مقدمه
اگر مدیریت دلمان را به حضرت اباعبدالله علیه السلام بسپاریم دل، سلیم میشود و از هر نقص، غفلت و آسیبی محفوظ میماند.
آبادانی یا ویرانی قلب
سؤال این است که از کجا میتوان متوجه آبادانی یا ویرانی قلب شد؟
«یدْخُلُ الْجَنَّة أَقْوَامٌ أَفْئِدَتُهُمْ مِثْلُ أَفْئِدَةِ الطَّیر»[1]
«علامت دل بهشتیها این است که دلشان مثل پرنده است.»
دل بهشتیان مانند دل پرنده است؛ چرا که دل پرنده همیشه شوق پرواز دارد و نمیخواهد روی زمین باشد. قلب آباد، شوق پرواز دارد و گرفتار مادیات نمیشود. اشتیاق قلب به عالم اعلیٰ باید بیشتر از عالم ماده باشد. نظر دیگری که وجود دارد این است که دل پرنده، وحشت دارد. هر بار که پایین میآید از گرفتار شدن در دام صیاد میترسد. دل بهشتیان هم از زمینگیر شدن و گرفتار این عالم شدن وحشت دارد؛ نگرانی و ترسی که برایشان ادب حضور را بهدنبال دارد، نه اینکه باعث توقف آنها شود.
راهکارهای آباد کردن قلب
ما باید دائماً قلب خود را آباد کنیم، وگرنه به ویرانهای تبدیل خواهد شد. قلب آباد، تبدیل به جزیرۀ خضراء میشود و امام زمان عجلاللهتعالیفرجه به آن سر میزند؛ اما اگر به قلب رسیدگی نشود، به یک مخروبه تبدیل میشود که محل انباشته شدن اعتقادات، نیّات و خلقیات فاسد است.
1.ملاقات با خوبان
یکی از مسیرهای میانبُر برای آبادانی دل، ملاقات با خوبان است.
«لِقَاءُ أَهْلِ الْخَیرِ عِمَارَةُ الْقَلْبِ»[2]
«ملاقات با اهل خیر دل را آباد میکند.»
ما نمیدانیم در این ملاقات دقیقاً چه اتفاقاتی رخ میدهد؛ اما اجمالاً متوجه میشویم که به محض ملاقات با اهل خیر، تصمیم میگیریم که از رذائل خود جدا شویم و بر خوبیهایمان بیفزاییم؛ یعنی همۀ خیراتی که قبلاً انجام دادهایم در نظرمان بسیار اندک جلوه میکند.
اما سؤال این است که اهل خیر چه کسانی هستند؟
«اِن ذُكِرَ الْخَیرُ أنْتُمْ أَوَّلُهُ وَ أَصْلُهُ وَ فَرْعُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»[3]
«اگر از خوبی یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه نهایتش شمایید.»
زیارت همان لقاء است. شیخ شوشتری و آیت الله بهجت به ما آموختهاند که در مجلس عزای اباعبدالله علیهالسلام ما زائر میشویم. اینگونه متوجه میشویم که وجود مقدس امام حسین علیه السلام حق بزرگی بر گردن هر یک از ما دارد؛ چرا که با حضور در مجالس آن حضرت، خواسته یا ناخواسته دلمان آباد میشود. «اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین»، مصداق «لِقَاءُ أَهْلِ اَلْخَیر» است.
2. معاشرت با عاقلان
«عِمَارَةُ الْقُلُوبِ فِی مُعَاشَرَةِ ذَوِی الْعُقُولِ»[4]
«اگر میخواهید دلتان آباد باشد، با اهل عقل معاشرت کنید.»
معاشرت با سبکعقلان، دل را به یک ویرانه تبدیل میکند؛ زیرا معاشرت با این افراد حبّ اموری را موجب میشود که موجبات تخریب دل را فراهم میکند؛ یعنی حبّ امور فانی را وارد قلب ما میکنند. بنابراین یکی دیگر از علائم آبادانی قلب، معاشرت با «ذَوِی الْعُقُولِ» است؛ «ذَوِی الْعُقُولِ» همان اولوالالباباند:
«الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ»[5]
«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند.»
وقتی به ما اذن رفت و آمد به مجالس اهل بیت علیهمالسلام را میدهند، قلبمان آباد میشود! در رأس ذویالعقول و اولوالالباب، اهل بیت علیهمالسلام قرار دارند. البته همۀ کسانی که با حضرات معصومین ارتباط دارند هم بسیار عاقل هستند.
واقعیت این است که خواه ناخواه عمر، ثروت، سلامتی و جوانی ما رو به افول است و یک روز تمام میشود؛ اما کسانی که عاقل باشند این امور را در جای درستی خرج میکنند. در واقع همۀ کسانی که ولایت اهل بیت را انتخاب کردهاند، امور دین و دنیایشان آباد شده است؛ چون توان خود را در راه صحیحی خرج کردهاند.
اهمیت قلب
«إِذا أرادَ اللّهُ بِعَبْدٍ خَیراً جَعَلَ لَهُ واعِظاً مِنْ قَلبِهِ»[6]
«وقتی خدا خیری را برای بندهاش بخواهد، واعظی از قلبش برای او قرار میدهد.»
احتمالاً اکثر ما تجربۀ دریافت پیام از طرف قلبمان را داشتهایم. گاهی اوقات این پیامها بسیار عجیب هستند. هر گاه خدای سبحان بخواهد بندهای را به کمالات خاص برساند، دل او را مأمور حرف زدن با آن بنده میکند.
ما این موضوع را در زندگی معمول خود اینگونه بیان میکنیم:«به دلم افتاد فلان کار مثبت را انجام دهم! خدا به دلم انداخت!» این در واقع نشانۀ آن است که خدای سبحان قلب ما را زیر نظر گرفته است؛ او میخواهد به ما خیررسانی کند و این کار را از طریق دل خودمان انجام میدهد. مثلا گاهی برای کسی کاری انجام میدهیم که نه خودمان دلیلش را میدانیم نه او! فقط احساس میکنیم که به دلمان افتاده است! ممکن است بعدها متوجه شویم که اتفاقاً کار ما بسیار بهجا و لازم بوده است. حتی گاهی ممکن است به دلمان بیفتد برای خودمان کاری بکنیم؛ به جای خاصی برویم، رذیلهای را ترک کنیم یا… اینکه دل مواعظ خدای سبحان را دریافت میکند و به ما انتقال میدهد، نشانۀ دو امر است:
- سلامتی دل؛
- ارادۀ بهترین کمالات برای ما از طرف خداوند.
قلب سلیم
«یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[7]
«در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد. مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.»
همۀ ما روزی را در پیش داریم که در آن، نه ثروت نافع است و نه فرزند، تنها امر مفید، قلب سالم است.
3.صفات قلب سلیم
- قلب سلیم قلبی است که عاشق دنیا نیست. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«هُو القَلبُ الذی سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنیا»[8]
«قلب سلیم، دلی است که عاشق دنیا نیست.»
ساکنان حرم عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده[9]
به تعبیر امام صادق علیهالسلام کسی که در دلش حبّ پستیها و آلودگیها، دنیا و غیرخدا نباشد، از قلب سلیم بهره دارد.
- قلب سلیم عاری از شبهه است. امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرماید:
«أسلَمُ القُلوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ»[10]
«سالمترینِ قلبها، قلبی است که از شبهه پاک شده باشد.»
نکتۀ بسیار قابل توجه این روایت آن است که حضرت نفرمود قلب سلیم، قلبی است که معصیت نکند؛ بلکه نبودِ معصیت در این قلب، جزو بدیهیات است. ممکن است این سؤال بیان شود که اعضاء و جوارح ما مرتکب معصیت میشوند نه دلمان! اما واقعیت این است که دل اراده میکند، سپس اعضاء و جوارح انجام میدهند. در نتیجه اصل معصیت در دل است. سالمترین دل، نهتنها از معصیت طاهر است، بلکه اهل شبهه هم نیست و ارادۀ امور مشتبه را نمیکند؛ یعنی نسبت به شبهه هم عصمت دارد. نهتنها از نجاست معصیت دوری میکند، بلکه از نجاست مشتبه هم اجتناب دارد.
- قلب سلیم، نیت صادقانه دارد. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«صاحِبُ النِّیةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ بِتَخلیصِ النِّیةِ للّه فِى الامورِ كُلِّها»[11]
«كسى كه نیت درست داشته باشد، دل سالم و پاك دارد، زیرا سالم داشتن دل از وسوسههاى شیطانى بهسبب خالص گردانیدن نیت در همۀ كارها براى خداوند است.»
باید به الهی بودن نیتهای خود توجه داشته باشیم. که البته کار بسیار آسانی است و برای اخلاص داشتن در کارها نیازی نیست خود را به تکلّف بیاندازیم. همان کارهایی که همیشه انجام میدادیم؛ آشپزی کردن، مهمانی رفتن و… را با نیت صحیح و خالص انجام دهیم. در حقیقت به خدای سبحان عرض میکنیم:«خدماتی که به بندههای تو میرسانیم، در واقع با تو معامله میکنیم.»
رابطۀ کنترل نیات و قلب سلیم
هر چقدر نیّات خود را کنترل کنیم، دل سالمتری داریم. معنای این سخن آن است که ممکن است ما پنجاه سال در دنیا کار کرده باشیم؛ اما خدای نکرده در عالم دیگر پروندهای به اندازۀ دو ماه داشته باشیم. در آن هنگام ممکن است پروندۀ خود را انکار کنیم؛ اما در جواب میگویند:« اعمال خالصات همین مقدار بوده است که با خود آوردهای! بقیۀ اعمال به این عالم منتقل نشدهاند.»
وقتی این روایت را در کنار آیات 88 و 89 سوره شعراء قرار میدهیم، درمییابیم که قلب سلیم محل زیباترین نیتهاست. حتی اگر برای فرد مؤمنی کاری انجام میدهیم به نیت ثواب نباشد، بلکه چون خدای سبحان به ادخال سرور در قلب مؤمنین علاقهمند است، ما به دوستانش خدماترسانی داریم. باید نیّاتمان را اصلاح کنیم تا با قلب سلیم وارد آخرت شویم.
همان خدماتی را که به خانوادۀ خود میدهیم خالصانه و در جهت کسب رضای الهی باشد و با خدای سبحان معامله کنیم. اعمال، وقتی الهی شود، زودتر از خودمان به عالم دیگر منتقل میشود.
«لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ»[12]
امام صادق علیه السلام توضیح میدهد که قلب سالم است چون از اندیشهها و خطورات سوء جدا شده است. اموری وجود دارند که دل ما را درگیر خود میکنند و ما را از معامله با خداوند باز میدارند. گاهی اوقات ممکن است ما در ازای کاری که انجام دادهایم، انتظار حمایت یا تعریف دیگران را داشته باشیم. این امور، «هواجس» است؛ یعنی اندیشههای شیطانی! اما هنگامی که دل ما سالم باشد به هیچچیز و هیچکس اهمیت نمیدهد و تنها با خدا معامله میکند.
- قلب سلیم، خالصانه عمل میکند. فردی از امام صادق علیه السلام پرسید:« قلب سلیم چه قلبی است؟» حضرت فرمود:
«السَّلیمُ الَّذِی یلقَى رَبَّهُ و لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِواه»[13]
«قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که در آن غیرخدا وجود ندارد.»
نکتۀ مهم این است وقتی در تمام زندگی، امیر دلمان فقط یکی باشد، آن دل میتواند خدا را ملاقات کند؛ اما واقعیت این است که در دل بسیاری از انسانها شک و شرک وجود دارد.
«و کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شَکٌّ اَو شِرك فَهُوَ سَاقِط»[14]
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:«کمترین رزقی که تقسیم شده است، رزق یقین است.» از روایت نتیجه میگیریم که افراد زیادی گرفتار تردید هستند. تردید در خدایی خدا، ربوبیت، قدرت، علم، حکمت، مصلحت و معرفت خدای سبحان و… .
شک در واقع همان شرک است. ممکن است نود درصد دل ما از آنِ خدا باشد و ده درصد از آن، به غیرخدا تعلق داشته باشد! نکتۀ این بخش روایت «فَهُوَ سَاقِطٌ» است. قلب سلیم همیشه در حال صعود و اوج گرفتن است؛ اما قلب مشرک یا شاکّ (مردد) در مرتبۀ پایینتری قرار دارد و بالا نمیرود.
بنابراین قلب سالم قلبی است که تنها روی خدا حساب میکند و باطناً به هیچکس اعتماد ندارد. تنها چیزی که در عالم دیگر برای ما سودمند است، قلب سالم است.
- قلب سلیم از خدای هدایتگر اطاعت میکند:
«طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یهْدِیهِ »[15]
«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مىكند.»
وقتی برای کسی لفظ «طوبیٰ» به کار برده میشود، یعنی دنیا و آخرت خوبی دارد؛ از زندگیاش لذت میبرد و دنیا و آخرت وی طیّب است. کسی که قلب سلیم دارد با میل و رغبت از هادی الیالله تبعیت میکند، در واقع مطیع هادی طریق میشود.
- قلب سلیم از کسانی که مایۀ گمراهی او هستند، اجتناب میکند:
«طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ …و تَجَنَّبَ مَنْ یرْدِیهِ»[16]
«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد … از شيطان گمراه كننده دورى مىگزيند.»
قلب سالم برای خود قاعده و قانون دارد؛ دوستیها و دشمنیهایش، اطاعت و نافرمانیاش اساس و منطق دارد.
- قلب سلیم، واسطۀ فیض را میبیند:
« طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ …أَصَابَ سَبِیلَ اَلسَّلاَمَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ»[17]
«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد … با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده است.»
انسانهای دارای قلب سلیم، ادعا نمیکنند که خود عامل انجام کاری بودهاند؛ بلکه معتقدند با چشم بصیرتی که به آنها داده شده است، این مسیر را پیدا کردهاند. صاحب قلب سلیم دائماً واسطۀ فیض را میبیند و میگوید:«امام حسین علیهالسلام چشم مرا باز کرد! امام رضا علیهالسلام این توفیق را به من داد و…» هرگز هیچ چیز را حاصل زحمات خود نمیداند. میداند که به واسطۀ این حضرات، خداوند چشم بصیر به او داده و وی را به حال خود رها نکرده است.
- قلب سلیم عاری از شک است. از پیامبر اکرم پرسیدند:« قلب سلیم چیست؟» حضرت فرمود:
«دِینٌ بِلاَ شَكٍّ وَ هَوًى وَ عَمَلٌ بِلاَ سُمْعَةٍ وَ رِیاءٍ»[18]
«قلب سلیم، اعتقاداتی است که در آن هیچ شک و تردیدی وجود نداشته باشد و عملی است که بدون ریا انجام شود.»
به میل خودمان توجه نکنیم، بلکه هر طور خدا گفته است، عمل کنیم. در واقع پیامبر اکرم با این فرمایش، قلب و عمل را به هم مرتبط میکند و میفرماید، قلب همان عمل است؛ عملی که میخواهیم خالص باشد و تنها یک نفر ببیند، نمیخواهیم به گوش انسانها برسد و یا کسی آن را ببیند.
با درایت در روایت درمییابیم که عمل ما در ظاهر یک عمل است، اما باطن دارد و باطن آن این است که آیا ما آن را برای دیده شدن توسط دیگران انجام میدهیم یا فقط برای خداست. بعضی افراد میگویند:«دلمان میخواست اعمالمان خالص باشد، اما نشد!» اما این سخن بیهودهای است. اگر دل، اراده و نیت خالصانه داشته باشد و برای غیرخدا نقشی قائل نباشد، حتماً عمل، خالصانه صورت میگیرد.
- قلب سلیم، رقیق است.
«عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ اَلرِّقَّةَ»[19]
«عادت بدهید دلهایتان را رقیق باشد.»
باید دلهایمان را عادت بدهیم تا نرم باشد. روایت داریم که اگر دل رقیق نباشد (سخت و سنگ باشد)، نور خدا در آن وارد نمیشود.
یقین و صدق، هدایای الهی
«إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیراً فَتحَ لَه قُفْلَ قَلْبهِ و جَعلَ فیهِ الیقینَ و الصِّدقَ»[20]
«هر گاه خداوند خوبى بندهاى را بخواهد، قفل دلش را مىگشاید و یقین و صدق در آن جاى مىدهد.»
وقتی قفل دل باز شود یقین و صدق در آن وارد میشود. گاهی اوقات ما تصور میکنیم که صدق، تنها از نوع زبانی است؛ اما در واقع دل، صادق است که زبان هم میتواند صادق باشد. بسیاری از اوقات مشکلات زبانی ما ناشی از آن است که دلهایمان دچار اشکال شده است.
تاریخ جلسه:94/9/13 ـ بخش 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. شرح کتاب ریاضالصالحین، باب توکل و یقین.
[2]. بحارالانوار، ج74،ص208.
[3]. مفاتیحالجنان، زیارت جامعه.
[4]. غرر الحکم ودرر الکلم، ص465.
[5]. سورۀ آلعمران، آیۀ 191.
[6]. بحارالانوار(ط-بیروت)ج70،ص327.
[7]. سورۀ شعراء، آیۀ 88 و 89.
[8]. بحارالانوار(ط-بیروت)ج7،ص152.
[9]. دیوان حافظ، غزل شمارۀ 423.
[10]. تحف العقول، ص235.
[11]. مصباحالشریعه، ص53.
[12]. مصباحالشریعه، ص53.
[13]. بحار(ط-بیروت)ج67، ص59.
[14]. بحار(ط-بیروت)ج67، ص59.
[15]. نهجالبلاغه، خطبۀ 214.
[16] . نهجالبلاغه، خطبه 214.
[17] . نهجالبلاغه، خطبه 214.
[18]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ص۱۱۳.
[19]. کنزالفوائد، ج1،ص344.
[20]. نهج الفصاحه، ج1، ص 181.