کار خیر را کوچک نشمارید
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ.»[1]
«كار نيك را به جاى بياوريد و آن خرد مشماريد، زيرا، كار نيك، هر چند، در نظر خرد آيد، بزرگ باشد و هر چند، اندك نمايد، بسيار باشد.»
کار خوب را انجام دهید و چیزی از آن كم نكنيد و آن را كم ارزش ندانيد، چون کار خیر کوچکش بزرگ و کمش زیاد است. مدیر موفق کسی است که هیچ کار خیری راکوچک نمیشمارد و ملاک برای او کیفیت کار است نه کمیت آن.
به همین جهت به هر کار خیری از آن جهت که خیر است میپردازد هر چند كوچك باشد و در انجام خیرات هیچ کس را شایسته و مستحقتر از خود نمیداند. در این صورت تمام تلاش خویش را به کار گرفته تا در هر خیری پیشتاز باشد و آن را با کیفیت صحیح انجام دهد.
مدیریت در گفتار
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«……. بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [2]
«… بلكه همه آنچه را كه مىدانى نيز مگو، زيرا خداوند بزرگ بر اعضاء تو چيزهايى را واجب كرده كه از آنها در روز قيامت بر تو حجّت آورد.»
در برنامه مدیریت موفق یکی از انواع مدیریتها، مدیریت گفتار است. انسان باید بتواند زبان خود را اداره و مدیریت نموده تا هر کلامی از آن خارج نشود.
بعضی گفتارها در عین آنکه دروغ و استهزاء و غیبت و عیب گویی…نیست اما در جای مناسب بکار نمیرود و ممکن است به شنونده آسیب وارد نموده و یا خود گوینده را زیر سوال ببرد. در نتیجه به دلیل استعمال نابجا، گوینده مورد عقوبت خداوند سبحان قرار میگیرد.
در مدیریت موفق، فرد تمام دانستههای خود را بر زبان نمیآورد حتی اگر آن كلام الهی باشد زيرا همگان پذيرای آن نيستند کلامی که جزء اسرار الهی است، نباید دیگران از آن مطلع گردند. در عین اینکه آن سرّ درست و به حقّ بوده اما افشاء آن، گوینده را مورد عقوبت قرار میدهد.
مدیر موفق بر کلام خود مراقبه داشته و ابتدا هر گفتاری را میسنجد، در صورتی که جایگاهش مناسب بود بر زبان میآورد. و درغیر این صورت از آن خودداری مینماید.
عامل بقاء و پایداری نعمات
امیرالمومنین علیهالسلام به جابر میفرمایند:
«يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِیهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِیهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ»
«اى جابر كسى كه نعمتهاى خداوند بر او فراوان است، نیازهاى مردم نیز به او فراوان شود. پس اگر صاحب نعمتى برای رضای خدا، وظیفه خود را در قبال نعمات بجا آورد، آنها را در معرض دوام و پایندگی قرار می دهد و هر که به وظیفه خود دراین باره عمل نکند، آن نعمات را در معرض زوال و نابودی قرار داده است.»
در مدیریت موفق برای حفظ نعمات بکارگیری چند امر، ضروری میباشد:
۱- هر کس كه از نعمات فراوان بهره میبرد مراجعین به او فراوان اند. به همین جهت یکی از راههای حفظ نعمت، برخورد صحیح با مراجعین است. در مدیریت موفق، فرد نعمات را انحصاری خود ندانسته و خود را در قبال آنها مسئول میداند و باور دارد در صورت مواجهه نادرست با مراجعین، نعمات از وی سلب خواهند شد.
۲- مدیر موفق هر یک از نعمات خدای سبحان را عادی نمیداند و در قبال آن وظیفه و حقی را بر خود واجب میداند.
۳- انجام حقی که هر نعمت بر عهده انسان میگذارد باید خالصانه و لله باشد. یعنی حق هر نعمتی را آنگونه که خداوند متعال میپسندد به جا آورد، نه برمبنای سلایق خویش .
۴- حق و شکر هر نعمت باید بطور جدا گانه پرداخت شود. با پرداخت حق یک نعمت، حق سایر نعمات جبران نمیشود. بطور مثال مادری که نعمت فرزند به او عطا شده نمیتواند به دلیل انجام وظیفه در مقابل نعمت فرزند، خود را از پرداخت حقوق سایر نعمات معاف بدارد.
۵- اگر نعمتی از مدیر موفق سلب شود تمام توجه خود را به نعمت از دست رفته معطوف نمینماید و از پرداخت حقوق سایر نعم غافل نمیماند. در واقع با پرداخت حق نعمات دیگر، آنها را برای خود ثابت و باقی نگه میدارد. مثلاً اگر فردی عزیز خود را از دست بدهد نباید از وظیفه واجب خویش در قبال دیگر نزدیکان خود سر باز زند.
در مدیریت موفق، احساسات مدیریت و کنترل میشود. مدیر موفق کسی است که برای بقاء و پایداری نعمات خویش، تمام امور مذکور را مدیریت و ساماندهی نماید.
پرهیز از جدل نوعی از مدیریت گفتار است
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»[3]
امام علیه السّلام (در باره ستیزگى) فرموده است هر كه به آبروى خویش بخل ورزد (آبرو دوست باشد) باید ستیزگى (در چیزى با دیگرى) را رها كند (زیرا ستیزگى خصوصا با عیب جویان آبروى شخص را برده دلها را باو كینه دار نماید).
کسیکه نسبت به آبروی خود بخیل است و مايل نيست آن را بیفایده از دست بدهد باید از جدل بپرهیزد.
مراء به معنای مجادله و به هم پیچیدن است. یکی گفتن و یکی شنیدن، مراء آنست كه دو نفربدون حاصل گرفتار مجادله شوند در حالیكه هیچ نتیجه مطلوبی حاصل نمیشود.
آبرو، شخصیت فردی و اجتماعی است که انسان آن را به لطف خدای سبحان كسب میكند و هرچه زمان بیشتری از عمرش میگذرد احساس نیاز بیشتری به ابرو میكند و با بالا رفتن سنّ، نسبت به از دست دادنش بخل بیشتری میورزد.
جدل از اموری است که به آبروی انسان خدشه وارد میكند و دوری از آن سبب حفظ آبرو میشود.
در جدل هرچند گفتار فرد، به حق باشد اما اگر طرف مقابل، پذیرای آن حق نباشد باید بجای اثبات نمودن حق، جدل را ترک نمود. در غیر این صورت آبروی فرد در خطر قرار میگیرد.
در مدیریت موفق، آبرومند زندگی كردن بسیار حائز اهمیت است. به همین جهت مدیر موفق هیچ گاه وارد فضای جدلی نمیشود. او میداند که فضای مجادله فضای منیت است و هر كس قصد دارد منیت خویش را اثبات كند.
مدیر موفق، كسی است كه هنر مدیریت بحران را دارد نه تنها ستیزه جویی و جدل نمیكند بلكه حلیمانه سکوت میکندو از بيان حق در فضاي جدل صرفنظر میكند. او هنر آن را دارد که بتواند با تغییر دادن مسیر بحث، کاری کند که طرف مقابل از جدل دست برداشته و نظر حق را بپذیرد و در این میان آبرو همچنان معتبر و و محفوظ بماند.
بعنوان مثال گاهی تحسین یکی از ویژگیهای مثبت طرف مقابل موجب میشود فضای جدل كاملاً تغییر كند و انعطاف بیشتری برای پذیرش حق پیدا شود.
ضرورت وجود بعضی از نگرانیها
در مدیریت موفق، وجود بعضی از نگرانیها ضروری است.
امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند:
«أَيُّهَا النَّاسُ، لِيَرَكُمُ اللّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ، كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ»[4]
«اى مردم! بايد خداوند، شما را به هنگام نعمت همانگونه ترسان ببيند كه هنگام بلا و نقمت ترسان مىبيند.»
مدیرموفق كسی است که باطن و احساسات خود را بگونهای كنترل نماید که ترس و نگرانی وی زمان بهرهمندی از نعمت، به اندازهی نگرانیش در زمان از دست دادن نعمت باشد.
«وَجِل»: ترس و نگرانی سازندهای است که در مدیریت موفق لازم و ضروری است.
این ترس موجب میشود که انسان دائماً سعی نمايد هنگام متنعم بودن، شکر نعمت را بجا آورد و استفاده صحیح از آن بنماید تا نعمت از وی سلب نشود.
مدیر موفق کسی است که زمان داشتن نعمت، خیالش راحت نيست و نعمت را برای خود پایدار و دائمی فرض نمیكند. ترس از دست دادن نعمت، او را محتاط نموده و مانع خودشیفتگی، خود باوری کاذب، گستاخی و بیپروایی او میشود.
خداوند سبحان در سوره مبارکه انفال آیه ٢ میفرماید:
«إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم»
«مؤمنان، فقط کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد.»
این ترس، ترسی سازنده، توأم با ایمان است.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهجالبلاغه، حکمت ۴۱۴
[2] نهج البلاغه، حكمت ٣٧٤
[3] ترجمه و شرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج ۶ ، ص ۱۲۵۵
[4] نهجالبلاغه، حكمت ٣٥٠