مقدمه
در این کلاس قرار است به عبادتی پرداخته شود که ما در جامعه اسلامی خود، کمتر آن را تحت عنوان عبادت میشناسیم. دانستیم که در روایات ما یک ساعت تفکر را معادل هفتاد سال عبادت بیان کردهاند و حتی گاهی یک عبادتِ بدون معادل معرفی شده است:
«لاعِبادَةَ کَالتَّفَکُّر»[1]
«هیچ عبادتی همچون تفکر نیست.»
هیچ عبادتی به اندازۀ فکر کردن، قربآفرین نیست. در آیات قرآن کریم میخوانیم که گروهی بابت فکر نکردن مورد عتاب قرار میگیرند و در بعضی آیات هم دستور به تفکر داده شده است.
اهداف این کلاس به طور مختصر، عبارتند از:
- شناخت ضرورت تفکر در زندگی؛
- پی بردن به نقش پررنگ تفکر و صدمات جبرانناپذیر حاصل از خلاء آن؛
- یادگیری نحوۀ صحیح فکر کردن و قواعد آن، همچون قاعده و قانون انجام صحیح نماز، روزه، حج، امر به معروف و… .
گفتیم که گاهی فقط در گمان خود، اهل اندیشیدن هستیم و خواطر نفسانی خود را به اشتباه، فکر تلقی میکنیم. ممکن است درست فکر کردن را آموزش ندیده باشیم؛ در نتیجه گرفتار وهم و خیال شویم. گاهی هم ضرورت تفکر را احساس نمیکنیم در حالی که:
ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای[2]
فکر، حرکتی دائمی از یک مبدأ به یک مقصد است که حتماً در آن رشد وجود دارد، انسان را پیش میبرد، مانع توقف است و سرانجام باعث تحول باطنی میشود. اگر پس از تفکر به بنبست رسیدهایم؛ پس فکر نبوده است؛ مقصدِ اندیشه بینهایت است! آموختیم که دربارۀ چه اموری باید اندیشید و اگر این کار انجام نشود چه عوارضی در زندگی ما ایجاد خواهد شد.
انس با فکر
نکتۀ بسیار مهم این است که فکر کردن نباید برای ما امر سختی باشد. یکی از درخواستهای ما از خدای سبحان این است:
«الفِکرَةَ و العِبرَةَ اُنسی و عِمادِی»[3]
«فکر و عبرت گرفتن را انس و اساس کارم قرار بده.»
فکر باید انیس ما باشد. وقتی با کسی مأنوسیم، دوست نداریم از او جدا شویم، از بودن در کنار او اذیت و یا خسته نمیشویم؛ بلکه لذت میبریم. ما باید دائمالفکر باشیم و به حول و قوۀ الهی روی تفکراتمان حساب باز کنیم؛ چون قاعده بر این است که روی هیچ چیز جز خدای متعال تکیه نکنیم پس مشخص میشود که فکر، وجود الهی دارد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:
« الْفِكْرُ نُزْهَةُ الْمُتَّقِين»[4]
«اندیشیدن، تفریح پرهیزگاران است.»
فرد متقی از تفکر لذت میبرد. سکوت مؤمنین برایشان سنگین و ملال آور نیست، انسان در صورت توقف خسته میشود؛ ولی متقین در تمام مدت در حال حرکتاند و به نکات جدیدی پی میبرند. فکر، نوعی گردش است! با فکر سرحال میشویم. فرد بداخلاق هم با اندیشیدن، اصلاح میشود.
فکر نمایانگر عقل
«الْفِكْرُ جَلَاءُ الْعُقُول»[5]
« اندیشه، جلا دهنده خردهاست.»
فکر نمایانگر عقل است. در واقع حاکمیت عقل در زندگی نشانۀ تفکر صحیح است.
«رَأْسُ الِاسْتِبْصَارِ الْفِكْرَة»[6]
«فکر کردن، اساس بینایی است.»
اگر بصیرت را به یک انسان تشبیه کنیم رأس این فرد فکر است. انسان بدون دست، پا و چشم میتواند زنده بماند؛ اما بدون سر میمیرد. اگر فکر را از بصیرت جدا کنیم دیگر بصیرتی وجود ندارد! تیزبینی، آیندهنگری و واقعبینی تنها در پرتو فکر بهوجود میآید.
دعای امیرالمؤمنین برای متفکرین
« رَحِمَ اللهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فاعْتَبَرَ»[7]
«رحمت خداوند بر کسی که بیندیشد و عبرت بگیرد.»
اگر ما واقعا اهل فکر باشیم مشمول دعای حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میشویم و دعای امام هم قطعاً در حق ما مستجاب میشود. آن حضرت هزار سال پیش دعا کردهاند تا خداوند کمالات خاص را به اهل فکر عطا کند. کمالات و فضائل خاص الهی با دعای امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نصیب اهل اندیشه میشود. البته با توجه به ادامه حدیث پی میبریم متفکر، عبرت میگیرد و عبور میکند و در فکرش باقی نمیماند؛ چون میخواهد به یک مقصد مشخص برسد.
تفکر پیش از سخن گفتن
باید دربارۀ عواقب امور، تلخی معصیت و طاعاتمان فکر کنیم. مؤمن ابتدا فکر میکند و بعد سخن میگوید تا بعدها از کلام خویش پشیمان نشود. پشیمانی پس از سخن گفتن از نشانههای منافق است:
«إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ، فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ؛ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَی عَلَی لِسَانِهِ»[8]
«همانا زبان مؤمن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زیرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنی بگوید نخست میاندیشد، اگر نیک بود اظهار میدارد و چنانچه ناپسند بود پنهانش میکند. در حالی که منافق آنچه بر زبانش میآید را بیان می کند و نمیداند چه سخنی به سود او و چه حرفی بر ضرر اوست.»
یاد مرگ، برترین تفکر
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله میفرماید:
«أفضَلُ التَّفَکُّرِ ذِکرُ المَوْتِ»[9]
«برترین فکر، یاد مرگ است.»
دائم باید به این فکر کنیم که حیات دنیا ناپایدار است و یک زندگی ابدی پیش روی ماست که وسایل آن را باید از همین جا مهیا کنیم. برای انجام تکتک کارهایمان اولویتبندی و فکر کنیم که چقدر برای زندگی ابدی ما نافع است. در «ذِکرُ المَوت»، تفکر در حسنات و پرهیز از سیّئات لحاظ میشود، در واقع همۀ ذکرها در این ذکر نهفته است.
رابطۀ اندیشه و زهد
«أَيُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا، الصَّادِفِينَ عَنْهَا؛ فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ، لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا [فَيُنْتَظَرُ] فَيُنْتَظَرَ»[10]
«به اين دنيا به همان چشم بنگريد كه زاهدان و روى برتافتگان از آن، در آن مىنگرند. زيرا، به خدا سوگند، پس از اندك زمانى، كسانى را كه در آن، جا خوش كردهاند، بيرون مىراند و صاحبان نعمت و امنيت را به رنج و درد گرفتار مىسازد. هر چه از آن پشت كرده و رفته است، باز نمىگردد و كس نمىداند كه آنچه در راه آمدن است چيست، تا چشم به راه آمدنش باشد.»
حضرت قسم یاد میکند که وقتی به دنیا مینگریم عاقبت آن را ببینیم؛ حتی زمان تولد فرزندمان هم باید سرانجامش را ببینیم و بدانیم که در حال رفتن است. وقتی صحیح فکر کنیم هیچ چیز دنیوی را ماندگار نمیدانیم؛ بنابراین بابت هیچ امری غصه نمیخوریم. در این خطبه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میان فکر و زهد ارتباط جالبی برقرار میکنند:
«الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: “لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ”؛ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ»[11]
«همۀ زهد، ميان دو كلمه از قرآن قرار گرفته است. خداى تعالى مىفرمايد: «تا بر آنچه از دستتان مىرود اندوهگين نباشيد و بدانچه به دستتان مىآيد شادمانى نكنيد.كسى كه بر گذشته تأسف نخورد و بر آينده شادمان نباشد زهد را از دو سوى آن گرفته است.»
«لا تَفْرَحُوا» فرح کاذب است نه شادی مناسب و به اندازه. «زهد» یعنی آنچه رفت، قرار بود برود و آنچه آمد، قرار بود بیاید در نتیجه بابت هیچیک نباید غمگین یا خوشحال شد. شبیه زاهد به دنیا نگاه کنید، در ناپایداری آن فکر کنید. میان فکر و زهد ارتباط مشخصی وجود دارد. اهل فکر نه دچار غصه میشوند و نه فرح کاذب. بعضی مردم از ازدواج فرزندانشان یا تولد نوههایشان بیش از حد شاد میشوند در حالی که میلیاردها نفر قبل از ما این موضوعات را تجربه کردهاند و چیز عجیبی نیست؛ آنچه از قبل مقدر شده بود، اتفاق افتاده است.
ما بنده هستیم و مولایمان همه چیز را از پیش مقدر و ثبت کرده است؛ تنها در این هنگام به دستمان رسیده است. غم هم همینگونه است؛ کسی که از دنیا میرود در شب قدرِ آن سال مرگ برایش تأیید شده است. خاصیت تفکر این است که دچار خوشحالی و ناراحتی فراوان نمیشویم و تعادل خاصی در ما برقرار میشود.
آمیخته بودن خوشی و ناخوشی دنیا
«سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ»[12]
« شادياش به اندوه آميخته است و دليرى و چالاكى مردانش به ضعف و سستى مىگرايد.»
خوشی دنیا با ناخوشی آن همراه و آمیخته است. وقتی درست فکر کنیم متوجه میشویم که خوشحالی بابت موضوعات دنیوی امری عبث است، مثلاً به دلیل ازدواج فرزندمان بسیار خوشحال میشویم، در حالی که این امر شروع یک مسیر جدید است. بنابر خطبۀ حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، خوشیها به همراه ناخوشیها وجود دارند و این یک امر غیرعادی نیست؛ بنابراین بعد از تفکر، دلبسته و وابستۀ دنیا نشده و از مسیر اصلی خارج نمیشویم.
تقدیر امور در دنیا
« فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا«[13]
«نفريبد شما را آن همه چيزهايى كه به اعجابتان وامىدارد، زيرا، زمان همراهى آنها با شما اندك است.»
اگر از تفکر صحیح بهرهمند باشیم، وقتی اموال یک فرد طی یک شب نابود شود متعجب نمیشویم یا مرگ یک انسان پس از سالها زندگی ما را متعجب نمیکند. قارون هم ثروت زیادی داشت؛ اما پایدار نبود. کسی که بعد از فوت فرزند، همۀ اموراتش عادی باشد، راه صحیحی را انتخاب کرده است. در واقع باید بدانیم که در عالم همه چیز تقدیر شده است. اگر اینطور بیندیشیم قطارمان از مسیر درست بندگی خارج نمیشود؛ شاید در نزدیکی یک ایستگاه، از سرعت حرکتش کاسته شود؛ اما از آن عبور میکند و مجدداً به حرکت صحیحش ادامه میدهد.
کنترل، ثمرۀ تفکر
ثمرۀ تفکر کنترل است. حتی احساساتمان هم کنترل میشود. زمانی که برای انجام امور، دلیل و حجت داشته باشیم، همۀ کارهایمان موجّه است. در بعضی روایات «فکرت» در مقابل «حدِّت»[14] قرار گرفته است؛ یعنی فکر کن و شتاب نداشته باش! وقتی عجله داریم هیچ چیز سنجیده نیست؛ اما بعد از تفکر همۀ امور منظم میشود.
تفکر دربارۀ بدهکاریها، اندیشهای مذموم
«وَ أَعُوذُ بِكَ، يَا رَبِّ مِنْ هَمِ الدَّيْنِ وَ فِكْرِهِ»[15]
« و پناه میبرم به تو از همّ و غمّ قرض و از فکر کردن به آن.»
اگر درگیر امور دنیا بشویم، متوقف میشویم و این از نقشههای شیطان است. فکر اساساً ممدوح است؛ اما تفکر در امور دنیوی، مذموم است و باید از آن به خداوند پناه برد. مثلاً یک نفر میانسال اگر بگوید: به فرزندانم بدهکارم یا من مقصر همۀ نقصهای او هستم! یا با وجود فرزند، والدین و همسر در کنارش، دائماً بگوید چقدر بدهکار خودم هستم! چقدر زمان از دست دادم! افکار باطلی است که موجب غصه میشوند. باید به زمان حال خود بنگریم و هر کاری که از ما بر میآید انجام دهیم. باید از غرق شدن در بدهیهایمان به خداوند پناه ببریم؛ به صورت اجمالی میزان قرضهایمان را میدانیم؛ اما غصه خوردن در این باب امری مذموم است. غصۀ بر گذشته، یک فکر ناصحیح است که مانع اعمال صحیح ماست و موجب حرکت قهقرایی میشود. نبش قبر تاریخ زندگی، برای ما هیچ سودی ندارد. باید به وظیفهای که الان داریم، بپردازیم.
خلاقیت فکر
در روانشناسی، بحث خلاقیت فکر مطرح میشود؛ یعنی فکر ما دائم در حال ساختن و خلق کردن است:
گر گل است اندیشۀ تو، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ[16] گلخنی[17]
اگر ما به یک باغ فکر کنیم همانند باغ هستیم، اگر به هیمۀ سر حمام که سیاه است فکر کنیم همان، هستیم. به هر چیز فکر کنیم همان میشویم. فکر ما دائماً در حال خَلق و حرکت است. از طرف دیگر به هیچ عنوان نباید سراغ افکار مذموم برویم. باید یاد بگیریم چطور درست بیاندیشیم.
در دین ما همۀ امور با هم در ارتباط است. در زیارت آل یس پس از چهل سلام به امام زمان عجّلاللهتعالی فرجه خودمان را دوست ایشان معرفی میکنیم. بعد از زیارت برای نورانی شدن قسمتهای مختلف وجودمان به صورت «جداگانه» دعا میکنیم، برای فکرمان نیز نور میخواهیم. «فِکْرِی نُورَ النِّیَّاتِ»[18] از خدا میخواهیم که فکرمان را از نور نیات پر کند.
هستۀ گیاهان وقتی سبز میشود که آب دهان انسان به آن نخورده باشد. نیتهای ما هم وقتی رشد میکنند که لعاب منیّت اطراف آن را فرا نگرفته باشد. «منیّت» ظلمت است که مانع سبز شدن نیات ما میشود. ما در درون خود انرژیهای صحیح ذخیرهشدهای داریم که هنوز ظاهر نشدهاند و از خداوند میخواهیم که با نور ولایت آنها را به فعلیت درآورد. از این بحث نتیجه میگیریم که باید برای فکرصحیح دعا کنیم، بدون زحمت نمیتوانیم صاحب تفکر صحیح شویم، باید از خداوند درخواست کنیم که فکرمان را «سرشار» از نور کند.
نیت عمل صحیح و اجرای صحیح آن، دو ستون تفکرند
آموختیم که دو بحث در تفکر وجود دارد:
- نیت امور صحیح؛ 2. انجام خالصانۀ عمل
مثلاً ما نیت زیارت امام رضا علیهالسلام را میکنیم؛ این نیت درست است؛ اما باید به طرز صحیحی هم انجام شود؛ یعنی صادقانه و خالصانه باشد نه جهت برآورده شدن حاجاتمان. بدانیم که در پرتو انوار شمسالشّموس علیهالسلام، وصال به حق بیشتر میشود. اگر نیت صحیح همراه با عمل خالصانه نباشد «ظُلُماتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ»[19]؛« ظلمتها یکی بر فراز دیگری» است. در دعای پس از زیارت آل یس هم برای فکرمان دعا میکنیم، یعنی باید در پرتو ولیّ فکر کنیم تا خودمان را به ایشان نزدیک کرده و با حضرتش ارتباط برقرار کنیم. در واقع یکی از آثار ولایت در زندگی ما تفکر صحیح است.
تاریخ جلسه: 95/5/17 ـ بخش 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. غررالحکم و دررالکلم، ج۶، ص348
[2]. مولوی
[3]. زیارت جامعه ائمة المؤمنین
[4]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 57
[5] . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 52
[6]. غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص ۷۳
[7] . نهجالبلاغه، خطبه 103
[8]. نهجالبلاغه، خطبه 176
[9]. جامع الاخبار، ج1، ص 165
[10]. نهجالبلاغه، خطبه 103
[11]. نهجالبلاغه، حکمت 439
[12]. نهجالبلاغه، خطبه 103
[13]. نهجالبلاغه، خطبه 103
[14]. با شتاب برخورد کردن
[15]. صحیفه سجادیه، دعای 30
[16]. چوب یا خار و خسی که فقط به درد سوزاندن و آتشدان حمام میخورد.
[17]. مولوی
[18]. دعای پس از زیارت آلیس
[19]. سوره مبارکه نور، آیه 40