مدیریت بحران ـ بخش دوم

مقدمه

 

به لطف حضرت حق، در محضر قرآن، شیوۀ مواجهه با بحران‌های مختلفی که ممکن است در زندگی هر یک از افراد اتفاق بیافتد و راهکار لازم برای کمترین آسیب را آموزش می‌گیریم.

برای مدیریت بحران،گاه قبل از وقوع بحران، پیش ذهنیت‌ها و آگاهی‌هایی برای کاستن از فشار بحران و سبک جلوه دادن آن لازم است و گاه در حین بحران باید گفتار یا رفتاری از فرد مشاهده شود که بتواند به سلامت از بحران عبور کند و بر وضع موجود مسلط شود و گاه پس از وقوع بحران اقداماتی لازم است تا بحران آسیب خاصی، از خود بر جای نگذارد.

همۀ ما به حول و قوۀ الهی این قابلیت را داریم که در مواجهه با بحران، مدیریت صحیحی داشته باشیم؛ اما بسیاری از افراد در این مرحله، توانمندی خود را نادیده گرفته و قوت خود را دفن می‌کنند؛ به همین جهت بحران، صدمه جدی بر آنها وارد می‌کند؛ اما در مقابل عده‌ای، باور دارند قدرت مقابله با بحران را در اختیاردارند.

خودآگاهی، بمعنی آگاهی کامل از توانمندی‌ها و دارایی‌هایی که خدای سبحان در اختیارمان قرار داده است، موجب می‌شود که مدیریت صحیحی را اِعمال کنیم.

 

ضرورت مدیریت بحران

 

ممکن است سؤال شود که آیا مدیریت بحران  ضرورت دارد؟ آیا با توجه نکردن به آن مرتفع نمی‌شود تا نیازی به مدیریت آن نباشد؟!

در پاسخ می‌گوییم: اولاً تعداد بحران‌ها در زندگی روزمره اندک نیست و در زندگی برخی افراد، بسیار اتفاق می‌افتد. ثانیاً اگر این امور، مدیریت صحیحی نشود، هم اعتقادات، هم اخلاقیات و هم عملکرد افراد دچار خدشه ‌شده و به دنیای افکار آنان آسیب جدی وارد می‌شود.

اگر شیوۀ صحیح مدیریت بحران را یاد نگیریم، در نهایت، به عنوان فردی ناموفق و ناکام در جامعه معرفی  می‌شویم و در بقیه امور زندگی نیز، عجز و ناتوانی از ما ملاحظه می‌شود؛ به همین جهت در فرهنگ دینی، به ما آموزش مقابله صحیح با بحران‌ها داده شده است.

 

چگونگی مواجهه با بحران

 

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»[1]

«آيا نديدى گروهى از بزرگان بنى‌اسرائيل را كه بعد از موسى به پيامبر خود گفتند: براى ما زمامدار (و فرماندهى) برانگيز تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم، او گفت: آيا احتمال مى‌دهيد كه اگر دستور جنگ به شما داده شود (نافرمانى كرده و) پيكار و جهاد نكنيد؟ گفتند: چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانه و فرزندانمان رانده شده‌ايم؟ پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت، جز عدّه اندكى، سرپيچى كردند و خداوند به ظالمان آگاه است.»

در بحران‌ها، ادعای انجام اعمال سنگین را نداشته باشیم. خودِ بحران به اندازه کافی، سخت است، لازم نیست پیشنهاد امور بسیار سخت را مطرح کنیم؛ یعنی گمان نکنیم عبور از بحران صرفاً با انجام امور سخت میسر می‌شود. گاهی اوقات عبور از بحران با امور سهل و آسان صورت می‌گیرد. چرا فکر می‌کنیم حتما باید برای گذر از بحران ملتزم به امور بسیار سخت شویم؟!

در اینجا دو نکته قابل تأمّل است:

 

 پرهیز از ادعا

 

  1. در شرایط سخت، ادعای توان‌ عجیب و فوق تصور نداشته باشیم. باید از خدا طلب عافیت کرد. اگر دچار بحران شدیم از خدا صبر را بی‌ادعا طلب کنیم و بر صبر و توان شکیبایی خود، اعتماد نداشته باشیم. گاهی اوقات وجود ادعا مشکلات را بیشتر می‌کند؛ چون در این ادعا، توانی  کاذب را از خود به نمایش می‌گذاریم. خدای سبحان به عنوان ربّ، ما را مطلع می‌کند که این ادعا حقیقی نیست و دروغین است.

 

پرهیز از  تعهدات سخت

 

  1. گمان نکنیم برای خروج از بحران، نیاز به انجام اعمال بسیار سنگین است. این تفکر که هرچقدر در گرفتاری‌ها ختم‌های سنگین‌تر بردارم، حتما مشکل من برطرف می‌شود،صحیح نیست و تلازمی بین این امور وجود ندارد. گشایش و رفع مشکلات بدست خدای سبحان است، اوست که اگر بخواهد، تأثیر مثبت در عمل ما قرار می دهد و برای عمل اندک ما اثر فراوانی منظور می‌کند.

مدیریت صحیح این است که از خدای سبحان درخواست ‌کنیم، با لطف و رحمت و کرم خود با سهل‌ترین امور، مشکلی را که پیش آمده است، مرتفع کند. گمان نکنیم حتما سختی با سختی مرتفع می‌شود. چرا گمان می‌کنیم با نذر سنگین باید مشکل را مرتفع کرد؟!

 

ارتباط ادعا و ظالم بودن

 

در پایان آیه می‌بینیم همه افرادی که گرفتار بحران شده بودند، ظالم معرفی می‌شوند. به عنوان افرادی که ادعای انجام کار زیاد دارند و در نهایت کم‌کاری از آنها مشاهده می‌شود. در بحران‌ها نباید از خود انتظار کار زیاد داشته باشیم. انتظار کار سنگین، بحران را برای ما سخت‌تر می‌کند. بهتر است شرایط را درک کنیم و بدانیم بخشی از توانمان از دست رفته و از توان باقی مانده می‌بایست بهرۀ کافی برد.

ما بعضی اوقات انتظار توان مضاعف را بر خود بار می‌کنیم و چون محقق نمی‌شود از خود ناراضی می‌شویم و بحران را شدیدتر می‌کنیم.

 

مدیریت قبل از بحران

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[2]

«اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از آنچه به شما روزى داده‌ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى در آن است و نه دوستى و نه شفاعتى، و (بدانيد كه) كافران همان ستمگران هستند. (كه هم به خود ستم مى‌كنند وهم به ديگران.)»

در این آیه نوعی مدیریت قبل از بحران مطرح می‌شود. مدیریتی که سبب می‌شود تا بحران، تخریب و آسیب  جدی وارد نکند.

انسان در روز قیامت که در آن، نه معامله‌ای صورت می‌گیرد و نه روابط صمیمانه ای برقرار است و نه واسطه‌ای می تواند وساطت کند، گرفتار بحران عجیبی می‌شود و در آن ناکارآمدی اسباب را به‌وضوح مشاهده می‌کند. هیچ سببی نمی‌تواند موثر واقع شود. وقتی از وقوع بحران مطمئن هستم، به‌جای نگرانی، باید اقدام صحیح را انجام بدهیم تا در طول مقابله و مواجهه، آسیبی وارد نشود.

 

  بهره‌گیری صحیح از توانمندی

 

«أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم»

وقتی الطاف الهی را درست مصرف کنیم بحران‌ها به ما آسیب جدی وارد نمی‌کند. این امر صرفاً مربوط به قیامت نیست. در یک زندگی عادی و طبیعی با پدیده‌ای به نام پیری مواجه می‌شویم. انسان در این پدیده، احساس ناتوانی جسمی، فکری و … می‌کند. به‌جای نگرانی می‌بایست فعلا که جوان یا میان‌سال است و توان و مال و جان و آبرو دارد، از موجودی خود استفاده بهینه کند تا در روز ناتوانی حسرت نخورد؛ چون زمانی که توان مالی و جسمی و آبرو داشت، استفادۀ لازم را از آن‌ها کرده است.

 

افسردگی چرا؟!

 

وقتی مسیر را درست طی کنیم و معاملۀ صحیح انجام دهیم، دیگر افسرده نیستیم و احساس ناتوانی نمی‌کنیم. اگر فرد مسیر صحیح را طی نکرد، آبرو و جان و مال را در راه خدا بکار نگرفت، دچار افسردگی می‌شود؛ چون با بحرانی که انتظار وقوعش می رفت، برخورد صحیحی نکرده است.

«أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم»؛ یعنی وقتی احتمال بحرانی را در زندگی می‌دهید راهکار مقابله نگرانی نیست،بلکه باید از موجودی خود استفاده صحیح کنید، البته  نه همه موجودی[« من» در «مما»، بعضیه است]. هنگامی که حتی بخشی از توان و فکر خود را درست مصرف کرده باشید در بحران‌، آسیب جدی نخواهید دید.

 

راه فرار از بحران

 

«أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ»[3]

«آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما وانگور داشته كه از زير درختان آن نهرها در جريان وبراى او در آن (باغ) از هر گونه ميوه‌اى وجود داشته باشد ودر حالى كه به سن پيرى رسيده وفرزندانى (كوچك و) ضيعف دارد، گردبادى همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را يكسره بسوزاند. اين چنين خداوند آيات را براى شما بيان مى‌كند تا شايد انديشه كنيد.»

 

  منت نگذاریم

 

در تفاسیر آورده‌اند: تندبادی که به یک‌باره باغ را با انواع میوه‌ها می‌سوزاند و از بین می‌برد، منت گذاشتن و اذیت دیگران است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»‏[4]

در زندگی هر یک از افراد ممکن است زمانی وجود داشته است که فرد از دارایی فراوانی برخوردار بوده است و حتی تا نسل‌های نسل بعد از او هم  محتاج دارایی‌ او بودند؛ ولی با منت، اذیت، عجب و غروری که نصیب او شد، همه چیز از بین رفت. این اتفاق را می‌توان مدیریت ‌کرد! همانگونه که برای جلوگیری از وقوع سیل، سد می‌سازند نا از تخریب مزارع جلوگیری کنند.

 

همه چیز فضل خداست

 

خدای سبحان این قدرت را به ما داده است که هم موجودی ما فراوان باشد و هم به‌گونه‌ای با آن معامله کنیم که صدمه‌ای به آن وارد نشود. برای مثال فردی از انواع  فضائل و امتیازات مادی و معنوی بهره‌مند است؛ اما خطر تحقیر دیگران و خطر عجب و غرور و کبر، زندگی او را تهدید می‌کند. برای پیشگیری از این بحران باید باور کنیم تمام موجودی ما «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي‏»[5] است. اگر خدای سبحان معرفتی به ما داده است و آبی در باغ ما جریان دارد، اگر شیرینی معارف را ادراک می‌کنیم و نخلستان داریم، اگر مست محبت اولیاء هستیم و تاکستان داریم، اگر انواع ثمرات را خدای سبحان نصیب  ما کرده است، هیچ‌یک از آن‌ها از آنِ ما نیست و با  ا با کوچک‌ترین کبر و غرور و منتی در معرض نابودی است.

 

رمز بقاء داده‌ها

 

گاهی اوقات چنان مدیریت، سریع صورت می گیرد که نمی‌گذارد بحران در زندگی وارد شود. تا چشم انسان به باغ و ثمرات مادی و معنوی می‌افتد، سریع به خود متذکر می‌شود: «هذا من فضل ربی»؛ برای من نیست. رمز بقای نعمات مادی و معنوی، انتساب آن‌ها به خداست، اگر آن‌ها را به خود نسبت دهیم، فوراً می‌سوزد و از بین می‌رود.

 

  بحران فقر

 

«لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»[6]

«انفاق شما بايد براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شده‌اند. توان حركت و سفر در زمين را ندارند. از شدّت عفاف و آبرودارى، شخص بى‌اطلاع آنها را غنى مى‌پندارد؛ امّا تو آنها را از سيما و چهره‌هايشان مى‌شناسى. آنان هرگز با اصرار از مردم چيزى نمى‌خواهند. و هر چيز نيكو و خيرى را انفاق كنيد، پس قطعاً خداوند به آن آگاه است.»

بحث انفاق، بحث به زانو در آوردن بحران فقر در زندگی است. حال این فرد فقیر برای اینکه این بحران به او آسیبی نرساند چه باید بکند؟ فقر مشکل حادی است و راهکارهای مختلفی برای مواجهه با آن وجود دارد.  می‌تواند برای افراد مختلف عرض شکایت داشته باشد، که با این کار بحران حادتر خواهد ‌شد؛ چون علاوه بر نداری، به عزت اجتماعی او هم صدمه وارد می‌شود. فقیر برای مقابله با بحران فقرش چه راهکاری را در پیش بگیرد که فقر، آسیبی به اعتقادات، عملکرد صحیح و اندیشه او وارد نکند؟

 

راهکار مقابله با بحران فقر

 

«يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ»

 راهکار مقابله با بحران فقر، عفت‌ورزی است و مطرح نکردن نیاز. آن چنان فرد موجه زندگی می‌کند که افرادی که او را نمی‌شناسند، گمان می‌کنند، غنی است. اجازه نداده است نیاز او بر دیگران اظهار شود، نیاز خود را از خلق پوشانده و تنها بر خالق عرضه کرده است.

نکتۀ حائز اهمیت آن است که در مواجهه با گرفتاری‌ها گمان نکنیم شکایت و طرح مسئله مشکل ما را مرتفع می‌کند. در بسیاری از مواقع اتفاقا مطرح نکردن آن، موجب عبور سالم فرد از مسئله می‌شود.

 

بخشنامۀ خداوند

 

در همین آیه خدا بخشنامه می‌دهد به فردی که عفت دارد و نیاز خود را اظهار نمی‌کند، انفاق کنید. تکدی‌گری جزو مشاغل مکروه است؛ یعنی فرد، کاری را انجام می‌دهد که خدا نمی‌پسندد. شما خلاء فردی را تأمین کنید که او هرگز اجازه نداده است، خلاء او را خلق ببینند. برای مرتفع کردن نیاز به سراغ خلقی بروید که خدا او را به شما معرفی کرده است.

 

عفاف؛ سلاح قدرتمند

 

عفت‌ورزی، فقط راهکارِ بحران فقر نیست، در بحران شهوت هم این راهکار  مؤثر است. امیرالمومنین علیه السلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«لَکادَ العفیفُ اَن یکونَ مَلَکا»[7]

این فرد نزدیک است به دلیل عفت‌ورزی مَلَک محسوب شود. فکر نکنید با گستاخی و اعلام نیاز دائم می‌تواند به خواسته خود برسد.

در قرآن کریم آمده است: «وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُن‏»[8]  اگر خانم‌ها عفت بورزند، قطعاً به نفعشان است. با اینکه بحرانِ قوایِ جنسی به جوان فشار می آورد، مهم این است که بتواند «خویشتن داری» لازم را به عنوان یک سلاح به میدان بیاورد.

اگر برای این فرد فقیر اظهارنکردن فقر به دیگران، مقدور نبود، خدای سبحان از او انتظار این کار را نداشت. خودکنترلی و شکایت نکردن یکی از راه‌های مقابله با بحران شهوت است. در این زمان است که خداوند از عالم غیب، کسی را به سراغ او می‌فرستد تا مشکلش را حل کند. وظیفۀ این فرد، تعفف است؛ یعنی اجازه ندهد از مسائل درون زندگی او همه آگاه شوند. وقتی خود فرد این مدیریت را اِعمال کرد، خدای سبحان عزت اجتماعی به او می‌دهد و او را در بین مؤمنین، به‌عنوان فردی شایسته معرفی می‌کند و تأمین نیاز او هم به شکل آبرو‌مندانه‌ای‌ صورت می‌گیرد.

 

جایگاه مؤمن و کافر

 

«لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»[9]

«نبايد اهل ايمان، به‌جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود برگزينند و هر كس چنين كند نزد خدا هيچ ارزشى ندارد، مگر آنكه از كفّار پروا و تقيّه كنيد (وبه خاطر هدف‌هاى مهم‌تر، موقّتاً با آنها مدارا كنيد) و خداوند شما را از (نافرمانى) خود هشدار مى‌دهد و بازگشت (همه) به سوى خداوند است.»

مومنین نباید با کفار روابط صمیمانه داشته باشند، و روی آنها حساب باز کنند. اگر مؤمنی روی کفار حساب باز کرد و خود را به آن ها نزدیک، و بر آن ها اعتماد کرد، خدا رابطه اش را با این بنده مؤمن قطع می‌کند.

یکی از راهکارهای صحیح مدیریت بحران این است که در بحران‌ها اجازۀ ورود هر فردی را به زندگی خود ندهیم. وقتی فرد در اتوبوس یا هواپیما نشسته و دارد درد دل می‌کند! اجازه می‌دهد غیر خدا از چالش زندگی او مطلع شود.

در نهج‌البلاغه آمده است:

«مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّه‏»[10]

اگر نیازمان را به مؤمنی که از او خاطر جمع هستیم مطرح کردیم، گویا با خود خدا مطرح کرده‌ایم. این مؤمن امین خداست. از سوی او امنیت فکری و آبرویی دارم. می‌دانم راهکار نامشروعی را در اختیارم قرار نمی‌دهد. درهنگام  نیازمندی و احتیاج نباید روی دشمن حساب باز کنیم.

 

مسیر صحیح عبور از ظلمت

 

افسردگی یک بحران در زندگی است. وفتی فرد برای درمان به یک روانشناس بی‌اعتقاد مراجعه می‌کند و پیشنهاد انجام عمل نامشروع به او ‌داده می‌شود؛ یقیناً نه تنها از بحران عبور نمی‌کند که «ظُلماتٌ بعضُها فوقَ بَعض» است و بحران برای او حادتر می‌شود.

برای مدیریت بحران مسیر را درست نرفته است، راهکار را از کسی گرفته است که قابل اعتماد نیست.

 

 دریافتِ راهکار

 

اقتضای مدیریت صحیح بحران این است که به هرکسی مراجعه نکنیم و راهکار را از هرکسی دریافت نکنیم. باور کنیم راهکارها بعضی اوقات قابل انتقاد است و با موازین شرعی ما سازگاری ندارد. ممکن است مرهم موقتی باشد که روی زخم را اصلاح کند؛ ولی این زخم، باطنش روز به روز عمیق‌تر می‌شود و آسیب جدی وارد می‌کند.

 

قطع فیوضات غیبی

 

اگر فردی در مشکلات زندگی  روی انسان غیرالهی حساب باز کرد، نظرات غیرالهی را صائب دید، خدا رشتۀ ارتباطی خود را با او قطع می‌کند، دیگر امداد الهی را دریافت نمی‌کند و از فیوضات غیبی بهره‌مند نمی‌شود. وقتی رشتۀ امداد الهی در زندگی  قطع شد، همۀ زندگی مملو از خسارت است. مانند فردی که ازدواجش به تأخیر افتاده است و به فالگیر و کاهن و کسانی که سرکتاب باز می‌کنند، مراجعه می‌کند، در حالی که مراجعه، هزینه‌کردن و اجرای دستورات آن‌ها، نامشروع است.

اعتماد بر افراد غیر‌الهی ثمره‌اش، دریافت راهکارهایی است، که بنظر می رسد  موثر باشد؛ ولی در نهایت خسارت جدی وارد می‌کند. اولاً ازدواجی صورت نمی‌گیرد، ثانیاً اگر هم صورت بگیرد، شش ماه بعد از آن طلاق حتمی است.

مؤمن باید بداند از طریق امور مختلفی در آزمون قرار می‌گیرد. وقتی نعم الوکیل  خداست، چرا باید به دیگری اعتماد کرد؟

 

کتمان یا اظهار

 

«قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ»[11]

«(زكريّا) گفت: پروردگارا! براى من نشانه‌اى قرار ده (تا علم من به يقين و اطمينان تبديل شود. خداوند) فرمود: نشانه‌ى تو آن است كه تا سه روز با مردم سخن نگويى، مگر از طريق اشاره. (البتّه به هنگام ذكر خدا زبانت باز مى‌شود. پس) پروردگار خود را (به شكرانه‌ى اين نعمت) بسيار ياد كن و هنگام شب و صبح او را تسبيح گوى.»

بحران، وضعیت غیر عادی است که گاه خوشایند و گاه ناخوشایند است. در این مواقع غیر عادی، چطور باید مدیریت کنیم؟

به حضرت زکریا در سن کهولت، بشارت یحیی داده شده است. یک وضعیت غیر عادی است. به نظر می آید باید ذوق‌ زده شود. به یک نفر که هم خودش و هم همسرش پیر هستند، بشارت فرزند داده شده است.

در چنین شرائطی چگونه  باید با بحران مواجه شد؟ آیا بایستی سکوت کرد؟  یا باید به همه بخشنامه کرد؟ برخی از امور را  باید مخفی کرد، تا آسیبی وارد نشود و بتوان امر غیر منتظره را مدیریت کرد.

امام معصوم علیه السلام می‌فرماید:

«إِظْهَارُ الشَّيْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ»[12]

اگر قبل از این که چیزی مستحکم شود، به همه اعلام شود، باطل و خراب شده است. باید اظهار خوشی را  ساماندهی کرد. وقتی کار به ثبات رسید و متیقن شد، آنگاه می‌توانیم آن را به همه اعلام کنیم. البته کیفیت اعلام هم از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. مثلاً می‌گوییم:خبر خوش این که، یکی از دعاهای شما مستجاب شده است و الحمدلله خدا داماد  بسیار خوبی نصیب ما کرده است.

 

 افشاگری ممنوع

 

برخی اوقات فوراً شرایط غیر عادی زندگی را، برای همه اظهار می‌کنیم و همین امر موجب می‌شود، بلافاصله با ناکامی و شکست مواجه شویم.

«اُستُر ذَهبَک و ذِهابَک و مذهبَکَ»[13]

 

باز دارندگی حتی در خوشی

 

اظهار عجولانه در هنگام خوشی، قبل از تحقق کامل امر، برای دیگران مفسده‌انگیز خواهد بود. شاید تعجب آور باشد، ولی قرآن هم این معنا را به ما یاد داده است. در داستان حضرت مریم، مصداق آن را می‌یابیم.

 

مدیریت بحران با ذکر کثیر

 

جهت‌دهی گفتار در هنگام خوشی از اهمیت بسزایی برخوردار است:

«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكار»[14]

برای این که خوشی محقق شود و از بین نرود، باید ذکر کثیر داشت. برای اینکه خوشی پایدار بماند و جای خود را به ناخوشی ندهد، باید بحران را با تضرع به درگاه خدای سبحان و توجه به حضرت حق، مدیریت کرد.

اگر آن زمان بودیم و بچه دار شدن زکریای صدساله و خانم نود و نه ساله ایشان را می‌دیدیم، تعجب می‌کردیم. وقتی خداوند در قرآن فرموده است: «سکوت کن و ذکر بگو»؛ یعنی فضای زندگی را پر از ذکر کن که در این صورت  دیگر تیر تعجبِ دیگران، نمی تواند آسیب‌ رسان باشد. با اذکار زیاد، مانعی ساخته می‌شود که  به دیگران اجازۀ تخریب نمی‌دهد.

 

مدیریت بحران قبل از بحران

 

«وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ »[15]

«گروهى از اهل كتاب دوست دارند كه شما را گمراه كنند، ولى جز خودشان را گمراه نمى‌كنند و (اين را) نمى‌فهمند.»

            قبل از وقوع هر اتفاقی در زندگی، باید نگاه واقع‌بینانه‌ای نسبت به بعضی از اطرافیان خود داشت. این سخن به‌معنی داشتن سوء‌ظن نیست. نگاه واقع‌بینانه، این است که فرد بی‌دین نمی‌خواهد ما در مسائل دینی موفق باشیم! فرد مادی، موفقیت ما در مسائل معنوی را بر نمی‌تابد! چون نگاهش مادی است.

 

 نگاه واقع بینانه

 

ما قبل از وقوع بحران باید نگاهمان این باشد که: فرد شکست خورده‌ای که دین ندارد، نمی‌تواند موفقیت ما را در زندگی ببیند. خودش غرق شده است و می‌خواهد غرق شدن ما را هم به نظاره بنشیند. اهل کتاب خودشان گرفتار ضلالت هستند، دوست دارند مؤمنین هم گمراه شوند. یک گروه از اهل کتاب که خود منحرف هستند، خواهان انحراف همه مؤمنین هستند.

 

عاقبت خام اندیشی

 

باید واقع‌نگر بود. واقعیت این است که اگر در کنار ما فرد شکست خورده بی‌دین و فاقد ‌وجدان سلیمی هست، مطمئناً خواهان موفقیت ما نیست و می‌خواهد بر زندگی ما تأثیر گذارد و با شکست ما، ناکامی خود در زندگی را، جبران  کند؛ بنابر این قبل از مواجهه با بحران نباید خام‌اندیشی داشت و با نگاه مثبت، به همه افراد نگاه کرد. واقع نگری لازم است. شکست‌خوردۀ بی‌دین که هیچ تعهدی به سالم نگه داشتن زندگی ما ندارد، قطعا آسیب جدی به زندگی ما وارد می‌کند.

قبل از مواجهه با بحران باید از اطرافیان خود شناخت صحیح داشته باشیم که در زمان بحران  چنین افرادی به زندگی ما وارد نشوند.

خانمی فرهیخته و از خانواده‌ای شریف در مورد بحران بوجود آمده در زندگی‌اش این گونه سخن می‌گفت:«من گاهی از همسرم، نزد یکی از دوستانم درد دل می‌کردم، یک زمان که بین من و همسرم اختلاف پیش آمد، آن دوست به زندگی من ورود پیدا کرد. با همسرش صحبت کرد و همسرش او را طلاق داد.  همسر من هم با وجود بچه، من را طلاق داد و آن دو با هم ازدواج کردند!»

فردِ گمراه، برای گمراه کردن دیگران از هیچ امری رویگردان نیست!

 

 

تاریخ جلسه: 1400/4/7 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 

 


[1]. سوره بقره، آیه 246

[2]. سوره بقره، آیه 254

[3]. سوره بقره، آیه 266

[4].سوره بقره، آیه 264

[5].سوره نمل، آیه 400

[6].سوره بقره، آیه 273

[7]. نهج البلاغه،حکمت  466

[8]. سوره نور، آیه60

[9]. سوره آل عمران، آیه 28

[10]. نهچ البلاغه، حکمت 419

[11]. آل عمران، آیه 41

[12]. محاسن، ج2، ص 63

[13]. برخی این حدیث را از امام صادق علیه‌السلام و برخی از پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله دانسته اند:«سه چیز را مخفی بدار،رفت و آمدت را، دارایی ات را، و دیدگاهت را»

[14]. آل عمران، آیه41

[15]. آل عمران، آیه 69

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *