هویت زن مسلمان ـ بخش ششم

مقدمه

 

در جلسات قبل آموختیم گرچه در نگاه ما زن، ضعیف جلوه می‌كند؛ اما در نگاه شرع، زن موجودی توانا و دارای خیرات و بركات كثیر است. در آخرین جلسۀ این كلاس به جمع‌بندی این مبحث می‌پردازیم.

 

برکت زن بیش از مرد

 

اولین چیزی که به خودم و شما یادآوری می‌کنم و خیلی زیباست در سوره مبارکۀ کهف ملاحظه می‌فرمایید حضرت خضر مأمور به کشتن پسربچه‌ای می‌شود:

«فَأَرَدْنا أَنْ‏ یبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً»[1]

«پس خواستیم كه پروردگارشان آن دورا به پاک‌تر و مهربان‌تر از او عوض دهد.»

  ما خواستیم خدای سبحان فرزندی را به این پدر و مادر بدهد که مفاسد این غلام را نداشته باشد و فرزندی عطا کند که از این پسربچه نسبت به والدین‌اش بسیار مهربان‌تر باشد. در ذیل این آیه روایتی از امام صادق است که می‌فرمایند:

«وُلِدَت‏ لَهُمَا جاریة، فَوَلدَت غُلاما، وَ كانَ نَبیا»[2]

«برای این پدر و مادر دختری متولد شد که او یک پسر به دنیا آورد  و آن پسر پیغمبر شد.»

در روایت دیگری می‌فرماید[3]: از نسل آن دختر هفتاد پیامبر به وجود آمده است: نوه ، نتیجه ، نبیره و …؛ یعنی وجود او منشأ رویش کمالات خاص و انسان‌های خاص در جامعه است.

«خَیراً مِنْهُ زَكاةً»: یعنی این دختر از نظر رویش و پرورش بسیار بهتر از آن پسر است: «أَقْرَبَ رُحْماً»‌ و درواقع قرآن می‌فرماید: امکان رویش و پرورش‌ و آستانۀ محبت دختر بسیار گسترده است.

در روایت دیگری آمده است: فردی خدمت امام صادق رسید و امام حال او را جویا شد و از او سؤال کرد: «آیا ازدواج موفقی داشته‌ای؟» پاسخ داد: من زنی بهتر از همسر خود ندیدم؛ اما او به من خیانت کرده است. حضرت فرمود: «چه خیانتی؟»گفت: دختر به دنیا آورده است. حضرت فرمود:

«لَعَلَّكَ‏ كَرِهْتَهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ- آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَیهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً»‌[4]

«شاید تو از دختر کراهت داشته باشی که به همسرت چنین نسبتی می‌دهی! خدای سبحان می‌فرماید: نمی‌دانید پدرانتان یا فرزندانتان کدامیک برای شما پرفایده‌تر هستند.»

 گاهی سودی که از طریق دختر به زندگی وارد می‌شود بیش از منفعتی است که از پدر می‌رسد. منفعتی كه از پدر می‌رسد منفعت بسیار زیادی است؛ چون عامل وجود، در این عالم پدر است و بسیاری از خیرات از مجرای پدر بر آدمی جاری می‌شود؛ اما منفعت و برکتی ‌که از طریق فرزند دختر نصیب فرد می‌شود بیش از پدر است.

 

نزول برکات در خانۀ دختردار

 

در یک روایت دیگری پیامبر می‌فرماید:

«مَا مِنْ بَیتٍ فِیهِ الْبَنَاتُ إِلَّا نَزَلَتْ‏ كُلَ‏ یوْمٍ‏ عَلَیهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ بَرَكَةً وَ رَحْمَةً مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا ینْقَطِعُ زِیارَةُ الْمَلَائِكَةِ مِنْ ذَلِكَ الْبَیتِ یكْتُبُونَ لِأَبِیهِمْ كُلَّ یوْمٍ وَ لَیلَةٍ عِبَادَةَ سَنَة»[5]

«خانه‌ای که در او چند دختر هست، هر روز دوازده رحمت و  برکت از آسمان در آن  نازل می‌شود. آن خانه زیارتگاه ملائكی است که برای پدر این دختران برای هر شبانه‌روز عبادت یک سال را می‌نویسند.»

این خانه برای ملائکه می‌درخشد و ملائک با همۀ مقدس‌بودنشان در این خانه فرود می‌آیند. هیچ‌وقت این خانه بدون ملائكه نیست. یک دسته ملائکه می‌روند و دسته دیگر می‌آیند و برای پدر از آنجا که متولی امور معیشت و تربیت این دختران است، کار یک شبانه‌روز او یک سال حساب می‌شود.

به‌واسطۀ حضور دختر نزول بركات معنوی در آن خانه صورت می‌گیرد و  ملائکه در آن تردّد دارند. پُرواضح است فضای خانه‌ای كه دختر در آن حضور دارد، فضای محبت و لطافت است  و دیگر غضب در آن خانه جایی ندارد؛ چون محبت جریان دارد.

 

دختران؛ باقیات ‌الصالحات‌اند

 

ما از خدا می‌خواهیم باقیات صالحات داشته باشیم که وقتی‌ از این دنیا می‌رویم باقی بماند.

در روایتی پیامبر می‌فرماید:

«رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ أَبَا الْبَنَاتِ‏ الْبَنَاتُ مُبَارَكَاتٌ مُحَبَّبَاتٌ وَ الْبَنُونَ مُبَشَّرَاتٌ وَ هُنَ‏ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ»[6]

«رحمت خدا بر پدرى كه دخترانى دارد! دختران، بابركت و دوست داشتنى‌اند و پسران، مژده‌آورند و دختران، باقیات الصّالحات.»

به میزانی که روی دختر سرمایه‌گذاری ‌کنید و به او محبت کنید در تاریخ ماندگار است و گم نمی‌شود؛ زیرا  از او به نسل دیگرمنتقل می‌شود. وقتی برای دختر كم می‌گذاریم، در آینده مادرِ ناتوان و ضعیفی خواهد شد، از آن رو که محبت را دریافت نکرده است، نمی‌تواند پرداخت‌کنندۀ خوبی هم باشد.

 

بارش رأفت الهی بر جنس مؤنث

 

در روایت دیگری پیامبر می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى الْإِنَاثِ‏ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ»[7]

«رأفت خدای سبحان نسبت به جنس مؤنث بیش از رأفت خدا نسبت به جنس مذکر است.»

همان خدای عادلی که هر چیزی را سر جای خودش قرار داده است، تابش و بارش رأفت‌اش بر جنس مؤنث بیش از بارش رأفت او بر جنس مذکر است. جنس مؤنث بودن این اقتضا را دارد که محبت خدا را بیشتر دریافت كند.

 

زن مجرای احساس

 

«وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى إمْرَأَةٍ بَینَهُ وَ بَینَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى یوْمَ الْقِیامَةِ»[8]

«هیچ مردى نیست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اینكه خداوند متعال در روز قیامت او را شادمان گرداند.»

 هر مردی که به گونه‌ای دختری از مَحارمش را خوشحال کند، خدای سبحان او را خوشحال می‌کند؛ یعنی اولاً نیاز دختران به خوشحال کردن بیش از نیاز پسران است؛

و ثانیاً شما وقتی یک دختر را خوشحال می‌كنید، او می‌تواند پسری را خوشحال کند؛ زیرا احساس، از زن  جریان دارد.

«فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى یوْمَ الْقِیامَةِ»:خوشحالی خدا موجب می‌شود در روز قیامت نامۀ عمل او را پُر از حسنات شود  و یا به‌سهولت از صراط عبور کند و شفاعت گروهی را بر عهده گیرد.

بازتاب خوشحال‌کردن جنس مؤنثی که مَحرم باشد تا این اندازه زیاد است که تا قیامت او را بهره‌مند می‌کند. وقتی او  با این‌ کار اندک  انبساط یافت، موجب جریان موفقیت در زندگی همۀ اعضای خانواده می‌شود. نشاط یك زن می‌تواند آثار بی‌نهایت از خود به‌جای گذارد.

 

نقش مادر در عاقبت به‌خیری

 

  1. وقتی «حُر» برای اظهار ندامت و اجرای توبه خدمت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام مُشرّف شد حضرت فرمود:

«أنتَ الحُرّ كَما سَمَّتُكَ‏ اُمُّك‏،»[9]

«تو حُر هستی همان‌طور که مادرت تو را حُر نام‌گذاشته است.»

پنجاه سال قبل، مادری، نام‌گذاری صحیحی انجام می‌دهد و سال‌ها بعد اثر این کار نمودار می‌شود.

در نهج‌البلاغه خوانده‌ایم: نام‌گذاری حق پدر است! بله، حق اوست؛ اما بهتر است كه پدر این حق را به مادر واگذار كند. این‌گونه هم به پدر بهاداده شده است و هم به مادر. وقتی مرد حق خود را به یک لایق می‌سپارد؛ یعنی زن شایستگی دارد که از عهدۀ انجام امر نام‌گذاری برآید.

  1. «سید حمیری» فردی است با خانوادۀ ناصبی؛ اما مادر، نام او را  سید می‌گذارد، درحالی‌که سید نبوده است[سید در زبان عرب یعنی برتر.]  وی قبل از سن بلوغ مشاهده می‌کند که  در خانه دائم به امیرالمؤمنین ناسزا می‌گویند، دشنام به امیرالمؤمنین را تاب نمی‌آورد و در مسجد سکنا می‌گزیند. وی یکی از شعرای عهد امام صادق است.

شاهد مثال گفتار ما این فرمایش امام صادقA است که دربارۀ او می‌فرماید:

«سَمَّتْكَ أُمُّكَ سَیداً وَ وُفِّقْتَ‏ فِی‏ ذَلِكَ‏ وَ أَنْتَ سَیدُ الشُّعَرَاءِ »[10]

«مادرت تو را «سید» نامید، در این‌ امر موفق‏ شدى و تو سالار شاعرانى.»

 نکتۀ درخور تأمل آنکه  در زمانی که «کمیت»، شاعر خاص حضرت می‌زیسته است، امام صادق علیه‌السلام به سید حمیری می‌گوید:«أَنْتَ سَیدُ الشُّعَرَاء». از برکت نام‌گذاری مادر، سید حمیری جزو شیعیان خاص محسوب می‌شود. هنگامی که سایۀ مرگ او را تهدید می‌کرد، اقوام دیدند که پیشانی او  رو به سیاهی می‌رود[ سیاهی پیشانی به‌ این ‌علت بود كه یك دوره مشروب‌خوار بود.] در همان هنگام شروع به سرودن كرد و پیشانی‌اش سپید شد و در زیبا‌ترین حالت از عالم خاکی رخت بربست. کار به ظاهر کوچک این مادر، او را عاقبت به‌خیر کرد.

  1. مادر حضرت مریم هم نامگذاری نیکویی دارد:

«وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَرْیمَ وَ إِنِّی أُعیذُها بِكَ وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم‏»[11]

«من نامش را مریم نامیدم و من او و فرزندانش را از (شرّ) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‌دهم

«مریم» یعنی عابده. مادر مریم او را عابده می‌نامد و به جهت دوراندیشی و عاقبت‌نگری که دارد به خدای سبحان عرض می‌کند:«او و نسل‌اش را در پناه تو قرار می‌دهم تا شیطان بر او مسلط نشود.»

نام سوره، آل‌عمران است یعنی خدا همسر عمران، دختر عمران و نوۀ عمران  را بزرگ می‌شمارد.

در آیه 33 سوره مبارکه آل‌عمران، خدای سبحان آل‌عمران را در کنار نوح و در ردیف انبیاء  ذکر کرده است:

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ»

یعنی زن عمران از خواص اولیاء خداست. خدای سبحان توانایی‌های او را ذکر می‌کند که گفت:

«إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً»‌

می‌خواهم آن که در شکم من است اسیر ماده و مادیات نباشد، می‌خواهم در خدمت تو باشد. او تا این اندازه توانمند بود که با وجود تعلق شدید مادر به فرزند، فرزندش را نذر خدا می‌کند.

می‌‌توانست دعا كند كه خدایا، می‌خواهم این فرزندم به من خدمات برساند؛ اما می‌گوید: می‌خواهم خاص تو باشد:«لَکَ». این  درخواست حاکی از توانایی فوق‌العاده یک زن است که فرزند خود را نذر خدمات‌رسانی برای خدا می‌کند.

زکریای نبی هر زمان که مریم را در حال عبادت می‌دید و مائده‎های آسمانی را نزد او مشاهده می‌کرد از خدای سبحان می‌خواست خدا به او فرزندی نظیر مریم عطا کند:

«هُنالِكَ دَعا زَكَرِیا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّیةً طَیبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ»[12]

«در این هنگام زكریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود نسلى پاك و پسندیده به من عطا كن كه همانا تو شنونده دعائى

 

«فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یبَشِّرُكَ بِیحْیى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحین‏»‌[13]

«پس درحالى كه زكریا در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند كه خداوند تو را به یحیى بشارت مى‌دهد كه تصدیق كنندۀ كلمة اللّه (حضرت مسیح) است و سید و سرور، و خویشتن‌دار و پیامبرى از صالحان است

مادر مریم بسیار توانمند است و این توانمندی به مریم هم منتقل شده است، در آن هنگام که پس از ولادت عیسی  با ملامت  قوم خود مواجه می‌شود به مأموریت الهی خود مبنی بر سکوت عمل می‌کند. به اندازه‌‌ای یک زن نزد خدا ارج و قرب دارد که خدای سبحان، یک سوره از قرآن را به نام او می‌گذارد. چنان سعۀ صدری دارد که در مقابل این همه مخالفت قوم، نهایت توانمندی را از خود نشان می‌دهد.

  1. در داستان حضرت موسی، مادر موسی جدا مطرح می‌شود. وقتی‌ خدابه او فرمان می‌دهد: «فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ»[14] مادر موسی از ایمان و اعتقاد بسیار ویژه‌ای بهره‌مند است و قلبش سرشار از اعتماد به خداست که به این امر گردن می‌نهد.

 

نمونه‌ای از زنان توانمند

 

  1. خواهر موسی نیز از جمله زنان توانمندی است که به زیبایی نقش خود را ایفا می‌کند. او از چنان آرامشی بهره‌مند است که در نهایت شجاعت به کاخ فرعون می‌رود و پیشنهاد دایه شدن مادر موسی را به آسیه می‌دهد.
  2. آسیه همسر فرعون هم در قرآن به عنوان زن توانمند معرفی می‌شود: «رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَكَ‏ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ »[15]

 

  تاریخ جلسه: 96/6/7 ـ بخش چهارم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره مباركه كهف ، آيه 81

[2]. البرهان في تفسير القرآن ، ج‏3 ، ص 656

[3] . مستدرك ، جلد 15 ، ص 116

[4]. الكافي (ط – الإسلامية) ،ج‏6 ، ص 5

[5]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏15 ، ص 116

[6]. مستدرك الوسائل، ج 15، ص 115

[7]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏6 ، ص 6

[8]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏6 ، ص 6

[9]. تاریخ طبری، ج4، ص 325

[10]. رجال کشی، ج1، ص 288

[11]. سوره آل عمران ، آيه 36

 [12] سوره آل عمران، 38

[13] سوره آل عمران ، آيه 39

[14] سوره مبارکه قصص، آیه7

[15] سوره مباركه تحريم ، آيه 11

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *