حج، فراخوان آسمانی شدن ـ بخش اول

حج

 

حج، قصد وجودی است كه در اوج عظمت قرار دارد، دیدار معشوقی است كه عاشق، سالها انتظار وصالش را در سر داشته، هجرتی ملكوتی است كه مهاجر را از تمام تعلقاتش رها می‌كند.

ضیافتی است كه انسان را تا مقام ضیف اللهی ارتقاء می بخشد و فضایی است آماده تا حقایق عالم، آشكارا جلوه‌گر شود.

حج عبادتی است كه جمیع عبادتها و طاعت‌ها در آن ظهور دارد ازهمین رو آن را عبادت جامع نامیده‌اند، حج چون دریایی است كه دیگر رودهای عبادات و طاعات به آن فرو می‌ریزند، حج تجلیگاه تمام عبادات فردی و اجتماعی است.

هرمسلمانی چون عزم این سفر نماید باید علاوه بر فراگیری آداب ظاهری این عبادت عظیم، به شناخت مقاصد باطنی آداب واعمال آن بپردازد تا حقیقت این زیارت درسرِّ ضمیرش زنده شود و خانه قلبش، خانه خدا گردد.

 

معانی حج

 

حج معانی متعددی دارد كه تنها به دو معنای آن اشاره می‌شود:

اهل لغت كلمه حج را هم به معنای تكرار قصد و هم در معنای فلاح بكار برده‌اند.

 

معنای اول:

 

ابن عربی درباره معنای اول حج گفته است: حج تكرار قصد است نه خود قصد[1]؛ زیرا خداوند مدام در حال جلوه‌گری است و بنده تجلی دائم خداوند سبحان را هر لحظه احساس می‌كند و لحظه به لحظه در منزل و جایگاه نویی قرار می‌گیرد، مثلاً در حج تحت نام مطهر حق جای می‌گیری و غسل می‌كنی و از خبث طاهر و رذیله باطن پاك میشوی و لحظه دیگر تحت نام هادی، حركت را از خانه دل آغاز می‌كنی و…

قلب حج، شناخت تجلیات خداوند سبحان است كه این تجلیات در وجود مقدس بقیۀ‌الله عجّل‌الله‌فرجه جلوه‌گر می‌شود.

مرحوم سبزه‌واری میگوید: حج باطنی دارد كه عقل در آن شاهد حق است و در این مسیر، انسان نیازمند جلوداری است كه بلد راه باشد (امام زمان عجّل‌الله‌فرجه)، قافله‌ای می‌خواهد كه توسط آن به حج برود و همراهانی كه از عالم ماده رسته باشند و زاد و توشه ایی كه مزین به علم و تقوی باشد.

 

معنای دوم:

 

حج در معنای دوم فلاح و روییدن است .

فلاح در لغت به معنای رستگاری است، حج از آن جهت كه مایه رستگاری است حج نامیده می‌شود. حج از قفس عالم ماده جستن و رها شدن است.

تحول، لازمه ضروری سفرحج است تا توانایی‌های نهفته و ناشناخته‌مان شكوفا شود و به ثمر نشیند؛ توانایی‌هایی كه قبل از ورود به حج، از آنها بی‌خبر بودیم و یا اگر نسبت به آنها آگاه هم بوده‌ایم بهره چندانی نبرده‌ایم.

حج تولدی دوباره است. ملاصدرا می‌گوید: در تولدهای طبیعی نوزاد با سر بدنیا میآید، این امر نشان سرسپردگی و اطاعت او در مقابل مولی است.

درحج هم عبودیت انسان درعین تواضع و تسلیم متولد می‌شود.

بشر دو وجهه دارد: وجهی رو به مولا که تصویر «نفخت فیه من روحی» اوست و وجهی رو به ادنی که مَن انسانی اوست.

وجه رو به مولا در حج دعوت می‌شود و از وجه نفسانی جدا می‌گردد و به همین دلیل از انجام هر رذیله‌ای چون فسق و دروغ و جدال ….منع می‌گردد.

 

نیت حج

 

اولین گام مناسك حج ، نیت است.

نیت به معنای قصد و اراده است. نیت هرعبادتی به معنای قصد آن عبادت است .

و تمام اموری كه در دایره تكلیف قرار می‌گیرند نیازمند نیت‌اند، بعضی از این اعمال شاید در ظاهر شبیه یكدیگر باشند اما از نظر فقهی ممتاز از همدیگرند.

در اینجا سخن از احكام نیست بلكه سخن ازعمل قلبی است، در حقیقت این عمل نوعی به خودآمدن و به خود اندیشیدن است .

نیت همان قصد درونی است كه ما را از خانه و كاشانه‌مان بیرون می‌آورد و راهی دیار یار می‌كند .

نیت، پاسخگویی به دعوت محبوب است.

نیت حج ، قصد دیدار معشوقی است كه سالها منتظر فرا رسیدنش بوده‌ایم.

در میقات، نیتها جاری میشود و تبلور می یابد .

نیت تعیین كننده نوع حج است، اینكه این عبادت بر ما واجب است یا مستحب، آیا تنها به جهت استطاعت به حج آمده‌ایم یا از روی دل تنگی ، دیدار معشوق را با شوق و رغبت اراده كرده‌ایم.

به جهت همین دلتنگی‌هاست كه در ادعیه ماه رمضان هر روز ازخدای سبحان طلب می‌كنیم:

«وَ ارْزُقْنِی حَجَ‏ بَیتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ فِی‏ عَامِی‏ هَذَا وَ فِی كُلِّ عَام‏»

 

احرام

 

مُحرم شدن از اولین اعمال حج است.

گام نخست در احرام، جداشدن از ظواهر دنیاست.

باید در احرام، لباس ذلت دنیا را از تن بیرون آوریم و خلعت عزت عبودیت بر تن كنیم، لباس معصیت بیرون آوریم و لباس طاعت بپوشیم.

حج نوعی مرگ اختیاری و سفر به قیامت است از این رو لباسش به رنگ لباس قیامت است.

هركس در این سفر، زمان احتضار خود را ادراك می‌كند و از تعلقاتش جدا می‌شود و به اختیار می‌میرد، خود را كفن می‌كند و در تلبیه در پاسخ به حق لبیك می‌گوید.

آرامش خاطر در احرام به سبب جلوه گری‌های پی‌درپی محبوب است، حضور در این فریضه چنان نیرویی به بنده می‌بخشد كه شرمنده بی‌معرفتی و صفرالیدی خویش نمی‌باشد. او باور دارد كه وافدِ بر صاحبخانه كریم است؛ صاحب خانه‌ای كه بدون چشم‌داشت و توقعی می‌بخشد و هر لحظه دست خالی و تهی دست مهمان خویش را پر می‌كند.

آغاز مناسك از میقات، شاید به جهت آنست كه حاجی فضا و زمان مناسبی را بیابد تا دستان خالی خویش را به محبوب نشان دهد و بگوید:

 

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه

ذره ای بودم وعشق تو مرا بالا برد

 

این لباس به خودی خود قداست دارد؛ زیرا انسان زمینی با نیت احرام و پوشیدن آن، آسمانی می‌شود.

لباس احرام مانند تمام اعمال حج ظاهری دارد و باطنی.

ظاهر آن آدابی دارد كه باید رعایت شود و باطنش به گفته اهل دل آنست كه هیچ نام و نشانی و هیچ مشخصه‌ای برای كسی باقی نمی‌گذارد، این لباس به رنگ لباس‌های دنیوی نیست بلكه رنگ و بوی آخرت و وصال به مولی را در دلها زنده می‌كند.

خدای سبحان احرام را لباس عزت بنده قرار داده و آن را به او عطا كرده است.

احرام، لباس بندگی وخرقه كهن اوست.

امام سجاد در دعای مكارم اخلاق می‌فرماید:

«وَ عَمِّرْنِی مَا كَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی‏ طَاعَتِك‏»

«خدایا به من عمر بده تا زمانی‌كه عمر من لباسی در طاعت تو باشد.»

 

بِذله نوعی لباس كار است. درحج حقیقتاً همین لباس بر تن می‌شود و هركس با پوشیدن لباس احرام، ازخدا می‌خواهد با این لباس برای خدمتگزاری او كمر همت ببندد. با پوشیدن لباس كار، بیكاری درحج معنایی ندارد.

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 كتاب جرعه‌ا‌ی از بیكرانه های حج          

 

 


[1] فتوحات، ج1

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *