آثار ارتباط با قرآن ـ بخش سوم

کراماتی از امام رضا علیه‌السلام  به مناسبت شهادت حضرت

 

دستگیری امام رضا علیه‌السلام از طلبۀ فقیر

 

یکی از علما تعریف می‌کند: در زمان طلبگی از تبریز به مشهد رفته بودم. برای زیارت به حرم رفتم و به امام عرض کردم: من یک طلبه هستم. از اقوام خود دور شده‌ام تا در مشهد ملازم رکاب شما باشم و زیر سایۀ شما درس بخوانم و به دین خدمت کنم؛ اما به روز سیاه افتاده‌ام و هیچ ندارم. شما درد غربت کشیدید، اما هرگز درد بی‌پولی نکشیدید. در این شهر غریب از من دستگیری کنید. من می‌روم و در صحن دور می‌زنم؛ بعد به حرم شما برمی‌گردم. هر فکری می‌خواهید برایم بکنید.

زمانی که به ایوان طلای آزادی رسیدم، مردی بسته‌ای به من داد و گفت: این مال شماست. سپس غیب ‌شد. آن بسته کتابی با بسته‌بندی کاغذ گراف بود. کتاب را باز کردم چند اسکناس در آن پیدا کردم. با خود گفتم: من که بسته‌ای نداشتم. اگر صاحب این پول رسید آن را به او می‌دهم. پس از گذشت زمانی پول‌ها را خرج کردم. بعد از آن، روزی کنار ضریح مطهر، امام به من فرمود: آیا شک داری که آن پول را من برای تو حواله کرده بودم؟ همه چیز از ماست.

 

امام هشتم، ضامن کشور ایران

 

آیت‌الله میرزا مهدی آشتیانی که ساکن مشهد بود می‌گوید: روزی خیلی دلم گرفته بود. هم بیمار بودم و هم بدهکار. از طرفی یک کمونیست (تقی آرانی) به مشهد آمده بود و نگران بودم که جوان‌ها را بی‌دین کند. عصر جمعه قرآن را برداشتم. رو به قبله ایستادم. چند صلوات فرستادم و آیۀ «وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَیب» را خواندم و قرآن را باز کردم. سوره محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ‌آمد. دو رکعت نماز حاجت خواندم و ثوابش را به پیامبر هدیه کردم. بغضم ترکید و به شدت گریه کردم. ناگهان دیدم آقایی در مقابلم ایستاده است. گویی خورشیدی در مقابلم می‌درخشید. فهمیدم پیامبر است. به ایشان سلام کردم و گرفتاری‌هایم را گفتم. ایشان فرمود: «ما امور ایران را به فرزندمان رضا واگذار کردیم.» خواستم چیزی بگویم؛ اما دیگر کسی را ندیدم. به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتم و عرض کردم:«اَشهَدُ اَنَّکَ تَشهَدُ مَقامِی وَ تَسمَعُ کَلامی وَ تردُّ سَلامی». به اینجا که رسیدم دیدم آقای بسیار زیبایی روی ضریح نشسته است. ایشان فرمود: «السلام علیک میرزا مهدی، از ما چه می‌خواهی؟» من حرف‌هایم را برای ایشان تکرار کردم. فرمود: «قرض‌هایت ادا می‌شود. بیماری‌ات باید باشد، به نفع توست. بابت تقی نگران نباش. من ضامن این کشور هستم و این کشور زیر نظر من است.»

 

شفا گرفتن شیخ مجتبی قزوینی از امام رضا علیه‌السلام

 

آشیخ مجتبی قزوینی مؤلف کتاب الحیاة است. علی حکیمی که از شاگردان ایشان می‌باشد نقل می‌کند:  استاد ما بیمار شد و در حال جان دادن بود. همه به دیدن او می‌آمدند و او از همه حلالیت می‌طلبید. آیت‌الله بادکوبه‌ای هم بر بالین ایشان حاضر شد. استاد به زحمت چشمش را باز کرد و بریده بریده گفت: »دعا کنید راحت و سبکبال و سریع از دنیا بروم»؛ اما چند ساعت بعد از رفتن آیت‌الله بادکوبه‌ای، استادم کاملا خوب شد. از جا برخاست، وضو گرفت و ایستاده نماز خواند. روز بعد آیت‌الله بادکوبه‌ای دوباره به دیدن استاد ما آمد. آشیخ مجتبی قزوینی به ایشان گفت:« تا دیروز که تشریف نیاورده بودید قرار بود از دنیا بروم؛ زیرا ندایی از آسمان به من گفت: مجتبی برای رفتن آماده باش؛ ولی یک ساعت بعد ورق برگشت و صدایی به من گفت: شما می‌مانید. یک باره حالم خوب شد. شما چه کار کردید؟» آیت‌الله بادکوبه‌ای گفت:«کار مهمی نکردم. از منزل شما رفتم حرم امام رضا علیه‌السلام و از حضرت خواستم شما را برگرداند تا جامعۀ اسلامی و حوزۀ علمیه از وجود شما فیض ببرند.» آقای قزوینی بعد از آن 25 سال دیگر در اوج سلامت زندگی کرد.

 

درخواست

 

آقای من! هر چه به عمرمان نگاه می‌کنیم، می‌یابیم گذران عمرمان صحیح نبوده است. مولای مهربانم! امروز دلم می‌خواهد یک ولیّ خدا سلام ما را به شما برساند و بگوید: برای عمر آباد ما دعا کنید. دعا کنید تا عمر مبارکی در خدمت به دین و سربازی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه داشته باشیم. آقای من! کنار ضریح به ما فقرا دعا می‌کنید؟ دعا کنید عمر پربرکت و طولانی داشته باشیم. امروز زیر سایۀ شما و تحت عنایت شما و با توسل به شما عمر بابرکت و قرآنی می‌خواهیم.

 

آثار ارتباط با قرآن

 

تجلی خداوند در قرآن

 

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«لقَد تَجَلّی اللّهُ لِخَلقهِ فِی کَلامِهِ و لکِنَّهُم لایُبصِرون»[1]

«خداوند در کلامش بر بندگانش جلوه می‌کند؛ اما آنان درک نمی‌کنند.»

وقتی خداوند بخواهد خود را به خلق نشان دهد، خود را در قرآن به نمایش می‌گذارد.  قرآن زیارت «بیت‌الله» نیست، زیارت «الله» است. اگر بخواهیم خود خدا را زیارت کنیم باید به سراغ قرآن برویم. امیرالمؤمنین قسم می‌خورد که خدا خود را در کلامش به نمایش گذاشته است. در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم: «یا خَیرَ مَعروفٍ عُرِف» یعنی ای بهترین شناخته‌شده‌ای که شناخته شده است.

 

قرآن حکمت است

 

خداوند در قرآن می‌فرماید:

«یؤتِی الحِکمَة مَن یَشاء»[2]   

«خدا به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد.»

حکمت «معرفة الامام و اجتناب الکبائر» است. قرآن عین امام است. وقتی خدای سبحان به ما کلید فهم قرآن را می‌دهد یعنی ما را حکیم کرده است. اگر کسی ارتباطش با قرآن زیاد باشد خدا او را حکیم می‌کند و به او کوثر می‌دهد؛ یعنی همه خیرات یکجا نصیب او می‌شود.

 

قرآن خزانۀ معرفت

 

امام سجاد می‌فرماید:

« آياتُ القرآنِ خَزائنُ العِلمِ ، فكُلَّما فَتَحتَ خِزانَةً فيَنبغي لكَ أن تَنظُرُ فيها»[3]  

«آیه‌های قرآن گنجینه‌های دانش هستند؛ پس هرگاه گنجینه‌ای گشوده شد شایسته است که در آن نظر افکنی.»

سراغ هر آیه از قرآن که برویم گویی برای ما خزانه‌ای را باز می‌کند. هر آیه مخزنی از معرفت است. خزانه را تنها برای فرد امین باز می‌کنند. اگر اهل قرآن شویم خدا ما را اکرام می‌کند و بر سفرۀ خزائن خود مهمان می‌کند، به‌گونه‌ای که از خلق احساس بی‌نیازی کنیم. اگر توجه دقیق به آیات داشته باشیم خزانه را برای ما باز می‌کند. مراجعه به قرآن، یعنی مراجعه به خزائن معرفت. نمی‌شود سر خزانه برویم و دست خالی برگردیم.

 

دفع بلا از خواننده و شنوندۀ قرآن

 

پیامبر می‌فرماید:

« يَدْفَعُ اَللَّهُ عَنْ مُسْتَمِعِ اَلْقُرْآنِ بَلْوَى اَلدُّنْيَا وَ عَنْ قَارِئِهِ بَلْوَى اَلْآخِرَةِ»[4]   

«خداوند از مستمع قرآن گرفتاری‌های دنیا را رفع می‌کند و از قاری قرآن بلاهای اخروی را دفع می‌کند.»

ما معتقدیم با صدقه دادن بلا از ما دفع می‌شود؛ اما پیامبر می‌فرماید: شنیدن قرآن حتی بدون تدبر نیز گرفتاری‌ها را مرتفع می‌کند، البته «استماع» با «سمع» فرق دارد. «استماع» یعنی سمع قبول داشته باشیم نه سمع اِعراض؛ بنابراین نقش استماع قرآن در زندگی ما از نقش صدقه پررنگ‌تر است. اگر به اندازه یک کوه بزرگ طلا داشته باشیم و صدقه بدهیم مقادیر عظیمی خیر از ما به دیگران می‌رسد و بلا از زندگی ما دفع می‌شود؛ اما ارزش ارتباط با قرآن و معرفت و تدبر در آیات آن از کوه طلا هم بیشتر است. حتی در و دیوار خانۀ از ما طلب می‌کنند که در خانه قرآن بخوانیم. وقتی وارد خانه‌ها می‌شویم می‌توانیم تشخیص دهیم که در آن خانه چقدر قرآن خوانده می‌شود. آیا آن خانه نور دارد یا بی‌نور است؟

دفع بلای آخرت به‌واسطۀ قرآن بدین معناست که از طریق قرائت قرآن گرفتاری‌های پایدار و گرفتاری‌هایی که با هیچ هزینه‌ای از زندگی دور نمی‌شود از طریق قرائت قرآن مرتفع می‌شود.

 

اشتیاق ملائک به اهل قرآن

 

پیامبر می‌فرماید:

 «يَرْفَعُ اَللَّهُ بِهَذَا اَلْقُرْآنِ وَ اَلْعِلْمِ بِتَأْوِيلِهِ وَ بِمُوَالاَتِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ اَلتَّبَرِّي مِنْ أَعْدَائِنَا أَقْوَاماً فَيَجْعَلُهُمْ قَادَةً وَ أَئِمَّةً فِي اَلْخَيْرِ تُقْتَصُّ… وَ يُقْتَدَى بِفِعَالِهِمْ تَرْغَبُ اَلْمَلاَئِكَةُ فِي خُلَّتِهِمْ وَ تَمْسَحُهَا بِأَجْنِحَتِهِمْ وَ فِي صَلَوَاتِهَا تُبَارِكُ عَلَيْهِمْ وَ تَسْتَغْفِرُ لَهُمْ حَتَّى كُلُّ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ تَسْتَغْفِرُ لَهُمْ… اَلسَّمَاءُ وَ نُجُومُهَا»[5]     5

«خدای سبحان به وسیلۀ قرآن و علم به تأویل قرآن و به واسطۀ پیروی از اهل بیت و دشمنی با دشمنان ما گروهی را آن قدر بالا می‌برد که آنها قائد و جلودار  در خیر می‌شوند. گروهی پشت سر آن‌ها هستند و به آنان اقتدا مي كنند. علاوه بر آن ملائکه نیز مشتاق دوستی با آن‌ها هستند. ملائک با بال خود آنها را مسح می‌کنند و بر آنان درود می‌فرستند و برایشان استغفار می‌کنند. آسمان و ستاره‌ها نیز برای آنها استغفار می‌کنند.»

