، بیش از حضور در هزار تشییع جنازه و عیادت بیمار، فضیلت دارد.»
گرچه با عیادت یک مریض، روح به زندگی ما بر میگردد و یا با شرکت در تشییع جنازهای، سرور در زندگی بازماندگان ایجاد میشود؛ اما بر اساس این روایت، علمآموزی از عیادت هزار مریض یا هزار تشییع جنازه برتر است. دانستنیها در زوایای زندگی ما کارساز است.
حکایت
صیادی ماهی گرفت و به اصفهان رفت تا آن را به شاه بدهد، چون خسته بود پشت مسجد طلبهها دراز کشید تا موعد رفتنش نزد شاه برسد. متوجه شد طلبهها مبحث احکام «خنثی» را مباحثه میکنند. وقتی نزد شاه رفت، ماهی را داد و شاه هم که آن روز خوشاخلاق بود، پول قابل توجهی به او داد. وزیر به شاه گفت: یک ماهی که این همه پول نمیخواست! شاه گفت: دیگر نمی توانم پول را پس بگیرم. وزیر پیشنهاد داد: از او بپرس ماهی نر است یا ماده، اگر گفت نر است بگو این پول را برای ماده دادهام و اگر گفت ماده است، بگو برای نر دادهام و به این وسیله پول را از او پس بگیر. شاه همانگونه که وزیر گفته بود، عمل کرد و همان سؤالات را از صیاد پرسید. صیادگفت: ماهی خنثی بود. شاه بهجهت حاضرجوابی صیاد مبلغ دیگری هم به او داد.
بنابراین حضور در مجلس علم، گرچه رسماً هم یاد نگیریم، اثر دارد، چون علم نور است و ما را هم منور میکند.
تقدس علم و علم آموزی
در سبک زندگی باید در هر مرحلهای یاد گرفتن را بر خود واجب کنیم. علمآموزی منحصر به زمان و مکان خاصی نیست، در هر شرایطی نباید از آموزش فاصله بگیریم.
«وَ خَرَجَ (ص) فَإِذَا فِي الْمَسْجِدِ مَجْلِسَانِ مَجْلِسٌ يَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ يَدْعُونَ اللَّهَ وَ يَسْأَلُونَهُ فَقَالَ كِلَا الْمَجْلِسَيْنِ إِلَى خَيْرٍ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَدْعُونَ اللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَتَعَلَّمُونَ وَ يُفَقِّهُونَ الْجَاهِلَ هَؤُلَاءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُم»[7]
«روزی پیامبر وارد مسجد شدند، در یک قسمت، گروهی مشغول عبادت بودند و قسمتی دیگر، گروهی مشغول تعلیم و تعلّم. پیامبر فرمود: هر دو مجلس خوب است؛ اما گروهی که هم علم یاد میگیرند و هم یاد میدهند، افضل هستند. من برای تعلیم بهسوی شما فرستاده شدم.»
اسلام به ما میگوید توفیق یادگیری از توفیق عبادت برتر است. علم، اگر علم باشد؛ عمل را بههمراه دارد. اگر میبینید، علمی ابتر است، علم نیست. علم نور است و در نور سیر وجود دارد، در ذات نور حرکت است. وظیفۀ ما دانستن دائم است و هیچ وقت خود را بینیاز از دانستن نمیدانیم.
اهمیت جد و جهد در سبک زندگی اسلامی
نکتۀ دیگر در سبک زندگی اسلامی که از اهمیت بسزایی برخوردار است، تلاش و کوشش است. در زندگی اسلامی، تلاش جایگاه خاصی دارد. تنبلی، سستی، ضعف هیچگونه امتیازی ندارد. آنچه که اولیاء، ما را به آن گرایش میدهند، جدّ و جهد است.
«فَعَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ»[8]
«همیشه باید تلاشگر باشید.»
خدا به پیغمبرش میفرماید: «فإذا فَرغتَ فَانصَب»[9] (پس هر وقت (از كارى) فراغت يافتى (براى كار جديد) خود را به تعب انداز.)؛ یعنی زندگی تعطیلبردار نیست و چیزی بهعنوان اوقات فراغت نداریم.
آیت الله حسن زاده آملی میگوید: «من در حوزۀ علمیه قم، وقتی پنجشنبه و جمعه درس تعطیل بود، از استادم میخواستم نوع درسم عوض شود.» در جامعۀ ما چنین نیست، وقتی فرد فعال است به نظر ما عجیب است. آمارها نشان میدهد در 8 ساعت 17 دقیقه کار مفید انجام میشود!
کسالت، ممنوع
گرچه مولوی میگوید: «دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی»؛ اما من این ایده را قبول ندارم؛ زیرا کوشش بیهوده، موجب میشود امر بر فرد مشتبه شود و دیگر به فکر تلاش صحیح نباشد.
وقتی جد و جهد نداریم و کسالت داریم، چگونه خود را مسلمان مینامیم؟! مسلمانی ملازم با جد و جهد است. مسلمان هدف دارد و کوشش او هم هدفمند است.
«إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّكَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تَعْمَلْ وَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تُعْطِ الْحَقَّ»[10]
«از دو خصلت بپرهيز: بىحوصلگى و تنبلى؛ زيرا اگر بىحوصله باشى، بر حق شكيبا نباشى و اگر تنبل باشى، حقّى را به جا نياوری.»
همانطور که از عقرب فرار میکنم از کسالت هم باید فرار کنم ،همانطور که از نجاست فرار میکنم از کسالت هم باید فرار کنم. در سبک زندگی اسلامی کسالت معنا ندارد.
تاریخ جلسه: 94/5/6 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره اسراء، آیه 70
[2]. محاسن، ج 1، ص 227
[3]. بحار الانوار ،ج 72،ص 352
[4]. بحار الأنوار ، ج 74، ص 110
[5]. بحار الأنوار ، ج 1، ص194
[6]. بحار الأنوار، ج1، ص 204
[7]. بحار الأنوار ، ج1، ص 206
[8]. خطبه 230 نهجالبلاغه
[9]. سوره انشراح، آیه 7
[10].الکافی ، ج 5، ص 85