مقدمه
باید اعتراف کنیم که عمری بهعنوان مسلمان زندگی کردهایم؛ اما بهدلیل جهل یا غفلت، از برخی نمادهای مسلمانی جدا بودهایم. خدا را سپاسگزاریم که به ما توفیق داد تا آموزش بگیریم؛ گرچه ممکن است عمر ما کفاف ندهد تا آنچه را که یاد گرفتهایم اجرا کنیم؛ اما اگر در مسیر یادگیری باشیم و قصد اجرا داشته باشیم به مسلمان ماندن و مسلمان مُردن ما کمک میکند.
تشخیص اهمّ و مهم
در سبک زندگی اسلامی بهعنوان یک مسلمان باید در ارتباط با مردم اموری را مورد توجه قرار دهیم؛ اما گاه آن امور را بهعنوان رمز مسلمانی نمیشناسیم. در دین ما روی بعضی امور تأکید بسیاری شده است؛ اما گاهی شرایط اقتضا میکند تا آن را رها کنیم و بهجای آن به امر دیگری بپردازیم. بعضی از ما تصور میکنیم همیشه باید ملتزم به انجام کارهایی باشیم که نسبت به آن تأکید شده است، گرچه این التزام سبب ترک امر مهمتری شود! در نگاه علما به این موضوع «تزاحم امور اخلاقی» میگویند.
زکریابنآدم، از اصحاب امام رضا علیهالسلام میگوید:« به محضر حضرت مشرف شدم و ایشان شب تا صبح با من سخن گفتند. هنگام نماز حضرت فرمود: «نماز صبح قضا نشود!»[1] یعنی سخن گفتن دربارۀ امری ضروری در نگاه حضرت، از خواندن نماز شب برای حضرت مهمتر بوده است که حضرت تا هنگام قضاشدن نماز صبح به سخنان خود ادامه داد!
در حدیث حقیقت، کمیل از امیرالمؤمنین مدام دربارۀ حقیقت سؤال میکند و حضرت جواب میدهد تا هنگامی که حضرت میفرماید:«کمیل! برخیز که صبح طلوع کرد.»[2] ممکن است برای ما این سؤال پیش بیاید که آیا حضرت نماز شب نخواند!؟ با کمی تأمل در روایت به این نکته واقف میشویم که سخن گفتن از حقیقت و رازگشایی از آن، در نگاه حضرت از خواندن نماز شب مهمتر است!
اسحاقبنعمار خدمت امام صادق علیهالسلام رسید. حضرت به او فرمود:«شنیدهام در خانهات نگهبان گذاشتهای تا کسی به تو مراجعه نکند. چرا مُراجِع نمیپذیری؟» اسحاق جواب داد:«داشتم مشهور میشدم. برای جلوگیری از شهرت چنین کردم که نزد مردم معرفی نشوم!» حضرت فرمود:
«أَفَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّة – أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرَّحْمَةَ عَلَيْهِمَا»[3]
«از بلا نترسیدی؟ مگر نمیدانی که چون دو مؤمن ملاقات کنند و مصافحه داشته باشند، خدا بر آنها رحمت نازل میکند؟»
ترس از مشهورشدن سبب قطع ارتباط اسحاق با مردم شده بود درحالیکه حضرت ایشان را از این کار منع کرد تا بلایی بر او نازل نشود! با کمی تأمل در روایت درمییابیم ارتباط با مردم از قطع ارتباط به جهت جلوگیری از مشهور شدن، مهمتر است.
عثمانبنمظعون ترک خانواده کرده بود و تماموقت عبادت میکرد. همسر ایشان نظر حضرت رسول اکرم آمد و گفت:«عثمان با ما زندگی نمیکند. گویا زن و بچه ندارد و همۀ روزها و شبها مشغول عبادت است!» پیغمبر آنقدر ناراحت شد که بدون پوشیدن کفش نزد عثمان رفت و فرمود:« من به دین اعتدال مبعوث شدم، مرا نمیبینی؟! به زندگی روزمرۀ خود مشغولم و بندگیام هم دارم. اگر کسی مرا دوست دارد باید مانند من عمل کند.»[4]
این مثالها نشان میدهد وقتی دو امر مهم با هم تداخل و تزاحم دارند باید بتوانیم اهم و مهم را تشخیص دهیم. اگر نماز شب خواندن، همسر ما را بدخواب میکند باید قضای آن را بخوانیم؛ زیرا نماز شب جایگزین دارد؛ اما اذیتکردن جایگزین ندارد.
اولویت امراهمّ
گاهی در تشخیص خوب و خوبتر دچار مشکل میشویم. چون خوبتر را نمیشناسیم، بد مسلمانی میکنیم و این موجب دینزدگی اطرافیان ما میشود. گرفتاری ما تشخیص بین خوب و بد نیست؛ زیرا کار خوب را میشناسیم و انجام میدهیم، کار بد را هم میشناسیم و ترک میکنیم؛ اما در تشخیص خوب و خوبتر مشکل داریم. در تزاحم بین امور باید اهمّ و مهم را تشخیص دهیم و برای مهمتر ارزش قائل شویم. چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
« لَیسَ العاقِلُ مَن یعرِفُ الخَیر مِنَ الشَّرِ و لکنَّ العاقِلَ مَن یعرفُ خَیرَ الشَّرین»[5]
«خردمند آن کس نیست که خوب را از بد تمیز دهد؛ بلکه خردمند کسی است که در میان بدیها بهترین آنها را بشناسد.»
قبول عذر دیگران
اگر کسی از ما عذرخواهی کند باید عذر او را بپذیریم. حتی بهتر است نگذاریم کار به عذرخواهی برسد. ممکن است ما از کسی خواهشی داشته باشیم او آن را انجام ندهد، در این شرایط باید در ذهنمان عذری برای او دستوپا کنیم، مثلاً شاید بیمار است یا حکمتی در کار است که ما نمیدانیم. اگر عذرخواهی کرد، نباید بگذاریم تحقیر شود و لازم است عذرش را فوراً قبول کنیم. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«إِذَا سَأَلْتَ مُؤْمِناً حَاجَةً فَهَیئْ لَهُ الْمَعَاذِیرَ قَبْلَ أَنْ یعْذِرَ، فَإِنِ اعْتَذَرَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ الأُمُورَ عَلَی خِلافِ مَا قَالَ»[6]
«هرگاه از مؤمنی چیزی خواستی، پیش از آنکه عذرخواهی کند عذرهایی برایش آماده ساز، پس اگر عذر خواست عذرش را بپذیر هر چند به گمان تو، امور برخلاف گفتۀ اوست.»
در سوره نور آیه ۲۸ خداوند میفرماید:
«فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَكُمْ ۖ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ۖ هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ»
«پس اگر کسی را در آن خانه نیافتید وارد آنها نشوید تا به شما اجازه ورود داده شود و اگر اجازه نیافتید و به شما گفته شد بازگردید، باز گردید که این برای شما پاکتر و بالندهتر است، و خدا به آنچه میکنید داناست.»
اگر برای مهمانی به خانهای برویم؛ اما صاحبخانه مؤدبانه از پذیرش ما عذرخواهی کند باید عذر او را پذیرا باشیم. حتی ممکن است در تماس تلفنی نیز کسی عذرخواهی کند و بگوید:« الان نمیتوانم در خدمت شما باشم.» حتی اگر بدانیم با فرد دیگری زمان زیادی را تلفنی حرف زده است و عذرش اعتباری ندارد، باز هم باید عذر او را قبول کنیم! شاید برای صحبت با فرد قبلی از چند روز پیش قرار داشته است؛ اما ما قرار قبلی نداشتهایم.
پرهیز از سختگیری
در سبک زندگی اسلامی نباید به هم سختگیری داشته باشیم. قاطعیت با سختگیری متفاوت است. پایبندی به قانون، قاطعیت است؛ اما اگر کسی بیمار شد نباید در اجرای قانون به او سخت بگیریم. وقتی با دیگران مدارا میکنیم پیغمبر ما را دعا میکند. حضرت میفرماید:
«الرِّفْقُ رَأْسُ الْحِكْمَةِ- اللَّهُمَّ مَنْ وَلِيَ شَيْئاً مِنْ أُمُورِ أُمَّتِي فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفُقْ بِهِ- وَ مَنْ شَقَّ عَلَيْهِمْ فَاشْقُقْ عَلَيْهِ»[7]
«ملایمت و مدارا رأس حکمت است. خدایا! هرکه کارگزار امری از امور امت من شود و با آنان ملایمت و مدارا کند، تو با او ملایمت و مدارا کن و هر که بر آنان سخت گیرد تو بر او سختگیر.»
آسان گرفتن و مدارا، بیقانونی نیست، بلکه به معنی فشار وارد نکردن است. سختگیری در زنان بسیار بارز است. اگر بر اطرافیان خود آسان بگیریم به همان میزان خدا بر ما آسان میگیرد. سبک زندگی اسلامی بر «رفق» است و دعای پیغمبر برای اهل مدارا حتماً اجابت میشود. البته ما از خطقرمزها نباید عبور کنیم. حرام، خط قرمز ماست. نمیتوان گفت دروغ گفتن مشکلی ندارد؛ اما اگر کسی دروغ گفت و عذرخواهی کرد عذر او باید پذیرفته شود. علت بسیاری از دینگریزیهای فرزندان ما بهخاطر آن است که با آنها مدارا نکردهایم و از سلیقههای شخصی خود پایین نیامدهایم.
تعظیم لطف دیگران
نکتۀ مهمی که در سبک زندگی اسلامی باید به آن توجه کنیم این است که لطف دیگران را اندک نبینیم. کم دیدن لطف دیگران گناه است. حضرت رسول اکرم در این باره فرموده است:
«و كَفى بِالقَومِ إثما أن يَستَقِلُّوا ما يُقَرِّبُهُ إلَيهِم أخُوهُم»[8]
«میهمانان را همین گناه بس که آنچه را که برادرشان در برابرشان میگذارد، کم شمارند.»
اگر در جایی از ما پذیرایی کنند و آن را اندک حساب کنیم، طبق فرمایش پیامبر، گناهکار محسوب میشویم.
ممکن است در منزل یک دوست حتی اگر با یک چای پذیرایی شویم ناراحت نشویم؛ چون به ما خوش میگذرد؛ اما در بعضی مهمانیها انتظار توجه خاص داریم و اگر این توجه را دریافت نکنیم سبب آزردگی ما خواهد شد. درحالیکه طبق روایت این گونه نگاه، گناه محسوب میشود. گاهی در یک سخنرانی به نظرمان میآید سخنران مطلب خاصی نمیگوید و آنچه را میگوید همه میدانند؛ اما اجازه نداریم چنین فکری را اظهار کنیم و طلبکار باشیم.
هدیهدادن و هدیه گرفتن
حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام در باب هدیهدادن میفرماید:
«تَهادَوا تَحابُّوا، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ»[9]
«به یکدیگر هدیه دهید تا نسبت به یکدیگر بامحبت شوید، به یکدیگر هدیه دهید؛ زیرا هدیه کینهها را میبرد.»
در سبک زندگی اسلامی، هدیههایی که ظاهراً کمارزش هم هستند، باید پذیرفته شوند. پیامبر میفرمود: «اگر به من پاچۀ گوسفندی هدیه داده شود، میپذیرم!» درحالیکه پاچۀ گوسفند در آن جامعه خیلی بیارزش بوده است. گاهی وقتی هدیه میگیریم،معتقدیم:«این هدیه کم است و شأن ما را رعایت نکردهاند!» درحالیکه هیچ یک از ما از پیامبر بالاتر نیستیم.
آفتهای هدیهدادن
هدیهدادن آفتهایی دارد. مثلاً گاهی افراد مسابقه هدیهدادن میگذارند، یا هدیه میدهند؛ اما حقوق واجبی را که به گردن ایشان است، ادا نمیکنند. نمونۀ دیگر، مواردی است که چانه زدهایم و کالایی را بسیار پایینتر از قیمت واقعی خریدهایم، درحالی که فروشنده به آن مقدار راضی نبوده است و آن کالا غصبی محسوب میشود؛ اما آن را هدیه میدهیم!
یکی دیگر از آفتهای هدیهدادن، رد هدیه است. جملۀ معروفی است که میگوید: «رَدُّ الاحسانِ عادةُ الحِمار»«نپذیرفتن هدیه، عادت حمار است.» اگر کسی به ما هدیهای بدهد و قبول نکنیم نشان میدهد که قوۀ ادراک ما پایین است. البته گاهی هدف هدیهدهنده این است که ما را نمکگیر کند و حکم خلاف از ما بگیرد. چند سال پیش شخصی به من یک قرآن منظوم داد. احساس کردم نباید آن را باز کنم. مدتی بعد، از من تقاضای سخنرانی در منزلشان را کرد. من قبول نکردم. ایشان هدیهای را که داده بود یادآوری کرد. من هدیه را پس دادم و سخنرانی را هم قبول نکردم. اگر کسی بخواهد با هدیهاش ما را بخرد، رد کردن آن هدیه مشکلی ندارد؛ زیرا باید آزاد زندگی کنیم و نباید اسیر سلایق مختلف باشیم.
خدمت به خانواده، صدقه محسوب میشود
بسیاری از ما اهل کار خیر هستیم و میخواهیم خیررسانی فراوانی داشته باشیم؛ اما فراموش میکنیم که خیر در دسترس ماست. تمام خدماتی که به خانوادهمان میدهیم صدقه محسوب میشود. پیامبر اکرم میفرماید:
«كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ وَ كُلُّ مَا أَنْفَقَ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ نَفَقَةٍ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ وَ أَهْلِهِ كُتِبَ لَهُ بِهَا صَدَقَةً وَ مَا وَقَى بِهِ عِرْضَهُ كُتِبَ لَهُ صَدَقَةً»[10]
«هر کار نیکی صدقه است و هر چه مؤمن برای [حوائج زندگی] خود و خانواده خود صرف کند برایش صدقه نوشته میشود و هر کاری که بهوسیله آن آبرویش را حفظ کند برای او صدقه نوشته میشود.»
گاهی ما برای خانواده خرج میکنیم و میدانیم که زیادهروی هم نیست؛ اما وجدان درد میگیریم! درحالیکه همین هم صدقه است. خرجکردن برای خانواده و واجبالنفقهها صدقه است؛ همان صدقهای که ۷۰ بلا را دور میکند و ۷۰ باب خیر را باز میکند. کارهای کوچکی که به چشم ما نمیآید صدقه محسوب میشود. نگاه ما نباید به دورترها باشد و تصور کنیم کار خیری انجام ندادهایم، بلکه باید شاکر باشیم که خدا بر ما منت گذاشته است که میتوانیم به خانوادۀ خود خدماتی برسانیم. این خدمات ممکن است مالی، جانی، عاطفی، علمی، زمانی یا آبرویی باشد. البته صدقه باید با نیت انجام شود و سرّی بودن آن ارزش دارد.
چند سال پیش خانمی به من گفت: «من هر کاری که در منزل انجام میدهم به افراد خانواده میگویم این صدقه است!» چنین برخوردی بسیار تحقیرآمیز است. ما باید باخدا معامله کنیم.
پیامبر اکرم میفرماید:
«الصَّدَقَةُ تُطْفِئُ اَلْخَطِيئَةَ كَمَا يُطْفِئُ اَلْمَاءُ اَلنَّارَ»[11]
« صدقه آتش گناهان را خاموش میکند؛ همانگونه که آب، آتش را.»
بسیاری از سیئات ما با خدمت به خانواده پاک میشوند. روایت داریم که روز جمعه را برای خانوادۀ خود توسعه دهید؛ زیرا روز جمعه، عید است. از طرف دیگر صدقه در روز جمعه ۷۰۰ برابر حساب میشود. در هر کاری ابتدا باید نیت صدقه کنیم؛ یقیناً بعد از آن انبساط و سروری برایمان حاصل میشود و باید خدا را شکر کنیم که کارمان را بیسروصدا انجام دادهایم و ریایی در آن نبوده است.
دفع رذائل با خدماترسانی به خانواده
در سبک زندگی اسلامی باید بدانیم خدماتی که به اطرافیان میرسانیم ارزش زیادی دارد. بسیاری از رذایل با این خدمترسانیها دفع میشود و بسیاری از حسنات و کمالات جذب میشود. پیامبر اکرم میفرماید:
«خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی»[12]
«بهترین شما کسی است که نسبت به خانوادهاش بهترین باشد و من بهترین شما نسبت به خانوادهام هستم.»
گاهی ما فکر میکنیم بهترینها کسانی هستند که خارج از زندگی شخصیشان آدمهای موفقی هستند و مدیریت بیرونی موفقی دارند؛ اما پیامبر میفرماید: «بهترین شما کسی است که در خانواده بهترین باشد.» زیرا در دریافت خدمات، نزدیکان و خویشان حلقۀ اول هستند و بقیه در حلقههای بعدی قرار میگیرند. در قرآن، ابتدا «ذویالقربی» آمده است و بعد «مساکین». دربارۀ ذویالقربی نیز شرط مسکین بودن نیامده است. در زندگی مسلمانی، خدماترسانی به نزدیکان در اولویت است.
تاریخ جلسه: 94/6/10 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . شیخ مفید، الاختصاص، ص ۸۶
[2]. روضات الجنات، سیدمحمدباقر خوانسارى، ج۶، ص۶۲.
[3]. بحارالانوار،ج ۷۳، ص ۲۹
[4] . دانشنامه قرآن، ج ۴ ، ص ۲۲.
[5] . بحارالأنوار، ج 75، ص 6.
[6] . مصادقة الاخوان، ص ۶۴.
[7]. بحارالانوار، ج ۷۲، ص352.
[8] . وسائل الشیعه، ج24، ص277
[9] . وسائل الشیعه، ج ۱۷ ، ص ۲۸۸.
[10]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷ ، ص ۳۹۶.
[11]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷ ، ص 162.
[12] . وسائل الشیعه، ج20، ص171