 فردی معمولی به وسیلۀ علم به قرآن می‌تواند به این جایگاه برسد. هر چه ما قرآن‌شناس شویم جایگاهمان نسبت به بقیه در عالم متفاوت خواهد بود.

 

رعایت ادب قرائت قرآن

 

یکی از شاگردان آیت‌الله قاضی می‌گفت: درس را نمی‌فهمم‌. آیت‌الله قاضی از ایشان سوال کرد: «آیا قرآن می‌خوانی؟» گفت:بله. آقای قاضی فرمود:«حتماً موقع قرآن خواندن تکیه می‌دهی و پایت را هم دراز می‌کنی. از فردا فکر کن من نزد تو هستم و قرآن بخوان.» از آن پس قرآن خواندن آن مرد مؤدبانه‌تر شد و صفحات کمتری هم قرائت کرد. در مرحله بعد آیت‌الله قاضی به ایشان گفت:« تصور کن نزد پیامبر قرآن می‌خوانی.» وقتی آن فرد چنین کرد به استادش گفت: مقدار کمتری قرآن می‌خوانم؛ اما زندگی‌ام خیلی متفاوت شده است.

اگر قرائت قرآن  همراه با رعایت آداب قرائت نباشد اثری در زندگی نخواهد داشت.

 

قرائت قرآن، کفارۀ گناهان

 

پیامبر به سلمان می‌فرماید:

«يا سَلْمانُ عَلَيْكَ بِقَراءَةِ القُرآنِ فَاِنَّ قَراءَتَهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنُوبِ»[6]   

«ای سلمان، بر تو باد قرائت قرآن. پس به راستی قرائت قرآن کفارۀ گناهان است.»

 بعضی گناهان ما دنباله‌دار است و قرائت قرآن آن را از بین می‌برد. قرآن لباس ضدآتش بر تن ما می‌کند و دیگر از ما معصیت مشاهده نمی‌شود. عذاب هنگامی است که ما از قرآن دوریم. وقتی به قرآن نزدیک می‌شویم نه دیگران از دست ما در عذاب هستند نه خودمان از دست خود در عذابیم، بی‌ادبی و جسارتی نیز در محضر حق از ما سر نمی‌زند.

 

ثواب شهید برای قاری قرآن

 

وقتی خدای سبحان توفیق قرائت بامعرفت قرآن را در اختیار ما قرار می‌دهد باید قدر بدانیم. اگر قرائت درست داشته باشیم ثواب صد شهید برای ما نوشته می‌شود. آیا ما نسبت به این موضوع دید درستی داریم؟ آیا می‌دانیم چه معرفتی نصیب ما می‌شود؟

 

تأثیر نگاه به قرآن

 

فردی از یمن وارد بغداد شد. نزد یکی از عرفا رفت و گفت: چشم من مشکلی دارد. عارف به او گفت: «أدِمِ النّظرَ فی المُصحَف»؛«نگاهت را به قرآن ادامه بده.»  و در ادامه گفت:من هم مشکلی در چشم داشتم و نزد فردی رفتم، او به من همین توصیه را داشت. پیامبر نیز می‌فرماید: من مشکلی در چشم داشتم. جبرئیل به من گفت:«أَدِمِ اَلنَّظَرَ فِي اَلْمُصْحَفِ»[7]

یا امام رضا! همۀ ما در چشم خود مشکل داریم؛ که نمی‌توانیم امام زمان خود را ببینیم: «متی ترانا و نراک» این مشکل کوچکی نیست که انسانی به سن و سال ما بداند که پدر دارد و دلش هم برای او تنگ شود؛ ولی توان دیدن پدر را نداشته باشد.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/10/2 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 107

[2]. سوره بقره، آیه 269

[3]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 216

[4]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 183

[5]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 183

[6]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 17

[7]. بحارالانوار، جلد 89، صفحه201

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *