هنجارها و ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی در نهج البلاغه ـ بخش چهارم

نقش محبت در روابط خویشاوندان

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

« وَ الْقَرَابَةُ أَحْوَجُ إِلَى الْمَوَدَّةِ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ.»[1]

«خویشاوندی، به دوستی نیازمندتر است تا دوستی به خویشاوندی.»

از امور رایج در فرهنگ جامعه، این است که افراد در ارتباط با خانواده و بستگان، اظهار محبت را امرى ضرورى ندانسته و غالباً به آن بى‌توجه‌اند. در صورتى كه در روابط دوستانه‌ی خود، مى‌كوشند تا از طرق مختلف، محبت خويش را ابراز نمايند و رابطه‌ی خود را با دوستان تقويت کنند.

طبق فرمايش اميرالمؤمنین علیه‌السلام، ارتباط با خویشاوند بیش از ارتباط با دوست به لطف و محبت نیاز دارد، تا موجب تثبیت و تحکیم پیوند‌های نسبی و سببی شود.

روابط خویشاوندی زمانی ارزشمند است که محبت بر آن حاکم شود و به میزانی که نسبت خویشاوندی نزدیک‌تر باشد به مودت و اظهار محبت بیشتری نیاز دارد.

اما روابط دوستانه به خویشاوندی وابسته نیست. چه بسیار افرادی که سال‌های طولانی دوست هستند و هیچ نسبتی باهم ندارند.

این امر، نشانی از برتری دوستی و محبت بر خویشاوندی و قرابت است.

ضرب المثل معروفی است که از شخصی پرسیدند: دوستت را بیشتر دوست داری یا برادرت را ؟ گفت: برادرم را اگر دوست باشد، بیشتر دوست دارم. ( در واقع دوستش را بیشتر دوست دارد.)

دوستان، حاصل انتخاب خود ما هستند ولی بستگانمان را انتخاب نکرده‌ایم.

بنابراین اگر با مودّت و اظهار محبت، ارتباطمان را با خویشاوندان تقویت نکنیم، در گذر زمان روابطمان متزلزل و پیوندهایمان سست‌ می‌شود.

خویشی به محبت است محتاج

بیش از خود دوستی به پیوند[2]

 

این‌گونه مباش

 

در حکمت ١۴٢ نهج‌البلاغه نقل شده‌ است مردی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام تقاضای اندرز کرد. امام به او فرمودند: ««لَا تَكُنْ مِمَّنْ …»؛«از کسانی مباش که…» و در ادامه‌ی فرمایش خود، طی مطالب مبسوطی، به موارد مختلفی در زمینه‌های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی اشاره کردند. حضرت امیر علیه‌السلام در بیانات خود امور ضد ارزشی را بیان نمودند که به عنوان هنجارهایی نادرست، به بررسی بعضی از آن‌ها می‌پردازیم:

 

قضاوت غیرمنصفانه

 

«لَا تَكُنْ مِمَّنْيَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ »[3]

«از کسانی نباش که…معصیت‌های کوچک را از دیگران بزرگ می‌‌شمارد در حالی‌که بزرگ‌تر از آن را، از خودش ناچیز می‌‌بیند. همچنین آن‌چه را از طاعت دیگران کوچک می‌شمرد، از خودش بزرگ و بسیار می‌بیند. پس به (کار‌های) مردم خرده می‌گیرد، اما از کار‌های خود با مسامحه می‌گذرد.»

بعضی در زندگی دچار تناقض هستند و عمل واحدی را که از خودشان و دیگری سرمی‌زند، دو گونه می‌بینند.

چنین شخصی اگر شاهد معصیت کسی باشد، آن گناه در نظرش بزرگ جلوه می‌کند، اما زمانی که خود مرتکب آن عمل شود، به چشمش حقیر می‌آید و گناه خویش را توجیه می‌کند.

به‌عکس، زمانی که طاعتی انجام می‌دهد، آن را بسیار بزرگ می‌بیند، ولی کار نیک دیگری را حقیر و کوچک می‌انگارد.

در واقع، خودبینی، مانع از قضاوت یکسان او در مورد خود و دیگران می‌شود.

 

سخت‌گیر به دیگران و سهل‌گیر به خود

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ادامه‌ی توصیف این افراد می‌فرمایند: «فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ» چنین شخصی به مردم طعنه می‌زند و به خود آسان می‌گیرد.

بسیاری از افراد جامعه‌ی ما این‌گونه هستند. همیشه دیگران را مقصر می‌دانند و با عیب‌جویی و جزئی‌نگری، آن‌ها را مورد سرزنش قرار می‌دهند.

از سوی دیگر، نسبت به خود مسامحه دارند و به آسانی خطاها و تقصیرهای خویش را نادیده می‌گیرند.

برای انجام وظایف، نسبت به دیگران خرده‌گیری می‌کنند، اما قصور و کم‌کاری خود را در ایفای مسئولیت‌ها توجیه می‌نمایند.

 

رعایت نکردن حقوق دیگران

 

«لَا تَكُنْ مِمَّنْوَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي»[4]

«از کسانی مباش که حق خود را کامل می‌ستاند ولی حقوق دیگران را کامل ‌نمی‌پردازد.»

 

«يَسْتَوْفِي» و «يُوفِي» از ماده‌ی «وفی» است، به معنای تمام و کمال ادا کردن.

از امور متعارف جامعه این است که غالباً افراد هنگام گرفتن حق از دیگران، انتظار زیادی دارند اما زمان پرداخت حقوق آن‌ها، مطابق وظیفه و تعهد خود عمل نکرده و برای اطرافیان کم می‌گذارند.

کامل ادا نکردن حق دیگران دامنه‌ی گسترده‌ای دارد و تمام حقوق را در همه‌ی زمینه‌ها شامل می‌شود.

به عنوان مثال، استاد، کارمند یا کارگری در حیطه‌ی مسئولیت خود کم‌کاری می‌کند ولی حقوق کامل را مطالبه می‌نماید.

بسیاری افراد در روابط اجتماعی و اخلاقی، در ارتباط با خانواده و نزدیکان، دوستان و حتی زیر‌دستان خود، حق دیگران را کامل ادا‌ نمی‌کنند.

چنین اشخاصی، انسان‌های متوقعی هستند که در زمینه‌های مختلف، مانند تامین مالی، حمایت عاطفی، توجه و رسیدگی در قالب صرف وقت و انجام خدمات، از اطرافیان خود انتظار لطف‌های خاص دارند، ولی در مقابل، محبت آن‌ها را به نحو شایسته پاسخ نداده و در عمل، الطاف دیگران را جبران ‌نمی‌کنند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام هشدار می‌دهند: مانند کسانی نباش که دریافت کامل دارند و پرداخت ناقص.

 

ناامیدی در سختی‌ها

 

«لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ»[5]

«از کسانی نباش که هنگام بلا و سختی ناامید می‌شوند.»

بسیاری افراد در مواجهه با گرفتاری‌ها و ابتلاءهای زندگی، خود را در بن‌بست دیده و دچار ناامیدی می‌شوند.

این اشخاص، در پی احساس تلخ یاس، به افرادی کسل، افسرده و بی‌نشاط تبدیل گشته، به آسانی در برابر سختی‌ها تسلیم می‌شوند و شعار «می‌سوزیم و می‌سازیم» سر می‌دهند.

منشأ ناامیدی، ضعف ایمان و یأس از رحمت خداست.

انسان باید در شدائد زندگی، ارتباطش را با خداوند، که قدرت و رحمت مطلق است تقویت نماید و با استمداد از او به مقابله‌ با مشکلات بپردازد.

در پرتو این ارتباط، انسان خود را توانا می‌بیند و با امید به گشایش، برای رفع گرفتاری‌ها به کسب آگاهی و مهارت، تدبیر و تلاش روی می‌آورد.

از آیت‌الله بهجت (ره) سؤال شد، در روایت معروف «انتظار الفرج مِن الفرج»[6] منظور انتظار ظهور امام عصر عجّل‌الله‌فرجه است؟ فرمودند: «خیر، در همه‌ی سختی‌ها و مشکلات زندگی، امید و انتظار برای گشایش، بخشی از فرج و گشایش در امور است.»

قطعاً امید، راهگشاست. انسان امیدوار برای رفع گرفتاری‌ها به دنبال راهکار می‌رود و در مواجهه با هر سختی، باور دارد: «این نیز بگذرد.»

چنین فردی برای یافتن راه‌حل، به دنبال منشأ و ریشه‌ی مشکلات می‌رود و با تفکر، مشورت، تغییر شیوه و روش در امور اجرایی و… مشکلات خود را مرتفع می‌کند.

 

عدم توجه به توبه

 

«لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ لَهُ»[7]

«از کسانی مباش که به سبب زیادی گناهان از مرگ متنفر است، ولی به اعمالی ادامه می‌دهد که مرگ را به سبب آن‌ها ناخوش می‌دارد.»

چنین انسانی در زندگی دچار تناقض است. از یک سو به دلیل کثرت گناهان و سیاه بودن نامه اعمالش، از مرگ وحشت دارد. از سوی دیگر، از فرصت‌هایی که خداوند برای توبه، اصلاح و جبران گذشته در اختیارش می‌گذارد استفاده نکرده و همچنان به گناه و معصیت ادامه می‌دهد.

 

 ناشکر

 

«لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ»[8]

«از کسانی نباش که از شکر آن‌چه به او داده شده، عاجز است ولی فزونی می‌طلبد.»

از امور بسیار معمول و متداول این است که مردم بدون این که شاکر داشته‌های خود باشند، طالب نداشته‌های خویش هستند.

اساساً شکر نعمات موجب فزونی سرمایه‌های مادی و معنوی انسان می‌شود. ‌

برای هر نعمتی، شکری خاص لازم است. اما گروهی در نهایت غفلت، الطاف خداوند را نادیده می‌گیرند و بدون اینکه شکر مواهب و نعمات الهی را بجا آورند، همواره توجه خود را به نداشته‌ها و کمبود‌های زندگی معطوف می‌کنند.

چنین اشخاصی هیچ‌گاه از دارایی‌های خود لذت‌ نمی‌برند و به جهت عدم رضایت از شرایط زندگی، شادمان و بانشاط نیستند.

انسان سپاس‌گزار هم شکر قلبی دارد، هم شکر لسانی و هم شکر عملی.

در دل، به جهت برخورداری از نعمت‌ها، راضی و شادمان است و الطاف خداوند در نظر او زیاد و بزرگ جلوه می‌کند.

در کلام، نعمات خداوند را اظهار کرده و دائما ً ذکر «الحمدلله» را بر زبان جاری می‌کند و در عمل نیز قدردان حضرت حق بوده و با استفاده‌ی صحیح از نعمات، در جهت رضای خدا و دوری از گناه، از آن‌ها بهره‌مند می‌شود.

 

تاریخ جلسه: 96/5/24 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام) ، حکمت 300

[2] مرحوم کمره‌ای

[3] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 142

[4] نهج‌البلاغه، حکمت 142

[5] نهج البلاغه، حکمت 142

[6] بحارالانوار، جلد 52، ص128

[7] نهج‌‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 142

[8] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 142

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *