هویت زن مسلمان ـ بخش چهارم

مقدمه

 

در جلسات سابق عرض کردم بحث ذکوریت و انوثیت مربوط به جسم است و روح که راکب بر مرکب جسم است مذکر و یا مونث نیست؛ به همین جهت در عرصۀ قرب هیچ اختلافی بین زن و مرد وجود ندارد و تفاوتی برای زن و مرد در نظر گرفته نمی‌شود؛ اما به هر جهت باید به این مَرکب توجه شود و نمی‌توانیم تفاوت‌هایی را كه وجود دارد، نادیده بگیریم و با صرف نظر از تفاوت‌ها به قرب مطلوب راه پیدا کنیم.

 

سعۀ صدر

 

زنی به نام بلقیس بر سرزمینی گسترده سلطنت می‌کرد و عرصۀ سلطنت او به قدری وسیع بود که هدهد با آنکه شاهد سلطنت سلیمان بود، سلطنت بلقیس در نظرش عظیم آمد و زمانی که به سلیمان گزارش سلطنت او را داد گفت :«أُوتِیتْ‏ مِنْ‏ كُلِّ شَی‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ »[1]؛«و از هر چیزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت.» ‌نحوۀ برخورد بلقیس با اطرافیان به نحوی مقبول و محبوب بود که آنان نه از سر ترس که از سر مِهر او را می‌پذیرفتند .بلقیس خورشیدپرست بود و از دیدگاه او این کار مذموم نبود، بلکه شیطان این کار را در نظرش زیبا جلوه داد : «… وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ‏ أَعْمالَهُمْ‏ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یهْتَدُون‏» [2]

حضرت سلیمان نامه‌ای به هدهد داد تا آن را به بلقیس برساند و به او گفت منتظر عکس العمل آنان در مقابل نامۀ من باش: «اذْهَبْ‏ بِكِتابی‏ هذا فَأَلْقِهْ إِلَیهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یرْجِعُونَ »[3]

بلقیس با وجود تمام مکنت و سلطنتش زمانی که نامۀ سلیمان را مشاهده کرد از آن  بااحترام یاد کرد و به حاضران گفت «قالَتْ‏ یا أَیهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَی كِتابٌ كَریمٌ إِنَّهُ‏ مِنْ‏ سُلَیمانَ‏ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَی وَ أْتُونی‏ مُسْلِمینَ »[4]

آیه بیانگر قدرت زن مسلمان از دیدگاه های مختلف است. اولین قدرت و هویت زن مسلمان ارزش قائل شدن برای قدرتمندان الهی، بها دادن به آنان و تحقیر نکردن‌شان است.

با آنکه سیره بسیاری از قدرتمندان مقابله با قدرت قدرتمندان دیگر است؛ اما بلقیس گامی برای مقابله با سلطنت سلیمان بر نداشت و برای نامۀ سلیمان ارزش خاصی قائل است  و از آن با عنوان « كِتابٌ كَریمٌ» یاد می کند.

زن مسلمان از سعۀ صدری بهره‌مند است که نه از سر ضعف و جبر بلکه از سر عقل می‌تواند با قدرتمندان  ارتباط برقرار کند.

مذهب بلقیس خورشید پرستی بود؛ به همین جهت سلیمان به او پیام داد در مقابل او تسلیم باشد و از او اطاعت کند. بلقیس در مواجهه با پیام سلیمان اقدام به تحقیر و تکذیب او نکرد و با احترام با آن برخورد کرد و به آن نظر بها داد.

 

بهادادن به نظر مخالفین

 

قدرت دیگر زن مسلمان بها دادن به نظرات مخالفین است. دیدگاه سلیمان و بلقیس بطور کامل در مقابل یکدیگر است؛ اما با این وجود بلقیس، نظر سلیمان را رد نکرد و آن را شنید.

 

نظرخواهی

 

قدرت دیگر زن مسلمان نظرخواهی کردن از اطرافیان و بها دادن به آنان است. بلقیس به حاضران گفت: «یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی‏ فی‏ أَمْری ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُون‏ »[5]؛«اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهید كه بى‏حضور شما [تا به حال‏] كارى را فیصله نداده‏ام.»

 

احتیاط در بیان نظرات

 

قدرت دیگر بیان نکردن نظرات به صورت قطعی است. برخی افراد زمانی که در مسند قدرت قرار می‌گیرند خودباوری کاذب دارند و گمان می‌کنند نظرات آنان در این جایگاه به طور مطلق صائب و صحیح است از همین رو نظراتشان را به صورت قطعی و یقینی بیان می‌کنند؛ اما بلقیس در جایگاه قدرت از عبارت «ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُون » استفاده کرد و بیان داشت سیرۀ او احتیاط در بیان نظرات است و تنها زمانی به طور قطعی نظر می‌دهد که از اطرافیان نظر خواهی کند و نسبت به آن تأمل نماید.

 

تأمل و تفکر

 

قدرت دیگر زن مسلمان تأمل کردن در مشورتی است که از دیگران خواسته است. بلقیس زمانی که از اطرافیان نظرخواهی کرد آنان از توان نظامی خود سخن گفتند و از عبارت « قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ »‌[6] ؛«ما سخت نیرومند و دلاوریم، و[لى‏] اختیار كار با توست.»  استفاده کرد که بویی از نبرد و جنگ داشت؛ اما بلقیس نسبت به این نظر تأمل کرد و آن را نه بطور کامل رد کرد و نه بطور کامل پذیرفت بلقیس می‌خواست طرف مقابل را بیازماید و ماهیت او را بشناسد. بلقیس گفت: اگر فرستندۀ نامه فردی الهی است در مقابل او تسلیم می‌شویم؛ اما اگر پادشاه و فردی مادی است، تقابل به نحوی دیگر خواهد بود.

 

قدرت شناخت

 

یکی از خصایص زنان دیندار قدرت شناخت است. بلقیس توانایی شناخت طرف مقابل را داشت و معتقد بود خصیصۀ قدرت‌نمایی مادی و پادشاهی این است که پادشاهان هنگامی که به شهری وارد شوند آن را ویران می‌کنند و اهل ان را خوار و ذلیل می‌سازند؛ اما انبیاء چنین آیینی ندارند:«قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوها  وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ…»؛«[ملكه‏] گفت: پادشاهان چون به شهرى درآیند، آن را تباه می کنند و عزیزانش را خوار و ذلیل می کنند و همیشه چنین می کنند.»

«وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیهِمْ بِهَدِیةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یرْجِعُ الْمُرْسَلُون‏ » [7] «و [اینك‏] من ارمغانى به سویشان مى‏فرستم و مى‏نگرم كه فرستادگان [من‏] با چه چیز بازمى‏گردند.»

از همین رو تصمیم گرفت برای آزمودن او هدیه‌ای نزد سلیمان بفرستد و با خود گفت اگر هدیه، او را به طمع انداخت پس او نبی نیست و از زمرۀ ملوک و پادشاهان است؛ اما اگر هدیه موجب تطمیع او نشد پس به یقین فردی حق و الهی است.

سلیمان در مقابل نامۀ بلقیس گفت: آنچه که خداوند به من عطا کرده است از آنچه شما به من عطا می‌کنید بهتر است.

 

فرافکنی نداشتن

 

زن موفق فرافکنی ندارد و در هنگام اشتباه تنها خود را مقصر می‌داند و تمام تقصیر و اشتباهات را به خود نسبت می‌دهد.

زمانی که بلقیس قصد ملاقات سلیمان را می‌کند، سلیمان به خادمان خود دستور می‌دهد تخت بلقیس را نزد سلیمان حاضر کنند و آن را به گونه‌ای تغییر دهند که آن را نشناسد تا دریابند او از کسانی است که متوجه این جابجایی می‌شود یا به آن پی نمی‌بَرد؟

« …فَما آتانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتاكُمْ ‏ »[8]

«[سلیمان‏] گفت: «آیا مرا به مالى كمك مى‏دهید؟»

 

«قال َنَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدی أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذینَ لا یهْتَدُون‏ »[9]

«گفت: «تخت [ملكه‏] را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پى مى‏برد یا از كسانى است كه پى نمى‏برند.»

 

« فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ »[10]

«زمانی که بلقیس نزد سلیمان می‌آید به او گفته می‌شود ایا تخت تو چنین بوده است؟»

بلقیس در پاسخ این سوال آن‌ها نه آن را صراحتاً انکار می‌کند و نه اثبات، بلکه اعتراف به ظلم خود می‌کند و دیگران را در اشتباه خود سهیم نمی‌داند و می‌گوید:

«قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نفْسی‏» [11]

«گفت پروردگارا! من به خود ظلم کردم»

بلقیس با آنکه در این زمان مشرک بود؛ اما لسانی حکیمانه داشت و به اشتباه خود اعتراف کرد. بلقیس باور داشت اعتقاد نادرست او در آن زمان اشتباهی ناخواسته و غیرعامدانه بوده است که هرچند بخشایش آن آسان نیست؛ اما پشیمانی از آن ممکن است.

از نظر خصایص جنسیتی نیز در مقایسه میان مردان و زنان، زنان به جهت خضوع باطنی‌شان راحت‌تر از مردان می‌توانند اعتراف به خطایشان کنند و از خطاها و اشتباهات‌شان جدا شوند .

بلقیس به آیین اسلام مشرّف می‌شود و این تشرّف را توفیقی از جانب خود نمی‌داند بلکه اعانت و همراهی سلیمان در این امر را عامل اسلام خویش می‌داند و می‌گوید :

«و اَسلَمتُ معَ سلیمان للهِ ربِّ العالمین»

«و همراه با سلیمان برای خداوندی که پرودرگار عالمیان است اسلام آوردم.»

آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند: هرچند سلیمان واسطۀ اسلام آوردن بلقیس است؛ اما بلقیس قصد خدمت به سلیمان را ندارد، بلکه می‌گوید من و سلیمان به همراه یکدیگر در خدمت حق قرار می‌گیریم. او سلیمان را مُعین و مُصاحب خود می‌داند و در عوض آنکه شیفته و غرقۀ در سلیمان شود شیفتۀ خدای سلیمان می‌شود و می‌گوید:« من و سلیمان هر دو بنده خداوند  هستیم.»

 

قدرت فوق العاده زن

 

زن مسلمان به قدری قوت دارد که می‌تواند خودش بدون وجود هیچ واسطه‌ای یکباره از رذایل و سیئات جدا شود. بلقیس با آنکه عمری خورشید پرست بود؛ اما زمانی که اسلام آورد یکباره از تمام عقاید سوء و سئیاتی که در او نهادینه شده بود، جدا شد و به پروردگار عالمیان ایمان آورد.

 

انتخاب قدرتمندانه

 

قدرت دیگر زن مسلمان این است که هرزمان متوجه حُسن فعل یا قولی شد خود، آن را با تمام وجود انتخاب کند و بدون هیچ اجبار و تهدیدی  به سراغ آن رود، هرچند ملامت‌گران بسیاری در راهش قرار گیرند.

بلقیس با آنکه فردی محتاط و اهل اختبار و آزمایش بود؛ اما به مجرد آنکه حقیقت برای او واضح شد، بدون هیچ تأخیری آن را اظهار کرد و بی آنکه مشورتی از اطرافیان داشته باشد به آن عمل نمود.

 

اجتناب از تک‌روی

 

زن مسلمان از تک‌روی اجتناب می‌کند و در امور صحیح رفیق طریق و همراهی مرافق دارد، خواه همراه او همسرش باشد یا ولیّ زمانش یا پیامبر زمانه‌اش یا خوبان عالم. این امر از توانمندی های اوست.

یکی از مصادیق همراهی زیارت حضرات معصومین است، همچنانکه این همراهی در زیارت جامعه حضرات معصومین علیهم السلام آمده است:«وَ مَعکُم مَعَکُم»

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

«أَیمَا امْرَأَةٍ أَعَانَتْ‏ زَوْجَهَا عَلَى‏ الْحَجِ‏ وَ الْجِهَادِ أَوْ طَلَبِ الْعِلْمِ أَعْطَاهَا اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مَا یعْطِی امْرَأَةَ أَیوبَ »[12]

«هر زنی که همسرش را بر حج و جهاد یا طلب علم کمک کند خداوند به میزان ثوابی که به همسر ایوب عطا کرد به او عطا می‌کند.»

انسان برای سلوک مسیر بندگی نیازمند مُعین و یاوری است،این یاری می‌تواند از جانب زوجین به یکدیگر باشد. زنی که به کمک همسرش می‌شتابد به یقین فردی توانا و قدرتمند است. در فضیلت چنین فردی روایت می‌گوید: زنی که همسرش را بر انجام فریضۀ حج و جهاد در راه خدا و دفاع از حریم دین یا طلب علم کمک کند، فردی تواناست و بابت توانمندی‌اش نزد حق مأجور است. به فرمودۀ حضرت اجری که به همسر ایوب  بابت گرفتاری‌های مختلف عطا شد، به او عطا می شود،این اجر، اجر صابرین است.

 

تاریخ جلسه: 96/5/24 ـ بخش چهارم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1].سوره نمل، آیه 23

[2].سوره نمل، آیه 24

[3].سوره نمل ، آیه 28

[4].سوره نمل ، آیه 31

[5]. سوره نمل، آيه 32

[6].سوره نمل، آیه 33

[7]. سوره نمل، آیه 35

[8]. سوره نمل، آیه 38

[9].سوره نمل، آیه41

[10].سوره نمل، آیه 42

[11].سوره نمل، آیه 44

[12].مکارم الأخلاق، ج1 ،ص 201

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *