قلب ـ بخش دوم

مقدمه

 

حضرت اباعبدالله علیه‌السلام علی­الدوام عهده‌دار امور قلب ماست:

«اِنَّ لِلْحُسَینِ علیه‌السلام مَحَبَّةً مَكْنُونَةً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینِ»[1]

«در کانون دلهای مؤمنین، محبتی نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد.»

حضرت اجازه می­دهد دل ما عاشق شود؛ بعد از آن، پای ما به‌تبع دل، حرکت ­می‌کند، دست ما به‌تبع دل پرداخت می‌کند، چشم‌مان به‌تبع دل می­گرید و زبان‌مان به‌تبع دل، ذاکر می­شود. در یک کلام می­توان گفت هویت ما عوض می­شود. در مبحث قلب قرار است خودمان را بررسی و آزمایش کنیم تا اگر خدای نکرده متوجه مشکلی شدیم، بر سر سفرۀ اباعبدالله علیه‌السلام از حضرت بخواهیم که با یک نگاه، دلمان را اصلاح کند. در این جلسه موضوع قلب را از صحیفۀ سجادیه پیگیری می‌کنیم.

 

بصیرت قلب

 

در دعای بیست و سوم صحیفۀ سجادیه که دعای عافیت است، از خدای سبحان نعمت عافیت را طلب می­کنیم. در زبان عرب، نعمت­های بسیار بزرگ با عبارت «منّت» ذکر می­شوند؛ زیرا پس از دریافت این نعمات، ما همه چیز داریم و بزرگی آن­ها باعث بی­نیازی ما از نعمت­های دیگر می­شود.

«وامنُن عَلَی بالْبَصِیرَةِ فِی قَلْبِی»[2]

«بر من منت بگذار و قلبم را به نور بصیرت خود روشن ساز.»

این درخواست نشان‌دهندۀ چند امر است:

اول اینکه ما قابلیت داشتن دل بینا را داریم؛

دوم اینکه خود به‌تنهایی نمی­توانیم بصیرت قلب را به دست بیاوریم و باید از خداوند درخواست کنیم؛

سوم اینکه ما به یک دل بینا نیاز داریم ( یعنی از کوردلی رنج می‌بریم وگرنه بصیرت را طلب نمی‌کردیم!)؛

چهارم اینکه بصیرت دل، ما را از امور زیادی مستغنی می‌کند؛ چون انسان از دل بینای خود لذت می­برد و امور دیگر در نظرش ناچیز جلوه می‌کند؛

پنجم اینکه هر کس خود باید برای بصیرت دلش دعا کند.

ممکن است این سوال پیش آید که فایدۀ بینایی دل چیست؟! شاعر پاسخ می­دهد:

چشم دل باز کن که جان بینی

 آنچه نادیدنی ­است آن بینی

 

رابطۀ غصه و ظاهربینی

 

بسیاری از غصه­های ما به این دلیل است که ظواهر امور را می­بینیم. اما اگر چشم دلمان باز شود، باطن و حقیقت امور را خواهیم دید و متوجه جمال حق می­شویم. برای مثال وقتی دید ظاهری ما کاهش پیدا می­کند، باید همیشه عینک را همراه خود داشته باشیم؛ این مشکل قابل حل است؛ اما اگر چشم دل ما بسته باشد نشانۀ عجز ماست؛ زیرا از رسیدن به بسیاری از کمالات و دریافت فیوضات ناتوان هستیم.

 

مضرات بسته بودن چشم دل

 

انسان با کاهش دید ظاهری و دنیوی، خسارت زیادی را متحمل نمی‌شود؛ اما اگر چشم دل بسته باشد تا قیامت متحمل خسارت می‌شود. برای مثال هیچ‌یک از ما حضرت اباعبدالله علیه‌السلام را با چشم سر ندیده‌ایم؛ اما با چشم دل حتماً یک معرفی از وجود مقدس حضرت برایمان صورت گرفته است. ارادت بسیار زیاد ما به امام حسین علیه‌السلام هم به همین دلیل است. همین بصیرت قلبی باعث شده است که افراد در پیاده‌روی اربعین اصلاً متوجه سرما، گرما، باران و… نمی‌شوند؛ علی‌رغم اینکه چشم دلشان بیش از هزار سال پیش را می­بیند، متوجه عالم دیگر هم هستند. ما از خدای سبحان درخواست می­کنیم که به ما نعمت بزرگ بصیرت قلب را عطا کند.

نکتۀ مهمی که از این دعا برداشت می‌شود این است که به همۀ ما دستور داده­اند دائماً دعای عافیت را بخوانیم و این درخواست مختص گروه یا اشخاص خاصی نیست.

 

قلب، معیار سنجش

 

 

«ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِک مِنْ قَلْبِی»[3]

«و نصیبم گردان رغبت در عمل خالص را تا مشاهده کنم نور صدق آن عمل را در قلب خود.»

در این دعا دل به عنوان یک وسیلۀ سنجش معرفی می‌شود. از خداوند می­خواهیم که میل به کار درست را رزق و روزی هر روز ما قرار بدهد؛ اما میزان این اشتیاق را دل ما مشخص می‌کند. برای مثال گاهی اوقات بعد از انجام یک کار صحیح، علی­رغم تعریف­ و تمجیدهای دیگران ما حس خوبی نداریم و احساس می­کنیم که بهتر از آن هم می‌توانست انجام شود. این موضوع را از «دل» خود متوجه می‌شویم.

دل ما وسیلۀ سنجش میزان صداقت در شوق، رغبت و عشق ما به کار درست است. ممکن است یک نفر به زبان بگوید:«من خیلی امام حسین علیه‌السلام را دوست دارم!»؛ اما هیچ یک از اطرافیانش به اندازۀ خود او نمی­توانند صدق میزان عشق او را متوجه شوند. بنابراین به وسیلۀ قلب می­توانیم میزان علاقه یا بی‌رغبتی خود به امور صحیح را بسنجیم.

 

نفرت از بدی­ها

 

به خدای سبحان عرض می­کنیم:

«أَشْعِرْ قَلْبِی الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّیئَاتِ»[4]

«و بپوشان قلبم را به انزجار از قبایح اعمال بد.»

«شِعار» دو معنا دارد:

 

1. پوشاندن

 

«شِعار» به معنای لباس زیر است. از خدا می­خواهیم دل‌مان لباس زیر داشته باشد، لباسی که به دل بچسبد و هیچ‌کس آن را نبیند. این لباس، تنفر از سیّئات و نفرت باطنی از بدی­هاست! ممکن است اطرافیان متوجه میزان تنفر ما از بدی­ها، گناهان، بداخلاقی­ها و بی­ادبی­ها نشوند. ما از خداوند درخواست می‌کنیم که باطناً از سیّئات نفرت داشته باشیم، بعد از آن است که می­توانیم لباس­ تقوی را به‌عنوان لباس رو، داشته باشیم.

نتیجۀ تنفر از بدی­ها در باطن، این است که در ظاهر به‌دنبال امور ناشایست نمی­رویم. نکتۀ جالب توجه این است که همین لباس زیر را هم باید از خدای سبحان دریافت کنیم.

 

2. دقت نظر داشتن

 

این عبارت معنای دیگری هم دارد. «شِعار» و «شَعر» از یک ماده هستند. «شَعر» به معنای مو است. امور دقیق و باریکی که ممکن است همه متوجه نشوند را «شعور» می­گویند.

در واقع با این تفسیر از خداوند می­خواهیم که دلمان نسبت به سیّئات و بدی­ها، ریزبین و دقیق باشد، حتی در اموری که به نظر دیگران بد نیست. برای مثال ممکن است من در ذهنم فکر بدی نسبت به کسی داشته باشم، هیچ‌کس متوجه این فکر نمی­شود؛ اما دلم باید آنقدر ریزبین و دقیق باشد که سریعاً اثر آن فکر نادرست را نشان دهد؛ در نتیجه متوجه می­شوم که حال خوبی ندارم و این به خاطر همان فکر نادرست است. دل‌مان بعد از جزئی­ترین امور ناشایست هم باید عکس­العمل نشان دهد. از جملۀ این نشانه­ها می­توان به مکدر شدن یا نماز بدون حضور قلب اشاره کرد.

 

سلامت قلب

 

امام سجاد علیه‌السلام دل سالم را به ما معرفی می‌کند و می‌فرماید:

«وَ اجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِكْرِ عَظَمَتِک»[5]

«و قرار ده سلامت دل­های ما را به ذکر عظمت خود.»

هر چقدر بیشتر متوجه عظمت خدای متعال شویم، قلب سالم­تری داریم. «عظیم» با «کبیر» متفاوت است. «کبریائی»، بزرگی خداوند است؛ اما «عظمت»، گستردگی اوست. «گستردگی» یعنی هر جا می­‌رویم خدا هست. دل ما باید در خلوت یا جلوت، در سفر یا حضر و… فقط یک وجود را ببیند و او را به‌عنوان عظیم­ترین موجود بشناسد. وقتی وجود عظیم را بشناسیم، در برابر آن خاضع می­شویم.

برای مثال اگر ما نشسته باشیم و یکباره خبردار شویم کسی که در کنار ما نشسته است، یک علامۀ مشهور است، ناخودآگاه خاضع می­شویم؛ این خضوع به‌دلیل شناخت ما از آن علامه ایجاد می­‌شود. حال در مرتبۀ بسیار عالی­‌تر وقتی که ما متوجه عظمت خدای سبحان بشویم، قلب‌مان در برابر او خاضع می­‌شود؛ یعنی تسلیم اوامر و نواهی حضرت حق می­‌شویم و در برابر او نظر نمی‌دهیم و اعتراضی نداریم.

 

علامت قلب سلیم

 

از نگاه امام سجاد علیه‌السلام دلی که به عظمت خداوند توجه داشته باشد، ذاکر می­شود. سوال مهمی که ایجاد می‌شود این است که چگونه میزان توجه خود به عظمت خدای سبحان را ارزیابی کنیم؟! پاسخ این است که هر چه بیشتر عظمت او را درک کنیم، بیشتر خاضع می­شویم. واقعیت این است که اگر ما عظمت خدای سبحان را درک کنیم، هرگز کم نمی‌آوریم و تسلیم نمی­شویم.

«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَینَ مَا كُنْتُمْ»[6]

«و هر کجا باشید او با شماست.»

 هنگامی که دانستیم عظیم بودن خدا باعث می­شود در همه جا حضور داشته باشد، هیچ محلی را به دور از چشم خداوند پیدا نمی­کنیم؛ در نتیجه هرگز مرتکب گناه نمی­شویم.

حتماً همۀ ما کسانی را دیده‌ایم که بدون هیچ‌گونه علائم ظاهری به پزشک مراجعه می‌کنند؛ اما مشخص می‌شود که مثلاً بخشی از رگ­های اصلی قلب مسدود شده است و فوراً باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد! در ارتباط با موضوع ما هم همین‌گونه است؛ ما باید دل خود را ارزیابی کنیم. میزان سلامت یا بیماری قلب خود را متوجه شویم. اکنون که دانستیم سلامت قلب در گرو توجه به عظمت خداست، متوجه می­‌شویم که متاسفانه در بسیاری از اوقات از این موضوع غافل هستیم؛ به همین دلیل کم می­آوریم و در مقابل او مرتکب معصیت می­‌شویم.

 

راهکار داشتن قلب سلیم

 

می­دانیم که همۀ ما روزی را در پیش داریم که هیچ گریزی از آن نیست. روزی که در آن تنها یک امر نافع است:

«یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[7]

«در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی‌بخشد. مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.»

 نکتۀ اول در رابطه با این موضوع این است که قلب سلیم یک رزق و روزی است و باید این رزق را از خدای سبحان طلب کنیم. گاهی ما برای دستیابی به یک رزق مادی زحمات زیادی می­کشیم، چله و ختم می‌گیریم؛ اما برای رسیدن به یک نعمت معنوی تلاشی نمی­کنیم.

قلب سلیم به راحتی به هر کسی داده نمی­شود؛ نیازمند درخواست از طرف ماست. باید نیاز خود را اعلام کنیم. واقعیت این است که اگر رزق قلب سلیم در زندگی ما نباشد، موعد نفع‌رسانی نعمات ما روزی تمام می­شود و همۀ نعمت­هایمان به ضررمان خواهند شد.

 

چه کسانی شایستگی قلب سلیم را دارند؟

 

نکتۀ مهم این است که باید بدانیم خداوند قلب سلیم را روزی کسانی می­کند که بسیار دوست‌شان دارد:

«إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَه عَبداً رَزَقَهُ قَلباً سَلیماً»[8]

«وقتی خدا بنده­ای را دوست دارد، رزق او قلب سالم است.»

خداوند رزق و روزی­های معمولی را نصیب انسان­های معمولی می­کند؛ همانطور که به حیوانات، آسمان، زمین و… رزق خاص خودشان را عطا می­کند؛ اما وقتی که خدای سبحان بنده­ای را بسیار دوست داشته باشد، به او قلب سلیم عطا می‌فرماید. اولین ویژگی قلب سلیم، داشتن معرفت است. انسان بامعرفت عظمت خدا را به خوبی می‌شناسد و می‌داند که همۀ عالم تحت سیطرۀ اوست.

 

خواص قلب سلیم

 

1. ادراک بیشتر

 

«أفضَلُ القُلوبِ قَلبٌ حُشِی بالفَهمِ»[9]

«برترين دلها، دلى است كه آكنده از فهم باشد.»

یکی از خواص قلب سلیم، میزان ادراک بیشتر آن نسبت به سایر قلوب است. گاهی اوقات ما متوجه دلیل تنبیه و مجازات­هایی که برایمان اتفاق می­افتد، نمی­شویم. فهمیدن ارتباط امور با یکدیگر بسیار مهم است. اگر این ارتباطات را شناسایی نکنیم، مدام اشتباه می‌کنیم؛ اما اگر قوۀ فهم ما قوی باشد، این مشکلات به وجود نمی‌آید.

قلب سلیم، ادراک درستی دارد. هنگامی که شیطان بر دل ما مسلط شود، مدام تدلیس و تزئین می­کند؛ امور زشت را زیبا و امور زیبا را زشت جلوه می‌دهد، حق را باطل و باطل را حق نشان می‌دهد، سَره و ناسَره را برای ما جابجا می­کند! در نتیجه ما ادراک صحیحی نخواهیم داشت؛ اما اگر خدای سبحان بر دل ما مسلط شود، ادراک درستی خواهیم داشت.

 

2. خضوع در برابر حق

 

قلب سلیم در برابر عظمت خدا خاضع است و خاصیت آن این است که ادراک بالایی دارد. مثلاً در داستان کربلا، حر قلب سلیم دارد؛ به همین دلیل فریب لشکر عمر سعد و حرف­های عمر سعد را نمی­خورد و حتی تسلیم مقام فرماندهی لشکر خودش هم نمی­شود. این قلب، بسیار فهیم است.

 

3. اعتدال

 

«إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَه عَبداً رَزَقَهُ قَلباً سَلیماً و خُلْقاً قَویماً»[10]

 «هرگاه خداوند بنده‌اى را دوست داشته باشد، قلبى سليم و خويى خوش و معتدل به او روزى فرمايد.»

«قویم» از مادۀ قائم است و قائم، امری است که اعتدال دارد؛ یعنی انحراف و انحنا ندارد. میان قلب سلیم و خُلق قویم ارتباط وجود دارد. هرگاه دل ما متوجه عظمت حق شود، دیگر اهل افراط و تفریط نخواهیم بود. باید بدانیم که بداخلاقی­های ما از بددلی­های ما نشأت می­گیرد. شاید از نظر ما فقط کسانی که سوء ظن دارند، مدام از همه چیز شکایت می‌کنند، سخت­گیر هستند، بددل محسوب می‌شوند؛ اما حضرت می‌فرماید:«هرگاه بداخلاق بودید، دلتان مشکل پیدا کرده است.»

 

فراغت قلب برای محبت الهی

 

« فَرِّغْ قَلْبِی لِمحَبَّتِک»[11]

«فارغ ساز دل مرا از هر چه جز محبت تو.»

 از خدای سبحان درخواست می‌کنیم که دلمان را برای عاشقی خودش فارغ کند. برای مثال در جایی که کودکان می­خواهند بدوند و بازی کنند، باید مسیرشان را خالی کنیم تا زمین نخورند و آسیب نبینند. ما هم از خدای متعال می­خواهیم که دلمان اسیر هیچ چیز نشود و فقط جولانگاه عشق خودش باشد. نکتۀ جالب توجه این است که دل ما مثل یک خانم باردار نیست که پس از چند وقت مشخص، فارغ شود. ممکن است خدای نکرده یک عمر بگذرد و از حبّ دنیا و غیرخدا فارغ نشده باشد! اگر این طور باشد دل ما باردار است. محبت غیرخدا سنگین است و روی دل، انبار می­شود و مانع حرکت و سیر و سلوک است؛ اما عشق یار، بار نیست و سنگینی ندارد و مانع حرکت نیست.

 

تاریخ جلسه:94/9/11 ـ بخش 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. حماسه حسینی،ج1، ص223.

[2]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و سوم.

[3]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و دوم.

[4]. صحیفۀ سجادیه، دعای چهل و هفتم.

[5]. صحیفه سجادیه، دعای پنجم.

[6]. سورۀ حدید، آیۀ .4

[7]. سورۀ  شعراء، آیات 88 و 89.

[8]. غررالحکم و درر الکلم، ص 289.

[9].  غررالحکم و درر الکلم،  ص 198.

[10]. غررالحکم و درر الکلم، ،ص289.

[11]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و یکم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *